در اسفند سال 1361 در مقالة کتابسنجی، برای نخستین بار نقش میزان استفاده از مقالههای مجلههایی که توسط مؤسسه ISI انجام میشد، را در گزینش مجلهها برای مجموعه کتابخانهها شرح دادم (دیانی، 1361). درسالهای بعد ابتدا توجه به مطالعات کتابسنجی و در پی آن توجه به مطالعات علمسنجی در نشریههای فارسیزبان رواج یافت، تا آنجا که یافتههای کتابسنجی ایران و مقایسه آن با دیگر کشورها، نظر مقامهای وزارت علوم را به خود جلب کرد و آئیننامهای برای تشویق انتشار مقالههای اعضای هیئت علمی در نشریههای ISI تهیه شد. بر اساس این آئیننامه به مؤلف پاداش مالی قابل توجه داده میشد، در عین حال نشر این نوع مقالهها در ارزیابی امتیازهای مربوط به ارتقای علمی اعضای هیئت علمی، وزن قابل توجهی یافت. در پی تصویب این آئیننامه و اجرای آن، در سال 1380، در نوشتهای کوتاه با نام «کوچ اندیشهها»، معایب اجرای آئیننامه را شرح دادم و تصریح کردم که «هر اقدام تشویقی باید رشد، بالندگی، سرزندگی و پویاشدن مراکز تحقیقات داخلی و منابع تبادلات اطلاعات علمی را ابتدا در داخل و سپس در خارج از ایران، به دنبال داشته باشد» (دیانی، 1380).
طی چند سال گذشته، موافقان بسیار و مخالفان اندکی دربارة ادعای رشد علم بر اساس تعداد مقالههای منتشر شدهISI و تعداد استنادهای این مقالهها به نگارش مقاله روی آوردهاند. نافذترین افراد مخالف این ادعا، دکترداوری اردکانی است که «وصیتنامه علمی خود را به این موضوع اختصاص داد (داوری، 1386). گرچه انتقادهای دکتر داوری جنبه کیفی مسئله را مورد توجه قرار میداد، اما جنبههای کمّی مسئله نیز در حال رخ دادن است. یکی از مهمترین این موارد در میزگرد نقش ISI در رشد علمی ایران که در سال 1386 تشکیل شد، رخ نمود. در این میزگرد اعلام شد که تنها 2% مقالههایISI در داخل کشور قابل استفاده است؛ یعنی ما با هزینه ایران مقالههایی را تولید میکنیم که به رشد علمی غرب کمک میکند. دکتر حبیبی اعلام داشته است که «به نظر مىرسد عملاً به هزینه ما، براى خارجىها و حل مسائل آنها تحقیق مىشود». ایرج فاضل مینویسد: «مسیر علم ما را باید خارجىها تعیین کنند یا خودمان؟ و آیا باید معیارها را آنها تعیین کنند یا خودمان؟ اگر معیار ارزیابى دست آنها باشد، ما همیشه بازنده ایم». حتی ادعا شده است که تنها 2% از دانشی که در مقالههای ایرانیان منعکس است، در ایران قابلیت استفاده دارد.
به این دلیل که همچنان هزینههای مالی بسیاری برای نشرمقاله در مجلههای ISI مصرف میشود و نیز به این دلیل که نشر مقاله در مجلههای ISIدارای امتیازهای اداری، بویژه به هنگام ارتقای اعضای هیئت علمی است، طرح پرسش، طرح فرضیه و طرح نظریه در این حوزه ضروری است تا با مطالعاتی که بر اساس هر یک از این سه شکل میگیرد، واقعیتهایی که عبارتند از ارتباط بین رشد واقعی علم در ایران و تعداد مقالهها یا استناد به مقالههای ایرانیان در مجلههای ISI آشکار شود. در این مورد، در زیر یک نظریة کلی و چند نظریة مرتبط با آن، مطرح میشود. امید است طرح این موارد پژوهشگران این حوزه را به آزمون آنها ترغیب کند.
شواهدی که برای رشد علم در ایران ارائه میشود، کاذب است
1. رشد علم، رشد متوازن در همه حوزههاست؛ حال آنکه توزیع مقالههای ایرانیان در حوزههای متفاوت متوازن نیست.
2. رشد علم نه تنها در چند نفر از یک حوزه علمی، بلکه در بیشترین متخصصان هر حوزه بروز میکند. در رشتههایی که بیشترین مقالهها یا استنادهای ایرانیان منتشر شده است، مقالهها به عدهای محدود و ارجاعها به مقالههای محدود برمیگردد.
3. تولید مقالهها برایISI با شارژ مالی (ارقامی که به عنوان تشویق پرداخت میشود) و اجبار آئیننامهای (درج نام استاد راهنما و مشاور بالاتر از نام دانشجو در مقاله برای فارغالتحصیل شدن) میسر میشود.
4. برای رسیدن به عمق علم، ضروری است متخصص تمام فعالیتها و کنکاشهای ذهنی خود را به موضوع خاصی محدود کند. در این صورت، آثار متخصص موضوع محور است، حال آنکه مقالههای یک عضو هیئت علمی ایرانی در حوزههای متفاوت و پراکنده که تابعی از تمایل دانشجوست، منتشر میشود.
5. دانشی که تولید میشود، در کشوری که مقاله در مجله آن منتشر میگردد، کارایی بیشتری دارد. به بیانی دیگر، نوشته پاسخگوی نیاز دیگران است و نه نیاز داخلی کشور نویسنده مقاله.
6 . پیش نیاز رشد علم، رشد در حوزة علوم انسانی و اجتماعی است، چیزی که تا کنون در مقالههای ISI منعکس نشده است.