نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشیار دانشکدة علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه شهید چمران
2 کارشناس ارشد کتابداری و اطلاع رسانی
چکیده
کلیدواژهها
مقدمه
طی دو دهة گذشته، مفهوم مکان توجه فراوانی را از حوزههای مختلف به خود معطوف نموده است. از آنجا که مکان به مفهومی با کاربرد گسترده تبدیل شده است، پژوهشگران به شیوة استفاده از آن در پژوهشها بسیار حساسیت نشان میدهند. در خلال دهة پیشین، جامعه شناسان به پژوهشگران خاطرنشان ساختهاند فرضیههای خود را در مورد مکان مشخص نمایند، همچنین نسبت به این مفهوم دقیقتر باشند و آن را مقولهای تأثیرگذار در پدیدههای اجتماعی به شمار آورند. آنها استدلال کردهاند که متون جامعه شناسی، مکان را به شیوة کلیشهای، به عنوان یک متغیر مستقل ساده یا صرفاً پشت صحنة کنشهای اجتماعی، در نظر گرفتهاند. در حالی که مکان باید به عنوان مفهومی در آمیخته با دیگر فرایندهای اجتماعی، بررسی شود.بررسیهای مربوط به مکان با تمایز قایل شدن میان مکان و فضا، آغاز میگردد. صاحبنظران حوزههای جامعه شناسی و جغرافیای انسانی بر این باورند که فضا از جهان مادی و ساختة بشر و نیز جهان طبیعی تشکیل یافته است و زمانی که از طریق افراد، گروهها یا فرایندهای فرهنگی به آن معنا بخشیده شود، به مکان تبدیل میگردد. بنابراین، پژوهشگران بر این نکته واقفند که مکان، مفهومی چند بُعدی شامل این پدیدههاست: جهان طبیعی، محیط ساختة بشر، روابط اجتماعی، روابط اقتصادی و نیز معنایی که به طور اجتماعی در مورد هر بُعد خلق میگردد (تامس و کراس[1]، 2006). با وجود این، الگوهایی که آنها برای درک این ابعاد ارائه دادهاند، بسیار متفاوت است:
الگوهای مکان
یک جغرافیدان به نام «لاکرمن»[2] ( نقل در فیشر و نامر[3]، 2005)در دهة 1960 مکان را جایی توصیف میکند که در آنجا:
اگر چه چارچوب لاکرمن برای درک اولیة مکان سودمند بهنظر میرسد، اما راههای بیشماری را که از طریق آنها میتوان مکان را تفسیر کرد، مورد خطاب قرار نمیدهد؛ مانند مکان فیزیکی (ساحل رودخانه)، فعالیت (محل عبادت) و شکلی از گفتار (او را در جای خود نشاند).
مهمترین اثری که تاکنون دربارۀ مفهوم مکان نگاشته شده، اثری است با عنوان «مکان واقعاً خوب»[8] که «الدنبرگ»[9] در سال 1989 (نقل در چینگ،[10] 2002) آن را تألیف کرد. اصطلاح مکان سوم[11] از همین اثر نشأت گرفت. وی اصطلاح مکان سوم را برای توصیف مکانهای عمومی که میزان گردهماییهای منظم، داوطلبانه و غیررسمی از افراد، ورای قلمروی خانه و کار میباشند، ابداع نمود. ویژگی مهمی که مکانهای سوم را برای چنین گردهماییهای داوطلبانه و غیررسمی مساعد میسازد، آن است که افراد میتوانند به صورت ناشناس، بدون نیاز به ابراز هویت و در عین حال به صورت اجتماعی، در این مکانها ظاهر شوند. علاوه بر این، مکانهای سوم، نسبتاً جذابند، نه تنها به جهت ماهیت غیررسمی و خودجوش محیط، بلکه به خاطر اینکه طبیعت تعاملهای اجتماعی نیز خودانگیز[12] است. «الدنبرگ» (نقل در چینگ، 2002) بر اهمیت اینگونه مکانها به عنوان تأمین کنندههای برخی از نیازهای اجتماعی که ممکن است در خانه یا محل کار برآورده نگردند، تأکید میکند. به اعتقاد وی، اگرچه محل کار و خانه، منابع مهمی در حمایت از فرد به شمار میروند، ممکن است برای تظاهرات فردی یا بروز رفتارهایی ورای مرزهای نقشهای اجتماعی رسمی مانند پدر، مادر، پدربزرگ و ...، مکانهای مناسبی نباشند. به عنوان مثال، به نظر یک فرد سالخورده، با صدای بلند خندیدن در مقابل فرزندان، نوهها و دیگر نزدیکان ممکن است او را احمق جلوه دهد. اما همین فرد ممکن است این رفتار را بدون دغدغة خاطر در میان همقطارانش در یک باشگاه ویژة سالخوردگان بروز دهد. اینگونه تظاهرات فردی در یک مکان سوم، رفتارهایی عجیب در میان همقطاران به شمار نمیروند، زیرا مکانهای سوم اغلب مکانهایی اجتماعی هستند که در آنها طبقة اجتماعی، حرفه، وابستگیهای مذهبی، وضعیت اقتصادی یا نقشهای رفتارهای اجتماعی، معیاری برای عضویت در گروه تلقی نمیشوند. بر طبق این نظریه، مکانهای عمومی همچون کافیشاپها و سالنهای آرایش، نمونههایی از مکانهای سوم انسانها به شمار میروند، زیرا هنگامی که انسان در خانه و یا محل کار حضور ندارد، در این گونه مکانها به سر میبرد. الدنبرگ (نقل در فیشر و دیگران، 2007) این گونه استدلال میکند که مکانهای موفق هشت ویژگی زیر را دارند:
وی همچنین به توصیف دیگر جنبههای مکان سوم میپردازد، مواردی نظیر مزایای فردی آن که شامل تازگی[14]، حالت معنوی و دوستانه[15]، روح سرگرمی[16] و ... میباشد. البته وی در نهایت کاستیهای این مکانها را نیز بر میشمرد؛ از جمله افتراق، دشمنی و ... علاوه بر این، مکانهای سوم موجد سرمایة اجتماعی[17] نیز هستند، زیرا میان افراد ارتباط، پیوند و اعتماد ایجاد میکند که در نتیجة آن یک جامعه خلق میگردد (فیشر و دیگران، 2007). «برایسن، پراکتر و آشروود»[18]، (2003) ویژگیهای برشمرده برای موفقیت یک مکان سوم را در چهار مورد خلاصه میکنند: الف) برای ورود یا خریدن مواد غذایی و نوشیدنی رایگان یا نسبتاً ارزان باشد. ب) کاملاً دسترسپذیر باشد به گونهای که افراد بدون نیاز به استفاده از وسایل نقلیه بتوانند در آن حضور یابند. ج) انتظار میرود تعداد افرادی که روزانه در مکان سوم حضور مییابند به حداقل سه نفر برسد. د) ورود افراد به این مکان با خوشآمدگویی همراه باشد. شرکت در گفتگوها باید به آسانی صورت پذیرد. همچنین، فردی که در این مکانها حضور مییابد باید امکان ملاقات دوستان قدیمی و آشنایی با افراد جدید را داشته باشد.
«کرسول»[19] نیز در سال 2004 (نقل در فیشر و دیگران، 2007) با مقالة خود تحت عنوان «درآمدی کوتاه بر مکان»[20] ابعاد مختلف مکان را توصیف میکند و دشواریهای مربوط به ارائة تعریفی جهانی از مکان را با ذکر نمونههای متعدد با استفاده از زمینههای گوناگون، شرح میدهد. تعریف وی، به پنج شیوه انجام گرفته است:
- محل[21]: موقعیت یا مختصات عینی و ثابت[22]
- موضع[23]: شرایط مادی[24] برای روابط اجتماعی یعنی شکل واقعی مکانی که انسانها درون آن زندگی خود را به عنوان افراد پیش میبرند.
- مفهوم مکان[25]: تعلّق حسی و ذهنی افراد به مکان
- فضا[26]: مفهوم انتزاعیتری نسبت به مکان. فضا، مکانها را از یکدیگر جدا ساخته و قلمرویی است بدون معنا.
- چشمانداز[27]: نقشهبرداری مادی[28]، چه طبیعی و یا مصنوعی، انسانها در چشم اندازها زندگی نمیکنند، بلکه به آنها مینگرند.
«تامس و کراس» (2006) نیز سه قلمرو را برای مکان شناسایی نمودهاند: محیط مادی، محیط طبیعی و روابط اجتماعی، که مفهومی به نام معنا به شکل لایهای گسترده تمامی این سه قلمرو را تحت پوشش قرار داده است. منظور از محیط طبیعی، عناصر، نیروها و فضاهای طبیعی ـ شامل صخرهها و درختان، تپهها و درهها، باد و باران، آب و هوا و جاذبه ـ است. روابط اجتماعی نیز قلمروی تعامل بشر است که طیف کامل تعاملهای میان افراد را در برمیگیرد. و در نهایت منظور از محیط مادی، اقتصاد و محیط ساختة بشر- ساختمانها، جادهها و دیگر ساختارهاـ میباشد.
«فیشر» و دیگران (2007) دیگر الگوهای مربوط به مکان را شرح میدهند. «تک نگاشتی با عنوان «مفاهیم مکان»[29] توسط «فلد و باسو»[30] (1996) تألیف شد که در آن با روش قوم نگاری به شرح معانی مکان از دید جامعههای مختلف همچون آپاچیهای اریزونا پرداختند. «لیپارد»[31] (1997) در اثری با عنوان «در دام مکان: مفاهیم مکان در یک جامعة چندقطبی»[32]، به طور مشابه با ترکیب مطالعات تاریخی، جغرافیایی، فرهنگی/ اجتماعی و هنرهای معاصر، مفهوم مکان را مورد بحث قرار میدهد".
بنابراین، به اعتقاد صاحب نظران حوزههای جامعه شناسی و جغرافیای انسانی، منظور از مکان، صرفاً پدیدهای نیست که در ذهن افراد نقش بسته باشد، بلکه پدیدهای است که از زندگی و تجربیات روزمره نشأت میگیرد و سپس بخشی از آن میگردد. عادتهای جاری زندگی، به خلق مکانهایی که برای افراد، سازمانها و جوامع بامعنا، مقدس و ویژه هستند، میپردازند. دو فرض زیربنا در اینکه مکان ساخت اجتماعی است، عبارتند از: الف) افراد نقش عامل[33] را در جهان دارند، بنابراین در معنا بخشیدن به محیط خود به شیوهای که در آفرینش مکان تأثیر خواهد گذاشت، آزادند. ب) معنای مکان از تعاملهای افراد و گروهها در آن مکان سرچشمه می گیرد. معنای مکان برای یک گروه یا فرد، از شیوههایی که افراد به تعامل با یکدیگر و با در نظر گرفتن آن مکان میپردازند، حاصل میگردد. بنابراین، مکان در ماهیت خود صرفاً یک پدیدة جغرافیایی نیست، بلکه کارکرد روابط و تعاملات است. به عنوان مثال، یک مکان را میتوان یک جاذبة گردشگری، محل مذهبی مقدس و ... تعریف کرد. تمامی این تعاریف بر تعامل میان افراد و مکان و نیز میان افراد و گروههای حاضر در آن مکان، اشاره دارند. بنابراین، در تعریف مکان، هم به جنبههای جغرافیایی و هم به جنبههای اجتماعی آن توجه میشود و بر اساس معنایی که افراد و گروهها به مکان در جنبة فیزیکی آن میدهند، سازماندهی میشود. مکانها، برپایة وقایعی که در آنها روی میدهد، معنا مییابند و توصیفات آنها با هدفها، ارزشها و تمایلات بشر درآمیخته است (تامس و کراس، 2006).
مکان در حوزة کتابداری و اطلاعرسانی
مفهوم مکان در حوزۀ کتابداری و اطلاعرسانی نیز مورد توجه قرار گرفته است. در این بررسیها علاوه بر رضایت کاربران از کتابخانه، بر کتابخانه به عنوان مکانی با ابعاد فیزیکی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی تأکید شده است. پژوهشگران بیشماری ـ چه در داخل و چه در خارج از کشور ـ رضایت کاربران را در مورد ویژگیهای ساختمان و تسهیلات آن جویا شدند. آثار فراوان دیگری نیز در مورد چگونگی ارتباط میان تنوع خدمات کتابخانه با طراحی آن نگاشته شده است. «اگوست»[34] (نقل در فیشر و دیگران، 2007)در اثر خود با عنوان «کتابخانة امریکایی به عنوان یک نمایندگی فرهنگی»[35] میگوید: کتابخانهها به سه شیوه میتوانند به عنوان یک مکان عمل کنند:
ـ به عنوان مؤسسات اجتماعی[36]
ـ به عنوان بخشی از زیرساخت فیزیکی/ عمومی
ـ و به عنوان محلی برای حافظه جمعی».
برخی از پژوهشگران با استفاده از رویکرد ساختار اجتماعی، معماری کتابخانههای عمومی و دانشگاهی را بررسی کردهاند. برخی دیگر نیز با مصاحبه با کارکنان غیرکتابدار نتیجه گرفتهاند تمرکز کتابخانهها بر امور داخلی باعث افت آنها میشود، به نحوی که به جای مکانی برای انجام فعالیت و برقراری ارتباط با دیگر افراد، به عنوان اتاقهای سکونت گروهی مبدل میشوند. نتایج پژوهشهای متعدد نشان داده که چهار کیفیت اصلی برای فضاهای عمومی خوب عبارتند از: دسترسی و ارتباط (سهولت دسترسی، ارتباط با دیگر مؤسسات مجاور)، آسایش و شکل ظاهری (امن، پاکیزه و جذاب)، کاربردها و فعالیتها (امور فراوانی برای انجام دادن) و قابلیت برقراری تعامل اجتماعی (مکانی برای ملاقات با دیگر افراد) (فیشر و دیگران، 2007).
به اعتقاد فیشر و دیگران (2007) مطالعات ژرفی که در خصوص شیوههای بهرهمندی افراد، خانوادهها، همسایهها و جوامع از کتابخانهها انجام گرفتهاند، گرایش به چشمپوشی از چارچوب مبتنی بر مکان داشتهاند. به عنوان مثال، آنها از اثر «دارنس و فیشر» با عنوان «چگونه کتابخانهها و کتابداران کمک میکنند» و نیز اثر «نانسی کرانیچ»[37] (2001) با نام «کتابخانهها و دموکراسی» نام میبرند.
در نتیجه، در کتابداری و اطلاع رسانی چارچوب نیرومندی برای تحلیل نقش کتابخانهها بر حسب مکان وجود ندارد. «لکی و هاپکینز»[38] (2002) با استفاده از چارچوب مکان ـ مدار، کتابخانههای مرکزی تورنتو و ونکور را بررسی کردند و با انجام مصاحبه و مشاهدة کاربران و کارکنان، دادههایی را در خصوص برداشت افراد و الگوهای کاربرد عمومی منابع و تسهیلات کتابخانه جمعآوری نمودند. آنها در نقد آثار میان رشتهای در مورد ماهیت فضای عمومی بویژه بر حسب حقوق و دسترسی عمومی، بر عقیدة الدنبرگ (نقل در چینگ، 2002) یعنی هشت ویژگی مکانهای عمومی مؤفق، تأکید کردند. اگر چه لکی و هاپکینز (2002) در بحث در مورد نتایج خود چارچوب الدنبرگ را به کار نگرفتند؛ با وجود این، گزارش دادند:
«برایسن، پراکتر و آشروود» (2003) نیز با استفاده از چارچوب الدنبرگ، تأثیر ساختمانهای جدید کتابخانههای بریتانیا بر جامعة کاربران محلی را مطالعه و این مؤسسات را به عنوان فضاهای فیزیکی و نقشی که در زندگی کاربران ایفا مینمایند، ارزیابی نمودند. یافتههای آنها نشان داد معماریهای جدید کتابخانه، سعی دارند ویژگیهای مکانهای سوم را تسهیل کنند. به همین ترتیب، مفهوم مکان توسط «مک کوک»[39] در سال 2004 (نقل در فیشر و نامر، 2005) بررسی شده است.
وی مفهوم مکان را مجموع تمام ادراکات (زیباییپرستی، حسی، تاریخی و آسمانی) میداند که یک محل فیزیکی و فعالیتها و پاسخهای احساسی مرتبط با آن محل، در افراد بر می انگیزد و کتابخانههای عمومی در اجزای تشکیل دهندۀ خود این مفهوم را به همراه دارند و می توانند به جوامع در حفظ ویژگیهای منحصر به فرد خود یاری رسانند. در حالی که پژوهشگرانی مانند لکی و هاپکینز (2002) با کمک چارچوب مکان سوم به مطالعة کتابخانههای عمومی در تورنتو و ونکور پرداختند، فیشر و دیگران (2007) با استفاده از نظریة مکان سوم و الگوی کرسول (نقل در فیشر و دیگران، 2007) و افزودن مفهوم اطلاعات به آنها، کتابخانه عمومی سیاتل[40] را به عنوان یک مکان، از جنبة اجتماعی (چگونگی تعامل با دیگر افراد)، جنبة فیزیکی (معماری و محیط پیرامون)، جنبة اطلاعاتی (منابع و طرح و ساختار طبقهبندی کتابها) با مصاحبه با سه گروه، یعنی افراد در حال تورّق در قفسهها، افراد حاضر در دیگر بخشها و افراد موجود در محوطة کتابخانه (چه کاربر و چه غیرکاربر) بررسی نمودند. نتایج پژوهش نشان داد، کتابخانة سیاتل تنها چند مورد از ویژگیهای مکان سوم را دارد؛ یعنی ویژگیهای یک، دو و هشت، و ویژگیهای دیگر را تا حد بسیار ضعیفی نشان میدهد. با وجود این، کتابخانة مذکور محاسن فرعی مکانهای سوم را به طور آشکار نمایان ساخت. چارچوب کرسول (نقل در فیشر و دیگران، 2007) در جهت روشن نمودن تفاوتها میان اصطلاحات متداخل و طبقهبندی پاسخها کمکهای سودمندی نمود. در درک اهمیت کتابخانه به عنوان مکان در جامعة معاصر، مفهوم اطلاعات به طور کامل جزء جدایی ناپذیر مفهوم گستردهتر مکان بهشمار نمیرود. بنابراین، پژوهش فیشر و دیگران (2007) به تقویت چارچوبهای ذکر شده با افزودن جزء اطلاعاتی به ویژگیهای مکان ـ مدار این چارچوبها انجامید.
مهمترین اثری که تاکنون در حوزۀ کتابداری و اطلاع رسانی در این خصوص نگاشته شده، متعلق به «چتمن» (نقل در پندلتن و چتمن[41]، 1998) است که مفهوم «جهان کوچک»[42] را از خلال مطالعات قومنگاری خود در ارتباط با زندگی روزمره و جوامع در حاشیه قرار گرفته استنتاج کرد. به اعتقاد «پندلتن و چتمن» (1998) جهان کوچک، جهانی است که در آن وقایع روزمره با مقداری پیش بینی روی میدهند و اجازۀ حضور افراد حقوقی[43] ـ کسانی که در یک فضای فیزیکی با ویژگیهای فرهنگی مشابه سهیم هستند ـ را میدهد. در درک مفهوم رفتار های اطلاعاتی، مکان و شرایط این افراد حقوقی، مرزهایی در اطراف احتمالات این رفتارها به وجود میآورد. به عبارت دیگر، افراد حقوقی اطلاعات وارد شده به جهان کوچک را از خلال جهان بینی خود شکل داده، تغییر و یا بهبود میبخشند. به باور پندلتن و چتمن (1998) این نظریه تا حد قابل توجهی در حوزۀ کتابداری و اطلاعرسانی نیز قابل تعمیم است، زیرا کاربران و غیرکاربران کتابخانهها به جهانهای کوچک بیشماری تعلق دارند. شناخت این جهانها و مفاهیم متعلق به آنها میتواند به روشن نمودن مسائل بسیاری در این حوزه منجر گردد که پیامدهای قابل توجهی را در پی خواهد داشت.
«فیشر» (2005) نیز اخیراً برنامة پژوهشی را با تأکید بر نقش مکان در رفتار اطلاعاتی روزمره توسعه داد که به محیط اطلاعاتی[44] شهرت یافت. منظور وی از محیطهای اطلاعاتی، مکانهایی است که افراد در هنگام حضور در آنها علاوه بر انجام فعالیتهای مختلف، به تبادل اطلاعات نیز میپردازند. «فیشر، دارنس و هینتن»[45] (2004) با استفاده از مفهوم محیط اطلاعاتی، نتایج حاصل از مطالعة کتابخانة کوینز بارو[46] و کاربران مهاجر آن را تغییر و نتیجه گرفتند که آشنایی مهاجران با کتابخانه، یعنی رسالت، برنامهها و کارکنان آن، میتواند این گروه را به سوی محیط اطلاعاتی سوق دهد که در نتیجه این مهاجران بتوانند طیف وسیعی از نیازهای روحی، اجتماعی و عملی خویش را برطرف سازند. به اعتقاد فیشر (2005) محیط اطلاعاتی مفهومی جدید است که میتواند زمینهای تازه برای مطالعات آتی در ارتباط با پدیدة مکان و تأثیرهای آن بر روی زندگی افراد به وجود آورد.
نتیجهگیری
همانطور که گفته شد، الدنبرگ (نقل در چینگ، 2002) برای مکان سوم هشت ویژگی برمیشمرد. ویژگیهای ارائه شده توسط وی، به طور آشکار به دو عامل مکان (ویژگی 1، 2، 6، 8) و انسان (4، 5، 7) ارتباط مییابد، و اثری از عامل اطلاعات در آنها به چشم نمیخورد. اگرچه در ویژگی سوم بر گفتگو به عنوان یکی از ویژگیهای مکان سوم اشاره میشود، اما نشانی از تبادل اطلاعات وجود ندارد (فیشر و دیگران، 2007). تعاریفی که الدنبرگ، کرسول و لاکرمن (نقل در فیشر و دیگران، 2007) از مکان ارائه نمودهاند، حاکی از آن است که آنها اغلب بر دو عامل مکان و انسانهای حاضر در آن تأکید نشان داده و مزایای حاصل از حضور در این مکانها را بیشتر روحی ـ روانی میدانند. به اعتقاد این افراد، انسان با حضور در این مکانها و برقراری تعامل اجتماعی با دیگر اشخاص موجود، به نوعی از آرامش، لذت و خرسندی دست مییابد. این تأثیرهای عاطفی بویژه برای افرادی که در محیط خانوادگی و یا محیط کاری خود از چنین تجاربی محرومند، بسیار قابل توجه است.
تعجبی وجود ندارد اگر در هیچ یک از الگوهای یاد شده به عامل اطلاعات و مزایای حاصل از تبادل آن اشارهای نشده است. در تمامی این چارچوبها تنها بر ویژگیهای مکان، و انسانهای حاضر در آن و روابط اجتماعی و عاطفی میان این انسانها تأکید شده است، زیرا تمامی این پژوهشگران از منظر حوزههای خود به مفهوم مکان پرداختهاند. چنانکه پیش از این نیز اشاره شد، نظریة مکان سوم از حوزۀ جامعهشناسی نشأت گرفته و کاملاً طبیعی است که در آن بر جنبة اجتماعی مکان تأکید میرود. الگوهای دیگر نیز در حوزۀ جغرافیا مطرح شدهاند؛ بنابراین مفهوم مکان در این الگوها از همین حوزه تأثیر پذیرفته است.
تنها چارچوبی که در ارتباط با مفاهیم مکان، در آن به عامل اطلاعات توجه فراوانی شده، نظریة جهان کوچک است. چتمن (نقل در پندلتن و چتمن، 1998) برخلاف دیگران، کمتر بر جنبة فیزیکی مکان، و بیشتر بر انسانها، تعاملهای اجتماعی و عوامل تأثیرگذار بر این تعاملها (تیپ اجتماعی، هنجارها و ...) و بویژه بر اطلاعات تأکید کرده است. به اعتقاد وی، آنچه این جهانهای کوچک را استوار میدارد، میزان و نوع اطلاعاتی است که به آنها وارد میشود. او همچنین بر قراردادهای اجتماعی حاکم بر روابط میان افراد و تأثیر آنها بر روابط میان افراد و تأثیر آنها بر رفتار اطلاعاتی توجه فراوانی نشان میدهد، و هنجارهای اجتماعی را در پذیرش یا رد اطلاعات و تیپ اجتماعی افراد را در میزان برقراری تعامل اجتماعی و در نتیجه تبادل اطلاعات، بسیار مؤثر میداند. به طور کلی، در نظریة جهان کوچک تبادل اطلاعات و مزایای حاصل از آن متأثر از شرایط و قراردادهای اجتماعی است و از جنبههای فیزیکی مکان و تأثیرات آنها در میزان تبادل اطلاعات چشم پوشی شده است. بنابراین، به نظر میرسد نظریة جهان کوچک اگر چه از نظر توجه به عامل اطلاعات غنی است ولی از آن نظر که عامل مکان (از نظر فیزیکی) را در حاشیه قرار داده است، چارچوب نیرومندی نمیباشد.
از طرف دیگر، محیط اطلاعاتی با تأکید همزمان بر سه عامل «مکان»، «انسان» و «اطلاعات» چارچوب غنیتری فراهم میآورد. اگرچه مزایای عاطفی ـ که در نتیجة حضور در یک مکان دلخواه و تعامل با انسانهای مناسب نصیب هر فرد میگردد ـ میتواند تأثیر مهمی بر شخصیت افراد برجای گذارد؛ اما اطلاعات، عامل بسیار مهمی است که میتواند زندگی افراد را متحول سازد. بنابراین، حذف این عامل از چارچوبهای مبتنی بر مکان، سطحی نگری تلقی میگردد. در نتیجه، محیط اطلاعاتی با در برگرفتن هر سه عامل (انسان، مکان و اطلاعات) علاوه بر اینکه برخی از نیازهای عاطفی انسان را تأمین میکند، با فراهم کردن زمینهای برای تبادل اطلاعات، نیازهای اطلاعاتی افراد مختلف را نیز برآورده میسازد. در پژوهشهای صورت گرفته در حوزۀ کتابدرای و اطلاعرسانی (بویژه در ایران)، اغلب از مفهوم کتابخانه به عنوان یک مکان چشمپوشی شده است. در این پژوهشها عمدتاً بر میزان استفاده و رضایتمندی افراد از خدمات و منابع کتابخانه و نیز دلایل عدم استفادۀ بهینه از کتابخانه تمرکز گردیده و به استثنای چند پژوهشی که در این مقاله شرح مختصری از آنها ارائه گردید، در هیچ یک از پژوهشهای دیگر، بر کتابخانه به عنوان یک مکان اجتماعی تأکید نشده است. بنابراین، باید توجه بیشتری به جنبة اجتماعی بودن کتابخانه به عنوان یک مکان مبذول گردد. همانطور که گفته شد، نتایج پژوهشهای متعدد نشان دادهاند یکی از چهار کیفیت اصلی برای فضاهای عمومی خوب، از جمله کتابخانه، قابلیت برقراری تعامل اجتماعی (مکانی برای ملاقات با دیگر افراد) میباشد. شناخت جنبههای اجتماعی کتابخانه میتواند به روشن نمودن مسائل بسیاری در این حوزه یاری رساند. به عنوان مثال، قابلیت بالای یک کتابخانه در فراهم نمودن امکان برقراری تعاملهای اجتماعی میتواند به شناخت بیشتر کاربران کتابخانه و نیازهای اطلاعاتی آنها بینجامد که در نتیجه به بهبود و توسعة هر چه بیشتر خدمات اطلاعاتی برای این جامعه منجر میگردد.
پژوهش فیشر، دارنس و هینتن (2004) نشان داد کتابخانة عمومی کوینز، یک محیط اطلاعاتی حایز اهمیت برای مهاجران به شمار می رود. به عبارت دیگر، میتوان گفت کتابداران کتابخانة کوینز با تقویت نقش کتابخانة خود به عنوان یک مکان، توانستند به هدف غایی هر کتابخانه، یعنی تأمین نیازهای اطلاعاتی افراد مختلف، دست یابند.
هرچند پژوهشهایی از حوزههای گوناگون به بررسی مفهوم مکان پرداختهاند، هنوز نیاز به مطالعات بیشتر وجود دارد. بویژه مطالعات و بررسیهای بیشتری در خصوص تفاوت میان مفاهیمی همچون فضا، مکان، وضعیت و بافت (زمینه[47]) لازم است. بیشتر پژوهشهای انجام شده، از حوزة جامعهشناسی و جغرافیای انسانی صورت گرفته است. اما به پژوهشهای عمیقتری از حوزۀ رفتارهای اطلاعاتی نیاز است تا به وضوح بیشتر این مفاهیم در این حوزه بینجامند.