سرسخن: مرکز منطقه ای اطلاع رسانی علوم و فناوری

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

هیئت علمی دانشگاه فردوسی


دریکسال گذشته مرکزمنطقه ای اطلاع رسانی علوم و فناوری در شیراز ( که بعد از این مرکز منطقه ای نامیده
می شود) برنامه جدیدی را به اجرا درآورده است که طی آن باامضای قرارداد با دانشگاهها کشور، مسئولیت امور چاپ و پرداخت هزینه های انتشار مجلات علمی پژوهشی دانشگاها را بر عهده می گیرد، درمقابل اجازه می یابد نام مرکز منطقه ای را بر روی جلد و داخل صفحات مربوطه، به عنوان ناشر دوم معرفی کند.

با این اقدام دانشگاه طرف قرارداد از هزینه کردن برای خرید کاغذ و سایر لوازم نشروکلیه هزینه چاپ و توزیع معاف می شود و مرکز اطلاع رسانی نیز برتعداد انتشارات خود می افزاید. بعید نیست که این نوع قرارداد اغوا کننده دانشگاههای زیادی را به سوی این نوع قرار داد بکشاند و شاهد بزرگ و بزرگتر شدن این بخش از بخشهای مرکز منطقه ای باشیم.
با افزایش تعداد نشر این نوع مجلات در شیراز، افزون بر اینکه کتابخانه منطقه ای تنها به اتکای توانایی مالی و نه علمی به رتبه ای بالا در رتبه بندیهای مرتبط با تعداد انتشارات دست می یابد، نوعی مزیت اقتصادی ( فروش مواد و رونق صنعت نشر) نیز به شیراز راه یافته است، رونقی که بخشهایی از آن می توانست به صنایع نشر مکان استقرار دانشگاههای طرف قرار داد اختصاص یابد.
چون هزینه های نشر مجلات علمی توسط دولت تامین می شود، اجرای این نوع قرارداد بی اشکال به نظر می رسد. از طرف دیگر، با توجه به مشکلات اداری و مالی که دانشگاهها برای نشر مجلات دانشکده های خود تجربه می کنند، آسوده شدن از هزینه های بعد از انتخاب مقالات و ارسال آنها به شیراز برای نشر، فرصتی مناسب تلقی می شود و به همین دلیل چند دانشگاه ازجمله دانشگاه شهید چمران اهواز، دانشگاه تبریز( یک عنوان) و .. عملا وارد این فرآیند شده اند ( به فهرست این نوع مجلات در سایت مرکز منطقه ای مراجعه شود).

همانگونه که به هنگام ترغیب مادی اعضای هئیت علمی برای نشر در مقالات موسسه اطلاعات علمی آمریکااعلام کردم ( به مقاله کوچ اندیشه ها در شماره مجله کتابداری و اطلاع رسانی مراجعه کنید)
بزرگترین اشکال اقداماتی از این دست، ممانعت از استقرار ساختارهای لازم برای نشر یافته های تحقیقاتی در محل اصلی و یا در ایران است. به عنوان نمونه، دانشگاه شهید چمران طی سالها برای نشر هشت عنوان از مجلات خود کارکنانی را به کار گمارده است و اعتبار ریالی خرید مواد و هزینه نشر و توزیع مجلات را تامین کرده است. با امضای این قرار داد فلسفه وجودی کارکنان و اعتبارات ریالی اختصاص یافته به مجلات از بین می رود و دانشگاه کارکنان را به کاری دیگر وا می دارد و اعتبارات را برای موارد دیگر هزینه می کند. جالب اینکه همه این موارد که عملا بخشهای غیر علمی انتشار مجلات است به مرکز منطقه ای منتقل می شود . همانطورکه قبلا آمد، امضای این قرار داد موجب می شود که مرکز منطقه ای بر تعداد انتشارات خود بیافزاید و از این طریق به رتبه ای فراتر از حالتی که این قرارداد ها اجرانمی شد ، دست یابد. این حسن، یک عیب بزرگ نیز دارد و آن اینکه مرکز منطقه ای بجای اختصاص کارکنان و اعتبارات خود به موارد علمی تاثیر گذارتر، تبدیل به چاپخانه ای می شود که دیگر سازمانهای می توانستند آنرا اداره و تامین اعتبار کنند.
حال اگر به هر دلیلی (از جمله کاهش بودجه مرکز منطقه ای توسط مجلس یا دولت، یا تغییر مدیریت ، یا افزایش تورمی قیمتهای مواد و ...) مرکز منطقه ای نتواند چاپ مجلاتی را که با انها قرار داد دارد، ادامه دهد، مدتها طول خواهد کشیدتا دانشگاهای طرف قرارداد کارکنان گنار گذارده شده از جریان نشر مجله را فراخوانند یا دیگر کارکنان را به سطح دانش فعلی برسانند ، ساختار ها و اعتبارات مجلات را دو باره احیا کنند. مدتها طول خواهد کشید تا دانشگاهها حتی به توان امروزی نشر مجلات خود دست یابند، چه رسد به روزآمد سازی اقدامات و اعتباراتی و صنایعی که طی سالهای مورد قرارداد، می توانست به وقوع پیوندد.

همانطور که تخصیص اعتبار برای نشر مقاله در مجلات منتشر شده در مجلات موسسه اطلاعات علمی امریکا
مانع تداوم و تقویت زیربنای های انتشار مجلات علمی پژوهشی در سطح جهان در ایران شد، واگذاری چاپ مجلات به یک مرکز در ایران، مانع شکل گیری بنیانهای حمایتی از تولید و نشر دانش توسط دانشگاهها یا مراکز تحقیقاتی می شود. بر همین اساس هم دانشگاها و مراکز تحقیقاتی و هم مرکز منطقه ای را به دوباره اندیشیدن در این باره دعوت می کنم.