هدف این پژوهش، بررسی همخوانی میان الگوی ملزومات کارکردی پیشینههای کتابشناختی با فهرستهای رایانهای کنونی از رویکردی کاربرگراست. در این راستا، دیدگاه کاربران بالقوة فهرستهای رایانهای نسبت به موجودیتهای مختلف الگو و خانوادههای کتابشناختی، بررسی شد. بدین منظور، خانواده کتابشناختیِ شاهنامه فردوسی به منزلة نمونه انتخاب شد و یک مجموعه 40 کارتی در پیوند با این خانواده در اختیار یک گروه 30 نفری از افراد صاحب نظر و متخصص در حوزه شاهنامهپژوهی قرار گرفت. طی نشستهای صورت گرفته با این افراد، نگاه و دستهبندی کلی آنها نسبت به خانواده کتابشناختی، همخوانی دیدگاه آنها با موجودیتهای الگوی ملزومات کارکردی و اولویتبندی آنها روی موجودیتهای مختلف الگو در پیوند با یک نیاز خاص، بررسی گردید. در پیوند با خانواده کتابشناختی شاهنامه، 11 خوشه توسط مصاحبهشوندگان شناسایی گردید. نتایج حاکی از آن است که با توجه به موجودیتهای الگو، ودر پیوند با دستهبندی اعضای خانواده کتابشناختی به صورت کلی، رویکرد کاربران بالقوه رویکردی از بالا به پایین است و آنها در مواجهه با اعضای خانواده کتابشناختی، ابتدا اثر اصلی، سپس بیانها، قالبها و در نهایت مدرکها را شناسایی میکنند. این درحالی است که در پیوند با یک نیاز اطلاعاتی خاص، کاربران رویکردی پایین به بالا داشته و ابتدا مدرک جایگزین، و سپس قالب جایگزین از سوی آنها انتخاب شده و در صورت نبود موارد پیشگفته، به بیانها و اثرهای دیگر مراجعه میکنند. از دستاوردهای این پژوهش، ایجاد زمینة لازم جهت پیشنهاد درختوارهای برای خانواده کتابشناختی شاهنامه و نیز ارائه الگویی مفهومی در زمینه پیادهسازی دستاوردهای این پژوهش در فهرستهای رایانهای بوده است.
معماری داخلی، مجموعه دانش، فن و هنری است که با عناصر وابسته و مرتبط از قبیل فرم، رنگ، بافت و ... سعی در بهینه سازی فضاها و دستیابی به کارایی و کارکرد مناسب در کنار زیبایی معانی و معناها دارد. هدف معماری داخلی، بهبود عملکرد فیزیکی و روانی فضا برای راحت سازی زندگی در آن است. رنگها میتوانند به شیوههای مختلف، تأثیرهایی بنیادین در زندگی بر جای گذارند و هر کدام به سبب ویژگیهای شیمیایی و روانشناسانهای که دارا هستند، منبع مهمی از انرژی، به شمار میروند. انتخاب رنگ در معماری داخلی رویکردهای مختلفی را در طراحی ایجاد میکند و بیشتر از هر عامل مستقل دیگری میتواند فضای کسالت بار و یکنواخت محیط داخل را به مکانی دلنشین و روح بخش مبدل سازد. با توجه به رسالت اصلی یک کتابخانه که ایجاد شرایطی مطلوب برای ترغیب افراد به علمآموزی است، این مقاله بر آن است تا با استفاده از روش تحقیق پیمایشی -تحلیلی و از طریق چک لیست محقق ساخته و بر اساس مشاهده مستقیم، رنگهای به کار رفته در فضاهای داخلی 20 کتابخانه دانشگاهی و تأثیر آنها را بر استفادهکنندگان کتابخانهها، بر اساس روانشناسی رنگها بررسی کند. نتایج نشان میدهد، اگر رنگ تجهیزات را از رنگهای به کار رفته در فضا جدا در نظر بگیریم، «سفید» بیشترین رنگ به کار رفته در کتابخانههاست و پس از آن، «کرم» بیشترین تکرار را داشته است که این دو رنگ جزء رنگهای خنثی می باشند. با توجه به تحلیل روانشناسان، استفاده از رنگهای خنثی برای رنگ آمیزی فضای داخلی کتابخانهها که به تمرکز بیشتر نیاز دارند، بهترین انتخاب است.
پیشفرضهای معرفتشناختی، امور مفروضی هستند که به صورتی کم و بیش آگاهانه یا ناآگاهانه و اعم از اینکه پژوهشگران و استفادهکنندگان از نتایج پژوهشها، نسبت به آنها آگاه باشند یا نباشند، در ورای فعالیتهای نظری و عملی حضور دارند و حتی بدیهی فرض میشوند. ریشۀ بسیاری از اختلاف نظرها، انتقادها و مسائلی که امروزه دربارۀ استفاده از روشها، شاخصها و فنون علمسنجی در ارزیابی فعالیتهای علمی وجود دارد و باعث تردید در مبانی و چارچوب نظری و کاربردهای عملی آن گردیده است، به نبود توافق بر پیشفرضهای بنیادین معرفتشناختی باز میگردد. از این رو، در راستای ایجاد اجماع هر چه بیشتر در بین پژوهشگران و توجه جامع به ابعاد مختلف ارزیابی فعالیتهای علمی ـ و نه سنجش ناقص و یک سویۀ علم و پژوهش ـ باید با شناسایی و به پرسش گرفتن پیشفرضها، به بررسی مجدد آنها و فراهم نمودن زمینهای برای تحلیل پیشفرضهای بنیادین پرداخت. این کار به ادراک بهتر وضعیت کنونی در این حوزه میانجامد و جایگاه واقعی این حوزه را روشنتر خواهد ساخت. از طرفی، استحکام مبانی نظری و عملی علمسنجی، مستلزم معماری و بازسازی پایههای آن بر اساس پیشفرضهایی معتبر است. از این رو، تحلیل پیشفرضهای معرفتشناختی علمسنجی، مبانی مستحکمتری برای آن فراهم خواهد کرد، و زمینههای نظریهپردازی و حتی عملیاتی شدن نتایج پژوهشها را تسهیل مینماید. پژوهش حاضر در این راستا و برای نخستین بار به صورت نسبتاً جامع، به شناسایی، دستهبندی، تبیین و تا حد امکان تحلیل پیشفرضهای معرفتشناختی علمسنجی پرداخته است.
کتابهای درسی مهمترین منابع یادگیری دانشآموزان در نظامهای آموزشی به شمار میروند. با این حال، با توجه به گستره وسیع دانش تولید شده در یک زمینه خاص، ضروری است دانشآموزان بتوانند از منابع دیگر برای دستیابی به اطلاعات مرتبط با موضوع درس استفاده کنند. با این هدف، پرسشهایی در متن یا انتهای برخی از درسهای دورة راهنمایی طراحی شده که دانشآموزان برای پاسخگویی به آنها ناچارند به منابعی خارج از کتابهای درسی مراجعه کنند. این پرسشها، «پژوهشگرا» نامیده شدهاند. هدف این پژوهش، شناسایی کتابهای مناسب پاسخگو به پرسشهای پژوهشگرا در کتابهای درسی دوره راهنمایی است. این بررسی با روش پیمایشی و تحلیل محتوا انجام شده است. ابزارهای گردآوری اطلاعات، جدول ثبت دادهها و چهار نوع سیاهه وارسی برای ارزیابی کتابهای غیردرسی پاسخگو به پرسشهای پژوهشی کتابهای درسی است. جامعه مورد پژوهش را 421 پرسش پژوهشگرا از 15 کتاب درسی دوره راهنمایی (تاریخ، تعلیمات اجتماعی، جغرافیا، علوم تجربی و فارسی) تشکیل میدهد. کتابهای غیردرسی (مرجع/ غیرمرجع) که در ایران منتشر شده است نیز جامعة دیگر پژوهش میباشد. نتایج نشان داد 98% پرسشهای پژوهشی با استفاده از 822 عنوان کتاب غیردرسی پاسخ داده شده که از این میان، 165 عنوان از میان کتابهای منتخب شورا (براساس کتابشناسیهای سالهای 87 -1381) و 657 عنوان از میان کتابهای منتشر شده غیرشوراست. از طرف دیگر، 79% پرسشها نیز بر اساس کتابهای مرجع منتشر شده، پاسخ داده شد. دستاورد این پژوهش سیاهة کتابهای مناسب شناسایی شده برای پاسخگویی به این پرسشهاست.
سیر بررسی ادبیات رشته مدیریت نشان میدهد نظریهپردازان همواره به شیوههای مختلف ارتباطهایی را بین فعالیتهای فراتر از نقش رسمی نیروی انسانی سازمان و اثربخشی سازمانی یافتهاند. «ارگان» در سال 1988 رفتار شهروندی سازمانی را مشابه اظهارات دیگر نظریهپردازان مجموعه فعالیتهای مازاد نقشهای رسمی کارکنان دانست که موجب بهبود اثربخشی سازمانی می شوند. از آن به بعد و در طول سه دهه اخیر، به طور مستمر رفتار شهروندی بیشتر مورد تأکید محققان قرار گرفته و واکاوی شده است. بر این اساس، مطالعات بیشماری با هدف شناسایی عوامل مختلف مؤثر بر رفتار شهروندی سازمانی انجام شده است و عوامل مختلفی، اعم از فردی و سازمانی، بدین منظور معرفی شدهاند. یکی از عواملی که میتواند بر رفتار شهروندی سازمانی مؤثر باشد، هوش هیجانی است. این پژوهش با هدف بررسی این ارتباط طراحی شده و در بین جامعه کتابداران کتابخانههای عمومی شهرستان یزد، به انجام رسیده است. نتایج به دست آمده از این پژوهش مؤید این مسئله بوده و وجود ارتباط بین هوش هیجانی و رفتار شهروندی سازمانی را تأیید میکند.
هدف پژوهش حاضر، تعیین میزان آشنایی و استفادة کتابداران کتابخانههای دانشگاهی همدان از امکانات و قابلیتهای وب 0/2 است. پژوهش حاضر از نوع کاربردی و به روش پیمایشی و با رویکرد توصیفی انجام شده است.جامعه آماری این پژوهش، شامل کتابداران کتابخانههای دانشگاهی، دانشکدهای و مؤسسههای آموزش عالی همدان (47 نفر) میباشد. ابزار مورد استفاده برای گردآوری دادهها، پرسشنامه محققساختهای است که بر اساس مرور متون مرتبط و مشاهدات پژوهشگران از ابزارهای وب 0/2 طراحی شده است. نتایج پژوهش نشان داد میزان آشنایی کتابداران با امکانات و قابلیتهای وب 0/2 در سطح متوسط (6/44) و میزان استفادة آنها از امکانات و قابلیتهای وب 0/2 در سطح متوسط و پایین (6/42) است. همچنین، مشخص شد بیشترین توانایی کتابداران در استفاده از ایمیل و وبلاگ است و کمترین توانایی آنها در استفاده از امکانات و قابلیتهای وب 0/2 به فلیکر مربوط است.
همگام با گسترش فناوریهای اطلاعات و ارتباطات و نفوذ آن در جنبههای مختلف زندگی، تحصیل و حرفه، دستیابی به سواد اطلاعاتی، لازمه و پیشنیاز بقا در جامعة دانشمدار امروز است. درباره این نوع از سواد، منابع فراوانی انتشار یافته که هدف همة آنها، شناساندن مفهوم و محتوای مورد بحث در سواد اطلاعاتی و هموارسازی دستیابی به هدفهای آن بوده است. هدف این نوشتار، بررسی آثار فارسی موجود در این حوزه از جمله کتاب، پایاننامه، طرحهای پژوهشی، همایشها و مقالههایی است که در حوزه سواد اطلاعاتی در ایران چاپ و منتشر شده و در پیشبرد این حوزه مؤثر واقع شدهاند. بررسیها مبیّن آن است، با گذشت 15 سال از طرح بحث سواد اطلاعاتی در ایران، روندی رو به رشد در انتشار منابع به چشم میخورد. آثار موجود در این حوزه، اعم از کتاب و مقاله، بیشتر تألیفی هستند، اما آثار ترجمهای نیز ارزشمندند. این حوزه مورد توجه کتابداران، متخصصان تعلیم و تربیت و تا حدودی رایانه قرار گرفته است، لیکن همانند سایر نقاط دنیا، کتابداران طلایهداران این حوزه هستند. در حیطة پژوهشهای سواد اطلاعاتی، به طور عمده، بررسی وضعیت سواد اطلاعاتی افراد مورد توجه بوده است. نبود منابعی در حوزة سواد اطلاعاتی و کتابخانههای عمومی، کاملاً آشکار و عمده توجه آثار این حوزه معطوف به کتابخانههای دانشگاهی است. رویکرد عملگرایی به سواد اطلاعاتی نسبت به مبناگرایی و جنبههای زیربنایی مانند تفکر انتقادی و تحلیلی و اهمیت وافر مهارتهای فناوری اطلاعات، نکتهای است که در اکثر منابع انتشار یافته در این حوزه مشهود است. برداشت اشتباه از مفهوم سواد اطلاعاتی و تلقی سواد رایانهای یا سواد کتابخانهای و یا رفتار اطلاعیابی به عنوان سواد اطلاعاتی، نکته قابل تأملی است که هنوز با انتشار روزافزون منابع علمی در این حوزه، به چشم میخورد.
پژوهش حاضر با هدف نشان دادن توان عملی پایگاه مقالههای تمام متن فارسی مرکز منطقهای اطلاعرسانی علوم و فناوری در تکمیل مجموعه مقالههای فارسی موجود در کتابخانههای دانشگاه فردوسی، انجام گرفته است. جامعة مورد مطالعه، مجلههای علمی ـ پژوهشی فارسی مصوب وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، مجله های علمی ـ پژوهشی فارسی موجود در دانشگاه فردوسی و مجموعه ادواریهای الکترونیکی علمی ـ پژوهشی فارسی پایگاه مرکز منطقهای اطلاع رسانی علوم و فناوری است که بین سالهای 1386 – 1382 و در چهار حوزة موضوعی علوم، علوم انسانی، فنی و مهندسی و کشاورزی، بررسی شده است. روش پژوهش، پیمایشی و از نوع کاربردی است. یافتههای حاصل از پژوهش نشان داد: 1. از جمع کل 206 عنوان مجله مصوب وزارت علوم، پایگاه مرکز منطقه ای 142 عنوان را داراست که 15/63% در حوزه علوم، 66/66% در حوزة علوم انسانی، 28/54% در حوزة فنی و مهندسی و 80/87% در حوزة کشاورزی است. در نتیجه، میتوان از پایگاه مقالههای تمام متن فارسی مرکز منطقه ای به عنوان مکمل یا جایگزین مجلههای چاپی فارسی دانشگاه فردوسی استفاده کرد. 2. از جمع کل 206 عنوان مجله مصوب وزارت علوم، دانشگاه فردوسی 125 عنوان مجله را داراست که 89/57% در حوزة علوم، 93/63% در حوزة علوم انسانی، 14/37% در حوزة فنی و مهندسی و 17/73% در حوزة کشاورزی است. در نتیجه، سابقهای کامل از مجلههای فارسی علمی ـ پژوهشی در کتابخانههای دانشگاه فردوسی وجود ندارد. 3. از بین 12 کتابخانه مورد بررسی در دانشگاه فردوسی، 50% از کاردکس و 6/41% از فهرست الفبایی برای تعیین موجودی و شمارههای مجلهها استفاده میکردند، در حالی که 3/8% از هیچگونه ابزاری استفاده نمیکردند. 4. از بین 12 کتابخانه دانشگاه فردوسی، تنها 2 کتابخانه از رونوشت فهرست مندرجات مجلهها و فهرست الکترونیکی مقالهها، برای دسترسی به محتوای موضوعی مجلهها استفاده میکردند. 5. موفقیت بازیابی مقالهها در پایگاه مرکز منطقهای، از دانشگاه فردوسی بیشتر است. 6. سرعت بازیابی مقالهها در پایگاه مرکز منطقهای، از دانشگاه فردوسی بیشتر است. 7. مجموعه مجلههای کتابخانههای دانشگاه فردوسی در مقایسه با پایگاه مرکز منطقهای جامعیت کمتری دارد. بنابراین، فرضیه پژوهش تأیید می شود. 8. دانشگاه فردوسی مشهد به لحاظ مجلههای گذشتهنگر، از مجموعه الکترونیکی مرکز منطقهای بینیاز نیست.
هدف از این تحقیق، تعیین رابطه بین سواد اطلاعاتی و قابلیتهای کارآفرینی دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه اصفهان است. روش تحقیق، توصیفی ـ همبستگی و جامعة آماری شامل کلیة دانشجویان سال دوم و بالاتر دورههای کارشناسی ارشد و دکترای دانشگاه اصفهان در سال تحصیلی 88-1387، شامل 3192 نفر است. نمونة آماری 160 نفر از دانشجویان را شامل میباشد که با استفاده از روش نمونه گیری طبقه ای متناسب با حجم، انتخاب گردید. ابزار جمعآوری دادهها شامل دو پرسشنامه محقق ساخته سواد اطلاعاتی با 35 گویه و قابلیتهای کارآفرینی با 39 گویه در مقیاس درجهبندی لیکرت بود که ضریب آلفای کرونباخ آنها به ترتیب85/0 و 95/0 محاسبه گردید. برای روایی پرسشنامهها، از نظرهای متخصصان مدیریت و آموزش عالی و تحلیل عاملی بهره گرفته شد. نتایج نشان داد بین میزان سواد اطلاعاتی و قابلیتهای کارآفرینی دانشجویان، رابطهای معنادار وجود دارد(686/0r=). نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد قابلیتهای کارآفرینی بیشترین رابطه را با توانایی ارزیابی نقادانة اطلاعات (578/0=r ) و کمترین رابطه را با توانایی کاربرد هدفمند اطلاعات(495/0=r )داشته است.
نیازهای اطلاعاتی کاربران فهرستهای کتابخانهای، با توجه به فناوریهای نوین اطلاعاتی و منابع تماممتن ارائه شده در محیط دیجیتالی، تغییر یافته است. در حال حاضر، کاربران خواستار دسترسی سریع و بدون محدودیت به منابع اطلاعاتی کتابخانه هستند که این خواستهها تغییر در رویکردها و راهکارهای سازماندهی اطلاعات در کتابخانه را ضروری میسازد. فهرستهای کتابخانهای نوین، مانند گذشته، یک سیاهة ساده از منابع اطلاعاتی کتابخانه برای نشان دادن محل نگهداری منابع نیست، بلکه انتظار میرود فهرستهای کتابخانهای تسهیلگر امور پژوهشی کاربران باشد و در حقیقت قدمهای اولیة تحلیل و مدیریت دانش در قالب فهرست صورت گیرد. بر همین اساس، فهرستهای کنونی کتابخانهها که بر اساس قواعد فهرستنویسی انگلوامریکن شکل گرفتهاند، قادر به پاسخگویی به نیاز کاربران در محیطهای جدید و بر اساس منابع تماممتن دیجیتالی نوین نیستند. به همین دلیل و به منظور غلبه بر مشکلات تطابق نداشتن قواعد انگلوامریکن با محیطهای دیجیتالی و شبکهای جدید، کمیته همکاری مشترک (جی.اس.سی.) تصمیم گرفت استانداردی جدید برای فهرستنویسی با عنوان استاندارد توصیف و دسترسی به منابع (آر.دی.اِی.) منتشر سازد. این استاندارد، در هماهنگی با قواعد انگلوامریکن و سایر استانداردهای فهرستنویسی و بر مبنای الگوهای مفهومی ایفلا یعنی «ملزومات کارکردی پیشینههای کتابشناختی (اف.آر.بی.آر.) و ملزومات کارکردی دادههای مستند (اف.آر.ای.دی.)» به وجود آمده است. با توجه به تصمیم مجامع بینالمللی سازماندهی اطلاعات مبنی بر تغییر قواعد فهرستنویسی، ضروری است زمینههای لازم برای پیادهسازی و جایگزینی آر.دی.ای. با قواعد انگلوامریکن فراهم آید. در این مقاله، تلاش شده است تا ضمن معرفی قواعد آر.دی.ای. و تشریح هدفها، اجزا و عملکرد آن، به مقایسة آن با انگلوامریکن پرداخته و ضرورت پیادهسازی و بهرهگیری از مزایای آن در فهرستهای کتابخانههای ایران، تبیین شود.
یکی از راههای شناساندن جایگاه هر رشته علمی برای جامعه و بخصوص دانشآموزان انعکاس مسائل مربوط به آن رشته در متون درسی است. نظر به اهمیت نقش محتوایی کتابهای درسی در انعکاس موضوعات و مسائل گوناگون و از طرف دیگر ناشناخته ماندن رشته کتابداری و اطلاعرسانی در دوران تحصیل برای دانشآموزان، در پژوهش حاضر میزان توجه به حوزه های موضوعی رشته کتابداری و اطلاعرسانی در محتوای کتابهای درسی با استفاده از روش تحلیل محتوا، بررسی و تحلیل گردید. ابزار اندازه گیری در این پژوهش چک لیست محتوای کتاب درسی بود. یافته های حاصل از بررسی 43 کتاب دوره متوسطه و پیشدانشگاهی شاخه نظری نشان داد کتابهای رشته علوم انسانی نسبت به سایر رشتهها بیشتر به موضوعات این رشته علمی توجه داشتهاند. در بین کتابها از لحاظ میزان اطلاعات، کتاب «زبان فارسی» سال دوم دبیرستان مشترک تمامی رشتهها و از نظر تعداد دفعات کتاب «دین و زندگی» دوره پیشدانشگاهی مشترک تمامی رشتهها به موضوعات علوم کتابداری و اطلاعرسانی پرداختهاند. مقولة مرجع و کلیات در رشته کتابداری و اطلاعرسانی هم از نظر تعداد دفعات و هم از نظر حجمی که کتابهای درسی به آن پرداخته اند، بیشتر از سایر مقولهها در کتابهای درسی دوره دبیرستان و پیشدانشگاهی شاخه نظری، منعکس گردیده است.
این پژوهش با هدف شناسایی و رتبهبندی معیارهای مؤثر بر مکانیابی کتابخانههای عمومی انجام شده است. با بررسی متون و پژوهشهای مشابه، شش معیار اصلی و 24 معیار فرعی به دست آمد. این معیارها مطابق نظر استادان و متخصصان رشته های کتابداری و جغرافیای برنامهریزی شهری و با استفاده از تکنیک TOPSIS فازی و ANP فازی رتبهبندی شد. پس از تجزیه و تحلیل دادهها، با توجه به وزن نهایی به دست آمده برای هر یک از معیارهای اصلی و فرعی، معیارهای اصلی سازگاری، مرکزیت، اندازه و فضای مکان، عوامل و ویژگیهای بومی، جغرافیای طبیعی منطقه و جهتیابی مکان کتابخانه، به ترتیب در رتبههای اول تا ششم قرار گرفتند. نتایج این پژوهش میتواند در مکانیابی کتابخانههای عمومی کشور به کار گرفته شود و راهگشای پژوهشهای آتی باشد.