نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشجوی دکترای علم اطلاعات و دانش شناسی، دانشگاه آزاذ اسلامی واحد علوم تحقیقات و فناوری
2 دکترای جامعه شناسی دانشگاه تهران و عضو هیئت علمی مرکز تححقیقات سیاست علمی کشور
3 کارشناسی ارشد علم اطلاعات و دانش شناسی دانشگاه شهید چمران اهواز
چکیده
کلیدواژهها
مقدمه
یکی از مهمترین عناصر اساسی پیشرفت علم، ترکیب ایدههایی است که تا به حال وجود نداشته است و ارتباط مؤثر بین دانشمندان در فعالیتهای علمی قابل چشمپوشی نیست. «همکاری علمی» یکی از مقولههای اجتماعات علمی است که دستیابی به آن و افزایش سطح کمّی و کیفی آن، هدفهای اصلی جوامع علمی را تشکیل میدهد. به بیانی دیگر، همکاری علمی که به عنوان کار مشترک محققان برای دستیابی به هدف مشترک، یعنی تولید علم و دانش تعریف میشود، به یک موضوع اصلی در سیاستگذاریهای علمی تبدیل شده است.
همین امر سبب شده درسالهای اخیر، توجه ویژهای به همکاریهای علمی در سطح بینالمللی صورت گیرد. در واقع، نخستین گام برای سامان بخشیدن به امر پژوهش و همکاری گروهی، دستیابی به درک درستی از توانمندیها، امکانات موجود و نیز پی بردن به نقاط ضعف و قدرت برنامههایی از این قبیل است. به عبارتی دیگر، شناخت نارساییها و آگاهی از موانع تحقیقات گروهی و مرتفع نمودن آنها ، به منظور ارتقای کمّی و کیفی همکاری علمی، امری ضروری است. همچنین، تجارب فعالیتهای علمی در کشورهای مختلف نشان میدهد هرگونه تحرک و توسعۀ علمی اعم از آموزشی، پژوهشی، فناوری و ارتقای کیفی و کمّی آن، موکول به همکاری متقابل با کشورهای صاحب علم و فناوری و همچنین همکاری و توان جذب دانشمندان و متخصصان برجستهای است که با جریان علم روز مرتبطند، و زمانی این امکان میسر خواهد شد که شرایط علمی مطلوب در داخل بهویژه به لحاظ ارتباطات بینالمللی و تسهیلات لازم در این زمینه تأمین شود (استادزاده، 1384).
کمیتۀ شناسایی موانع تحقیق و نوآوریِ دبیرخانۀ شورای پژوهشهای علمی کشور نیز در سال 1382 برای تحقق اهداف چشمانداز کوتاه و بلند مدت علمی کشور، موانع هفتگانه تحقیق و نوآوری در ایران را تهیه کرد که در همان سال توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی به تصویب نهایی رسید. در بخش سوم از این موارد هفتگانه، موانع مربوط به محققان کشور ذکر شده است که در ذیل آن به نبود فضای مناسب و فرهنگ همکاریهای بینالمللی در داخل و خارج از کشور اشاره شده است. همچنین، در بخش زیرساختهای لازم برای تحقق اهداف بلند مدت علمی کشور و برای مرتفع نمودن موانع تحقیق و نوآوری با هدف ارتقای تولید علم و فناوری و گسترش مرزهای آن، در بند چهارم به ایجاد فضای همکاری علمی بینالمللی اشاره و به اهمیت آن تأکید گردید. پس واضح است که در سیاستگذاریها و برنامهریزیهای کلان کشور، به اهمیت همکاری علمی بینالمللی در تمامی سطوح توجه شده و همکاری علمی را از هدفهای بلند مدت علمی کشور دانسته و توسط مدیران مراکز علمی و پژوهشی کشور مورد تأکید قرار گرفته است (کمیتۀ شناسایی موانع تحقیق و نوآوری، 1382).
بنابراین، پژوهشهای علمی مشترک و در رأس آن همتألیفی میان پژوهشگران کشورهای در حال توسعه و توسعه یافته، به عنوان راه حلی مؤثر برای دستیابی به دانش و فناوری علمی پیشرفته برای کشورهای در حال توسعه – به ویژه کشور ما – ضروری به نظر میرسد؛ بدین معنا که کشورهای در حال توسعه از جمله ایران در زمینه پژوهش و تولید علم، بیش از پیش به همکاری گروهی با سایر کشورها وابستهاند. همچنین، شناسایی موانع بازدارندة همکاری علمی پژوهشگران و متخصصان کشورمان با همکاران خارجی خود و تلاش برای مرتفع ساختن و از بین بردن آنها، میتواند باعث رشد و پیشرفت کشور در همۀ زمینهها و از همه مهمتر پیوستن کشور به شبکههای علمی و پژوهشی در سطح بینالمللی شود و سرعت توسعهیافتگی کشور را افزایش دهد.
هدف و پرسشهای پژوهش
هدف اصلی پژوهش حاضر، شناخت و آگاهی نسبت به موانع و همکاریهای علمی بینالمللی در تألیف مدارک علمی مشترک (به منظور مرتفع ساختن موانع موجود و بهبود وضعیت کنونی) از دیدگاه اعضای هیئت علمی دانشگاه تهران است. در همین راستا، پژوهش حاضر درصدد پاسخگویی به پرسشهای اساسی زیر است:
1- میزان تأثیر هر یک از متغیرهای جمعیتشناختی و حرفهای، انگیزشی، اعتماد، ارتباطی، فرهنگی، سیاسی و سازمانی در راستای همکاریهای علمی بینالمللی اعضای هیئت علمی دانشگاه تهران، چگونه است؟
2- آیا رابطۀ معناداری میان تعداد تولیدات علمی مشترک بینالمللی افراد و میزان اثرگذاری هر یک از متغیرها وجود دارد؟
روش پژوهش
پژوهش حاضر از نوع کاربردی و با روش پیمایشی است. جامعه آماری مورد مطالعه، اعضای هیئت علمی هستند که دارای وابستگی سازمانی به دانشگاه تهران بوده و در سالهای 2008 و 2009 با همکاری محققان خارجی در پایگاه اطلاعاتی ISI، دارای تولید علمی میباشند. برای شناسایی این دسته از افراد، با مراجعه به پایگاه استنادی ISI به نشانی http://apps.isiknowledge.com و با استفاده از روشها و فرمولهای جستجو، مشخص شده 712 مدرک علمی توسط این افراد تولید شده است. با بررسیهای صورت گرفته مشخص شد 418 عضو هیئت علمی که در حال حاضر مشغول به فعالیت بودهاند، در تولید این مدارک مشارکت داشتهاند. همچنین، با استفاده از روش نمونهگیری طبقهای، و طبق تعیین حجم نمونه مورگان، برای 270 نفر از این افراد پرسشنامه ارسال شد که 237 نفر آنها بهطور کامل به پرسشنامه پاسخدادهاند. ابزار گردآوری اطلاعات، یک پرسشنامه محقق ساخته بوده که با بررسی متون موجود در داخل و خارج از کشور تهیه شده است. این پرسشنامه دارای 70 سؤال بسته (براساس طیف 5 گزینهای لیکرت) و 21 سؤال باز است.
به منظور سنجش روایی از طریق اعتبار سنجی پرسشنامه، از دیدگاه تعدادی از صاحبنظران (کتابداری و جامعهشناسی) و اعضای هیئت علمی دانشگاههای تهران، تربیت مدرس و تربیتمعلم کرج استفاده شده است. برای سنجش پایایی، ضریب آلفای کرونباخ برای هر متغیر به طور جداگانه محاسبه گردیده است که نتایج از سطح بالای پایایی آن حکایت دارد. این نتایج در جدول 1قابل مشاهده است.
جدول 1. تعداد مؤلفهها، گویهها و ضریب آلفای کرونباخ بهدست آمده برای هر یک از 6 متغیر پژوهش
متغیرهای مستقل |
تعداد مؤلفه |
تعداد گویهها |
ضریب آلفا |
متغیرهای مستقل |
تعداد مؤلفه |
تعداد گویهها |
ضریب آلفا |
متغیر انگیزشی |
1 |
6 |
72/0 |
متغیر فرهنگی |
3 |
13 |
83/0 |
متغیر اعتماد |
1 |
8 |
83/0 |
متغیر سیاسی |
1 |
6 |
87/0 |
متغیر ارتباطی |
2 |
8 |
92/0 |
متغیر سازمانی |
1 |
13 |
79/0 |
پیشینۀ پژوهش
با وجود افزایش روز افزون مطالعات دربارۀ همکاریهای علمی و جنبههای گوناگون آن در سطوح ملی و بینالمللی (اکثراً با رویکرد کمّی صورت میپذیرند و دادههایشان را از پایگاههایی نظیر ISIو SCOPUS استخراج میکنند) پژوهشی که به طور اخص به بررسی موانع بازدارندۀ همکاری علمی از دیدگاه جامعه علمی دانشگاههای ایران بپردازد انجام نشده و امید است که پژوهش حاضر آغازی برای این گونه مطالعات در ایران باشد.
«بیور و روزن»[4] (1978) در پژوهش خود نشان دادهاند که عواملی از قبیل جنسیت، ملیت مشترک داشتن، انگیزهها و راهبردهای مشترک، مشترکات فرهنگی، مذهبی، زبانی و جغرافیایی تأثیر بسیار زیادی بر همکاریهای علمی پژوهشی داشته است. «کتز و مارتین»[5] (1997) نیز محدودیتهای فرایند پژوهش مشترک را از سه بُعد مالی، زمانی و مدیریتی بررسی کردهاند. در پژوهشی دیگر که «چایلد و فاکنر»[6] (1998) انجام دادند، عواملی از قبیل «وابستگی به منابع»، «یادگیری، کاهش مخاطره»، «سرعت دسترسی به بازار»، «کاهش هزینهها» و همچنین «عملکرد ضعیف فعالیتهای فردی در مقابل فعالیتهای جمعی» از مهمترین دلایل همکاری میان سازمانها و افراد ذکر شده است. «ماتسیچ و مونسی»[7] (1381) نیز در مطالعۀ خود عوامل موفقیت در همکاری را بررسی و آنها را در 6 طبقه اصلی دستهبندی کردهاند: عوامل مربوط به محیط، عوامل مربوط به ویژگی اعضا، عوامل مربوط به فرایند (ساختار)، عوامل مربوط به ارتباطات، عوامل مربوط به منابع و عوامل مربوط به هدف. «عصاره و ویلسون»[8] (2002) به مطالعه همکاری در تولیدات علمی پژوهشگران ایرانی پرداخته و بیان میدارند که پایان جنگ ایران و عراق، بهبود اوضاع اقتصادی، تغییر در نگرش سیاستهای علمی و تشویق پژوهشگران، از عوامل اصلی رشد و گسترش همکارهای علمی پژوهشگران ایرانی بوده است. «هارا»[9] (2003) در پژوهش خود به شناسایی عناصر مرتبط با همکاریها پرداخته و سازگاری میان افراد، ارتباط کاری میان آنها و انگیزشها (انگیزههای درونی و بیرونی) را معرفی کرده است. «رویل و همکاران»[10] (2007) نیز در پژوهش خود عنوان میکنند که نزدیکی جغرافیایی و روابط سیاسی در شکلگیری همکاریهای علمی پژوهشگران چینی بسیار تاثیرگذار بوده است. در پژوهش «کوهن و رابرت»[11] (200) رشد علمی سریع کشور چین با بازگشت محققانشان از سایر کشورهای دنیا بهویژه امریکای شمالی و اروپای غربی، مورد تأکید قرار گرفته و مهمترین دلیل آن را ارتباطات علمی این پژوهشگران با دیگر محققان ذکر کردهاند. نتایج این پژوهش نشان میدهد استفاده از تجربیاتی که این پژوهشگران در خارج از کشور چین به دست آوردهاند، تأثیرهای بسیار مثبتی بر تولیدات علمی پژوهشگران چینی داشته است. «پائولین و همکارانش»[12] (2008) نیز نشان دادند که میزان همکاریهای علمی پژوهشگران کشورهای انگلستان، فرانسه و آلمان نسبت به سایر کشورهای اتحادیه اروپا بسیار بوده و از مهمترین دلایل این امر میتوان به علاقه برای همکاری با کشورهای تحت استعمارشان در سالهای نه چندان دور اشاره کرد که به لحاط زبانی و فرهنگی تشابهات زیادی با یکدیگر دارند. «نلیوس»[13] (2009) نیز نشان داد که پژوهشگران آفریقایی (کامرون) همکاریهای علمی زیادی با پژوهشگران اروپایی (بهویژه پژوهشگران فرانسوی به علت تشابهات زبانی) داشتهاند و مهمترین دلایل همکاری علمی، نیاز به همفکری و استفاده از دانش و تخصص کشورهای توسعهیافته، وابستگی علمی به آنها و ناتوانی در انجام پژوهشها توسط خودشان بوده است.
«استادزاده» (1384) در پژوهش خود نشان داد مهمترین موانع همکاری مشترک بین دانشگاهی از دیدگاه دانشگاهیان، آگاهی نداشتن دانشگاه از موقعیتهای علمی و زمینههای همکاری است و پس از آن، آگاهی نداشتن دانشجویان از امکانات علمی-آموزشی و پژوهشی دیگر کشورها، نبود امکانات علمی و فرهنگی و دشواری یادگیری زبان دیگر کشورها در جایگاههای بعدی قرار دارند. از دیگر موانع ذکر شده در این پژوهش میتوان به «عدم تفاهمنامه همکاری بین دو دانشگاه»، «انعقاد تفاهمنامه بدون پشتیبان اجرایی»، «فشارهای سیاسی مخالفان روابط سیاسی و علمی»، «عدم آییننامه قوانین حمایتی موجود» و «وجود سازمانهای موازی و دخالت آنها در وظایف وزارت متبوع» اشاره کرد. «حریرچی» (1384) در پژوهش خود عوامل تأثیرگذار بر همکاری نویسندگان ایرانی را نشان داد که مهمترین عامل آشنایی پژوهشگران با یکدیگر، تحصیل یا گذراندن دورههای آموزشی در خارج از کشور و پس از آن شرکت در همایش بوده است. یافتههای پژوهش وی نشان میدهد استفاده از تجهیزات آزمایشگاهی، آشنایی با فناوریهای نوین، کاهش زمان انجام پژوهش و همچنین بالاتر رفتن دقت پژوهش، از عوامل مؤثر در تشویق پژوهشگران برای اجرای پژوهش مشترک نام برده شده است. «رحیمی و فتاحی»(1386) در پژوهش خود میزان تأثیر عوامل مشوّق و بازدارنده (محیطی یا سازمانی، فردی و فرایندی و ساختاری) بر همکاری علمی را از دیدگاه اعضای هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد بررسی کردند. نتایج یافتههای آنها نشان داد برای کاهش تأثیرگذاری بالای عوامل بازدارنده جهت همکاریهای علمی، ارتباط با سایر دانشگاهها و گروههای علمی معتبر در سایر شهرها، استانها و کشورها و افزایش شرکت استادان دانشگاه در همایشهای علمی خارج از کشور و نیز توسعۀ سفرهای مطالعاتی و تحقیقاتی، دعوت پژوهشگران خارجی برای اقامت کوتاه مدت در ایران و ارتباط با گروههای علمی داخل کشور، مورد نیاز است.
ارائه مدلی از موانع تأثیرگذار بر همکاریهای علمی بینالمللی و تعاریف اجزای آن
با بررسی پیشینهها و متون مرتبط گذشته و همچنین فرضیهها و نظریههای مربوط به همکاریهای علمی پژوهشی، میتوان مدل زیر را به عنوان الگویی برای موانع مرتبط با همکاریهای علمی- پژوهشی بینالمللی پژوهشگران کشورمان (بهویژه اعضای هیئت علمی دانشگاهها) در نظر گرفت. در تصویر زیر، هفت متغیر اساسیِ تأثیرگذار بر همکاریهای علمیِ بینالمللی و مؤلفههای آنها، قابل مشاهده است.
تصویر1. ارائه مدلی از موانع تأثیرگذار بر همکاریهای علمیِ بینالمللی
متغیر جمعیتشناختی و شغلی: در این پژوهش، شامل سن و جنسیت، شاخۀ آموزشی، میزان سابقه کار، مرتبه علمی و وضعیت استخدامی افراد است.
متغیر انگیزشی غیرعلمی (فردگرایانه): در این پژوهش، شامل عوامل و بهرههای مادی و شغلی (پست و مقام در سازمان) است که بر همکاریهای علمی تأثیرگذار است.
متغیر اعتماد: اعتماد، سطح اطمینان پژوهشگران نسبت به یکدیگر است، مبنی بر این که دیگران طبق انتظار عمل میکنند و آنچه میگویند، قابل اطمینان است.
متغیر ارتباطی: در این پژوهش، متغیر ارتباطی بهوسیلۀ دو مؤلفۀ تواناییهای ارتباطی پژوهشگران و ارتباطات، اندازهگیری خواهد شد.
متغیر فرهنگی: در این پژوهش، متغیر فرهنگی دلالت بر تفاوتهای فرهنگی، فرهنگ پژوهش بینالمللی و همچنین فرهنگ همکاری علمی با پژوهشگران خارجی دارد.
متغیر سیاسی: در این پژوهش، منظور از متغیر سیاسی، روابط، مبادلات و معاملات سیاسی، تماسها و واکنشهای ناشی از آنها و به طور اعم مناسبات بینالمللی میان کشورهاست.
متغیر سازمانی: در پژوهش حاضر، متغیر سازمانی بر فرهنگ، ساختار و منابع سازمانی دلالت دارد که به عنوان عامل اثرگذار بر همکاریهای علمی، شناخته شده است.
یافتهها
در بررسیهای صورت گرفته در رابطه با تأثیرگذاری عوامل جمعیتشناختی و شغلی پاسخدهندگان به پرسشنامه، مشخص شد که تفاوت معناداری میان پاسخهای افراد با گروههای آموزشی مختلف، سن و جنسیتهای مختلف، وضعیتهای استخدامی مختلف، و نیز محلهای متفاوت اخذ مدرکشان وجود نداشته و تنها اولویتهای افراد با مرتبههای علمی مختلف، متفاوت بوده است. اعضای هیئت علمی پاسخدهندة استادیار و دانشیار، موانع و مشکلات یکسانی را ذکر نمودهاند و تفاوت میان اختلافهای این دو گروه معنادار نبوده است؛ اما اعضای هیئت علمی مربی، موانع سازمانی، اعتمادی، ارتباط، سیاسی، انگیزشی و فرهنگی را مهمترین اولویتهای خود دانستهاند. اعضای هیئت علمی با مرتبۀ استادی نیز بدین شکل بوده است: سیاسی، سازمانی، ارتباطی، اعتمادی، انگیزشی و فرهنگی. در رابطه با این اولویتبندی میتوان اشاره کرد که اعضای هیئت علمی با مرتبه علمی مربی، نسبت به سایر مرتبههای علمی (استادیار، دانشیار و استادی) حمایتهای مالی و معنوی کمتری دارند و یا این که سیاستها و قوانین دانشگاه دربارۀ همکاریهای علمی بینالمللی برای آنها سختگیرانهتر و با محدودیت بیشتری همراه است.
چنان که در جدول 2 مشاهده میشود، مؤلفه «اختلاف با همکار خارجی بر سر ترتیب آوردن نام افراد در اثر مشترک» (15/3)، تأثیرگذارترین مانع انگیزشی است و«اختلاف با همکار خارجی در رابطه با چگونگی تقسیم سود حاصل از پژوهش علمی مشترک» (35/2)، نسبت به سایر مؤلفهها، اثرگذاری کمتری دارد.
جدول2. نظرهای پاسخدهندگان دربارة موانع انگیزشی تأثیرگذار بر همکاریهای علمی بینالمللی
موانع انگیزشی |
خیلی زیاد |
زیاد |
متوسط |
کم |
خیلی کم |
میانگین |
انحراف معیار |
علاقه به تکروی و شهرتطلبی و کسب اعتبار بیشتر برای خود |
19 (8 %) |
47 (8/19%) |
55 (2/23%) |
57 (1/24%) |
59 (9/24%) |
62/2 |
272/1 |
تردید در ثبت اندیشه و نظرها با همراهی همکار خارجی |
20 (4/8%) |
39 (5/16%) |
46 (4/19%) |
63 (6/26%) |
69 (1/29%) |
49/2 |
294/1 |
اختلاف با همکار خارجی بر سر ترتیب آوردن نام افراد در اثر مشترک |
31 (1/13%) |
76 (1/32%) |
55 (2/23%) |
47 (8/19%) |
28 (8/11%) |
15/3 |
224/1 |
داشتن امتیاز بالاتر در تألیف انفرادی |
23 (7/9%) |
43 (1/189%) |
48 (3/209%) |
74 (2/319%) |
49 (7/209%) |
65/2 |
262/1 |
نبود رقابت میان پژوهشگران برای افزایش همکاریهای علمی بینالمللی |
18 (6/7 %) |
29 (2/12%) |
71 (30%) |
58 (5/24%) |
61 (7/25%) |
51/2 |
213/1 |
اختلاف با همکار خارجی در رابطه با چگونگی تقسیم سود حاصل از پژوهش علمی مشترک |
20 (4/8%) |
35 (8/14%) |
42 (7/17%) |
50 (1/21%) |
90 (38%) |
35/2 |
340/1 |
در رابطه با جدول 2 باید اضافه کرد، مجموع درصدهای گزینههای «خیلیکم» و «کم» همه گویهها – به استثنای گویۀ شماره 3- حدود 50% و بالاتر از آن است و این امر نشان میدهد که جامعۀ پژوهش نسبت به این عامل توافق نظر داشته و تأثیرگذاری آن به عنوان مانعی در راستای همکاریهای علمی بینالمللی را در سطح متوسط (به سمت پایین) بیان داشتهاند.
جدول 3 نشان میدهد مؤلفه «مشارکت ناکافی همکاران خارجی در انجام کار علمی مشترک» (02/4) مهمترین مانع همکاری علمی بینالمللی (به عنوان یک عامل اعتمادی) ذکر شده است. همچنین، «عدم علاقه و انگیزه جهت همکاری علمی با پژوهشگران خارجی» (87/3) ، عامل بعدی اثرگذار به عنوان مانعی در راستای همکاریهای علمی بینالمللی این افراد معرفی شده است. از سویی دیگر «کار در محیطهای خارجی جدید و ناآشنا» (27/2) کمترین میزان تأثیر را داشته است.
جدول3. نظرهای پاسخدهندگان دربارة موانع مربوط به اعتماد تأثیرگذار بر همکاریهای علمیِ بینالمللی
موانع اعتمادی |
خیلی زیاد |
زیاد |
متوسط |
کم |
خیلی کم |
میانگین |
انحراف معیار |
تمایل نداشتن به شناساندن خود در حوزة تخصصی با اثر مشترک علمی با همکار خارجی |
21 (9/8%) |
34 (3/14%) |
58 (5/24%) |
76 (1/32%) |
48 (3/20%) |
59/2 |
213/1 |
نبود اعتماد و ذهنیت منفی نسبت به پژوهشگران خارجی |
23 (7/9%) |
21 (9/8%) |
46 (4/19%) |
67 (3/28%) |
80 (8/33%) |
32/2 |
289/1 |
عدم اعتماد برای در اختیارگذاشتن ایدههای جدید به پژوهشگران خارجی |
31 (1/13%) |
36 (2/15%) |
55 (2/23%) |
61 (7/25%) |
54 (8/22%) |
70/2 |
327/1 |
احساس عدم نیاز به استفاده از دانش و تخصص پژوهشگران خارجی |
56 (6/23%) |
77 (5/32%) |
50 (1/21%) |
36 (2/15%) |
18 (6/7 %) |
49/3 |
220/1 |
عدم علاقه و انگیزه جهت همکاری با پژوهشگران خارجی |
81 (2/34%) |
87 (7/36%) |
41 (3/17%) |
13 (5/5%) |
15 (3/6%) |
87/3 |
137/1 |
مشارکت ناکافی پژوهشگران خارجی در تامین هزینههای کار مشترک |
71 (30%) |
65 (4/27%) |
43 (1/18%) |
36 (2/1%) |
22 (3/9%) |
54/3 |
310/1 |
مشارکت ناکافی پژوهشگران خارجی در انجام کار علمی مشترک |
78 (9/3%) |
96 (5/40%) |
56 (6/23%) |
4 (7/1%) |
3 (3/1%) |
02/4 |
866/0 |
کار در محیطهای خارجی جدید و نا آشنا |
18 (6/7%) |
28 (8/11%) |
34 (3/14%) |
78 (9/32%) |
79 (3/33%) |
27/2 |
251/1 |
چنان که مشاهده میشود، بیشتر این افراد بر نقش موانع اعتمادی به عنوان مانعی اثرگذار بر همکاریهای علمی بینالمللی تأکید کرده و آن را مانعی در سطح متوسطدر این مسیر به شمار آوردهاند.
جدول 4 نیز نشان میدهد که مؤلفه «تسلط ناکافی بر زبان انگلیسی یا دیگر زبانها» (06/4) مهمترین مانع ارتباطی همکاریهای علمی بینالمللی از دیدگاه این افراد ذکر شده است و مؤلفه «عدم عضویت در گروههای بحث علمی الکترونیکی بینالمللی» (97/1) ، کمتأثیرترین عامل در مقایسه با سایر عوامل مربوط به متغیر ارتباطی توسط این افراد ذکر شده است.
جدول4. نظرهای پاسخدهندگان دربارۀ موانع ارتباطی تأثیرگذار بر همکاریهای علمی بینالمللی
موانع ارتباطی |
خیلی زیاد |
زیاد |
متوسط |
کم |
خیلی کم |
میانگین |
انحراف معیار |
عدم آگاهی از وجود پژوهشگران خارجی با علایق تخصصی مشابه |
68 (7/28%) |
74 (2/31%) |
40 (9/16%) |
32 (5/13%) |
23 (7/9%) |
56/3 |
296/1 |
عدم برخورداری از مهارتهای اجتماعی در ارتباط با همکار خارجی |
75 (6/31%) |
87 (7/36%) |
44 (6/18%) |
19 (8 %) |
12 (1/5%) |
82/3 |
118/1 |
فراهم نبودن وسایل، تجهیزات و امکانات ارتباطی |
55 (2/23%) |
69 (1/29%) |
40 (9/16%) |
28 (8/11%) |
45 (19%) |
26/3 |
428/1 |
تسلط ناکافی بر وسایل و تجهیزات ارتباطی |
31 (1/13%) |
49 (7/20%) |
53 (4/22%) |
61 (7/25%) |
43 (1/18%) |
85/2 |
303/1 |
تسلط ناکافی بر زبان انگلیسی یا دیگر زبانها |
97 (9/40%) |
82 (6/34%) |
40 (9/165) |
11 (6/4%) |
7 (3%) |
06/4 |
015/1 |
عدم عضویت در انجمنها و سازمانهای علمی بینالمللی |
17 (2/7%) |
16 (8/6%) |
42 (7/17%) |
71 (30%) |
91 (4/38%) |
14/2 |
2009/1 |
عدم عضویت در گروههای بحث علمی الکترونیکی بینالمللی |
6 (5/2%) |
20 (4/8%) |
34 (3/14%) |
79 (3/33%) |
98 (4/41%) |
97/1 |
061/1 |
وجود فاصله مکانی و جغرافیایی با پژوهشگران خارجی |
17 (2/7%) |
19 (8 %) |
39 (5/16%) |
73 (8/30%) |
89 (6/37%) |
16/2 |
219/1 |
به علاوه، نتایج به دست آمده از جدول بالا نشان میدهد نظارت بیش از 84% از افراد، بر تأثیرگذاری متوسط (از میان 3 سطح بالا، متوسط و پایین) عامل ارتباطی (به عنوان مانعی در جهت همکاریهای علمی بینالمللی) تأکید دارد.
چنان که در جدول 5 مشاهده میشود، مؤلفه «پایین بودن فرهنگ همکاری علمی و کار گروهی با پژوهشگران خارجی» (95/2) بیشترین تأثیر را در مقایسه با سایر موانع فرهنگی داشته است و مؤلفه «تفاوتهای دینی و مذهبی در همکاری علمی با محققان خارجی» (80/1)، کمتأثیرترین عامل عنوان شده است.
جدول5. نظرهای پاسخدهندگان دربارۀ موانع فرهنگی تأثیرگذار بر همکاریهای علمی بینالمللی
موانع فرهنگی |
خیلی زیاد |
زیاد |
متوسط |
کم |
خیلی کم |
میانگین |
انحراف معیار |
تأثیر جنسیت در همکاریهای علمی بینالمللی |
14 (9/5%) |
16 (8/6%) |
27 (4/11%) |
75 (6/31%) |
105 (3/44%) |
98/1 |
168/1 |
تفاوتهای فرهنگی در همکاریهای علمی با پژوهشگران خارجی |
15 (3/6%) |
13 (5/5%) |
37 (6/15%) |
80 (8/33%) |
92 (8/38%) |
07/2 |
155/1 |
تفاوتهای دینی و مذهبی در همکاری علمی و کار گروهی با پژوهشگران خارجی |
9 (8/3%) |
8 (4/3%) |
30 (7/12%) |
69 (1/29%) |
121 (1/51%) |
80/1 |
038/1 |
پایین بودن فرهنگ همکاری علمی و کار گروهی با پژوهشگران خارجی |
44 (6/18%) |
50 (1/21%) |
40 (9/16%) |
57 (1/24%) |
46 (4/19%) |
95/2 |
406/1 |
احساس عدم نیاز به همراهی پژوهشگران خارجی در پژوهشهای ملی |
18 (6/7%) |
29 (2/12%) |
34 (3/14%) |
74 (2/31%) |
82 (6/34%) |
27/2 |
263/1 |
تفاوت دیدگاه با همکار خارجی در رابطه با مالکیت فکری اثر مشترک |
16 (8/6%) |
20 (4/8%) |
35 (8/14%) |
73 (8/30%) |
93 (2/39%) |
13/2 |
215/1 |
طولانی بودن فرایند همکاری و همتألیفی با پژوهشگران خارجی |
18 (6/7%) |
19 (8%) |
24 (1/10%) |
78 (9/32%) |
98 (4/41%) |
08/2 |
233/1 |
تفاوت دیدگاه با پژوهشگران خارجی در رابطه با روشها و شیوۀ کار |
13 (5/5%) |
13 (5/5%) |
31 (1/13%) |
78 (9/32%) |
102 (43%) |
97/1 |
131/1 |
تفاوت دیدگاه با پژوهشگران خارجی در رابطه با چاپ و انتشار مقاله |
9 (8/3%) |
21 (9/8%) |
53 (4/22%) |
62 (2/26%) |
92 (8/38%) |
13/2 |
139/1 |
عدم شناخت مسئولیتها و تکالیف توسط پژوهشگران خارجی |
33 (9/13%) |
42 (7/17%) |
33 (9/13%) |
66 (8/27%) |
63 (6/26%) |
65/2 |
399/1 |
دشواری در مدیریت و هدایت فعالیتهای علمی گروهی بینالمللی |
26 (11%) |
20 (4/8%) |
31 (1/13%) |
67 (3/28%) |
93 (2/39%) |
24/2 |
342/1 |
دشواری در برنامهریزی دقیق فعالیتهای علمی گروهی بینالمللی |
20 (4/8%) |
24 (1/10%) |
40 (9/16%) |
66 (8/27%) |
87 (7/36%) |
26/2 |
281/1 |
انجام قسمتهای مختلف پژوهش در کشورهای مختلف |
22 (3/9%) |
21 (9/8%) |
27 (4/11%) |
67 (3/28%) |
100 (2/42%) |
15/2 |
308/1 |
از دیدگاه پاسخدهندگان به پرسشنامه، تأثیرگذاری عامل فرهنگی به عنوان مانعی در راستای همکاریهای علمی بینالمللی، پایین بوده است.
چنان که در جدول 6 مشاهده میشود، مؤلفه «مشکلات سیاسی در راستای همکاریهای آزاد علمی با پژوهشگران خارجی» (85/3) مهمترین مانع همکاری علمی بینالمللی (به عنوان یک عامل سیاسی) از دیدگاه این افراد ذکر شده است و «مشکلات مربوط به انتقال ارز و مبادلات مالی با سایر کشورها» (32/3) ، پایینترین تأثیر را در مقایسه با سایر عوامل سیاسی، داشته است.
جدول6. نظرهای پاسخدهندگان دربارۀ موانع سیاسی تأثیرگذار بر همکاریهای علمی بینالمللی
موانع سیاسی |
خیلی زیاد |
زیاد |
متوسط |
کم |
خیلی کم |
میانگین |
انحراف معیار |
مشکلات مربوط به انتقال ارز و مبادلات مالی با سایر کشورها |
63 (6/26%) |
61 (7/25%) |
37 (6/15%) |
40 (9/16%) |
36 (2/15%) |
32/3 |
416/1 |
مشکلات سیاسی در راستای همکاریهای آزاد علمی با پژوهشگران خارجی |
93 (2/39%) |
75 (6/31%) |
26 (11%) |
26 (11%) |
17 (2/7%) |
85/3 |
253/1 |
مداخلات دولتی و اتخاذ تصمیمات نامناسب در رابطه با همکاریهای علمی بینالمللی |
78 (9/32%) |
59 (9/24%) |
34 (3/14%) |
31 (1/13%) |
35 (8/14%) |
48/3 |
437/1 |
تعارضات، چالشها و اختلافهای سیاسی با سایر کشورها |
62 (2/26%) |
68 (7/28%) |
35 (8/14%) |
34 (3/14%) |
38 (16%) |
35/3 |
417/1 |
تحریمهای بینالمللی |
83 (35%) |
58 (5/24%) |
27 (4/11%) |
26 (11%) |
43 (1/18%) |
47/3 |
506/1 |
مشکلات صدور ویزا برای طرفین در همکاریهای علمی بینالمللی |
91 (4/38%) |
64 (27%) |
30 (7/12%) |
27 (4/11%) |
25 (5/10%) |
71/3 |
357/1 |
از 237 پاسخدهنده به پرسشنامه، میانگین نمرههای تنها 6 نفر (حدود 5/2 درصد) در سطح پایین امتیازدهی و بخش قابل توجهی از افراد، میانگین نمراتشان در سطح بالا قرار داشته است. این بدین معناست که جامعۀ مورد مطالعه، عامل سیاسی را با تأثیرگذاری بالا، مانعی در راستای همکاریهای علمیِ بینالمللی ذکر کرده است.
چنان که در جدول 7 مشاهده میشود، مؤلفه «ضوابط دانشگاه در رابطه با فرصتهای مطالعاتی» (81/3) مهمترین مانع همکاری علمی بینالمللی (به عنوان یک عامل سازمانی) است و «آییننامة دانشگاه در رابطه با شرکت اساتید در کنفرانسهای علمی بینالمللی» و «وجود دیوانسالاری دانشگاهی» با میانگینهای (67/3) و (65/3) از دیگر عوامل مؤثر ذکر شدۀ تأثیرگذار (در مقایسه با سایر عوامل سازمانی) به عنوان مانع در راستای همکاریهای علمی بینالمللی، ذکر شده است. از سویی دیگر، «تأکید دانشگاه بر تولید دانش بومی» (24/2)، پایینترین میزان تأثیرگذاری را داشته است.
جدول7. نظرهای پاسخدهندگان دربارۀ موانع سازمانی تأثیرگذار بر همکاریهای علمیِ بینالمللی
موانع سازمانی |
خیلی زیاد |
زیاد |
متوسط |
کم |
خیلی کم |
میانگین |
انحراف معیار |
جوّ نامساعد سازمان در رابطه با همکاریهای علمی بینالمللی |
24 (1/10%) |
32 (5/13 %) |
41 (3/17%) |
68 (7/28%) |
72 (4/30%) |
44/2 |
319/1 |
عدم ثبات در سیاستهای مرتبط با همکاریهای علمی بینالمللی |
93 (2/39%) |
48 (3/20%) |
33 (9/13%) |
34 (3/14%) |
29 (2/12%) |
60/3 |
433/1 |
کافینبودن تفاهمنامههای همکاریهای علمی بینالمللی میان دانشگاه شما و سایر مراکز علمی خارجی |
28 (8/11%) |
30 (7/12%) |
30 (7/125) |
69 (1/29%) |
80 (8/33%) |
40/2 |
373/1 |
عدم عضویت دانشگاه شما در نهادها و سازمانهای علمی بینالمللی |
23 (7/9%) |
30 (7/12%) |
37 (6/15%) |
60 (3/25%) |
87 (7/36%) |
33/2 |
341/1 |
سیاستها و قوانین سازمانی موجود در رابطه با همکاریهای علمی بینالمللی |
102 (43%) |
41 (3/17%) |
32 (5/13%) |
31 (1/13%) |
31 (1/13%) |
64/3 |
465/1 |
دیدگاه مدیران در رابطه با همکاریهای علمیِ بینالمللی با همکاران خارجی |
19 (8 %) |
28 (8/11%) |
37 (6/15%) |
93 (2/39%) |
60 (3/25%) |
38/2 |
211/1 |
تأکید دانشگاه بر تولید دانش بومی |
23 (7/9%) |
19 (8%) |
35 (8/14%) |
74 (2/31%) |
86 (3/36%) |
24/2 |
287/1 |
ضوابط دانشگاه در رابطه با فرصتهای مطالعاتی |
100 (2/42%) |
63 (6/26%) |
28 (8/11%) |
20 (4/8%) |
26 (11%) |
81/3 |
355/1 |
ضوابط دانشگاه در رابطه با استفاده از آزمایشگاهها و تجهیزات فنی و تخصصی کشورهای خارجی |
85 (9/35%) |
57 (1/24%) |
26 (11%) |
35 (8/14%) |
34 (3/14%) |
52/3 |
460/1 |
آییننامة دانشگاه در رابطه با شرکت استادان در کنفرانسهای علمی بینالمللی |
98 (4/41%) |
54 (8/2%) |
21 (9/8%) |
37 (6/15%) |
27 (4/11%) |
67/3 |
433/1 |
عدم حمایت مالی از پژوهشهای مشترک با همکاران خارجی |
73 (8/30%) |
68 (7/28%) |
28 (8/11%) |
29 (2/12%) |
39 (5/16%) |
45/3 |
451/1 |
نبود مشوقهای معنوی سازمانی در رابطه با پژوهشهای مشترک با همکاران خارجی |
29 (2/12%) |
28 (8/11%) |
31 (1/13%) |
72 (4/30%) |
77 (5/32%) |
41/2 |
367/1 |
وجود دیوانسالاری دانشگاهی |
97 (9/40%) |
47 (8/19%) |
31 (1/13%) |
37 (6/15%) |
25 (5/10%) |
65/3 |
414/1 |
در جدول 8، مهمترین موانع همکاریهای علمی بینالمللی از دیدگاه پاسخدهندگان به پرسشنامه به ترتیب اولویت مشخص شده است. قابل ذکر است، به منظور به دست آوردن میانگین و انحراف استاندارد مشترک برای هر یک از متغیرها جهت مقایسه میان آنها (دلیل ما برای انجام چنین کاری یکسان نبودن تعداد مؤلفههای هر یک از متغیرهای فوق بوده است)، نمرۀ کل هر یک از افراد استاندارد شده است. بدین صورت که نمرۀ به دست آمده برای هر فرد را در هر متغیری، بر تعداد گویههایش تقسیم کردهایم تا امکان مقایسه میان 6 متغیر اصلیِ پژوهش، فراهم شود.
جدول8. میانگین و انحراف معیار، مهمترین موانع همکاریهای علمی بینالمللی از اعضای هیئت علمی دانشگاه تهران
انحراف استاندارد |
میانگین |
متغیر |
ردیف |
58/0 |
53/3 |
سیاسی |
1 |
42/0 |
10/3 |
اعتمادی |
2 |
54/0 |
04/3 |
سازمانی |
3 |
46/0 |
97/2 |
ارتباطی |
4 |
52/0 |
63/2 |
انگیزشی |
5 |
44/0 |
21/2 |
فرهنگی |
6 |
چنان که مشاهده میشود،متغیر سیاسی با اختلاف نسبتاً زیادی در مقایسه با سایر عوامل بررسی شده، در رتبۀ نخست قرار دارد. این بدین معناست که از دیدگاه پاسخدهندگان به پرسشنامه، عامل سیاسی بیش از سایر عوامل به عنوان مانعی در راستای همکاریهای علمی بینالمللی به شمار آورده میشود و پس از آن متغیر مربوط به اعتماد با میانگین (10/3) میباشد - که با اختلاف نهچندان زیادی نسبت به متغیر سازمانی (با میانگین 04/3) - در رتبۀ دوم قرار گرفته است. در مقابل، مانع فرهنگی با اختلاف میانگین بسیار زیادی نسبت به سایر عوامل (با میانگین 21/2)، کمترین میزان تأثیر را در مقایسه با سایر عوامل داشته است و نظر پاسخدهندگان به پرسشنامه در رابطه با تأثیر این متغیر به عنوان مانع، بسیار کمتر بوده است.
همچنین، در میان 54 مؤلفه مربوط به 6 متغیر اصلی مورد مطالعه، «تسلط ناکافی بر زبان انگلیسی یا دیگر زبانها»، اصلیترین و مهمترین مانع در راستای همکاریهای علمی بینالمللی بیان شده است. این بدین معناست که از دیدگاه پاسخدهندگان به پرسشنامه، ناتوانی و تسلط نداشتن بر زبانهای خارجی، باعث ایجاد رابطۀ علمی و پایدار میان پژوهشگران کشورمان با پژوهشگران خارجنشین غیر فارسی زبان نخواهد شد. از طرف دیگر، تأثیر و اهمیت «تفاوتهای دینی و مذهبی در همکاری علمی با محققان خارجی» به عنوان مانعی در راستای همکاریهای علمی بینالمللی، با داشتن کمترین میزان میانگین در مقایسه با سایر مؤلفهها، بسیار پایین ذکر شده است. در واقع، طبق نظرهای پاسخدهندگان به پرسشنامه، تفاوت در دین و مذهب افراد، تأثیر بسیار کمی در روابط علمی میان آنها دارد. برای تأیید این مطلب باید اضافه کرد، در طی سالهای اخیر، بیشتر همکاران خارجی پژوهشگران ایرانی و یا پژوهشگران وابسته به دانشگاه تهران در تألیف مدارک علمی- به ویژه پایگاه ISI- از کشورهایی نظیر ایالات متحده، کانادا، آلمان، بریتانیا، ژاپن، استرالیا و سایر کشورهای توسعهیافته اروپایی بودهاند و چنان که مشخص است، تشابهات دینی و مذهبی میان کشور ما و کشورهای مذبور، بسیار ناچیز است.
در قسمت دوم پژوهش، به بررسی تعیین میزان همبستگی میان تعداد مدارک مشترک بینالمللی پژوهشگران (که با همکاری پژوهشگران ایرانی مقیم خارج و پژوهشگران خارجی نگاشته شدهاند) و نظرهای آنها (نمرۀ به دست آمدۀ افراد بر اساس هر متغیر) در رابطه با هر یک از متغیرهای تأثیرگذار بر همکاریهای علمی بینالمللی، میپردازیم. بدین منظور، در جدول 9 فراوانی و درصد فراوانی تولیدات علمی مشترک پاسخدهندگان با همکاری پژوهشگران ایرانی مقیم خارج و پژوهشگران خارجی قابل مشاهده است. در جدول 10 نیز نمرۀ ضریب همبستگی پیرسون و معناداری آن برای هر یک از متغیرها و تعداد مدارک علمی مشترک افراد، قابل ملاحظه است.
جدول9. فراوانی و درصد فراوانی تعداد مدارک علمی تولید شدۀ افراد با همکاری پژوهشگران ایرانی مقیم خارج و پژوهشگران خارجی
با همکاری پژوهشگران خارجی |
با همکاری پژوهشگران ایرانی مقیم خارج |
|||||||
درصد فراوانی |
تعداد مقاله |
تعداد افراد |
درصد فراوانی |
تعداد مقاله |
تعداد افراد |
درصد فراوانی |
تعداد مقاله |
تعداد افراد |
3/1 |
5 |
3 |
8/0 |
0 |
2 |
70 |
0 |
166 |
3/1 |
6 |
3 |
9/59 |
1 |
142 |
7/25 |
1 |
61 |
4/0 |
7 |
1 |
1/24 |
2 |
57 |
2/4 |
2 |
10 |
4/0 |
8 |
1 |
4/8 |
3 |
20 |
- |
- |
- |
- |
- |
- |
4/3 |
4 |
8 |
- |
- |
- |
جدول10. نمرۀ ضریب همبستگی پیرسون و معناداری همبستگی میان نمرههای افراد در رابطه با هر یک از متغیرها و تعداد مدارک علمی بینالمللی آنها
متغیر |
ضریب همبستگی پیرسون |
سطح معناداری |
وجود همبستگی میان متغیرها |
انگیزشی |
397/0 - |
05/0 |
P |
اعتماد |
071/0 |
252/0 |
- |
ارتباطی |
213/0 - |
191/0 |
- |
فرهنگی |
232/0 |
361/0 |
- |
سیاسی |
418/0 - |
038/0 |
P |
سازمانی |
495/0 - |
023/0 |
P |
نتایج بررسیهای صورتگرفته در این زمینه نشان میدهد میان موانع و مشکلات سازمانی پاسخدهندگان به پرسشنامه و تعداد مدارک علمی مشترک بینالمللی آنها همبستگی قابل قبولی وجود دارد. جدول 10 نشان میدهد که ضریب همبستگی پیرسون برای این دو متغیر در سطح معناداری (023/0) برابر (495/0-) است. منفی بودن این میزان، نشان دهندۀ وجود همبستگی منفی میان متغیرهای فوق است. این امر نشان میدهد هرچه میزان موانع و مشکلات سازمانی پژوهشگران پاسخدهنده به پرسشنامه بیشتر باشد (این میزان بر اساس نمره اختصاص داده شده پاسخدهندگان به مؤلفههای متغیر سازمانی محاسبه گردیده شده است)، میزان تولیدات علمی مشترک بینالمللی آنها کاهش خواهد یافت و برعکس.
همچنین، باید اشاره کرد که همبستگی میان موانع و چالشهای سیاسی و نیز تولیدات علمی مشترک بینالمللی پاسخدهندگان در سطح معناداری (038/0) برابر (418/0-) است که به معنای وجود رابطۀ معکوس میان این دو متغیر است. در این زمینه، باید اضافه کرد که همانند موانع و مشکلات سازمانی پیش روی همکاریهای علمی بینالمللی، افزایش و یا کاهش موانع سیاسی برای پاسخدهندگان به پرسشنامه، نتیجهای عکس را در رابطه با میزان تولیدات علمی مشترک بینالمللی آنها (با همتایان خارجیشان) در پی خواهد داشت. همچنین، باید بیان داشت که چنین همبستگیای میان موانع انگیزشی پاسخدهندگان به پرسشنامه و نیز میزان تولیدات علمی آنها برقرار است. در واقع، با بررسیهای صورت گرفته، مشخص شده است که همبستگی میان موانع انگیزشی افراد و تولیدات علمی بینالمللی مشترک آنها در سطح معناداری (05/0) برابر (397/0-) است (هرچند این میزان، وجود همسبتگی بالا و قوی را نشان نمیدهد).
از سویی دیگر، یافتهها نشان میدهد همبستگی موجود میان سه متغیر دیگر تأثیرگذار (اعتماد، ارتباطی و فرهنگی) و نیز میزان تولیدات علمیِ بینالمللی پاسخدهندگان، معنادار نیست. نتایج به دست آمده از نرمافزار مربوط (SPSS 17) از نبود همبستگی به دست آمده میان تولیدات علمی بینالمللی مشترک پاسخدهندگان به پرسشنامه و موانع ارتباطی، فرهنگی و اعتماد حکایت دارد. دلیل این امر نیز، بالا بودن سطح معناداری (05/0<Sig) میباشد.
بحث و نتیجهگیری
در سالهای اخیر، میزان تولیدات علمی اعضای هیئت علمی دانشگاه تهران در پایگاه اطلاعاتی ISI رشد قابل توجهی داشته است و موازی با آن، میزان همکاریهای علمی بینالمللی این افراد نیز دارای رشد کمی بوده است؛ هرچند میزان این رشد در مقایسه با رشد تولیدات علمی، هر سال بسیار کمتر بوده است و میزان تولیدات مشترک علمی (با پژوهشگران خارجی) نسبت به میزان تولیدات علمی، هر سال کاهش یافته است. همچنین، باید اشاره کرد که همکاری علمی میان متخصصان و پژوهشگران و تألیف مشترک، امتیازهای ویژهای دارد که به هیچ روی قابل چشمپوشی نیست. بالابردن میزان همکاریهای علمی – اقتصادی، کاهش هزینههای پژوهشی؛ ارتباط علمی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی بین کشورها و تقلیل تنشها و کمک به ایجاد صلح و آرامش در جهان؛ کاهش تعارضها و چالشها میان کشورها؛ افزایش میزان بهرهوری و تولیدات علمی؛ افزایش بازده و کارایی گروه؛ افزایش تعهد کاری پژوهشگران؛ ایجاد امکان استفاده از تجارب علمی، اندیشهها و نظرهای همدیگر؛ افزایش رضایتمندی کاربران نهایی تولیدات فکری؛ استفادۀ بهینه از امکانات و فناوریهای موجود و ... از مهمترین فواید و مزایای پرداختن به همکاری مشترک میان افراد، گروهها، سازمانها و کشورهاست (قانعیراد، طلوع و خسروخاور، 1387؛ نوروزی و ولایتی، 1388؛ کتز و مارتین، 1997). همین امر سبب شده است که در این پژوهش به بررسی موانع و مشکلات پیش روی همکاریهای علمی بینالمللی اعضای هیأت علمی دانشگاه بپردازیم تا با شناسایی و برنامهریزی توسط سازمانهای مرتبط برای مرتفع ساختن آنها، راه برای توسعۀ علمیِ هرچه بهتر پژوهشگران کشورمان (بهویژه پژوهشگران و اعضای هیئت علمی دانشگاه تهران) هموارتر شود.
نتایج نشان داده است اعضای هیئت علمی با مرتبۀ علمی مربی و استاد، نظرهای متفاوت از دیگران داشتهاند و سایر عوامل جمعیتشناختی، حرفهای و شغلی تأثیر چندانی بر اولویتهای افراد نداشته است. همچنین، باید اشاره داشت که موانع انگیزشی (که از خصوصیات و ویژگیهای فردی افراد نشأت میگیرد) مانعی با تأثیرگذاری بالا بوده است و تنها یک مؤلفۀ آن میانگین بالاتر از 3 (متوسط) داشته است.
همچنین، نتایج نشان داد متغیر اعتمادی پس از موانع سیاسی دومین عامل تأثیرگذار ذکر شده است. شاید یکی از مهمترین دلایل این امر، عدم نهادینهشدن فرهنگ مشارکت و همکاری بینالمللی در کشور و در نتیجۀ آن عدم اعتماد و تمایل افراد برای کارهای گروهی و تیمی در سطح بینالمللی باشد. همچنین، هر چند پاسخدهندگان به پرسشنامه عدم اعتماد و ذهنیت منفی بالایی نسبت به پژوهشگران خارجی نداشتهاند، اما در پایبندی به قول و قرارهای پژوهشگران خارجی تردید داشته و مهمترین موانع همکاریهای علمی در این زمینه را مشارکت ناکافی پژوهشگران خارجی در انجام کار علمی مشترک و یا تأمین هزینههای آن، دانستهاند.
همچنین، تقویت زیرساختهای ارتباطی جامعه و محیطهای دانشگاهی، میتواند کمک بزرگی به ایجاد همکاریهای علمی بیشتر و مفیدتر بکند و مهمترین مانع همکاریهای علمی بینالمللی از دیدگاه این افراد، ذکر شده است. در نتیجه، تلاش برای تقویت مهارتهای زبانی و بویژه زبان انگلیسی (که زبان رسمی علم در دنیای امروز به شمار میآید) میتواند نتایج مفیدی را به همراه داشته باشد. باید اشاره کرد که «عدم آگاهی از وجود پژوهشگران خارجی با علایق علمی مشابه» یکی از موانع مهم ارتباطی است که تأثیرگذاری نسبتاً بالایی نیز (با میانگین 56/3) داشته است. در این رابطه، میتوان بیان داشت که متخصصان علم اطلاعات و دانششناسی میتوانند با شناساندن افراد و گروههای هستۀ هر حوزۀ موضوعی به متخصصان و پژوهشگران آن حوزه، زمینهساز تقویت و توسعۀ همکاریهای علمی بینالمللی در جامعة علمی کشور شوند. همچنین، «وجود فاصلۀ جغرافیایی و مکانی با پژوهشگران خارجی»، یکی از موانع کماثر در راستای همکاریهای علمی بینالمللی ذکر شده است و بیش از دو سوم افراد، تأثیرگذاری آن را «کم» و «خیلیکم» ارزیابی کردهاند. «رحیمی و فتاحی» (1386) نیز نشان دادهاند که نزدیکی مکانی افراد به یکدیگر، تأثیر زیادی در ایجاد همکاریهای علمی میان پژوهشگران ندارد.
نتایج به دست آمده از این پژوهش نشان داده است تفاوتهای فرهنگی، دینی و مذهبی نسبت به سایر موانع، تأثیرگذاری کمتری در جهت همکاریهای علمی بینالمللی داشته است و از 10 گویه با میانگین پایین، 8 مورد در ارتباط با موانع فرهنگی بوده است. همچنین، باید بیان کرد که بیشتر همکاریهای صورت گرفتۀ پژوهشگران وابسته به دانشگاه تهران با پژوهشگرانی از کشورهای امریکای شمالی و اروپا بوده است که مشترکات فرهنگی و مذهبی زیادی میان این دو گروه وجود ندارد. در مقایسه با پژوهشهای گذشته، قابل بیان است که برخی از تحقیقات به تأثیرگذاری موانع فرهنگی و دینی در شکلگیری و ایجاد همکاریهای علمی بینالمللی اشاره کرده و توجه ویژهای به آن داشتهاند (از جمله : کیم[14] ، 1999 ؛ سان[15]، 2006؛ و ...).
با بررسی موانع و چالشهای پیش همکاریهای علمی اعضای هیئت علمی دانشگاه تهران مشخص شد که عامل سیاسی در مقایسه با سایر عوامل، بیشترین میزان اثرگذاری را داشته است. همچنین، از نظر پاسخدهندگان، تحریمهای صورت گرفته در طی چند سال اخیر، مانع مهمی در ایجاد همکاریهای علمی بینالمللی بوده است. در این رابطه، سیاستگذاران علمی کشور باید با همکاری دولتمردان و سازمانهای مربوط، این قبیل مشکلات پژوهشگران کشور را رفع کنند تا آنان بتوانند با شرایط و بستری مناسبتر، به انجام هرچه بهتر فعالیتهای علمی خود با همراهی پژوهشگران خارجی بپردازند. به علاوه، حدود دو سوم پاسخدهندگان، مشکلات صدور ویزا برای طرفین در همکاریهای علمی بینالمللی را مانعی در راستای همکاریهای علمی بینالمللی عنوان کردهاند. به نظر میرسد وجود این محدودیتها و مشکلات برای اعضای هیئت علمی بزرگترین دانشگاه ملی کشور برای همکاریهای علمی- پژوهشی، مناسب و شایسته نباشد.
همچنین، وجود دیوانسالاریهای دانشگاهی، وجود برخی ضوابط و قوانین بازدارنده و همچنین نبود حمایتهای مالی مناسب سازمان، تأثیرهای زیادی بر همکاریهای علمی بینالمللی داشته و مانع مؤثری از نظر پاسخدهندگان به پرسشنامه بوده است. در این زمینه، باید تلاشهایی از سوی سازمانهای علمی و پژوهشی کشور (بهویژه خود دانشگاهها) صورت پذیرد و همچنین مراکز سیاستگذاری و برنامهریزی علمی کشور، باید تصمیمات مناسبتری اتخاذ نمایند. برگزاری کارگاهها و نشستهایی در ارتباط با همکاریهای علمی بینالمللی و ثمرات حاصل از آن، تخصیص بودجه و امکانات مورد نیاز و مناسب برای پژوهشگران، تخصیص امتیاز ویژه برای کارهای گروهی و تیمی و نیز تسهیل سفرهای علمی اعضای هیئت علمی به کشورهای توسعهیافته، از جملۀ آنان است. مدیران و تصمیمگیران کلان علمی کشور نیز باید با شناخت و آگاهی جامعتری نسبت به این امر اقدام کنند تا بتوان گامهای هدفمندتر و مفیدتری در بهرهگیری مؤثر از این پدیده و فواید آن در جهت تقویت دانش و توسعه علم برداشت.
در ادامه، پیشنهادهایی که با توجه به نتایج حاصل از این پژوهش و برای پژوهشهای آینده میتوان ارائه نمود، ذکر میشود:
1.پیشنهاد میشود خطمشیها و سیاستهای کلان علمی مرتبط با همکاریهای علمی مورد بازنگری قرار گیرد تا شرایط شکلگیری و پایداری ارتباطات علمی موسسات و مراکز علمی و همچنین پژوهشگران و دانشمندان کشور، بهتر شود.
2. برنامهریزی برای از میان برداشتن موانع و مشکلات همکاریهای آزاد علمی افراد (بهویژه اعضای هیئت علمی دانشگاهها) و برنامهریزی برای ایجاد و گسترش فرهنگ مشارکت و همکاری در جامعۀ علمی بهویژه در دانشگاهها.
3.گسترش روابط بینالمللی میان دانشگاههای کشور و دانشگاههای معتبر خارج از کشور و ایجاد زمینههای همکاریهای علمی بینالمللی اعضای هیئت علمی که بدیهی است موجب کسب توانمندیهای بیشتر برای همکاریهای علمی میشود.