نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 کارشناس ارشد کتابداری و اطلاعرسانی از دانشگاه فردوسی مشهد
2 استاد گروه کتابداری و اطلاعرسانی دانشگاه فردوسی مشهد
چکیده
کلیدواژهها
مقدمه و بیان مسئله
تألیف مشترک یا همکاری علمی، فرایندی را شامل میشود که طی آن دو یا چند نویسنده برای خلق یک اثر علمی، با اتخاذ یکی از شیوههای همکاری، منابع و استعدادهای خود را به اشتراک گذاشته و با هم همکاری میکنند (امیری، 1383). در عصری زندگی میکنیم که متخصصان و پژوهشگران ناگزیر از برقراری ارتباطهای بیشتر و بهرهگیری از پدیدة «همکاری علمی»[1] و روی آوردن به «تألیف مشترک»[2] هستند.
زیرا یک پژوهشگر در شرایط جدید نمیتواند به تنهایی تمام تخصص، مهارت، منابع و امکانات لازم برای فعالیتهای پژوهشی را در اختیار داشته باشد. با همکاری علمی، مزایا و فواید زیادی در فعالیتهای پژوهشی نصیب فرد پژوهشگر میشود. «هارت»[3] (2000) همکاری علمی را در ارتقای کیفیت مقاله، استفاده از تخصص و یادگیری از نویسندة همکار، مؤثر میداند. همچنین در طی چند دهه اخیر، شاهد رشد فزاینده در انتشار مقالههای علمی حاصل تلاش مشترک دو و یا چند نویسنده و نیز تعداد مطالعاتی که در باب همکاریهای علمی صورت گرفتهاند، میباشیم.
با توجه به این موارد، با انجام پژوهشی نظیر پژوهش حاضر، میتوان عوامل مؤثر در همکاری علمی بین افراد در محیطهای مختلف نظیر دانشگاه را شناسایی کرد تا بهرهگیری از نتایج آن، راهکارهای مناسب در برنامهریزی برای افزایش عوامل مشوق و کاهش عوامل بازدارنده در همکاری علمی بدست آیند. از اینرو، مسئله اساسی در پژوهش حاضر، شناسایی عوامل مؤثر بر همکاری علمی و بررسی دیدگاههای اعضای هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد در رابطه با این عوامل است.
مروری کوتاه بر پیشینة پژوهش
در دهة اخیر، پژوهشهای بسیاری در خارج از کشور در رابطه با همکاری علمی انجام شده است که برخی از مهمترین آنها عبارتند از: Wang et al., 2005؛ Liang & Zhu, 2002؛ Beaver, 2004. اما در ارتباط با پژوهشهای «ملین»[4] (2000) و «هارا»[5] و همکاران (2003) اشاره کرد.
ملین (2000) در پژوهشی به بررسی این نکته که در شبکههای علمی و گروههای پژوهشی چه رخ میدهد و چرا متخصصان با هم همکاری میکنند، پرداخت. از نظر جامعة مورد بررسی وی، مهمترین دلایل همکاری عبارتند از اینکه:
1. همکاران قابلیتهای خاصی دارند
2. همکاران دادهها یا تجهیزات خاصی دارند
3. به دلیل توسعه و آزمایش روشهای جدید
4. به دلایل اجتماعی نظیر دوستی دراز مدت و همکاریهای گذشته و ... همچنین جامعة مورد بررسی «ملین»، فواید همکاری را افزایش دانش، کیفیت علمی بالاتر، خلق ایدههای جدید، تماس و ارتباط برای کارهای آینده برشمردند.
از سوی دیگر، هارا و همکاران (2003) در پژوهش خود با هدف با هدف شناسایی عناصری که از نظر متخصصان همکاری را آسان میکند یا مانع آن میشود، نحوة شکلگیری فعالیتهای علمی توسط عناصر اجتماعی و فنی مرتبط با همکاری را بررسی کردند. نتایج پژوهش آنها به ایجاد چارچوبی در مورد انواع همکاریهای انجام شده در میان این متخصصان مانند همکاری مکمل و یکپارچه و نیز شناسایی عناصر دخیل در همکاری شامل سازشپذیری شخصی، ارتباط کاری، انگیزهها و زیرساخت فنی ـ اجتماعی انجامید. یافتهها نشان داد میان انواع همکاری تعامل وجود دارد. در برخی موارد، این عوامل همکاری را تسهیل میکند و در موارد دیگر مانع آن میشود.
بنابراین، عوامل مؤثر بر همکاری علمی، به دو دسته «عوامل مشوق» و «عوامل بازدارنده» تقسیم میشوند. بر اساس پژوهشهای مرتبط و تلفیق عوامل شناسایی شده با توجه به ویژگیهای جامعه مورد نظر این پژوهش، یک نوع تقسیمبندی با هدف تفکیک عوامل مشوق و بازدارنده از یکدیگر و با توجه به محیط مورد بررسی یعنی دانشگاه فردوسی، انجام شد و در نهایت فهرستی از عوامل احتمالی مؤثر در همکاری علمی اعضای هئیت علمی این دانشگاه، به زبان ساده تهیه گردید و در پرسشنامه پژوهش مورد استفاده قرار گرفت. گویههای پرسشنامه در بخش تحلیلهای مقاله حاضر آورده شده است.
پرسشهای اساسی پژوهش
1. از دیدگاه اعضای هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد، میزان تأثیر هر یک از عوامل مشوّق و بازدارنده بر همکاری علمی، چقدر است؟
2. اعضای هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد، چه عواملی را به عنوان مهمترین عوامل مؤثر بر همکاری علمی متخصصان و پژوهشگران، معرفی میکنند؟
روش پژوهش، جامعه آماری و ابزار گردآوری اطلاعات
پژوهش حاضر از نوع کاربردی با روش پیمایشی است و دیدگاههای اعضای هیئت علمی دانشگاه فردوسی در باب عوامل مؤثر بر همکاری علمی را بررسی میکند.
نمونه مورد نظر این پژوهش را 206 نفر از اعضای هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد تشکیل میدهند که با نمونهگیری طبقهای به روش نظاممند و طبق فرمول مورگان از میان جامعه 448 نفر از اعضای هیئت علمی که در یک دورة 6 ساله دارای تولیدات علمی بودهاند، انتخاب شدند. با پیگیریهای مکرر، تنها 147 پرسشنامه تکمیل شده، جمعآوری گردید. بنابراین، نرخ بازگشت پرسشنامهها برابر با 31/71% بود.
ابزار گردآوری اطلاعات، یک پرسشنامة محقق ساخته است که شامل متغیرهای مستقل عوامل مشوّق و مانع در همکاری علمی است که بر اساس متون موجود در خارج از کشور شناسایی شدند، در این پرسشنامه، فهرست عوامل در دو بخش کلی «عوامل مشوق» و «عوامل بازدارنده» و در زیر هر بخش در 3 مقولة «محیطی»، «فردی» و «فرایندی ساختاری» وجود دارد و میزان تأثیر هر یک از آنها در همکاری علمی افراد، مورد سؤال قرار گرفته است.
بنابراین، این پرسشنامه شامل 31 سؤال بسته و 1 سؤال باز است. برای هر پرسش بسته نیز یک طیف 5 قسمتی مقیاس لیکرت (شامل: خیلی زیاد ـ زیاد ـ متوسط ـ کم ـ خیلی کم) در نظر گرفته شد. برای توزیع پرسشنامه نیز به اعضای هیئت علمی دانشگاه فردوسی مستقیماً مراجعه شد.
به منظور سنجش روایی از طریق اعتبارسنجی پرسشنامه، از نظرهای تعدادی از متخصصان و اعضای هیئت علمی دانشگاهها (هیئت علمی گروه کتابداری، گروه روانشناسی و گروه علوم تربیتی دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه فردوسی مشهد) در اصلاح پرسشنامه استفاده شد. برای سنجش پایایی ابزار اندازهگیری، پیش آزمون انجام شد و تعداد 30 عدد پرسشنامه در میان 4 حوزة اصلی دانشگاه به صورت تصادفی توزیع و جمعآوری شد. دادههای حاصل از این پرسشنامهها در نرمافزار SPSS وارد و ضریب آلفا و کرونباخ آن مساوی با 9/89% به دست آمد که از سطح بالای پایایی این پرسشنامه نشان داشت.
ارائه و تحلیل دادهها
پرسش شماره 1. از دیدگاه اعضای هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد، میزان تأثیر هر یک از عوامل مشوّق و بازدارنده بر همکاری علمی چقدر است؟
در ارتباط با پرسش 1 پژوهش که به میزان تأثیر عوامل مشوّق و بازدارنده بر همکاری علمی میپردازد، منظور شناسایی میزان تأثیر هر یک از عواملی بود که با توجه به مرور متون مربوط، شناسایی شدهاند. بدین منظور، از پاسخدهندگان به پرسشنامه خواسته شد دربارة اینکه کدام یک از عوامل فهرست شده (مشوّق و بازدارنده) تأثیر بیشتری بر موفقیت و یا عدم موفقیت در همکاری علمی دارند، اظهارنظر کنند.
عوامل مؤثر، در پرسشنامه به دو بخش کلی مشوّق و بازدارنده و هر بخش خود به سه زیرمجموعه عوامل محیطی، عوامل فردی و عوامل فرایندی ـ ساختاری تقسیم شدهاند. مبنای توصیف و تحلیل دادههای به دست آمده از پرسشنامه نیز، بر مبنای همین تقسیمبندی است که در ابتدای مقاله ذکر شدهاند.
الف ـ عوامل مشوّق
الف ـ 1. عوامل مشوّق محیطی
همانطور که در جدول 1 مشاهده میشود، گویة مربوط به «وجود فرهنگ مشارکت و بینش اجتماعی دربارة نقش مشارکت در تولید علم» با بیشترین میانگین (45/4) به عنوان تأثیرگذارترین عامل مشوّق محیطی از سوی اعضای هیئت علمی دانشگاه شناخته شده است. پس از آن گویة «تأمین بودجه و امکانات مورد نیاز همکاریهای علمی توسط محیط» و «وجود مشوّقهای مادی و معنوی محیطی و مزیت دادن محیط به همکاری علمی» و «وجود اطلاعات کافی در منابع موجود در دانشگاه درباره کار و تخصص سایر افراد» (به ترتیب با میانگینهای 28/4، 20/4 و 20/4) در مرتبههای بعدی تأثیرگذاری قرار میگیرند. در واقع، مهمترین و اصلیترین عامل در افزایش مشارکت در امور اجتماعی از نظر ایشان، تقویت فرهنگ مشارکت در بینش اجتماعی مردم یک جامعه است.
جدول1. نظرهای پاسخدهندگان دربارة عوامل مشوّق محیطی (147= N)
ردیف |
میزان تأثیر
عوامل مشوّق محیطی |
خیلی زیاد |
زیاد |
متوسط |
کم |
خیلی کم |
بی پاسخ |
میانگین |
انحراف معیار |
1 |
نزدیکی مکانی پژوهشگران به یکدیگر |
30 (4/20%) |
66 (9/49%) |
37 (2/25%) |
12 (2/8%) |
2 (4/1%) |
- |
74/3 |
92/0 |
2 |
وجود اطلاعات کافی در منابع موجود در دانشگاه دربارة کار و تخصص سایر افراد |
51 (9/34%) |
58 (5/39%) |
28 (19%) |
8 (4/5%) |
1 (7/0%) |
1 (7/0%) |
20/4 |
90/0 |
3 |
تأمین بودجه و امکانات مورد نیاز همکاریهای علمی توسط محیط |
66 (9/44%) |
59 (1/40%) |
12 (2/8%) |
5 (4/3%) |
1 (7/0) |
4 (7/2%) |
28/4 |
81/0 |
4 |
وجود فرهنگ مشارکت و بینش اجتماعی دربارة نقش مشارکت در تولید علم |
95 (6/64%) |
32 (8/21%) |
12 (2/8%) |
4 (7/2%) |
3 (2%) |
1 (7/0%) |
45/4 |
91/0 |
5 |
وجود مشوقهای مادی و معنوی محیطی و مزیت دادن محیط به همکاری علمی |
67 (6/45%) |
50 (34%) |
18 (2/12%) |
4 (7/2%) |
4 (7/2%) |
4 (7/2% ) |
20/4 |
96/0 |
6 |
استقبال ناشران و مجلههای علمی از انتشار نتایج پژوهشهای مشترک |
50 (34%) |
46 (3/31%) |
34 (1/23%) |
8 (4/5%) |
6 (1/4%) |
3 (2%) |
8/3 |
08/1 |
با توجه به جدول 1، مشخص میشود مجموع درصدهای گزینههای «خیلی زیاد» و «زیاد» همة گویهها بالاتر از 50% است. این امر نشان میدهد جامعة پژوهش نسبت به تأثیرگذاری نسبتاً زیاد کلیة عوامل توافق نظر داشته و تقریبا همة گویههای شناسایی شده را به عنوان عوامل مؤثر بر همکاری علمی قبول دارند. تنها در گویة ششم که به استقبال ناشران و مجلههای علمی از انتشار نتایج پژوهشهای مشترک مربوط است، انحراف معیار پراکندگی نظرهای جامعة پژوهش را در مورد این گویه نشان میدهد. همچنین، میانگین نظرها در مورد این گویه برابر با 8/3 بوده است که نشان میدهد این عامل یعنی استقبال ناشران و مجلههای علمی از انتشار نتایج پژوهشهای مشترک، جزو عواملی است که از نظر اعضای هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد، کمتر از بقیة عوامل بر همکاری علمی مؤثر است.
این در حالی است که نتایج برخی از پژوهشها نظیر پژوهش «بی ور و روزن»[6] (1978) مشخص میکند پژوهشهایی که توسط چند نویسنده انجام شدهاند، «قابلیت مشاهده»[7] بیشتری در جامعة علمی نسبت به دیگر پژوهشهای انفرادی بر خود دارند، نکتة مهم دیگر در مورد گویة «نزدیکی مکانی پژوهشگران به یکدیگر» میباشد که میانگین نظرها دربارة آن کمتر از سایر گویههاست. این یافته در حالی است که در بسیاری از پژوهشها نظیر «ونگ»[8] و همکاران (2005)، «لیانگ و زو»[9] (2002) عامل جغرافیایی از مهمترین عوامل به شمار میآید. از نظر اعضای هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد، اگر سایر عوامل و شرایط همکاری علمی موجود باشد، عامل فاصلة مکانی نمیتواند به عنوان مانعی برای همکاری علمی در نظر گرفته شود. این امر تنها در صورتی میتواند صادق باشد که افراد به طور وسیعی از امکانات ارتباطی نظیر اینترنت، پست الکترونیکی، گروههای بحث، کلاسهای درس مجازی، وبلاگها، کنفرانسهای تصویری و مانند آن برای کاهش فاصلههای جغرافیایی بهره جویند.
الف ـ 2. عوامل مشوّق فردی
عواملی که در جدول 2 به عنوان عوامل مشوّق فردی در نظر گرفته شدند، تنها مهمترین عوامل موجود در متون به شمار میروند. مشاهده میشود که گویة مربوط به «اعتماد متقابل میان همکاران برای در اختیار گذاشتن دانش» با بالاترین میانگین (33/4) به عنوان تأثیرگذارترین عامل مشوّق فردی از سوی اعضای هیئت علمی دانشگاه شناخته شده است. طبق نظر «زوکر»[10] و دیگران (1994) در Wang et al., 2005 به این علت همکاری درون مؤسسهای، درصد بالاتری نسبت به سایر همکاریها دارد که افراد درون یک مؤسسه بیشتر از افراد از مؤسسههای مختلف با هم در ارتباطند و در زمینة ارائه اطلاعات به یکدیگر اعتماد دارند. از طریق این آشنایی و شناخت است که افراد میتوانند اطلاعات ارزشمند و دانشی را که برای بدست آوردن آنها تلاش کردهاند، به راحتی در اختیار دیگران قرار دهند.
جدول2. نظرهای پاسخدهندگان درباره عوامل مشوّق فردی (147= N)
ردیف |
گزینههای میزان تأثیر
عوامل مشوّق فردی |
خیلی زیاد |
زیاد |
متوسط |
کم |
خیلی کم |
بی پاسخ |
میانگین |
انحراف معیار |
1 |
اعتماد متقابل میان همکاران برای در اختیار گذاشتن دانش |
78 (1/53%) |
46 (3/31%) |
19 (9/12%) |
2 (4/1%) |
2 (4/1%) |
- |
33/4 |
85/0 |
2 |
اعتماد به مسئولیت پذیری و رعایت اصول کاری طرف متقابل |
59 (1/40%) |
54 (7/36%) |
26 (7/17%) |
1 (7/0%) |
1 (7/0%) |
6 (1/4 %) |
19/4 |
81/0 |
3 |
درک کافی افراد از فواید همکاری و فعالیتهای مشارکتی |
60 (8/40%) |
57 (8/38%) |
24 (3/16%) |
4 (7/2%) |
1 (7/0%) |
1 (7/0%) |
17/4 |
84/0 |
4 |
انگیزة فردی برای استفاده از دانش و مهارتهای تخصصی یک متخصص یا پژوهشگر خاص |
54 (7/36%) |
64 (5/43%) |
23 (6/15%) |
5 (4/3%) |
1 (7/0%) |
- |
12/4 |
84/0 |
5 |
انگیزة فردی برای کسب اعتبار و شهرت به علت همکاری با متخصصان برجستة علمی |
41 (9/27%) |
61 (5/41%) |
35 (8/23%) |
10 (8/6%) |
- |
- |
9/3 |
88/0 |
6 |
انگیزة فردی برای ارتقای کیفیت اثر علمی |
65 (2/44%) |
63 (9/42%) |
15 (2/10%) |
3 (2%) |
- |
1 (7/0%) |
30/4 |
73/0 |
7 |
وجود انگیزة یادگیری از همکاران و کسب تجربة کار گروهی |
39 (5/26%) |
64 (5/43%) |
31 (1/21%) |
12 (2/8%) |
1 (7/0%) |
- |
87/3 |
92/0 |
8 |
وجود رضایت در افراد از سابقة همکاریهای پیشین افراد با هم |
56 (1/38%) |
68 (3/46%) |
12 (2/8%) |
1 (7/0%) |
- |
10 (8/6%) |
30/4 |
65/0 |
پس از عامل «اعتماد»، عامل «انگیزة فردی برای ارتقای کیفیت اثر علمی» و «وجود رضایت در افراد از سابقة همکاریهای پیشین افراد با هم» (به ترتیب با میانگین30/4) در مرتبههای بعدی تأثیرگذاری قرار میگیرند. هارت در پژوهش خود اظهار میدارد ارتقای کیفیت مقاله، مهمترین مزیّت همکاری در تألیف میباشد (Hart, 2000). همچنین اینکه افراد در سوابق همکاریهای گذشتة خود دچار شکست و یا خسارت مادی و معنوی نشده باشند، این رضایت میتواند مشوّقی برای همکاریهای آیندة افراد با هم باشد.
از دیگر عوامل مهم تأثیرگذار که میانگین بالاتر از 4 دارند، میتوان به «اعتماد به مسئولیت پذیری و رعایت اصول کاری طرف متقابل» با میانگین 19/4 و «درک کافی افراد از فواید همکاری و فعالیتهای مشارکتی» با میانگین 17/4 و «انگیزة فردی برای استفاده از دانش و مهارتهای تخصصی یک متخصص یا پژوهشگر خاص» با میانگین 12/4 اشاره نمود. انحراف معیار همة گویهها کمتر از یک میباشد و این نشان میدهد پراکندگی نظرهای جامعة پژوهش در مورد این گویهها تقریباً کم بوده است.
نکتة مهم دیگر در مورد «انگیزة فردی برای کسب اعتبار و شهرت به علت همکاری با متخصصان برجسته علمی» با میانگین 9/3 و «وجود انگیزة یادگیری از همکاران و کسب تجربة کار گروهی» با میانگین 87/3 دارای کمترین میانگین در بین سایر گویهها میباشند. به بیان دیگر، از نظر اعضای هیئت علمی، این دو عامل کمتر از سایر عوامل در تشویق افراد به همکاری علمی مؤثرند.
الف ـ 3. عوامل مشوق فرایندی ـ ساختاری
از دیگر عوامل مؤثر در تشویق افراد به همکاری علمی که در این پژوهش مورد بررسی قرار گرفت، عواملی بودند که به فرایند و ساختار همکاری علمی مربوط میشوند.
با توجه به جدول 3 «وجود هدفها و دیدگاههای مشترک میان افراد در فرایند پژوهش» با میانگین 18/4 و «رعایت حقوق و سهم افراد بر طبق میزان نقش و مسئولیت آنها» با میانگین 17/4 با داشتن بیشترین میانگین، از مهمترین عواملی است که از نظر اعضای هیئت علمی دانشگاه فردوسی در تشویق افراد به همکاری علمی مؤثرند. وجود هدفهای مختلف، مانع هماهنگی لازم برای اتمام کار است؛ اما کار کردن برای رسیدن به یک هدف مشترک و سود بردن همة افراد از نتیجة کار و رعایت حقوق و سهم همة افراد بر طبق میزان نقش و مسئولیت آنها، عامل مشوق به شمار میرود.
جدول3. نظرهای پاسخدهندگان دربارة عوامل مشوّق فرایندی ـ ساختاری (N=147 )
ردیف |
میزان تأثیر
عوامل مشوّق فرایندی ـ ساختاری |
خیلی زیاد |
زیاد |
متوسط |
کم |
خیلی کم |
بی پاسخ |
میانگین |
انحراف معیار |
1 |
وجود هدفها و دیدگاههای مشترک افراد در فرایند پژوهش |
54 (7/36%) |
68 (3/46%) |
21 (3/14%) |
3 (2%) |
- |
1 (7/0%) |
18/4 |
75/0 |
2 |
استقبال گروه همکار از روشها و اظهار نظرهای متنوع افراد |
33 (4/22%) |
71 (3/48%) |
35 (8/23%) |
5 (4/3%) |
1 (7/0%) |
2 (4/1%) |
89/3 |
81/0 |
3 |
رعایت حقوق و سهم افراد بر طبق میزان نقش و مسئولیت آنها |
61 (5/41%) |
56 (1/38%) |
22 (15%) |
5 (4/3%) |
1 (7/0%) |
2 (4/1%) |
17/4 |
86/0 |
4 |
وجود روابط دیرینه و تعاملات دانشگاهی میان افراد |
40 (2/27%) |
56 (1/38%) |
44 (9/29%) |
5 (4/3%) |
2 (4/1%) |
- |
86/3 |
90/0 |
5 |
وجود سازگاری در شیوة کار، سبک نگارش و ... میان افراد |
40 (2/27%) |
60 (8/40%) |
40 (2/27%) |
5 (4/3%) |
- |
2 (4/1%) |
93/3 |
83/0 |
ب ـ عوامل بازدارنده
ب ـ 1. عوامل بازدارندة محیطی
در راستای شناسایی عوامل بازدارنده، 5 گویه برای عوامل بازدارندة محیطی طراحی شد که اغلب آنها جنبه منفی همان عوامل مشوّق محیطی میباشند، در واقع، نبود عوامل مشوّق محیطی، به عنوان یک عامل بازدارنده در نظر گرفته شده است. این امر باعث تکراری شدن برخی از گویهها با تفاوت معکوس بودن آنها شد که شرایط خاص پژوهش و تأکید بر جداسازی عوامل مشوّق و بازدارنده، عامل آن بود. در واقع، این گویهها نوعی سؤال کنترل نیز در پرسشنامه به شمار میآیند. در جدول 4 مشاهده میشود که «پایین بودن روحیه همکاری در محیط (دانشگاه) و جامعه» با بیشترین میانگین (34/4) به عنوان تأثیرگذارترین عامل در بازداشتن افراد، همانطور که گویة «وجود فرهنگ مشارکت و بینش اجتماعی درباره نقش مشارکت در تولید علم» با میانگین 45/4 در عوامل مشوّق محیطی به عنوان مهمترین عامل مشوّق شناخته شد، عکس همین گونه با میانگین 34/4 نیز به عنوان مهمترین عامل بازدارنده محیطی شناخته شده است.
جدول4. نظرهای پاسخدهندگان دربارة عوامل بازدارندة محیطی (N=147 )
ردیف |
گزینههای میزان تأثیر
عوامل بازدارندة محیطی |
خیلی زیاد |
زیاد |
متوسط |
کم |
خیلی کم |
بی پاسخ |
میانگین |
انحراف معیار |
1 |
وجود فاصلة مکانی و جغرافیایی زیاد بین افراد |
22 (15%) |
55 (4/37%) |
42 (6/28%) |
26 (7/17%) |
1 (7/0%) |
1 (7/0%) |
48/3 |
97/0 |
2 |
پایین بودن روحیة همکاری در محیط (دانشگاه) و جامعه |
65 (2/44%) |
70 (6/47%) |
6 (1/4%) |
3 (2%) |
1 (7/0%) |
2 (4/1%) |
34/4 |
72/0 |
3 |
عدم تخصیص بودجه و تجهیزات لازم برای همکاری |
65 (2/44%) |
52 (4/35%) |
22 (15%) |
3 (2%) |
1 (7/0%) |
4 (7/2%) |
23/4 |
83/0 |
4 |
وجود جوّ ناسالم محیطی(وجود تبعیضها و اعمال نفوذها) |
66 (9/44%) |
42 (6/28%) |
26 (7/17%) |
4 (7/2%) |
1 (7/0%) |
8 (4/5%) |
20/4 |
89/0 |
5 |
نبود مشوّقهای مادی و معنوی کافی در محیط و بی اعتنایی به همکاری و به طور کل تولید علمی |
53 (1/36%) |
69 (9/46%) |
16 (9/10%) |
5 (4/3%) |
1 (7/0%) |
3 (2%) |
16/4 |
81/0 |
همچنین «عدم تخصیص بودجه و تجهیزات لازم برای همکاری در محیط» با میانگین 23/4 و نیز «وجود جوّ ناسالم محیطی (وجود برخی تبعیضها و اعمال نفوذها) با میانگین 20/4 بعد از عامل روحیة همکاری، بیش از سایر عوامل تأثیر بازدارندگی داشتهاند. از این رو، تأمین بودجه و تجهیزات لازم و کافی برای فعالیتهای مشارکتی، نقش مهمی در همکاری علمی دارد. بی شک، کار جمعی پرحجم و هزینهبر است و تجهیزات خاص خود را میطلبد.
ب ـ2. عوامل بازدارنده فردی
بررسی جدول 5 نشان میدهد مهمترین و تأثیرگذارترین عامل فردی که افراد را از همکاری علمی با دیگران باز میدارد، از نظر اعضای هیئت علمی دانشگاه فردوسی، عامل «پنهانکاری در مورد فعالیتهای علمی خود و تک روی و شهرتطلبی فردی» با میانگین 11/4 است.
جدول5. نظرهای پاسخدهندگان دربارة عوامل بازدارندة فردی (N=147 )
ردیف |
گزینههای میزان تأثیر
عوامل بازدارندة فردی |
خیلی زیاد |
زیاد |
متوسط |
کم |
خیلی کم |
بی پاسخ |
میانگین |
انحراف معیار |
1 |
پنهانکاری در مورد فعالیتهای علمی خود و تک روی و شهرت طلبی فردی |
60 (8/40%) |
56 (1/38%) |
18 (2/12%) |
7 (8/4%) |
4 (7/2%) |
2 (4/1%) |
11/4 |
98/0 |
2 |
وجود احساس حسادت میان افراد و خودخواهی |
44 (9/29%) |
58 (5/39%) |
29 (7/19%) |
12 (2/8%) |
1 (7/0%) |
3 (2%) |
91/3 |
94/0 |
3 |
عدم اعتماد فرد برای در اختیار گذاشتن دانش خود به دیگران |
42 (6/28%) |
61 (5/41%) |
33 (4/22%) |
6 (1/4%) |
3 (2%) |
2 (4/1%) |
91/3 |
93/0 |
4 |
اختلاف زیاد در سطح و روز آمدی دانش و تجربه میان افراد |
25 (17%) |
63 (9/42%) |
44 (9/29%) |
7 (8/4%) |
1 (7/0%) |
7 (8/4%) |
74/3 |
83/0 |
5 |
وجود سابقة منفی در ذهن افراد (ترس از عدم همکاری طرف مقابل، کندی، اختلاف در سلیقه، منافع و حقالزحمه) |
42 (6/28%) |
59 (1/40%) |
33 (4/22%) |
8 (4/5%) |
2 (4/1%) |
3 (2%) |
90/3 |
93/0 |
از سوی دیگر، از نظر نمونة پژوهش حاضر «احساس حسادت و عدم اعتماد افراد به یکدیگر» با میانگین 91/3 از سایر عواملی است که به میزان زیادی بر میزان همکاری علمی تأثیر میگذارد. این عامل را نیز میتوان در راستای عامل اول یعنی پنهانکاری و حسّ شهرت طلبی فردی در نظر گرفت که عاملی ذاتی و نیز ناشی از شرایط محیطی است. «ترس افراد از شکستها و ناکامیها، اختلاف سلیقهها، کدورتها و حتی ضررهای مادی و معنوی در همکاریهای پیشین و سابقه منفی از کار گروهی در ذهن آنها» نیز با میانگین 90/3 به عنوان یکی دیگر از عوامل مهم بازدارنده در همکاری علمی، مورد تصدیق قرار گرفته است. از سوی دیگر، گویة «اختلاف زیاد در سطح و روزآمدی دانش و تجربه میان افراد» با میانگین 74/3 از سایر گویهها کم تأثیرتر شناخته شده است.
ب ـ 3. عوامل بازدارندة فرایندی ـ ساختاری
در رابطه با این عوامل نیز تنها 2 گویه که اهمیت بیشتری داشتند، در نظر گرفته شد. از نظر اعضای هیئت علمی دانشگاه فردوسی، عامل «مشخص نبودن سهم همکاران در جریان کار و در نتیجه کار» با میانگین بیشتر (66/3) تأثیر بیشتری از عامل «مشکلات موجود بین همکاران در رابطه با روشها و شیوههای کار» با میانگین 56/3 در بازداشتن افراد از همکاری علمی دارد.
جدول 6. نظرهای پاسخدهندگان دربارة عوامل بازدارندة فرایندی ـ ساختاری (N=147 )
ردیف |
گزینههای میزان تأثیر
عوامل بازدارندة فرایندی ـ ساختاری |
خیلی زیاد |
زیاد |
متوسط |
کم |
خیلی کم |
بی پاسخ |
میانگین |
انحراف معیار |
1 |
مشخص نبودن سهم همکاران در جریان کار و در نتیجه کار |
28 (19%) |
56 (1/38%) |
41 (9/27%) |
16 (9/10%) |
1 (7/0%) |
5 (4/3%) |
66/3 |
94/0 |
2 |
مشکلات موجود بین همکاران در رابطه با روشها و شیوه های کار |
18 (2/12%) |
58 (5/39%) |
57 (8/38%) |
7 (8/4%) |
3 (2%) |
4 (7/2%) |
56/3 |
85/0 |
در ادامه، برای تعیین میزان تأثیرگذاری عوامل مشوّق و بازدارندة محیطی، فردی و فرایندی ـ ساختاری بر همکاری علمی برای هر بخش میانگین کل گویهها گرفته و به صورت زیر در جدولهایی ارائه شده است.
جدول7. میانگین کل نظرهای پاسخدهندگان دربارة کل عوامل مؤثر بر همکاری علمی (N=147)
میانگین کل |
میانگین کل گویهها عوامل مؤثر بر همکاری علمی |
ردیف |
|
11/4 |
عوامل مشوّق محیطی |
عوامل مشوّق |
1 |
14/4 |
عوامل مشوّق فردی |
||
006/4 |
عوامل مشوّق فرایندی ـ ساختاری |
||
08/4 |
عوامل بازدارندة محیطی |
عوامل بازدارنده |
2 |
91/3 |
عوامل بازدارندة فردی |
||
61/3 |
عوامل مشوق فرایندی - ساختاری |
بدین ترتیب، با توجه به دادههای جدول 7، مشخص میشود که از میان عوامل مشوّق همکاری علمی، عوامل مشوق فردی بیشترین میزان تأثیر و از میان عوامل بازدارنده، عوامل بازدارندة محیطی بیشترین میزان تأثیر را در همکاری علمی دارند.
پرسش شماره2. به نظر اعضای هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد، چه عواملی را به عنوان مهمترین عوامل مؤثر بر همکاری علمی متخصصان و پژوهشگران معرفی میکنند؟
برای بررسی بیشتر، یک سؤال باز در پرسشنامه در نظر گرفته شده بود تا اعضای نمونة مورد نظر، مهمترین عواملی را که از نظر ایشان در همکاری علمی تأثیرگذار است به طور کتبی بیان کنند. در این میان، با توجه به دلخواهی بودن سؤال باز، 57 نفر از اعضای نمونة مورد نظر نظرهایی در مورد عمدهترین عوامل مشوّق و بازدارندهای که در همکاری علمی مؤثرند، بیان کردهاند که در ادامه به مهمترین آنها اشاره خواهد شد.
عمدهترین و مهمترین عوامل مشوّقی که ایشان ذکر کردهاند، عبارت است از: وجود و حاکم بودن فرهنگ کار گروهی و درک فواید و اثرهای همکاری علمی از سوی افراد. بدین منظور، ایشان اظهار نمودهاند که باید جامعه و نیز سازمانهای علمی و پژوهشی کشور نظیر دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی برای توسعه همکاری علمی از طریق اقدامهایی نظیر تبلیغات، برگزاری کارگاهها و بهادادن به کارهای گروهی و نیز تخصیص بودجه و امکانات مناسب و اعتماد به محققان، فرهنگسازی نموده و این فرهنگ را بتدریج در میان اعضای جامعه رواج دهند. همچنین، در دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی امتیازهای ویژهای برای کارهای مشترک در نظر گرفته شود.
از پیشنهادهای مطرح شده برای بهبود وضع موجود، میتوان به ارتباط با سایر دانشگاهها و گروههای علمی معتبر در سایر شهرها، استانها و کشورها و افزایش شرکت استادان دانشگاه در همایشهای علمی خارج از کشور و نیز توسعة سفرهای مطالعاتی و تحقیقاتی، دعوت پژوهشگران خارجی برای اقامت کوتاه مدت در ایران و ارتباط با گروههای علمی داخل کشور، اشاره کرد. همچنین، داشتن پشتوانه غنی از نظر کتابخانهای (کتابها و مجلههای معتبر) و ایجاد امکان دسترسی به آنها از عوامل مشوّق ذکر شده است. بدین ترتیب، به نقش مستقیم کتابداران و اطلاعرسانان در جریان همکاریهای علمی اشاره شده است. از عمدهترین و مهمترین عواملی که اعضای هیأت علمی مورد نظر به عنوان مانع همکاری علمی بیان کردهاند میتوان به احساس حسادت، خودخواهی و تک روی و برتری طلبی فردی، عدم تخصیص بودجة کافی از سوی دانشگاهها و نیز نحوة امتیازدهی به مجریان طرح یا صاحبان مقالههای مشترک اشاره کرد. در ارتباط با نحوة امتیازدهی، طبق آییننامههای مصوب دانشگاهها، اغلب تعداد آثار علمی منتشر شده برای هر فرد امتیاز محسوب میشود نه کیفیت آثار انتشاریافته و حتی با افزایش تعداد، درصد میزان استفاده نویسنده یا مجری اصلی کاهش مییابد و این امر باعث میشود افراد بیشتر به جنبه کمّی تولیدات توجه کنند نه کیفی و برای عدم مواجهه با مشکلات ناشی از کار گروهی، به تولیدات انفرادی بیشتر بپردازند. دیگر عوامل مانع عبارتند از: اختلاف سلیقهها، عدم سازگاری فکری میان افراد، کم حوصلگی، تعصبات و تهجرات فکری و عقیدتی برخی از افراد، وجود تبعیضهای جنسیتی بخصوص در مورد نادیده گرفتن و بها ندادن به تواناییهای علمی و پژوهشی، زنان، اشتغال استادان به فعالیتهای متفرقه و یا درگیریهای بیش از حد اجرایی، نبود فرهنگ تشکر رسمی و علنی از افراد و ارج ننهادن به زحمات و کوششهای آنها و نیز نبود سازمانهای تحقیقاتی به مسائل و مشکلات پژوهشی.
بحث و نتیجهگیری
همانطور که پیش از این ذکر شد، هدف از این پژوهش این بود که میزان تأثیر عوامل مشوّق افراد در همکاری علمی با دیگران و یا عواملی که آنها را از همکاری علمی با سایرین باز میدارند (عوامل بازدارنده) از طریق نظرسنجی از اعضای هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد به دست آید. بدین ترتیب، مؤثرترین این عوامل مشوّق و بازدارنده، شناسایی شدند. در ادامه، نتایج حاصل از این بخش از پژوهش، به طور خلاصه ارائه شده است:
در ارتباط با عوامل مشوّق محیطی، فردی و فرایندی ـ ساختاری، عامل «وجود فرهنگ مشارکت و بینش اجتماعی دربارة نقش مشارکت در تولید علم «به عنوان تأثیرگذارترین عامل مشوّق محیطی از سوی اعضای هیئت علمی دانشگاه شناخته شده است. بدین منظور، باید اقدامهایی از سوی جامعه و نیز سازمانهای علمی و پژوهشی کشور نظیر دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی صورت پذیرد؛ اقدامهایی از قبیل برگزاری کارگاهها و بهادادن به کارهای گروهی و نیز تخصیص بودجه و امکانات مناسب و امتیاز ویژه برای کارهای گروهی و در نهایت اعتماد به محققان. بدین ترتیب، میتوان فرهنگسازی نمود و این فرهنگ را بتدریج در میان اعضای جامعه رواج داد. به نظر میرسد برنامهریزیهایی برای ایجاد زیرساختهای مناسب در فرهنگ جامعه علمی کشور ضروری است تا همکاری علمی را نه تنها در زبان، بلکه در عمل نیز مشاهده کرد و گامهایی هدفمندتر و مفیدتر در جهت بهرهگیری مؤثر از این پدیده و فواید آن در جهت تقویت دانش و توسعه علم برداشت. از سوی دیگر، گویة «نزدیکی مکانی پژوهشگران به یکدیگر» کمترین میانگین را نسبت به سایر گویهها دارد. بنابراین، عامل نزدیکی مکانی افراد به یکدیگر از نظر اعضای هیئت علمی، کمتر از سایر گویهها در همکاری علمی افراد تأثیرگذار است.
همچنین عامل «اعتماد متقابل میان همکاران برای در اختیار گذاشتن دانش» به عنوان تأثیرگذارترین عامل مشوّق فردی از سوی اعضای هیئت علمی دانشگاه، شناخته شده است. نیز عامل «وجود انگیزة یادگیری از همکاران و کسب تجربة کار گروهی» در بین سایر عوامل و از نظر اعضای هیئت علمی، کم تأثیرترین عامل در تشویق افراد به همکاری علمی شناخته شده است. از سوی دیگر، عامل «وجود هدفها و دیدگاههای مشترک میان افراد در فرایند پژوهش» تأثیرگذارترین عامل فرایندی ـ ساختاری است که در تشویق افراد به همکاری علمی مؤثر است.
در ارتباط با عوامل بازدارندة محیطی، فردی و فرایندی ـ ساختاری نیز مشاهده شد که گویة «پایین بودن روحیة همکاری در محیط (دانشگاه) و جامعه» به عنوان تأثیرگذارترین عامل در بازداشتن افراد از همکاری علمی، شناخته شده است. نیز گویة «وجود فاصلة مکانی و جغرافیایی زیاد بین افراد» کمترین تأثیر را بین سایر گویهها داشته است. همچنین، تأثیرگذارترین عامل بازدارندة فردی، عامل «پنهانکاری در مورد فعالیتهای علمی خود و تک روی و شهرتطلبی فردی» است. از سوی دیگر، گویة «اختلاف زیاد در سطح و روزآمدی دانش و تجربه میان افراد» کم تأثیرترین عامل بازدارنده شناخته شده و این امر نیز با توجه به اختلاف سطح روزآمدی دانش اعضای هیئت علمی با همکارانی نظیر دانشجویان و یا کارکنان سازمانها، امری عادی است و نمیتواند مانع بسیار مهم در همکاری علمی باشد.
از نظر اعضای هیئت علمی دانشگاه فردوسی، عامل بازدارندة «عدم مشخص بودن سهم همکاران در جریان کار و در نتیجه کار» تأثیر بیشتری از عامل بازدارندة «مشکلات موجود بین همکاران در رابطه با روشها و شیوههای کار» دارد. در نهایت، نتایج نشان داد مهمترین عواملی که فرد را به همکاری علمی تشویق میکنند، عواملی هستند که از خصوصیات و ویژگیهای فردی افراد نشأت میگیرند، ولی مهمترین عواملی که افراد را از همکاری علمی بازمیدارد، موانعی هستند که از سوی محیط بر آنها تحمیل شده و مانع همکاری علمی آنها با دیگران میشود. بنابراین، با توجه بیشتر و تقویت عوامل مشوّق فردی و از میان بردن عوامل بازدارندة محیطی، میتوان افراد را بیش از پیش به همکاری علمی با یکدیگر تشویق کرد و همکاریهای موفقتر و مؤثرتری را در دانشگاههای کشور بنا نهاد. سرانجام اینکه، اعضای هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد که یکی از دانشگاههای مطرح در تولید اطلاعات در کشور به شمار میآید و با داشتن بیش از 50 رشته موضوعی فعال و بیش از 10 دانشکده و 4 حوزة موضوعی، نقشی مهم و تأثیرگذار در تولید و رواج علم و دانش دارد، معتقدند عوامل مانع بسیاری وجود دارند که افراد را از همکاری علمی با یکدیگر بازمیدارند. در واقع، هنگامی که فرهنگ مشارکت در میان افراد در جامعة علمی بخصوص دانشگاه مطرح و مورد توجه قرار گیرد، بی تردید به سایر افراد و به پیروی از آنها سایر سازمانهای مرتبط با دانشگاهها نیز سرایت نموده و بتدریج دانشگاه منشأ رواج فرهنگ مشارکت در جامعه خواهد بود. بنابراین، از نتایج این پژوهش میتوان در راستای افزایش مشوّقها و نیز رفع موانع موجود بر سر راه همکاریهای علمی ـ چه داخلی و چه بینالمللی ـ قدمهایی مؤثر برداشت. بی شک، نتایج این پژوهش میتواند در سایر دانشگاههای کشور مورد استفاده و بررسی قرار گیرد.
پیشنهادهای پژوهش
1. بها دادن مسئولان به فعالیتهای مشارکتی علمی و تخصیص بودجه و امکانات مناسب برای فعالیتهای مشارکتی علمی. این امر میتواند از راههای گوناگون، مثلاً در نظر گرفتن امتیاز بیشتر برای فعالیتهای مشترک علمی، تحقق یابد.
2. گسترش زمینة تحقیقاتی نظیر این پژوهش در رابطه با جوانب مختلف همکاری علمی در سایر دانشگاهها و سازمانهای علمی کشور. پژوهش در این زمینهها، موجب کسب آگاهیهای بیشتر و همه جانبه در مورد عوامل مؤثر بر تولیدات علمی مشترک میشود.
3. تلاش برای ایجاد زمینهها و بسترهای لازم برای افزایش عوامل مشوّق و کاهش عوامل بازدارندة همکاریهای علمی و در واقع جهتدهی مثبت به فعالیتهای پژوهش همکارانه در میان پژوهشگران جامعه.
پیشنهادهایی برای پژوهشهای آینده
1. نظیر همین پژوهش در سایر دانشگاههای کشور و نیز در میان پژوهشگران برتر کشور انجام شود تا با مقایسة دیدگاههای آنها با دیدگاههای اعضای هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد، به نتایج روشنتر و مفیدتری بتوان دست یافت.
2. پژوهشی در زمینة میزان توجه مدیران و مسئولان دانشگاهها نسبت به عوامل بازدارنده و مشوّق همکاریهای علمی در برنامهریزیها و سیستمهای ایشان انجام شود تا میزان آگاهی آنان نسبت به وجود چنین عوامل مشوّق و بازدارندهای آشکار گردد.
3. با توجه به افزایش روزافزون همکاریهای علمی در جهان، پژوهشهای مختلفی در سایر جنبههای پدیدة همکاری علمی در جامعة علمی کشور انجام شود تا با شناخت بهتر این پدیده، بتوان راهکارهایی برای استفادة مفید و مؤثر از آن در جامعة علمی و ارتباط با سایر جوامع علمی دنیا، اندیشید.