نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 استاد علم اطلاعات و دانششناسی دانشگاه شهید چمران اهواز
2 دانشجوی دکترای علم اطلاعات و دانششناسی دانشگاه شهید چمران
چکیده
کلیدواژهها
مقدمه
میانرشتهای شدن گرایشی است که در قلمروِ مطالعات و دانشهای مرتبط، مورد توجه فزاینده قرار گرفته است. هر چند دربارة معنا و مفهوم این تمایل نظری و عملی اختلافنظرهای قابل توجه وجود دارد، دلایل قابل ملاحظهای درباره ضرورت پرداختن به آنها ارائه شده است. اگرچه علم و فناوری در دوران معاصر رشد زیادی کرده است، موازی با آن نیازهای جامعة بشری نیز افزایش یافته و ترکیب و پیچیدهتر شدن مفاهیم رشتههای مختلف را سبب گشته است.
رشتههای علمی در ابعاد مفاهیم، روششناختی و موضوعشناسی متمایز میشوند. هر رشتة علمی جریانی از دانش را ایجاد کرده و نوعی نظام نظری را پدید آورده است که مختصات آن با واژگان و گزارههای ادبی بیان میشود. بدینترتیب، هر رشتة علمی از ادبیات ویژهای برخوردار است که در ارتباط با سایر رشتههای علمی، در فضایی اختصاصی نموّ مییابد (پورعزت، 1387: 92). از سویی، تحولات جدید دهههای اخیر سبب شده تا مطالعات مشارکتی و میانرشتهای از سوی پژوهشگران و نهادهای پژوهشی موردتوجه قرار گیرد. بهواسطة ضرورت جامعنگری در حلّ مسائل و فهم پیچیدگی و چندبُعدی بودن مسائل پیش روی محققان، این ایده شکل گرفته که اگر پژوهشگران یک رشتة علمی برای حلّ مسائل مهم بر اساس روش تخصصی خود، بدون کمک گرفتن از تخصص سایر رشتههای علمی راه حل ارائه دهند ـ به ویژه در پژوهشهای مربوط به مسائل اجتماعی- ممکن است به جای ارائه راهحل اساسی برای بررسی تمام ابعاد مسئله، باعث ایجاد راهکارهای متعدد و ناکارآمد شوند (حاتمی و روشن چشم، 1390). بر این اساس، پژوهشهای مسائل اجتماعی باید با کمک پژوهشگران حوزههای مختلف علمی، بهصورت گروهی و در تعامل با یکدیگر انجام گیرد. در این صورت، نوعی همگرایی بین رشتههای مختلف علمی به وجود خواهد آمد.
با پدیدآمدن فضای مطالعات میانرشتهای، در ابتدا مطالعات سنجش تأثیرگذاری و تأثیرپذیری رشتههای علمی از یکدیگر، و همچنین میزان «ورود و صدور دانش[1]» در ارزیابی کیفیت بروندادهای علمی موردتوجه قرار گرفت. مطالعة «گوئرروبته و دیگران[2]» (2007) که به بررسی ظرفیت دریافت استناد یک رشته از رشتههای دیگر ـ یا صدور دانش ـ پرداختهاند، نشان میدهد برخی از رشتههای علمی دارای ویژگی صادرکنندگی دانش بیشتری نسبت به سایر رشتهها هستند. بررسی آنان نشان داد برخی رشتههای علمی بسیار مستقل وجود دارند آنها ورود و صدور دانش اندک است. همچنین، مواردی هست که در آنها جریان بیشتری از دانش در مرزهای موضوعی آنها در گردش است.
در ارزیابی کیفیت مقالهها و مجلهها همواره ظرفیت جذب استناد یک رشته از رشتههای دیگر، مورد استفاده بوده است. برخی از حوزههای موضوعی JCR ویژگی صدور دانش قویتری نسبت به سایر حوزهها (ایزوله) داشتهاند. این ویژگی رتبهبندی مقدار ضریب تأثیر مجلهها متعلق به این حوزهها را نیز تحت تأثیر قرار داده است. درحالیکه همة حوزههای موضوعی متناسب با یک مقدار منطقی توان منفی بر روی نمودار مشاهده میشوند، موارد با ضریب تأثیر خارجی زیاد با شدت بیشتر در بالای نمودار قرار گرفته و سایر مجلهها در دنبالة[3] طولانی آن شکلی شبیه به کوه یخ شناور ایجاد کرده میکنند (همان). برای این دست مطالعات لازم است میزان استنادهای حوزههای موضوعی استخراج و تابع مختصات نمائی[4] آن ترسیم شود تا بتوان کوه یخ شناور را مشاهده کرد. چنان که ذکر شد، حوزههای با قدرت میان رشتگی بالا، کوه یخ شناور نامگذاری شده و به تبع آن «فرضیة کوه یخ شناور[5]» در مطالعات علمِ علم موردتوجه قرار گرفته است. در اینجا منظور از کوه یخ شناور حوزههای موضوعی هستند که همانند یک کوه یخ شناور بر سطح آب، بخشِ بالایی آنها از سطح کوههای یخ (حوزههای موضوعی) دیگر قابل مشاهده است؛ این در حالی است که بخشهای دیگر این کوه یخ، که در زیر آب قرار دارند، از سطح کوههای یخ دیگر بهسختی قابل مشاهده است و فقط در صورت قرار گرفتن بر روی سطح همان کوه یخ (حوزه موضوعی)، بخشهای زیر آب آن قابل مشاهده است. در واقع، این استعاره قصد دارد توضیح دهد که چگونه برخی از رشتههای علمی صادرکنندة ایده بوده و دانشی که آنها تولید میکنند، برای رشتههای دیگر که وارد کنندة ایده هستند، قابل نمایش است. اغلب حوزههای موضوعی، مولّد دانش برای مصرف داخلی خود هستند، اگرچه این پدیده با ورود همزمان دانش از حوزههای دیگر مغایرت ندارد. بر اساس این استعاره و با قرار گرفتن بر روی سطح کوه یخ پدیدار شده، امکان بیشتری برای مشاهدة قله (بیرون از آب) کوههای یخ دیگر فراهم میشود. همچنین، امکان دید مطلوبتر از بخشهای دیگر کوه یخ وجود خواهد داشت.
برای انجام اینگونه مطالعات علمِ علم، پژوهشگران حوزة علم اطلاعات و دانششناسی، بهویژه متخصصان علمسنجی، ابزارهای متنوعی در اختیار دارند. تحلیل هماستنادی مجلهها و حوزههای موضوعی علمی، از جمله این روشهاست. تحلیل هماستنادی یکی از روشهای کتابسنجی است که دانشمندان علم اطلاعات آن را برای ترسیم ساختار فکری یک حوزة موضوعی به کار میبرند. این عمل شامل شمارش مدارک هماستناد شده[6] و یا زوجهای کتابشناختی[7] است که بهطور متناوب در سیاهة استنادهای کتابشناختیِ مدارکِ مورد استناد، ظاهر میشوند. در مطالعات هماستنادی، مدارک هماستناد شده در قالب یک ماتریس تهیه و برای به دست آوردن تصویری لحظهای در بازههای زمانی، تصاویر یا نقشهها در نشان دادن ساختار دانش و فراز و فرودهای آن به کار میروند (اسمال[8]، 1993).
بیان مسئله
با توجه به ابعاد علم اطلاعات و دانششناسی، باید اظهار داشت که این رشته زمینهساز مطالعات میانرشتهای است. پژوهشها نشان میدهد این رشته بیشترین پیوند را با رشتههای ارتباطات، مدیریت، رایانه، روانشناسی، علوم تربیتی، جامعهشناسی، تاریخ، زبانشناسی و معماری دارد (عصاره، معرفزاده و یوسفی، 1389؛ پرتو و گلتاجی، 1390). احتمال میرود ماهیت و میزان ارتباطات میانرشتهای علم اطلاعات بهطور قابل توجهی تغییر کند، زیرا اطلاعات بهعنوان حلقة مرکزی در جامعه بوده و منابع و مصارف هر چه بیشتر به فعالیتهای اطلاعمدار مختلف تغییر یافته است (ساراسویک[9]، 1995). مطالعات علم اطلاعات و دانششناسی از سه زاویه قابلیت بررسی میان رشتگی را دارند موضوعات پژوهش، رویکردها و روشهای مورد استفاده. بهعنوان نمونه، در مطالعة «رفتار اطلاعیابی» هنگام سنجش قضاوت کاربران دربارة میزان ارتباط منابع بازیابی شده از یک نظام اطلاعاتی، ویژگیهای شخصیتی و رفتاری و محیطی که فرد در آن زندگی میکند، اهمیت مییابد. این موارد مستلزم کسب شناخت بیشتر روانشناختی و محیطی آنان است که در رشتههای دیگر، موضوعهای مهم و مستقلّ پژوهشی شمرده میشوند. برای مثال، شیوة تفکر، نوع یادگیری و خودکارآمدی کاربران، از موضوعهای حوزة روانشناسی تربیتی است که به شکل اجتنابناپذیر بر چگونگی تعامل کاربران با نظامهای رایانهای مورد مطالعه، تأثیر میگذارد. بر این اساس، در دستیابی به موفقیت در مطالعة این موضوع، استفاده از دانش این رشتهها حایز اهمیت است. روششناسی و رویکردهای مورد استفاده در پژوهشهای رشتههای دیگر میتواند زمینهساز مطالعات میانرشتهای بین علم اطلاعات و دانششناسی با آنها باشد. به خصوص جایگاه فناوری اطلاعات و اهمیت کاربران در مطالعات این رشته، متخصصان دیگر رشتهها از جمله علوم رایانه و علوم اجتماعی را به خود جذب میکند.
اکنون این سؤال پیش میآید که تقسیمبندی حوزههای موضوعی رشتة علم اطلاعات و دانششناسی، که در پاسخگویی به نیاز به برقراری ثبات و انسجام در فعالیتهای روزمرة متخصصان جهت برآوردن نیازهای کاربران نظامهای اطلاعاتی در جوامع گوناگون و زمانهای مختلف پدید آمده است، چگونه خواهد بود. آیا پدیدار شدن حوزههای موضوعی عاریتی و نوین و همکاری میانرشتهای این علم، موجب ایجاد تقسیمبندی جدید در ساختار دانش مضبوط آن خواهد شد، و اینکه این تغییرات در دل پژوهشهای آن (همچون سطح بیرونی کوه یخ شناور)، بهعنوان یک رشتة دانشگاهی مستقل، جای خواهد گرفت؟ بدیهی است، ایجاد چنین تغییری موجب شناسایی تعامل اطلاعات در مرزهای دانش این رشته و رشتههای دیگر و همچنین شناسایی حوزههای موضوعی حایز اهمیت در پژوهشهای آتی خواهد بود. از اینرو، مسئلۀ پژوهش حاضر عبارت است از این که میزان تعامل و ورود و صدور دانش در مطالعات علم اطلاعات و دانششناسی، بر اساس فرضیۀ کوه یخ شناور، با حوزههای موضوعی دیگر چگونه است؟ به عبارت دیگر، حوزه مطالعاتی علم اطلاعات و دانششناسی، به عنوان یک کوه یخ شناور در بین سایر حوزههای موضوعی، با کدام یک از آنها بیشترین همکاری و روابط میانرشتهای را دارد؟
ضرورت و اهمیت پژوهش
با رویکرد تحلیل محتوای علوم میانرشتهای میتوان به پرسشهای بیرونیِ چیستی دانش و موضوع آن، روششناسی دانش، نسبت یک حوزۀ مشخص از دانش با حوزههای مجاور، دانشهای تولیدکننده، مصرفکننده و ... پاسخ داد. همچنین، به منظور فهم زمینههای مناسب جهت تعریف یک حوزۀ میانرشتهای حتی جدید، بسترهای مناسبی را میتوان سراغ گرفت. بر این اساس، اهمیت پژوهش حاضر بحث و بررسی دربارۀ ضرورتها و پیامدهای مرتبط با تأمل و تلاش در جهت ایجاد فضای مطالعات میانرشتهای در حوزۀ علم اطلاعات و دانششناسی است.
میانرشتگی به دو دلیل برای متخصصان، پژوهشگران، دانشجویان علم اطلاعات و دانششناسی اهمیت زیادی دارد. نخست، این رشته یکی از رشتههایی است که ادعا میشود ذاتاً میان رشتهای است. از اینرو، فهم و درک میان رشتگی به معنای درک هویّت رشتهای علم اطلاعات و دانششناسی است که امروزه کاملاً گریزان[10] است (پلوژینسکی[11]، 2008). در گذشته نهچندان دور، یک شخص میتوانست دربارۀ بحثهای زیاد در زمینۀ علم اطلاعات و دانششناسی و شکلگیری آن بهعنوان یک رشتۀ دانشگاهی شهادت دهد (دیلون و نوریس[12]، 2005؛ استبروک[13]، 2005؛ مالون و دیگران[14]، 2005). در عین حال، «بورگمن[15]» (1990، 12) ادعا میکند که خودآگاهی[16] رشتهای برای هر حوزهٔ مطالعاتی اهمیت بسیاری دارد، زیرا «نشانة بلوغ یک رشته است». دوم، هدف نهایی این رشته فراهم نمودن دسترسی به دانش است. برای موفقیت در این مسیر، متخصصان این رشته باید درک روشنی از ساختار دانش مدرن و فرایندهای اساسی (فرایندهای تکتونیکی[17]) پشت ساختار و بازسازی آن داشته باشند.
اهمیت دیگر مطالعة حاضر این است که آگاهی از حدود میانرشتگی علم اطلاعات و دانششناسی میتواند نظم کلاسیک موجود در طبقهبندی حوزههای موضوعی سنتی و حوزههای مطالعاتی وارداتی این حوزه را دستخوش تغییراتی، حتی در سطح وسیع نماید. همچنین، با تعیین مرزهای موضوعی با رشتههای دیگر، دامنۀ انجام همکاریهای میانرشتهای با پژوهشگران رشتههای دیگر تقویت خواهد شد. از اینرو، لازم است طی پژوهشی ماهیت اصلیِ پژوهشهای میانرشتهای در علم اطلاعات و دانششناسی -که در متون این رشته به اهمیت زیاد آن اشاره شده است- شناسایی شده و شباهتها و تفاوتهای پژوهشهای رشتگی و میانرشتگی در مرزهای دانشی آن، تبیین گردد. برای این منظور، در درجۀ اول باید به این نکته پرداخت که این نوع پدیدهها چگونه و به چه میزان واقعیت بیرونی دارند. لذا، لازم است میزان ورود و صدور دانش در حوزۀ علم اطلاعات و دانششناسی مورد سنجش قرار گیرد.
ضرورت دیگرِ مطالعۀ پژوهشی در اینباره این است که با شناسایی ابعاد و موضوعات جدید پژوهشی میتوان سیاستگذاران و برنامهریزان دانشگاهی این رشته را از نیازهای جدیدِ آموزشی در گسترش و تحول آموزش درسهای مورد نیاز در سرفصلهای آموزشی و ایجاد گرایشهای جدید تحصیلات تکمیلی آن، آگاه ساخت.
هدف پژوهش
هدف پژوهش حاضر سنجش میزان ورود و صدور دانش علم اطلاعات و دانششناسی با حوزههای علمی دیگر در بازۀ زمانی 2003-2013 است. به عبارت دیگر، پژوهش حاضر از طریق مطالعۀ هماستنادی، به شناسایی حوزههای موضوعی مؤثر بر و متأثر از علم اطلاعات و دانششناسی پرداخته است. همچنین، در ادامه حوزههای موضوعی با بیشترین میزان مرکزیت در شبکه میانرشتهای حوزههای دخیل در مطالعات علم اطلاعات و دانششناسی نیز شناسایی شدند.
بهمنظور دستیابی به هدفهای فوق، سعی خواهد شد به پرسشهای زیر پاسخ داده شود:
1- نمودار لگاریتمی توزیع استنادهای درونی و بیرونی مجلهها رشته علم اطلاعات و دانششناسی در بازۀ زمانی 2003-2013 چگونه است؟
2- میزان ورود و صدور دانش مجلهها رشتۀ علم اطلاعات و دانششناسی در رشتههای دیگر در بازۀ زمانی 2003-2013 به چه میزان است؟
3- حوزههای موضوعی دارای بیشترین میزان مرکزیت درجه، نزدیکی، بینابینی، بینابینی جریان و بردار ویژۀ استناد کننده در مجلهها علم اطلاعات و دانششناسی در بازۀ زمانی 2003-2013 کدام هستند؟
4- حوزههای موضوعی دارای بیشترین میزان مرکزیت درجه، نزدیکی، بینابینی، بینابینی جریان و بردار ویژۀ استناد گیرنده در علم اطلاعات و دانششناسی در بازۀ زمانی 2003-2013 کدام هستند؟
5- ضریب همبستگی بین فراوانی حوزههای موضوعی استناد کننده/گیرنده و میزان سنجههای مرکزیت بر اساس ضریب همبستگی پیرسون چگونه است؟
6- رابطۀ همبستگی مرکزیت بینابینی، درجه و فراوانی استناد حوزههای موضوعی استناد کننده و استناد گیرندۀ مجلهها علم اطلاعات و دانششناسی چگونه است؟
پیشینۀ پژوهش
با وجود ویژگی کوه یخ شناور، چگونگی ساختار علم در رشتههای مختلف علمی روشن نیست. برای این منظور، مطالعات بسیاری در طبقات موضوعی پایگاه اطلاعاتی JCR انجام شده است. در طول بیش از چهار دهه، این پایگاه جهت طبقهبندی مجلههای علوم مختلف، به نمایهسازی مجلههای رشتههای علمی مختلف همراه با حوزههای موضوعی فرعی افزوده شده به آنها، که در حال رشد نیز هستند، پرداخته است. در این پایگاه برای اختصاص یک مجله به یک طبقه، از یک شیوۀ اکتشافی پیروی شده است که استنادهای مجلهها را در بین همه، با استفاده از الگوریتم هان-کولسون[18] انجام میدهد (پودوکین و گارفیلد[19]، 2002). با وجود مخالفت برخی از نویسندگان، «گلانزل و شوبرت[20]» (2003) طرح طبقهبندی حوزههای علم و زیرشاخههای آن را با هدف ارزیابی علمسنجی طراحی کردهاند. بهطور کلی، طبقهبندی پایگاه JCR در واحدهای اطلاعاتی صریح، جهت نمایش کلّ حوزههای علوم، پذیرفته شده است. این طبقهبندی با استفاده از تحلیل استنادی و فنون هرس کردن همچون الگوریتم پدفایندر[21] (گوئرو-بته و دیگران[22]، 2006) برای ساخت نقشههای علمی حوزههای علمی مرتبط به هم (مویا آنگون و دیگران[23]، 2004)، و ارزیابی بروندادهای علمی در حوزههای مختلف (پودلوبنی[24]، 2005؛ ون لوین و موئد[25]، 2002؛ ون لوین و دیگران[26]، 2003؛ سام بتسومپ و مارکپین[27]، 2005؛ مویا آنگون و دیگران، 2008) به کار گرفته شده است.
«کرونین و پیرسون» معتقدند ورود و صدور دانش مسئله بسیار مهمی در ارزیابی یک رشته به شمار میرود زیرا معرّف «نیرومندی رشته» است. علم اطلاعات بیش از آنکه صادرکنندۀ دانش باشد، واردکنندۀ آن است (کرونین و پیرسون[28]، 1990؛ تانگ[29] 2004). چنانکه «هال» میگوید:«در حوزههای میانرشتهای، همانند علم اطلاعات، تعامل نظریههای مشتق شده از یک حوزه، و ورود ابزارها از حوزههای دیگر بسیار با اهمیت است، به طوریکه شاید بتوان گفت وامگیری نظریه یکی از سنتهای علم اطلاعات است (هال[30]، 2003، 288) و انجام مطالعات میانرشتهای منجر به بهبود کیفیت پژوهشهای علم اطلاعات شده است (لویت و تلوال[31]، 2009). یافتههای بررسی «پرتو و گلتاجی» (1390) نشان داد 70% نظریههای مورد استفاده در این حوزه از سایر علوم وام گرفته شده است. غالب این نظریهها از علوم روانشناسی، رایانه، ارتباطات، ریاضیات و بازرگانی گرفته شده است. باوجود وامگیری زیاد علم اطلاعات از نظریههای حوزههای علمی دیگر، همزمان پژوهشگران علم اطلاعات در حال انتشار آثار خود در مجلههای حوزههای دیگر هستند. سایر حوزههای علمی نیز علاقهمند به استناد به پژوهشگران این رشته میباشند (پلوژینسکی، 2007).
«تانگ» (2005) با مطالعۀ تجربی استنادهای 150 بروندادِ علمیِ علم اطلاعات و دانششناسی در طی 6 سال تصادفی (بین سالهای 1975-2000) نقشه توسعۀ دامنه میان رشتگی این رشته را بررسی کرد. نقشۀ گرافیکی استنادهای بروندادهای خارج از رشته نشان میدهد این رشته در حال جذب طیف گستردهای از رشتهها در دامنه علوم، علوم اجتماعی و علوم انسانی در سالهای متفاوت است. آزمون آماری آنوا برای تعیین تفاوت رشتههای مورد استناد در سالهای مورد بررسی بسیار معنادار بوده است. آزمون کروسکال-والیس نیز تفاوت معناداری برای رشتههای مورد بررسی در سالهای متفاوت نشان میدهد.
«گوئروبته و دیگران» (2007) دریافتند که چگونه برخی از رشتههای علمی صادرکنندگانِ ایده هستند؛ به این معنا که دانش تولید شده در داخل آنها از رشتههای دیگر قابل مشاهده و استفاده است. آنان برای این کار استنادهای انجام شده به مجلهها پایگاه JCR در سال 1997 را بررسی کردند. نتایج نشان داد ویژگی صدور دانش توزیع ضریب تأثیر حوزههای موضوعی را تحت تأثیر قرار داده است. آنان دریافتند که رابطۀ همبستگی بین میزان ورود و صدور دانش یک حوزه وجود دارد که میتواند موردتوجه باشد.
پلوژینسکی (2008) با تمرکز بر توازن ورود و صدور دانش در علم اطلاعات و دانششناسی، دریافت تشابه تقریبی در بین حوزههای استناد کننده به آن و استناد گیرنده از آن، وجود دارد. یافتهها نشان داد این رشته هنوز تحت تأثیر روند تغییر سریع فناوری اطلاعات، توجه پژوهشگران و متخصصان بسیاری از علوم دیگر را به خود جلب کرده است. وی معتقد است یک مطالعۀ دامنهدار و همهجانبه، همراه با فنون پیچیدهتر در این زمینه میتواند برای شناسایی انتشارات و نتیجهگیری دقیق دربارۀ ساختار و طبیعت روابط ساختارهای رشتهای، مفید باشد.
«لانچو بارانته، گوئر وبته و مونا آنگون» (2010) با هدف ترسیم میان رشتگی بروندادهای علمی برخی از حوزههای موضوعی، به بررسی فرضیۀ کوه یخ شناور در دادههای حاصل از پایگاه اطلاعات اسکاپوس پرداختند. برای این کار 260 حوزۀ موضوعی مورد سنجش قرار گرفت و ورود و صدور دانش مجلههای حوزههای موضوعی علوم زیستی، علوم فیزیکی، علوم اجتماعی و علوم بهداشت مطالعه گردید. یافتهها نشان داد فرضیۀ کوه یخ شناور برای برخی از حوزههای موضوعی اسکاپوس بر اساس ویژگی لگاریتمی، بر اساس مجذور انحراف معیار به دست آمده از ضریب همبستگی، صادق نیست. مقایسۀ نتایج این مطالعه با «گوئرو بته و دیگران» (2007) نشان داد حوزههای هنر و علوم انسانی، پرستاری، ایمنیشناسی و میکروبیولوژی مقدار میانگین مشابهی در اسکاپوس 2006 و ISI سال 1997 داشتند. همچنین، تفاوتهای معناداری در حوزههای مهندسی شیمی، علوم رایانه، انرژی و تجارت، مدیریت و حسابداری مشاهدهشده است. آنان نتیجه میگیرند که احتمالاً دلیل آن، اختلاف تعداد مجلههای حوزههای موضوعی در سال 2006 نسبت به سال 1997 است.
«هسی و ویلت[32]» (2012) طی پژوهشی به ورود و صدور ایدهها بر اساس دادههای استنادی رشتههای مختلف در بروندادهای علمیِ علم اطلاعات و دانششناسی پرداختند. نتایج مطالعۀ آنان بر روی 232 مقالۀ پراستناد این رشته در پایگاه وبگاه علم، نشان میدهد 1061 صدور دانش به 444 مجلۀ خارج از رشته صورت گرفته است. در ادامه، ضریب تأثیر این مجلهها، برای شناسایی تفاوتهای ویژگی میانرشتگی در رفتار استنادی رشتهها محاسبه شد. مجلهها خارج از رشته که از ضریب تأثیر بیشتر از میانگین حوزه موضوعی برخوردار بودند، نشان داده شدند. این رشتهها شامل «ارتباطات»، «علوم رایانه، سیستمهای اطلاعاتی»، «علوم رایانه، کاربردهای میانرشتهای» و ... است.
«زارعی و اشتهار» (1390) طی پژوهشی با هدف ردّ وابستگی صرف علم اطلاعات و دانششناسی به علوم انسانی، به بررسی وابستگی و تداخل موضوعی آن به سایر حوزههای موضوعی پرداختند. آنان برای این کار به بررسی نحوۀ تقسیمبندی علوم تحت شاخههای آنها توسط پایگاههای علمی ساینس دایرکت، اشپرینگر، اسکوپوس و وایلی و تعیین جایگاه این رشته با انجام جستجوهای تخصصی در این پایگاهها پرداختند. یافتههای آنان نشان داد علوم فیزیکی (فناوری و ارتباطات) و زیرشاخۀ علوم رایانه بیشترین سهم را در جای دادن مقالههای این رشته به خود اختصاص دادهاند. علوم انسانی و زیرشاخۀ علوم اجتماعی، در رتبۀ بعد قرار دارد. همچنین، مقدار کمی از مطالب از شاخۀ علوم پزشکی استخراج شد. آنان نتیجه میگیرند که علم اطلاعات و دانششناسی نه شاخهای از علوم انسانی و نه یک میانرشتهای است بلکه دارای ماهیت مستقلی است و بیشترین ارتباط را با حوزۀ علوم رایانه و علوم اجتماعی دارد.
«یوسفی، طاهریان و عصاره» (1392) طی پژوهشی به روابط میانرشتهای بروندادهای علمیِ علم اطلاعات و دانششناسی ایران در پایگاه وبگاه علم پرداختند. آنان با بررسی مقالههای استناد کننده و استناد گیرندۀ 27 مقالۀ این رشته و تعیین حوزههای موضوعی آنها با استفاده از راهنمای بینالمللی نشریات ادواری اولریخ و وبسایتهای SJR و Journalseek به دستهبندی آنها پرداختند. یافتهها نشان داد به ترتیب 19% و 37% مقالههای استناد کننده و استناد گیرنده مربوط به سایر رشتههاست. بررسی آنان نشان داد حوزههای استناد گیرنده شامل علوم رایانه، علوم-کلیات، اقتصاد و علوم پزشکی و استناد گیرنده شامل علوم پزشکی، تجارت، اقتصاد، و علوم رایانه، بیشترین روابط میانرشتهای را با علم اطلاعات و دانششناسی دارند.
مطالعات اخیر انجام شده در زمینۀ ترسیم میانرشتگی علم اطلاعات و دانششناسی، توجه پژوهشگران این رشته را در داخل و خارج از کشور به خود جلب کرده است. لیکن، بررسی پیشینهها نشان میدهد در این حوزه و با رویکرد فرضیۀ کوه یخ شناور، به میزان ورود و صدور دانش بین حوزههای مختلف و علم اطلاعات و دانششناسی بر اساس روابط استنادی آنها، در سطح یک پایگاه استنادی مجلهها و حوزههای علمی همچون JCR پرداخته نشده است. مطالعات داخل کشور نیز از این قاعده مستثنا نبوده و مطالعات درونرشتهای و میانرشتهای در سطح پایگاههای اطلاعات علمی و یک مورد مربوط به انتشارات متخصصان ایرانی این رشته در وبگاه علم بوده است. لذا در این پژوهش سعی خواهد شد در سطح جهانی استنادهای علمی مجلههای این حوزه مورد سنجش قرار گیرد و بتوان تصویری روشنتر از ورود و صدور دانش علم اطلاعات و دانششناسی ارائه داد.
روششناسی
در این پژوهش از روش تحلیل استنادی که یکی از روشهای علمسنجی است، استفاده شده است. دادههای مورد نیاز پژوهش از پایگاه JCR زیرمجموعۀ مؤسسه اطلاعات علمی تامسون رویترز استخراج شد. برای گردآوری دادههای مورد نیاز، در تاریخ در اسفند 1393، در بخش جستجوی موضوعی حوزۀ علوم اجتماعی پایگاه JCR با محدود کردن جستجو به تمامی مجلههای حوزۀ علم اطلاعات و دانششناسی، دادهها و حوزههای موضوعی زیر پوشش کلیۀ مجلههای استنادکننده به و استنادگیرنده از 83 مجلۀ علم اطلاعات و دانششناسی بین سالهای 2003-2013، شناسایی و استخراج گردید. فراوانی مجلههای استنادکننده به علم اطلاعات شامل 1758 مجله در 95 حوزۀ موضوعی و 6135 مقاله؛ و فراوانی مجلههای استنادگیرنده از علم اطلاعات 5303 مجله در 88 حوزه موضوعی و 12382 مقاله بود. انتخاب این بازۀ زمانی از یک سو به دلیل استفاده از جدیدترین بروندادهای علمی رشته در پایگاه اطلاعاتی معتبر جهانی است؛ و نیز اینکه پایگاه JCR فهرست استنادهای مجلهها و حوزههای موضوعی آنها را برای بازههای ده ساله گزارش میکند. با پالایش حوزههای موضوعی تک تک مجلهها ، مشخص شد 95 حوزۀ موضوعی استنادکننده و 88 حوزۀ موضوعی استنادگیرنده از حوزۀ علم اطلاعات و دانششناسی وجود داشته است. در گام بعدی، فراوانی هر یک از حوزههای موضوعیِ استناد کننده و استنادگیرنده شمارش شد. آنگاه پس از انتقال دادههای بهدست آمده به رایانۀ شخصی، تجزیه و تحلیل دادهها آغاز گردید. برای این کار از نرمافزار excel جهت شمارش و تجزیه و تحلیل دادهها استفاده شد. در ادامه، ماتریس دادههای به دست آمده با استفاده از نرمافزار Ravarmatrix ترسیم و برای محاسبات نهایی از فرمول تخمین میزان ورود و صدور دانش استفاده شد. برای تعیین حوزههای موضوعی با مرکزیت بینابینی و نزدیکی زیاد نیز از نرمافزار UNINET و بستۀ تکمیلی آن Netdraw برای ترسیم نقشههای شبکه اجتماعی حوزههای موضوعی استفاده گردید.
برای هر حوزۀ موضوعی خاص، تعداد استنادها در مقابل ترتیب نزولی رتبۀ آنها قرار داده شد و خط نمائی متناسب با آن محاسبه گردید. این خط بهعنوان خط تناسب حداقل مربعات سنجه تأثیر در برابر رتبهبندی لگاریتم مقادیر آنها معرفی میشود که بیانگر شیب نزولی فراوانی استنادها برای هر یک از حوزههای موضوعیِ استنادکننده و استنادگیرنده است.
در ادامه، با استفاده از فرمول خاص محاسبۀ ورود و صدور دانش بر اساس فراوانی استنادی مجلهها و حوزههای موضوعی مرتبط با علم اطلاعات و دانششناسی، به محاسبۀ مقدار ورود و صدور دانش این رشته پرداختهشد در نهایت، با بهرهگیری از سنجههای مرکزیت، شبکههای اجتماعی و تأثیرگذار و تأثیرپذیری حوزههای موضوعی مطالعات علم اطلاعات و دانششناسی در جریان و انتقال اطلاعات این رشته علمی تحلیل و حوزههای علمی با مرکزیت بالا معرفی شدند. تعیین مقدار سنجههای مرکزیت برای هر یک از حوزههای علمی، همچنین میزان همبستگی بین ضریب تأثیر حوزههای علمی استنادکننده و استنادگیرندۀ حوزه علم اطلاعات و دانششناسی نیز از طریق آزمون آماری همبستگی پیرسون مورد سنجش قرار گرفت.
تحلیل مرکزیت
یکی دیگر از ابزارهای سنجش استنادها، شاخصهای مرکزیت است. مرکزیت یکی از مفاهیم بنیادی تحلیل شبکهٔ اجتماعی است که با استفاده از سنجههای درجه[33]، نزدیکی[34]، بینابینی[35]، بردار ویژه[36]، و بینابینی جریان[37] به بررسی میزان تأثیرگذاری و تأثیرپذیری و به عبارتی در مرکز قرار گرفتن یک عامل در تحلیل شبکههای اجتماعی از جنبههای مختلف میپردازد. شاخصهای مرکزیت شامل موارد زیر است (نیومن[38]، 2001):
مرکزیت درجه: مرکزیت درجه، یک سنجۀ بسیار مؤثر برای تعیین تأثیر و اهمیت یک رأس در یک شبکه است (بنکدورف[39]، 2010). مرکزیت رتبه (CD) رأس I (vi) بهصورت زیر محاسبه میشود:
CD(Vi) = ∑nk=1 a(vi, vk)
a(vi, vk) حضور یا نبودِ یک پیوند بین رأس i و رأس k را نشان میدهد و n تعداد رأسها را ارائه میدهد. اگر بین رأس i و رأس k پیوندی وجود داشته باشد، 1=a(vi, vk) و اگر پیوندی وجود نداشته باشد 0=a(vi, vk) خواهد بود.
مرکزیت نزدیکی: میانگین فاصلۀ ژئودیسک رأس از هر یک از دیگر رأسها در شبکه است. مرکزیت نزدیکی (Cc) رأس i(vi) از فرمول زیر محاسبه میشود (سهیلی و عصاره، 1392):
Cc (vi)-1 = ∑nk =1 d (vi, vk)
n تعداد رأسها و d (vi, vk) تعداد پیوندها در کوتاهترین مسیر از رأس i تا رأس k است. نزدیکی، یک سنجۀ معکوس مرکزیت است که یک ارزش بزرگ نشاندهندۀ مرکزیتِ کمترِ یک رأس است؛ درحالیکه یک ارزش کوچک نشاندهنده مرکزیتِ بیشتر یک رأس است (پرل[40]، 2011).
مرکزیت بینابینی: شاخص پتانسیل کنترل ارتباطاتِ یک عامل در شبکه است. مرکزیت بینابینی، نسبت تعداد کوتاهترین مسیرها (بین همۀ جفت رأسها) که از طریق یک رأس معین گذشتهاند، تقسیم بر تعداد کل کوتاهترین مسیرهاست. مرکزیت بینابینی (CB) رأس i(vi) از فرمول زیر محاسبه میشود (سهیلی و عصاره، 1392):
CB (vi) =∑nj=1 ∑k=1j-1 gik(vi) /gjk
کهn، تعداد رأسها، gjk، تعداد کوتاهترین مسیرها از رأس j به رأس k و gjk تعداد کوتاهترین مسیرها از رأس j به رأس k است (پرل، 2011).
مرکزیت بردار ویژه: یکی دیگر از سنجههای مرکزیت است و بر اساس این ایده پیشنهاد شده است که مرکزیت یک گره خاص نمیتواند مجزا از مرکزیت گرههای دیگر متصل به آن، تخمین زده شود. در این سنجه نمرههای مرکزیت گرهها، بر اساس این اصل که ارتباط به گرههای با نمره بالا نسبت به ارتباط به گرههای با نمره پائین تأثیر بیشتری دارد، اختصاص داده میشود. به عبارت دیگر، سنجه بردار ویژه این امکان را به وجود میآورد که شناسایی گرههای قدرتمند بهواسطۀ ارتباط با سایر گرههای صاحب قدرت، برای مخاطب آسان باشد.
مرکزیت بینابینی جریان: بر اساس این سنجه، مرکزیت یک فرد به توزیع احتمالات جریانی که از افراد شروع و در هر کدام از گرهها در شبکه متوقف میشود، مربوط است (توتزائور[41]، 2007). این مرکزیت توسط «استفنسون و زلن[42]» (1989) در تحلیل شبکههای اجتماعی مطرح شد و به بررسی این نکته میپردازد که احتمال انتقال اطلاعات و دانش از طریق مسیرهای گوناگون میسر است؛ روش کار آن بر اساس شدت و قدرت گرهها و فاصله میان آنهاست. به عبارت دیگر، این سنجه میزان انتقال اطلاعاتی را که میتواند بین دو نقطه در شبکه انتقال یابد، مورد بررسی قرار میدهد (سهیلی و عصاره، 1392).
یافتههای پژوهش
در پاسخ به چگونگی نمودار لگاریتمی حوزههای موضوعی استناد کننده به مجلههای علم اطلاعات و دانششناسی در بازۀ زمانی 2003-2013، بر اساس فراوانی حوزههای موضوعی استناد کننده به علم اطلاعات و دانششناسی نمودار لگاریتمی آن ترسیم شد. چنان که در نمودار 1 نشان داده شده است، حوزههای موضوعی علم اطلاعات و دانششناسی (با 76 استناد)، علوم تربیتی (با 63 استناد) و علوم رایانه، سیستمهای اطلاعاتی (با 61 استناد) در رتبههای اول تا سوم این رتبهبندی قرار دارند. به عبارت دیگر، مجلههای علم اطلاعات و دانششناسی در آثار خود بیش از سایر مجلههای این حوزههای اطلاعاتی استناد دریافت کردهاند.
نمودار 1. فراوانی حوزههای موضوعیِ استنادکننده به علم اطلاعات و دانششناسی
نمودار لگاریتمی حوزههای موضوعی استنادگیرنده از علم اطلاعات و دانششناسی نیز ترسیم شد. بر اساس فراوانی حوزههای موضوعی استنادگیرنده، علم اطلاعات و دانششناسی (با 80 استناد)، علوم میانرشتهای (با 72 استناد) مدیریت و علوم رایانه، نظامهای اطلاعاتی (با 71 استناد) در رتبههای اول تا سوم این رتبهبندی قرار دارند. به عبارت دیگر، مجلههای علم اطلاعات و دانششناسی در آثار خود بیش از همه به مجلههای این حوزههای اطلاعاتی استناد کردهاند.
نمودار 2. فراوانی حوزههای موضوعیِ استنادگیرنده به علم اطلاعات و دانششناسی
میزان ورود و صدور دانش
میزان ورود و صدور دانش مجلههای رشتۀ علم اطلاعات و دانششناسی در رشتههای دیگر در بازۀ زمانی 2003-2013 و همچنین رابطۀ همبستگی بین ورود و صدور دانش آن بررسی شد. برای محاسبۀ درصد ورود و صدور دانش مجلههای استنادکننده و استنادگیرنده، رشتههای علمی به لحاظ طبقات موضوعیِ تخصیص داده شده، بررسی میشوند. بدین منظور، برای تمام مجلهها، تعداد کل استنادهای دریافت شدۀ آنها، تعداد کلّ استنادهای انجام شده بهوسیلۀ آنها (منابع)، تعداد کلّ استنادهای مجلهها به مجلههای همان حوزۀ موضوعی (استناد انجام شده از مجلههای حوزۀ موضوعی مشابه)، و تعداد کلّ استنادهای انجام شده بهوسیلۀ آنها (منابع) به مجلههای حوزۀ موضوعیِ مشابه، بررسی و شمارش میشود. سپس دادههای به دست آمده برای محاسبه شاخص زیر استفاده خواهند شد:
فرمول مقدار درصد صدور دانش (ورمل[43]، 1998):
جهت محاسبه درصد صدور دانش، برای هر مجله، مطابق فرمول زیر تعداد کلّ استنادها به حوزۀ موضوعیِ مشابه از تعداد کلّ استنادهای مجله کم و حاصل آن بر کلّ استنادها تقسیم میشود.
صدور دانش بر اساس میزان استنادهای انجام شده به بروندادهای علمی علم اطلاعات و دانششناسی، سنجیده شده است. مطالعات نشان میدهد این رشته از ظرفیت دریافت استناد از رشتههای دیگر ـ یا صدور دانش ـ برخوردار است. چنان که گفته شد، برخی از حوزههای موضوعی پایگاه اطلاعاتی JCR ویژگی قویتری در انتقال یا صدور دانش بر عهده دارند. این ویژگی توزیع ضریب تأثیر حوزههای موضوعی را تحت تأثیر قرار داده است. محاسبة میزان صدور دانش علم اطلاعات و دانششناسی بهطور قابل توجهی بالا و مقدار آن 70% است. به عبارت دیگر، میزان استناد رشتههای دیگر به این رشته برابر با این مقدار است.
فرمول مقدار درصد ورود دانش (همان):
جهت محاسبه درصد ورود دانش، برای هر مجله، مطابق فرمول زیر تعداد کلّ منابع مورد استفاده در حوزۀ موضوعیِ مشابه، از تعداد کل منابع مورد استناد مجله کم و حاصل آن بر کلّ منابع مورد استناد تقسیم میشود.
ورود دانش بر اساس میزان استنادهای انجام شده بهوسیلۀ بروندادهای علمی علم اطلاعات و دانششناسی به حوزههای علمی دیگر، سنجیده شده است. مطالعات نشان میدهد این رشته تمایل زیادی به انجام استناد به رشتههای دیگر ـ یا ورود دانش ـ دارد. مطالعۀ میزان ورود دانش در علم اطلاعات نشان داد مقدار آن 71% است. به عبارت دیگر، میزان انجام استناد این رشته به حوزههای موضوعیِ دیگر، برابر این مقدار است.
تحلیل سنجههای مرکزیت
با استفاده از ماتریس همآیندی حوزههای موضوعیِ شبکه اجتماعی، حوزههای موضوعی استنادکننده به مجلههای علم اطلاعات و دانششناسی ترسیم شد. شکل 1 به دیداریسازی شبکۀ علمیِ این حوزه پرداخته است که در آن حوزههای موضوعی با مرکزیت بالا بهطور برجسته و در ارتباط با گرههای دیگر نشان داده شده است.
شکل 1. حوزههای موضوعیِ استنادکننده به علم اطلاعات و دانششناسیِ دارای مقدار مرکزیت بینابینی بالا
فراوانی و مقدار سنجههای مرکزیت (بینابینی، نزدیکی، درجه، بینابینی جریان، بردار ویژه) هر یک از حوزههای موضوعی استنادکننده و استنادگیرندۀ علم اطلاعات و دانششناسی محاسبه و در قالب جدول و نمودار نشان داده شد. بر این اساس 20 مورد ابتدائی حوزههای علمی که دارای بیشترین مقدار مرکزیت بینابینی در بین حوزههای موضوعی استناد کننده به علم اطلاعات و دانششناسی بودهاند، در جدول 1 آورده شدهاند. بر اساس تعداد بسامد استنادهای انجام شده به مجلههای علم اطلاعات و دانششناسی، مقادیر سنجههای مرکزیت برای هر یک از حوزههای موضوعی استناد کننده به علم اطلاعات و دانششناسی نشان داده شده است. چنان که در جدول مشاهده میشود، حوزههای موضوعیِ استنادکنندۀ «علم اطلاعات و دانششناسی» (با 76 استناد)، «علوم تربیتی» (با 63 استناد)، «علوم رایانه، سیستمهای اطلاعاتی» (با 61 استناد)، «علوم رایانه، هوش مصنوعی» (با 59 استناد) و «مدیریت» (با 54 استناد) در رتبههای اول تا پنجم قرار گرفتهاند.
جدول 1. فراوانی و شاخصهای مرکزیتِ حوزههای موضوعیِ استنادکننده به علم اطلاعات
No. |
Cited categories |
Degree |
closeness |
freeman |
flowbeet |
Eigenvector |
Frequency |
1 |
information science & knowledge studies |
1566 |
1 |
43.508 |
285.417 |
0.247 |
76 |
2 |
education & educational research |
1444 |
0.989 |
37.143 |
255.489 |
0.225 |
63 |
3 |
computer science, information systems |
1445 |
1 |
43.508 |
262.273 |
0.226 |
61 |
4 |
computer science, artificial intelligence |
1399 |
0.969 |
30.224 |
224.245 |
0.22 |
59 |
5 |
Management |
1390 |
0.959 |
17.06 |
201.789 |
0.215 |
54 |
6 |
Communication |
1324 |
0.959 |
24.932 |
204.511 |
0.206 |
52 |
7 |
psychology, multidisciplinary |
1284 |
0.959 |
23.085 |
208.635 |
0.197 |
48 |
8 |
business, finance |
1252 |
0.94 |
12.595 |
172.553 |
0.193 |
45 |
9 |
operations research & management |
1247 |
0.949 |
18.959 |
178.652 |
0.193 |
45 |
10 |
psychology, experimental |
1173 |
0.94 |
12.595 |
165.299 |
0.181 |
42 |
11 |
computer science, interdisciplinary applications |
1205 |
0.979 |
31.36 |
213.118 |
0.182 |
41 |
12 |
Ergonomics |
1127 |
0.931 |
12.733 |
153.063 |
0.174 |
39 |
13 |
health management & planning |
1195 |
0.979 |
27.288 |
215.632 |
0.177 |
38 |
14 |
medical informatics |
1131 |
0.959 |
23.923 |
183.386 |
0.172 |
38 |
15 |
environmental sciences |
1116 |
0.949 |
13.873 |
179.946 |
0.164 |
37 |
16 |
multidisciplinary sciences |
1026 |
0.979 |
35.132 |
216.286 |
0.151 |
37 |
17 |
computer science, hardware & architecture |
453 |
0.879 |
7.722 |
79.102 |
0.064 |
36 |
18 |
computer science, software engineering |
1082 |
0.94 |
15.797 |
166.689 |
0.162 |
35 |
19 |
Economics |
1009 |
0.931 |
11.763 |
147.964 |
0.151 |
33 |
20 |
social sciences, multidisciplinary |
969 |
0.959 |
27.141 |
180.455 |
0.141 |
32 |
در شکل 2 نقشۀ همآیندی حوزههای موضوعی دارای بیشتری فراوانی و مرکزیت در شبکه اجتماعی موضوعات استناد گیرنده از علم اطلاعات و دانششناسی، نشان داده شده است.
با استفاده از ماتریس همآیندی حوزههای موضوعی شبکۀ اجتماعی حوزههای موضوعی استناد گیرنده از مجلههای علم اطلاعات و دانششناسی ترسیم شد. شکل 2 به دیداریسازی شبکۀ علمی این حوزه پرداخته است که در آن حوزههای موضوعی با مرکزیت بالا بهطور برجسته و در ارتباط با گرههای دیگر، نشان داده شده است.
شکل 2. حوزههای موضوعی استناد گیرنده از علم اطلاعات و دانششناسی دارای مقدار مرکزیت بینابینی بالا
در ادامه، فراوانی و مقدار سنجههای مرکزیت (بینابینی، نزدیکی، درجه، بینابینی جریان، بردار ویژه) 20 مورد ابتدائی هر یک از حوزههای موضوعی استنادگیرنده از علم اطلاعات و دانششناسی محاسبه و در قالب جدول و نمودار نشان داده شد. چنان که در جدول 2 مشاهده میشود، بسامد استنادهای انجام شده به مجلههای علم اطلاعات و دانششناسی و مقادیر سنجههای مرکزیت برای هر یک از حوزههای موضوعی استناد گیرنده به علم اطلاعات و دانششناسی، محاسبه و نشان داده شده است. بر اساس اطلاعات جدول حوزههای موضوعی استنادگیرنده «علم اطلاعات و دانششناسی» (80)، «مدیریت» (73)، «علوم میانرشتهای» (73)، «علوم رایانه، سیستمهای اطلاعاتی» (72)، و «علوم رایانه، هوش مصنوعی» (71) در رتبههای اول تا پنجم قرار گرفتهاند.
جدول 2. فراوانی و شاخصهای مرکزیت حوزههای موضوعی استنادگیرنده از علم اطلاعات
No |
Citing categories |
degree |
closeness |
freeman |
Flow beet |
Eigenvector |
Frequency |
1 |
information science & knowledge studies |
1978 |
1 |
42.929 |
253.613 |
0.228 |
80 |
2 |
Management |
1912 |
0.989 |
27.996 |
217.921 |
0.22 |
73 |
3 |
multidisciplinary sciences |
1873 |
0.989 |
27.996 |
219.082 |
0.214 |
73 |
4 |
computer science, information systems |
1894 |
0.989 |
27.996 |
216.533 |
0.218 |
72 |
5 |
computer science, artificial intelligence |
1883 |
0.989 |
40.835 |
238.491 |
0.216 |
71 |
6 |
Communication |
1809 |
0.967 |
34.231 |
215.523 |
0.208 |
67 |
7 |
education & educational research |
1685 |
0.967 |
24.428 |
192.949 |
0.194 |
67 |
8 |
social sciences, multidisciplinary |
1537 |
0.956 |
20.298 |
170.48 |
0.173 |
63 |
9 |
business, finance |
1721 |
0.967 |
24.428 |
188.302 |
0.197 |
62 |
10 |
psychology, multidisciplinary |
1776 |
0.978 |
23.645 |
198.919 |
0.201 |
62 |
11 |
automation & control systems |
1625 |
0.967 |
34.904 |
215.875 |
0.182 |
57 |
12 |
computer science, software engineering |
1662 |
0.956 |
17.856 |
171.08 |
0.188 |
55 |
13 |
Sociology |
1642 |
0.989 |
27.996 |
202.17 |
0.183 |
54 |
14 |
computer science, hardware & architecture |
1586 |
0.956 |
17.856 |
166 |
0.179 |
52 |
15 |
Economics |
1490 |
0.946 |
16.863 |
161.295 |
0.166 |
47 |
16 |
Ergonomics |
1413 |
0.879 |
12.255 |
130.354 |
0.161 |
47 |
17 |
operations research & management |
1492 |
0.967 |
21.956 |
169.735 |
0.167 |
47 |
18 |
psychology, applied |
1443 |
0.946 |
16.27 |
150.956 |
0.161 |
45 |
19 |
psychology, experimental |
1395 |
0.935 |
15.629 |
144.005 |
0.157 |
44 |
20 |
planning & development |
1337 |
0.956 |
23.884 |
163.929 |
0.15 |
43 |
یافتههای جدولهای 1 و 2 نشان میدهد در سنجههای مرکزیت، حوزههای موضوعی با فراوانی بالا حایز رتبههای بالایی شدهاند. از اینرو، برای سنجش میزان رابطه بین شاخصهای مرکزیت و میزان فراوانی هر یک از حوزههای علمیِ استنادکننده و استنادگیرندۀ علم اطلاعات و دانششناسی، از آزمون آماری پیرسون استفاده شد. چنان که در جدول 3 نشان داده شده است، رابطۀ همبستگی مثبت و معناداری بین شاخصهای مرکزیت (نزدیکی، بینابینی، بینابینی جریان، جریان اطلاعات) و فراوانی هماستنادیِ حوزههای موضوعیِ استنادکننده به علم اطلاعات و دانششناسی وجود دارد. از اینرو، میتوان استدلال کرد حوزههای موضوعی استنادکننده به علم اطلاعات و دانششناسی که فراوانی بالایی در استناد دارند، در شبکۀ اجتماعیِ حوزههای موضوعی استناد کننده، از مرکزیت بالایی برخوردارند.
جدول 3. رابطۀ همبستگیِ فراوانی و شاخصهای مرکزیت حوزههای موضوعی استنادکننده به علم اطلاعات و دانششناسی
|
|
Closeness |
Freeman |
Flow beet |
Eigenvector |
CitedFreq |
degree |
Pearson Correlation Sig. (2-tailed) N |
.765** .000 33 |
.610** .000 33 |
.890** .000 33 |
.998** .000 33 |
.910** .000 33 |
closeness |
Pearson Correlation Sig. (2-tailed) N |
|
.869** .000 33 |
.930** .000 33 |
.741** .000 33 |
.669** .000 33 |
freeman |
Pearson Correlation Sig. (2-tailed) N |
|
.882** .000 33 |
.601** .000 33 |
.646** .000 33 |
|
flowbeet |
Pearson Correlation Sig. (2-tailed) N |
|
.879** .000 33 |
.848** .000 33 |
||
Eigenvector |
Pearson Correlation Sig. (2-tailed) N |
|
.920** .000 33 |
**. Correlation is significant at the 0.01 level (2-tailed).
همچنین، چنان که در جدول 4 نشان داده شده است، رابطۀ همبستگی مثبت و معناداری بین شاخصهای مرکزیت (نزدیکی، بینابینی، بینابینی جریان، جریان اطلاعات) و فراوانی هماستنادی حوزههای موضوعیِ استنادگیرنده از علم اطلاعات و دانششناسی وجود دارد. از اینرو، میتوان استدلال کرد حوزههای موضوعیِ استنادگیرنده از علم اطلاعات و دانششناسی که فراوانی بالایی در استناد دارند، در شبکۀ اجتماعی حوزههای موضوعی استنادگیرنده از مرکزیت بالایی برخوردارند.
جدول 4. رابطۀ همبستگیِ فراوانی و شاخصهای مرکزیتِ حوزههای موضوعیِ استنادگیرنده از علم اطلاعات و دانششناسی
|
|
Closeness |
Freeman |
Flow beet |
Eigenvector |
CitedFreq |
degree |
Pearson Correlation Sig. (2-tailed) N |
.852** .000 34 |
.771** .000 34 |
.945** .000 34 |
.885** .000 34 |
.966** .000 34 |
closeness |
Pearson Correlation Sig. (2-tailed) N |
|
.766** .000 34 |
897** .000 34 |
.767** .000 34 |
.830** .000 34 |
freeman |
Pearson Correlation Sig. (2-tailed) N |
|
.923** .000 34 |
.699** .000 34 |
.823** .000 34 |
|
flowbeet |
Pearson Correlation Sig. (2-tailed) N |
|
.837** .000 34 |
.955** .000 34 |
||
Eigenvector |
Pearson Correlation Sig. (2-tailed) N |
|
.855** .000 34 |
|||
**. Correlation is significant at the 0.01 level (2-tailed) *. Correlation is significant at the 0.05 level (2-tailed) |
در ادامه، برای بررسیِ میزان همبستگی بین حوزههای موضوعیِ استنادکننده و استنادگیرندۀ علم اطلاعات و دانششناسی، رابطۀ همبستگی شاخصهای مرکزیت (بینابینی و درجه) و فراوانی هماستناد حوزههای موضوعی استنادکننده و استنادگیرندۀ علم اطلاعات و دانششناسی پرداخته شد. بدین منظور، چنان که در جدول 5 نشان داده شده است، شاخصهای مرکزیت و تعداد فراوانی 24 حوزۀ موضوعی برتر از لحاظ استنادکنندگی و استنادگیرندگی محاسبه شد.
جدول 5. فراوانی و شاخصهای مرکزیت حوزههای موضوعیِ استنادکننده و استنادگیرنده مجلههای علم اطلاعات
|
Citing |
Cited |
|||||
Categories |
Degree |
Closeness |
Frequency |
Degree |
Closeness |
Frequency |
|
1 |
automation & control systems |
1625 |
0.967 |
57 |
860 |
0.94 |
26 |
2 |
business, finance |
1721 |
0.967 |
62 |
1252 |
0.94 |
45 |
3 |
communication |
1809 |
0.967 |
67 |
1324 |
0.959 |
52 |
4 |
computer science, artificial intelligence |
1883 |
0.989 |
71 |
1399 |
0.969 |
59 |
5 |
computer science, hardware & architecture |
1586 |
0.956 |
52 |
453 |
0.879 |
36 |
6 |
computer science, information systems |
1894 |
0.989 |
72 |
1445 |
1 |
61 |
7 |
computer science, interdisciplinary applications |
1301 |
0.946 |
39 |
1205 |
0.979 |
41 |
8 |
computer science, software engineering |
1662 |
0.956 |
55 |
1082 |
0.94 |
35 |
9 |
computer science, theory & methods |
1260 |
0.946 |
38 |
871 |
0.887 |
29 |
10 |
economics |
1490 |
0.946 |
47 |
1009 |
0.931 |
33 |
11 |
education & educational research |
1685 |
0.967 |
67 |
1444 |
0.989 |
63 |
12 |
ergonomics |
1413 |
0.879 |
47 |
1127 |
0.931 |
39 |
13 |
health policy & services |
934 |
0.888 |
30 |
1195 |
0.979 |
38 |
14 |
information science & knowledge studies |
1978 |
1 |
80 |
1566 |
1 |
76 |
15 |
Management |
1912 |
0.989 |
73 |
1390 |
0.959 |
54 |
16 |
medical informatics |
1162 |
0.935 |
38 |
1131 |
0.959 |
38 |
17 |
multidisciplinary sciences |
1873 |
0.989 |
73 |
1026 |
0.979 |
37 |
18 |
operations research & management |
1492 |
0.967 |
47 |
1247 |
0.949 |
45 |
19 |
planning & development |
1337 |
0.956 |
43 |
1015 |
0.94 |
31 |
20 |
psychology, experimental |
1173 |
0.94 |
42 |
1173 |
0.94 |
42 |
21 |
psychology, multidisciplinary |
1776 |
0.978 |
62 |
1284 |
0.959 |
48 |
22 |
psychology, social |
1200 |
0.897 |
37 |
822 |
0.913 |
23 |
23 |
public & environmental health |
746 |
0.906 |
29 |
566 |
0.969 |
20 |
24 |
social sciences, multidisciplinary |
1537 |
0.956 |
63 |
969 |
0.959 |
32 |
برای سنجش میزان رابطه بین شاخصهای مرکزیّت (نزدیکی و درجه) و فراوانی حوزههای علمی در استنادکننده به و استنادگیرنده از علم اطلاعات و دانششناسی، از آزمون آماری همبستگی پیرسون استفاده شد. چنان که در جدول 6 نشان داده شده است، نتایج آزمون همبستگی نشان میدهد رابطۀ مثبت و معناداری بین شاخصهای مرکزیت درجه گروه اول با مرکزیت درجه و فراوانی گروه دوم وجود دارد. همچنین، رابطۀ مثبت و معناداری بین مرکزیت نزدیکیِ گروه اول با مرکزیت درجه و فراوانی گروه دوم وجود دارد. همچنین، رابطۀ مثبت و معناداری بین فراوانی گروه اول و مرکزیت (درجه و نزدیکی) و فراوانی گروه دوم مشاهده شده است.
جدول 6. رابطه همبستگی فراوانی و شاخصهای مرکزیت حوزههای موضوعیِ استنادکننده و استنادگیرنده مجلههای علم اطلاعات
|
Degree (cited) |
Closeness (cited) |
Frequency (cited) |
|
Degree (citing) |
Pearson Correlation Sig. (2-tailed) N |
.548** .006 24 |
.257 .225 24 |
.682** .000 24 |
Closeness (citing) |
Pearson Correlation Sig. (2-tailed) N |
.468* .021 24 |
.328 .118 24 |
.614** .001 24 |
Frequency (citing) |
Pearson Correlation Sig. (2-tailed) N |
.572** .003 24 |
.418* .042 24 |
.727** .000 24 |
**. Correlation is significant at the 0.01 level (2-tailed) *. Correlation is significant at the 0.05 level (2-tailed) |
|
|
بحث و نتیجهگیری
جریان ایدهها بین حوزههای دانش، یک فرایند طبیعی است. مهاجرت نویسندگان و گذر از پیشینهها، با وجود رشد گرایش پژوهشگران به مطالعات و برنامههای پژوهشیِ میانرشتهای، تضمین کنندۀ جریان سریع انتقال ایدهها، فنون و فرایندها در سراسر مرزهای دانش است (کرونین و پیرسون، 1990). بهمنظور اطمینان از رشد شخصیتیِ سالمِ رشتهها، فهم و درک ماهیت و وسعت این پلهای معرفتی بسیار مهم و حیاتی است.
همچنین، برای تدوین فلسفۀ مطالعات میانرشتهای، برخی از نویسندگان راه دیگری را در پیش گرفتهاند که در آن بر سه مانع محدودکنندۀ پژوهشهای تخصصی تأکید شده است که عبارتند از: موضوع رشته علمی و مسائل تعریفشده در حریم آن، روشهای استفاده شده در آن رشتۀ علمی و میزان تعامل و مراودۀ دانشمندان یک رشته با سایر رشتههای علمی (پورعزت، 1387، ص 92). «کاپورو و یورلند» بر موقعیت کلیدی و نقش اطلاعات در ساخت و حفظ روابط میانرشتهای کتابداری، و هم در علم اطلاعات تأکید میکنند: «چنان که میبینیم، واژۀ اطلاعات تاریخ بسیار غنیتری از حوزههای شناختهشدۀ علم کتابداری، دکومانتاسیون، و علم اطلاعات دارد. ردیابی نفوذ این اصطلاح و شبکۀ بسیار پیچیدۀ رشتههای مرتبط به آن، واقعاً سخت است» (کاپورو و یورلند[44] 2003، 378-379). این شبکه میتواند با روشهای گوناگونی مطالعه شود (کرونین و پیرسون، 1990؛ پایسلی[45]، 1990). بروندادهای علمی تنها راه نیست، اما یکی از عناصر بسیار مهم در مطالعۀ فرایندهای تبادل دانش به شمار میرود. برای نمونه، کندوکاو ارتباط بین رشتهها بر اساس مطالعۀ هماستنادی و همچنین مطالعۀ میزان ورود و صدور دانش بین حوزههای دانشی، یکی از روشهای پذیرفته شده است (ون ران[46]، 2000، 305).
در مطالعۀ حاضر، با بررسی نقش و تعامل مبانی و روششناسی حوزههای مطالعاتی علم اطلاعات و دانششناسی، به شناسایی حوزههای وارد و صادرکنندۀ دانش در آن و نقش کوه یخ شناورِ حوزههای موضوعی در بطن مطالعات علم اطلاعات و دانششناسی پرداخته شد.
بدین منظور، حوزههای موضوعی پایگاه اطلاعاتی JCR که در طول 40 سال گذشته بهطور دستی برای دستهبندی موضوعی مجلهها، همراه با حوزههای فرعی آنها بهطور کلی دستهبندیِ تمامی حوزههای دانش بشری گسترش یافتهاند، مورد مطالعه قرار گرفت. تعداد حوزههای موضوعی آن مشتمل بر 235 مورد است که برای ترسیم نقشههای علمی حوزههای مختلف علوم مورد استفاده قرار گرفتهاند.
در پژوهش حاضر نیز با مطالعۀ هماستنادی حوزههای موضوعی پایگاه یادشده، به میزان ورود و صدور دانش در علم اطلاعات و دانششناسی طی دورۀ ده ساله 2003-2013 پرداخته شد. یافتهها نشان میدهد حوزههای موضوعی «علم اطلاعات و دانششناسی»، «علوم تربیتی»، «علوم رایانه، نظامهای اطلاعاتی»، «علوم رایانه، هوش مصنوعی» و «مدیریت» دارای بیشترین میزان استناد به مجلههای علم اطلاعات و دانششناسی بودهاند. به عبارت دیگر، علم اطلاعات و دانششناسی بیشترین میزان صدور دانش به این حوزهها را داشته است. همچنین، علم اطلاعات و دانششناسی دارای بیشترین میزان استناد به مجلههای حوزههای موضوعی «علم اطلاعات و دانششناسی»، «مدیریت»، «علوم میانرشتهای»، «علوم رایانه، نظامهای اطلاعاتی»، و «علوم رایانه، هوش مصنوعی» بوده است. به عبارت دیگر، علم اطلاعات و دانششناسی بیشترین ورود دانش را از این حوزههای موضوعی داشته است.
یافتهها نشان میدهد در کل میزان ورود دانش در علم اطلاعات و دانششناسی 71% و همچنین صدور دانش 70% است. این یافته برخلاف یافتههای «کرونین و پیرسون» (1990) و «تانگ» (2005) مؤید یافتههای «گوئرو بته و دیگران» (2007) و «پلوژینسکی» (2008) است. از اینرو، میتوان گفت که این رشته میانرشتگی قابل توجهی دارد؛ بدین معنا که همراه با تمایل و قابلیت زیاد آن برای استنادگیری از حوزههای دیگر، خود نیز تمایل بسیاری برای استناددهی به حوزههای موضوعیِ رشتههای دیگر دارد. بر اساس یافتهها میتوان نتیجه گرفت زمینۀ اصلی و ماهیتِ ذاتیِ حوزۀ علم اطلاعات و دانششناسی تغییر شگرفی یافته و از تعامل با حوزههای موضوعیِ روانشناسی و علوم تربیتی (تانگ، 2005) به علوم رایانه، نظامهای اطلاعاتی و علوم میانرشتهای گرایش یافته است.
در ادامه، به رابطۀ همبستگی بین فراوانی هماستنادی حوزههای موضوعی و شاخصهای مرکزیت (نزدیکی، درجه، بینابینی، بینابینی جریان، جریان اطلاعات) آنها در شبکۀ اجتماعی حوزههای موضوعیِ استنادکننده و استنادگیرنده از علم اطلاعات و دانششناسی پرداخته شد. یافتهها نشان میدهد همبستگی مثبت و معناداری میان تأثیرگذاری و مرکزیت حوزههای موضوعی استنادکننده به علم اطلاعات و دانششناسی وجود دارد. همچنین، میان تأثیرپذیری و مرکزیت حوزههای موضوعی استنادگیرنده از علم اطلاعات و دانششناسی نیز رابطۀ مثبت و معناداری مشاهده شد. از اینرو، میتوان گفت حوزههای موضوعیِ تأثیرگذار و تأثیرپذیر از این رشته، در شبکۀ اجتماعی هماستنادی حوزههای موضوعی نیز از مرکزیت بالایی برخوردارند. بر این اساس، میتوان استدلال کرد که حوزههای موضوعی با مرکزیت بالا فعالیت بیشتری در انتقال دانش بهعنوان کوههای یخ شناور در سطح علم اطلاعات و دانششناسی ایفا میکنند، زیرا با وجود برخورداری از فراوانی بالا، چنان که در نمودارهای 1 و 2 نشان داده شده است، با مرکزیت بیشتر، پلهای واسط برای حوزههای موضوعیِ علم اطلاعات و دانششناسی هستند. فراوانی و شاخصهای مرکزیت (نزدیکی و درجه) حوزههای موضوعی استنادکننده و استنادگیرنده از علم اطلاعات نیز دارای رابطۀ همبستگیِ مثبتِ معنادار بودند. از اینرو، میتوان گفت میزان حضور و نقش حوزههای موضوعیِ مورد مطالعه در تأثیرپذیری و تأثیرگذاری بر علم اطلاعات و دانششناسی، همسو و همبسته است.
یافتههای پژوهش نشان میدهد این رشته بهطور بالقوه و بالفعل گرایش به انجام مطالعات در مرزهای دانش دیگر دارد. نتایج پژوهش مؤید مطالعات پیشین در رابطه با پیوند این رشته با رشتههای ارتباطات، مدیریت، رایانه، روانشناسی، علوم تربیتی، جامعهشناسی، تاریخ، زبانشناسی و معماری (عصاره، معرف زاده، و یوسفی، 1389) است. مطالعۀ پرتو و گلتاجی (1390) نشان میدهد این رشته از مبانی نظریِ رشتههای دیگر استفاده میکند؛ درحالیکه یافتههای پژوهش حاضر نشان داد بهرهوری این رشته از رشتههای دیگر دوطرفه بوده و تقریباً به همان اندازه که این رشته از حوزههای دیگر بهره گرفته است، آنها نیز از این رشته بهره بردهاند. همچنین، یافتههای پژوهش حاضر مؤید یافتههای «زارعی و اشتهار» (1390) است. بررسی آنان نشان میدهد علوم فیزیکی (فناوری و ارتباطات و زیرشاخۀ علوم رایانه)، بیشترین سهم را در جای دادن مطالعات علم اطلاعات و دانششناسی داشته و علوم انسانی (زیرشاخۀ علوم اجتماعی) و نیز شاخۀ علوم پزشکی در رتبههای بعدی قرار دارند. نتایج پژوهش حاضر بیانگر این است که حوزههای تخصصیِ هوش مصنوعی، نظامهای اطلاعاتی، مدیریت و علوم میانرشتهای، در تسهیل دانش این رشتۀ علمی نقش برجستهای داشتهاند.
علم اطلاعات و دانششناسی همانند سایر علوم یک رشتۀ ترکیبی است، مرکب از عقل و دانش و سنت کتابداری و با قدرت جوانی و انرژی علم اطلاعات. این رشته بسیار پویاست. افراد و اشیای آن تحت تأثیر فناوریهای اطلاعاتی پیوسته در حال تغییر بوده و هستند. مفهوم عام از اطلاعات این است که اطلاعات پل واسط رشتههای مختلف است. بنابراین، بحث دربارۀ این که علم اطلاعات چه چیزی را پیوسته از سایر حوزهها به امانت میگیرد و چه چیزی در قبال آن به آنها میدهد، مسئله مهمی است (پلوژینسکی، 2008؛ فدائی، 1389). به نظر میرسد علم اطلاعات و دانششناسی بهعنوان یک رشتۀ تحصیلی، بهطور فعال درگیر این فرایند است. در این زمینه، لازم است پژوهشهای بیشتری برای روشن شدن ماهیت میان رشتهای علم اطلاعات صورت گیرد که در بخش پیشنهادها به آنها اشاره میشود.
پیشنهادها
از آنجا که همکاری پژوهشگران حوزههای علمیِ مختلف در بستر یک حوزة خاص از مصداقهای میان رشتگی شمرده میشود، لازم است در این زمینه عملکرد پژوهشگران سایر حوزهها در مطالعات مربوط به علم اطلاعات بررسی گردد.
همچنین، یکی دیگر از روشهای مطالعة وجود میان رشتگی در بطن دانش مضبوط یک حوزة خاص، تحلیل محتوای واژگان بروندادهای عملی آن است. از اینرو، پیشنهاد میشود پژوهشی با موضوع «همواژگانی بروندادهای علمی علم اطلاعات» انجام شود، تا از این طریق بتوان مفاهیم شناختیِ واژگان این حوزه از علم را بررسی کرد.
[1]. Knowledge import and export
[2]. Guerrero-Bote et al.
[3]. tail
[4]. exponential
[5]. iceberg hypothesis
[6]. co-cited documents
[7]. paired documents
[8]. Small
[9]. Saracevic.
[10]. quite elusive.
[11]. Pluzhenskaia.
[12]. Dillon & Norris.
[13]. Estabrook.
[14]. Malone et al.
[15]. Borgman.
[16]. self-awareness.
[17]. tectonic processes.
[18]. Hayne–Coulson.
[19]. Pudovkin and Garfield.
[20]. Glanzel & Shoubert.
[21]. Pathfinder.
[22]. Guerrero-Bote et al.
[23]. Moya-Anegon et al.
[24]. Podlubny.
[25]. Van Leeuwen and Moed.
[26]. Van Leeuwen et al.
[27]. Batsomp and Markpin.
[28] Cronin & Pearson.
[29]. Tang.
[30]. Hall.
[31]. Levitt & Thelwall.
[32]. Hessey and Willett.
[33]. Degree.
[34]. Closeness.
[35]. Betweenness.
[36]. Eigenvector.
[37]. flow betweenness.
[38]. Newman.
[39]. Benckendorff.
[40]. Prell.
[41]. Tutzauer.
[42]. Stephenson & Zelen.
[43]. Wormell.
[44]. Capurro & Hjorland.
[45]. Paisley.
[46]. Van Raan.