نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشگاه شیراز
2 استادیار دانشگاه شیراز
3 دانشیار گروه علم اطلاعات و دانش شناسی دانشگاه شیراز
چکیده
کلیدواژهها
مقدمه
همزمان با رشد نظامهای اطلاعاتی کاربرمحور و تعاملی، تلاش برای مطالعه و بهبود این نظامها رو به افزایش بوده است. از آنجاکه بهبود تعامل کاربر با نظام اطلاعاتی، به بازیابی مؤثرتر اطلاعات برمیگردد، در حوزۀ بازیابی اطلاعات تلاشهای بسیاری برای شناخت رفتار اطلاعیابی کاربران و عوامل مؤثر بر آن در حین جستجو انجام شده است. طبق نظر «کینلی»[1](2013) رفتار اطلاعیابی شامل دو بُعد اصلیِ رفتار و عملکرد جستجوی کاربران است. رفتار جستجو بهعنوان فرایند تعامل کاربران با نظامهای بازیابی اطلاعات بهمنظور گردآوری اطلاعات تعریف میشود (ویلسون[2]، 2000) و عملکرد جستجو به توانایی فرد در جایابی و گردآوری اطلاعات مرتبط و مورد نیاز از مسیرهای خاص برای انجام موفق وظایف اشاره دارد (الم و وودز[3]، 1985؛ مک دونالد و استیونسون[4]، 1998).
بررسیهای گذشته نشان داده است ویژگیهای بسیاری همچون نوع ساختار نظام اطلاعاتی، نوع و سطح پیچیدگی وظایف جستجو و ویژگیهای فردی کاربران، بر رفتار و عملکرد جستجوی کاربران وب تأثیرگذار است (گوئیزدکا و اسپنس[5]، 2007؛ کیم[6]، 2008؛ ملگویزو، ویدیا و اوستندراپ[7]، 2012؛ ثرینگ[8] و همکاران، 1995؛ پالم کوئیست و کیم[9]، 2000). از بین ویژگیهای مؤثر بر فرایند جستجوی اطلاعات کاربران، سطح پیچیدگی وظایف جستجو یکی از عوامل مهمّ است (کیم، 2008؛ کورثاوئر و کوبک[10]، 1994؛ کیم، 2001). به عقیدۀ «اینگورسن»[11] (1992) بازیابی اطلاعاتیای مؤثر است که بر اساس درک کاربر از وظیفه یا مسئلۀ اطلاعاتی باشد. علاوه بر این، نیاز اطلاعاتی و فرایند جستجوی اطلاعاتی به وظیفۀ اطلاعاتیِ تعریفشده بستگی دارد، زیرا برای تکمیل وظیفۀ اطلاعاتی باید نیازهای اطلاعاتی در نظر گرفته شود (ورسیگ و نولینگ[12]، 1975). با توجه به اهمیت این متغیر، بسیاری از پژوهشگران از رویکردهای گوناگون، انواع وظایف کاری همچون وظایف باز و بسته[13] «مارچیونینی»[14] (1989)، وظایف عام و خاص[15] «کیو»[16] (1993)، حقیقتیاب و موقعیتی[17] «کیم» (2000)، وظایف موضوعی و اقلام شناخته شده[18] «تگلیکوتزو و کوچن»[19](1970)، وظایف با درخواستهای زیاد و با درخواستهای خاص[20] «ساراسوئیک و کانتور»[21] (1988)، وظایف حقیقتیاب، انتزاعی و کاوشی[22] «کینلی و همکاران»[23] (2012) و وظایف ساده و پیچیده «بورگمن»[24] (1986) تعریف کردهاند. انواع مذکور در چند دهۀ اخیر بهصورت مکرر در مطالعات رفتار جستجوی اطلاعات، مورد استفاده قرار گرفتهاند. در میان این گروهبندیها، نوع وظیفۀ ساده و پیچیده بیش از بقیه به کار برده شده است. همچنین «ژانگ»[25] (2012) با بررسی تعریفهای ارائهشده در متون پیرامون انواع وظایف جستجو، معتقد است که تعریف وظیفۀ جستجوی ساده و پیچیده، به میزان بسیاری مؤلفههای سایر تعریفها را دربردارد.
وظیفۀ ساده، وظیفهای است که بهخوبی تعریف شده و مشخص است که به چه اطلاعاتی نیاز دارد. پاسخ آن در یک صفحۀ وب قرار دارد و تلاش شناختی اندکی برای انجام وظیفه لازم است. در مقابل، وظیفۀ پیچیده یک پرسش باز است و در درخواست آن اطلاعات موردنظر، کمتر مشخص شده و پاسخ آن در چندین صفحۀ وب قرار دارد. برای پاسخدهی به چنین وظیفهای، سطح بالایی از فعالیتهای شناختی همچون مقایسه، تفسیر و ترکیب اطلاعات لازم است (ژانگ، 2012).
پژوهشهای گذشته نشان دادهاند سطح پیچیدگی میتواند بر عملکرد جستجوی کلیدواژهای تأثیرگذار باشد؛ بهنحوی که کاربران در وظایف ساده عملکرد بهتر و در وظایف پیچیده عملکرد ضعیفتری دارند(کینلی، 2013؛ اسدی، 1394). از سوی دیگر، برای انجام وظایفی که سختتر هستند، کاربران زمان بیشتری صرف و صفحات وب بیشتری را بازدید میکنند. همچنین وظایف با پیچیدگی کم به مسیر مطلوب نزدیکترند و وظایف با پیچیدگی زیاد مسیر طولانیتری نسبت به مسیر مطلوب دارند (گوئیزدکا و اسپنس، 2007).
باوجود این مسئله، پژوهشها عمدتاً در بافت جستجوی کلیدواژهای مدنظر بوده و کمتر به مسئله جستجوی مروری و سطح پیچیدگی وظایف توجه شده است. با توجه به اهمیت وظایف کاری و تأثیر قابل توجه آن بر عملکرد کاربران و با در نظرگرفتن این امر که راهبرد عمدۀ کاوش آنان در وب، جستجوی مروری است (کتس و برن[26]، 2003؛ تیوان، آلوارادو، آکرمن و کارگر[27]، 2004؛ مکفارلند[28]، 2005 و سورو[29]، 2012) و نیاز به پژوهشهایی که نقش سطح پیچیدگی وظایف را در مرور وب مورد توجه قرار دهد، این پژوهش تلاش دارد تا تأثیر سطح پیچیدگی وظایف کاری بر عملکرد جستجوی مروری کاربران در وب را بررسی کند.
پیشینة پژوهش
پژوهشهای بسیاری به تأثیر نوع وظیفه بر عملکرد جستجوی کاربران اذعان داشتهاند و با تعریف سنجههای مختلف، به تحلیل روابط بین آنها پرداختهاند. «ساراسوئیک و کانتور» (1988) نشان دادند وظایف پیچیده و خاص بر عملکرد جستجو تأثیر دارند. وظایف با درخواستهای زیاد، دقت بیشتری را نسبت به وظایف با درخواستهای خاص لازم دارد.
همچنین «بایستروم و یارولین»[30] (1995) به تحلیل تأثیر پیچیدگی وظیفۀ کاری بر اطلاعجویی و استفاده از اطلاعات پرداختند. نتایج نشان داد افزایش پیچیدگی وظیفۀ کاری، تأثیر مثبتی بر پیچیدگی اطلاعات، نیاز به اطلاعات تخصصی و اطلاعات بهمنظور تصمیمگیری داشت. همچنین با افزایش پیچیدگی وظایف کاری، تمایل افراد به سمت استفاده از منابع اطلاعاتی با اهداف کلی، بیشتر از منابع حقیقتیاب سوق مییافت. با وجود این، میزان موفقیت آزمودنیها در یافتن اطلاعات، رابطه معکوسی با پیچیدگی وظیفة کاری داشت (نقل در سعیدیزاده و همکاران، 1394).
علاوه بر این، لازندر و همکاران (2000) تاثیر تجربه بر فرایندهای جستجوی 25 دانشجو را در انجام سه وظیفه جستجو بررسی کردند. نتایج نشان داد در وظایفی که به جایابی اطلاعات از وبسایتهای خاصی نیاز دارند، عملکرد کاربران با هم تفاوتی ندارد.
همچنین «برینکرهاف و همکاران» (2001) تأثیر تجربه و دید کلیِ کاربران بر نتایج، نگرش و زمان یادگیری از ابرمتن را بررسی کردند و اذعان داشتند کاربرانی که دارای دید کلی و ساختاریافته یا غیرساختاریافته از نظام هستند، زمان بیشتری برای مرور صرف میکنند تا کاربرانی که دید کلی از نظام ندارند.
در پژوهشی دیگر «لی»[31] (2010) در مطالعۀ تجربی خود دریافت که وظایف کاری تأثیر قابل توجهی بر عملکرد تعاملی کاربران بهویژه کارایی و اثربخشی جستجو دارد. در نتایج پژوهش وی، کارایی و اثربخشی جستجو در وظایف تصمیمگیری با پیچیدگی کم، بهتر بود؛ در حالی که در وظایف ذهنی پیچیدهتر سطح پایینتری داشتند.
در همان سال «لی و بلکین»[32] (2010) رابطه وظیفه کاری و رفتار جستجوی اطلاعات تعاملی 24 کاربر را بررسی کردند. نتایج نشان داد کاربران برای دستیابی به اطلاعات مطلوب الگوهای رفتاری متفاوتی دارند و بر اساس وظایف کاری که دارند، نظامهای اطلاعاتی را برای جستجو انتخاب میکنند. همچنین، وظایف کاری و وظایف جستجو در تعامل کاربر با نظامهای اطلاعاتی نقشهای متفاوتی را بازی میکنند.
پس از آن «ساستامینن، کامپولینن و جارولین»[33] (2012) تأثیر پیچیدگی وظیفه بر جستجوی اطلاعات و استفاده از منابع اطلاعاتی 7 کاربر را بررسی کردند. نتایج حاکی از آن بود که بین پیچیدگی وظایف و عملکرد رابطه وجود دارد و عملکرد کاربران در وظایف ساده و پیچیده متفاوت بود. همچنین پیچیدگی وظیفه بر روش انجام وظایف نیز تأثیر داشت. بهنحوی که در وظایف پیچیدهتر کاربران جستجوهای بیشتری انجام میدهند، بهجای استفاده از نظامهای اطلاعاتی بر منابع وبی و ارتباطی تمرکز میکنند و تعداد منابع اطلاعاتی استفاده شده و زمان صرفشده برای هر منبع در وظایف پیچیده و با پیچیدگی متوسط، بیشتر از وظایف ساده است.
«کینلی» (2013) عملکرد جستجوی 50 آزمودنی در انجام سه وظیفۀ جستجو را بررسی کرد. نتایج نشان داد کاربران در وظایف سادهتر زمان کمتری را و در وظایف پیچیده، بهدلیل بازبودن وظیفه، زمان بیشتری را صرف میکنند.
علاوه بر این، «یوآن و لیو»[34] (2013) عملکرد 32 دانشجو در دو نظام متنی و تصویری را بررسی کردند. نتایج نشان داد نوع وظیفه بر عملکرد جستجوی کاربران تأثیر دارد و کاربران در انجام وظایف تحلیلی، عملکرد بهتری از نظر صحّت نتایج و رضایتمندی نسبت به وظایف عملی داشتند.
در ایران بر خلاف پژوهشهای بسیاری که در خارج از کشور انجام شده، در موارد معدود به این مسئله توجه شده است. «سعیدی زاده، صنعتجو و نوکاریزی» (1394) تأثیر پیچیدگی عینی و محصول وظیفۀ کاری بر تعامل کاربران با نظامهای بازیابی اطلاعات را بررسی کردند. نتایج نشان داد با افزایش سطح پیچیدگی عینی، کاربران بیشتر از منابع اطلاعاتی ، پرسوجوهای بیشتر و با عبارتهای طولانیتر استفاده و نتایج بیشتری را بررسی و زمان بیشتری را صرف میکنند و موفقیت کمتری را بهدست میآورند.
در مجموع، نتایج پژوهشهای گذشته حاکی از آن است که سطح پیچیدگی وظایف میتواند بر عملکرد جستجوی کاربران وب تأثیرگذار باشد و در وظایفی با سطح پیچیدگی کم کاربران عملکرد بهتری از خود نشان میدهند. همچنین درک کاربر از پیچیدگی وظیفه به ویژگیهای فردی وی همچون تجربۀ جستجو، تخصص و گسترۀ دانش فرد، توانایی کلامی، انگیزه و بهخصوص توانایی شناختی بستگی دارد. با توجه به اهمیت و تأثیر سطح پیچیدگی وظایف بر عملکرد جستجوی کاربران وب، مشکلات برخی کاربران در انجام وظایف پیچیده، عدم بررسی تأثیر سطح پیچیدگی وظایف بر فرایند جستجوی مروری و تعداد معدود پژوهشهای انجام شده در ایران، تلاش برای شناسایی تفاوتهای کاربران در سطوح مختلف پیچیدگی وظایف کاری و ارائه راهکارهای کاربردی برای بهبود عملکرد جستجوی مروری کاربران وب، ضروری به نظر میرسد.
اهداف
هدف اصلی این پژوهش شناخت تفاوت سطح پیچیدگی وظایف کاری بر عملکرد جستجوی مروری است. در این راستا، هدفهای فرعیِ زیر تعریف شد:
فرضیهها
با توجه به هدفهای تعیینشده، این پژوهش فرضیههای زیر را به محک آزمون میگذارد:
روش پژوهش
این پژوهش از حیث هدف، کاربردی است و از رویکرد کمّی بهمنظور گردآوری دادهها استفاده شده است. دادههای مورد نیاز از طریق تحلیل محتوای کمّی فایلهای تراکنش[35] کاربران در هنگام جستجوی مروری ضبطشده توسط نرم افزار کامتاسیا 8.6 گردآوری شد. جامعۀ پژوهش شامل کلیۀ دانشجویان کارشناسی دانشگاه شیراز بود. با توجه به زمانبر بودن فرایند برگزاری جلسات گردآوری اطلاعات و محدودبودن وقت آزمودنیها، تمایل آزمودنیها به همکاری، از اهمیت زیادی برخوردار است. در نتیجه، برای شناسایی و انتخاب آزمودنیهای واجد شرایط، روشهای معمول نمونهگیری تصادفی میسر نبود؛ لذا روش نمونهگیری غیر احتمالی از نوع هدفمند استفاده شد. بهمنظور تعیین حجم نمونه، با توجه به نظرهای صاحبنظران این حوزه و همچنین بررسی حجم نمونه در سایر پژوهشهای سنجش رفتار اطلاعیابی، که طی آن کاربر بهطور مستقیم در جلساتی یک تا دو ساعته با سامانۀ بازیابی تعامل دارد، حجم نمونه حداکثری شامل 90 دانشجوی داوطلب انتخاب شد (فورد، میلر و موس[36]، 2001؛ فورد، میلر و موس، الف 2005 و ب 2005؛ اسپینک و دی[37]،2007؛ اسپینک، پارک و کوشمن[38]، 2006 و کینلی و تجوندرونگرو[39]، 2010).
با توجه به تعریفی که «ژانگ» (2012) از وظیفۀ ساده و پیچیده در جستجوی مروری دارد، پیچیدگی وظایف بهوسیلۀ سه عامل وضوح اطلاعات، پراکندگی پاسخ و فعالیت شناختی کنترل شد. وضوح اطلاعات بهمعنای صریح و روشنبودن اطلاعات مورد نیاز برای پاسخدهی به پرسش است. پراکندگی پاسخ بدین معناست که پاسخ موردنظر در یک صفحۀ وب قابل بازیابی نیست و لازم است تا چندین صفحه وب بازیابی و بررسی شود تا بتوان به پرسش پاسخ داد. عامل سوم به میزان فعالیت شناختیای که کاربر برای تکمیل وظیفه انجام میدهد، برمیگردد.
با توجه به سه عامل فوق، در مرحلۀ اول با توجه به ویژگیهای دو وبسایت و مخزن بازنگری نظاممند وظایف جستجو[40]، شش وظیفه توسط پژوهشگر طراحی و در دو وبسایت دیجیکالا[41] و زنبیل[42]طراحی شد، سپس ابتدا روایی صوری آنها توسط 3 نفر از استادان حوزۀ علم اطلاعات و دانششناسی تأیید و برای سنجش روایی محتوایی وظایف، برای 25 نفر از متخصصان حوزۀ بازیابی اطلاعات از طریق پستالکترونیکی ارسال گردید. 11 نفر از آنها شش وظیفه را در دو وبسایت انجام دادند و سطح پیچیدگی آنها را در طیف 5 تایی لیکرت تعیین کردند. پس از آن نظرهای متخصصان توسط پژوهشگران بررسی و امتیازهای دادهشده به هر وظیفه، جمع زده شد. در نهایت، سه وظیفهای که از نظر متخصصان در سطح ساده، سطح پیچیدگی متوسط و سطح کاملا پیچیده بیشترین امتیاز را داشتند، بهترتیب بهعنوان وظیفۀ ساده، وظیفه با پیچیدگی متوسط و وظیفه با پیچیدگی زیاد انتخاب شد.
در این پژوهش، عملکرد جستجوی مروری بر اساس دو سنجۀ مدت زمان صرفشده برای هر وظیفه بر حسب دقیقه، تقسیم بر تعداد دفعات ذخیرهسازی جستجو و موفقیت در یافتن صفحۀ مورد نظر، محاسبه شد. موفقیت به سه سطح «ناموفق» با امتیاز صفر، «تاحدی موفق» با امتیاز یک و «کاملا موفق» با امتیاز دو تقسیم شد. این سنجهها از طریق مشاهده تکتک فایلهای تراکنش کاربران در حین مرور و بازبینی چندینبارۀ آنها، شمارش و کنترل شده است.
بهمنظور اجرای پژوهش، هر آزمودنی سه وظیفۀ ساده، با پیچیدگی متوسط و کاملاً پیچیده را در دو وبسایت دیجیکالا و زنبیل از طریق جستجوی مروری انجام داد. دلیل انتخاب این دو وبسایت این بود که آنها از جمله وبسایتهای شناختهشدۀ فروش کالای فارسیزبان هستند که امکان مرور را از طریق لایههای مختلف فرامتن در ردههای مختلف، برای عموم کاربران فراهم آوردهاند.
برای اینکه وظایف تحت تأثیر اریب احتمالی وظایف جستجو قرار نگیرد و تأثیر یادگیری در هنگام گردآوری داده کنترل شود، از چرخش وظایف بهصورت تصادفی برای هر کاربر که در پژوهشهای بسیاری بهکار رفته است، استفاده شد. قبل از آغاز هر جلسۀ جستجو دربارۀ ضبط تعاملهای کاربر با رابط و تفاوت بین جستجوی کلیدواژهای و جستجوی مروری، توضیحات لازم به آزمودنیها داده شد. علاوه بر این، در مورد آگاهبودن کاربر از روند جلسۀ جستجو، مدت زمان تقریبی آن و تمایل وی به همکاری در این مرحله، اطمینان حاصل شد. در آخرین مرحله، فایلهای تعامل کاربران با وب توسط دو نفر از پژوهشگران چندین بار مشاهده و شمارش شد و دادههای مربوط به سنجههای عملکرد گردآوری گردید.
یافتهها
الف) مقایسه مدت زمان صرف شده برای انجام وظایف برحسب سطح پیچیدگی آنها
بهمنظور بررسی تفاوت مدتزمان صرف شده برای انجام وظایف توسط کاربران در سطوح مختلف وظایف کاری، با توجه به نرمال نبودن توزیع دادهها از آزمون کروسکال والیس استفاده شد. نتایج این آزمون نشان داد سطح معناداریِ بهدست آمده برای این سنجه از 05/0 کمتر است و فرض صفر رد میشود؛ یعنی کاربران در مدتزمان صرف شده برای انجام وظایف، با هم تفاوت معناداری دارند (جدول1).
جدول1. نتایج آزمون کروسکال والیس برای بررسی تفاوت مدت زمان صرف شده
توسط کاربران در سطوح مختلف وظایف کاری
متغیر |
میانگین رتبهها |
خی دو |
درجه آزادی |
سطح معناداری |
||
وظیفه ساده |
وظیفه با پیچیدگی متوسط |
وظیفه کاملاً پیچییده |
||||
زمان |
24/118 |
10/142 |
16/146 |
718/6 |
2 |
035/0 |
برای بررسی دقیقتر تفاوتهای مشاهده شده در آزمون کروسکال والیس، از مقایسۀ میانگینها استفاده شد. چنانکه جدول 1 نشان میدهد، میانگین رتبۀ زمان صرفشده در وظایف کاملاً پیچیده، بیشترین مقدار و در وظایف ساده کمترین میزان است؛ بدین معنا که کاربران در تکمیل وظیفۀ ساده نسبت به وظیفه با پیچیدگی متوسط و کاملا پیچیده، زمان کمتری را صرف میکنند.
ب) مقایسه میزان موفقیت در انجام وظایف برحسب سطح پیچیدگی
بهمنظور مقایسۀ میزان موفقیت در انجام وظایف برحسب سطح پیچیدگی، از آزمون کروسکال والیس استفاده شد. نتایج نشان داد سطح معناداری از 05/0 کمتر است و کاربران در میزان موفقیت، در تکمیل سه وظیفۀ تعریفشده، با هم تفاوت معناداری دارند (جدول 3).
جدول3. نتایج آزمون کروسکال والیس برای بررسی تفاوت میزان موفقیت
در انجام وظایف برحسب پیچیدگی آنها
متغیر |
میانگین رتبهها |
خی دو |
درجه آزادی |
سطح معناداری |
||
وظیفه ساده |
وظیفه با پیچیدگی متوسط |
وظیفه کاملاً پیچییده |
||||
موفقیت |
76/164 |
67/149 |
07/92 |
478/53 |
2 |
000/0 |
مقایسۀ میانگین رتبه میزان موفقیت در سه نوع وظیفه نشان میدهد که کاربران در تکمیل وظیفۀ ساده نسبت به وظایف با پیچیدگی متوسط و کاملاً پیچیده، موفقیت بیشتری را بهدست آوردهاند.
بحث و نتیجهگیری
نتایج حاصل از پژوهش حاکی از آن است که کاربران برای تکمیل وظیفه ساده، زمان کمتری را نسبت به وظیفه با پیچیدگی متوسط و وظیفه کاملاً پیچیده صرف کردند و در انجام این وظیفه موفقیت بیشتری نسبت به دو وظیفۀ دیگر بهدست آوردند. شاید بتوان گفت که وظیفۀ ساده حداقلِ پیچیدگی را دارد و آزمودنیها بهراحتی با کمترین استفاده از راهبردهای مرور پاسخی ساده و مشخص برای درخواست این وظیفه مییابند، زیرا به وضوح میدانند به دنبال چه اطلاعاتی هستند.
با مقایسۀ عملکرد کاربران در وظیفه با پیچیدگی متوسط و وظیفۀ کاملا پیچیده از حیث موفقیت مشخص شد، در وظیفه با پیچیدگی متوسط که از سطح پیچیدگی کمتری برخوردار است، موفقیت کاربران بیشتر از موفقیت آنها در وظیفۀ کاملا پیچیده است. این نتیجه با فرض تحقیق همخوانی دارد و میتوان گفت هرچه پیچیدگی وظایف بیشتر میشود، موفقیت کاربران در انجام وظایف کمتر میشود. نتیجۀ دیگر پژوهش، مشاهدهنشدن تفاوت معنادار در عملکرد کاربران بین وظیفه با پیچیدگی متوسط و وظیفۀ کاملا پیچیده از نظر سنجۀ زمان است. این نتیجه شاید بدین علت است که کاربران برای پاسخدادن به درخواست وظیفه با پیچیدگی متوسط، باید مراحل بیشتری را نسبت به درخواست وظیفۀ کاملا پیچیده طی میکردند و لزوماً این بهمعنای سخت و پیچیدهبودن وظیفه با پیچیدگی متوسط نسبت به وظیفۀ کاملاً پیچیده نیست و این مسئله، تنها میانگین رتبه زمان پاسخدهی به این وظیفه را به میانگین رتبۀ زمان پاسخدهی به وظیفۀ کاملا پیچیده نزدیک کرده است. این مسئله در پژوهش «کینلی» (2013) نیز رخ داده است و نمیتوان با اطمینان این رخداد را به تأثیر معکوسِ پیچیدگیِ وظیفه بر عملکرد مرور کاربران، مرتبط ساخت.
نتایج پژوهش با نتایج برخی از پژوهشهای پیشین همسوست. «مارچیونینی» (1989) و «کیو» (1993) نشان دادند که در وظیفه عام و باز که اطلاعات خاص و مشخصی مدنظر نیست، کاربران به سختی اطلاعات را پیدا میکنند، مراحل بیشتری را طی میکنند، در تکمیل وظیفه دچار مشکل میشوند، موفقیت کمتری بهدست میآورند و زمان بیشتری را صرف میکنند.
علاوه بر این، نتایج پژوهش بایسترم و جارولین (1995) نشان میدهد میزان موفقیت آزمودنیها در یافتن اطلاعات، رابطه معکوسی با پیچیدگی وظیفه کاری دارد؛ بدینمعنی که هر چه وظایف جستجو پیچیدهتر باشد، موفقیت کاربران در انجام آنها کمتر است.
همچنین «کیم و آلن»[43] (2002) نشان دادند وظیفه، متغیری مهم و تأثیرگذار بر نتایج و فرایند جستجوست. در وظیفه، اقلام شناختهشده نرخ دقت و بازخوانی بیشتر و در وظیفه موضوعی فعالیتهای جستجو همچون زمان، صفحات، پیوندها و ابزارهای پرش بیشتر بود.
«اوستندراپ و همکاران» (2009) نشان دادند موفقیت در یافتن اطلاعات، به پیچیدگی وظایف بازیابی اطلاعات بستگی دارد. علاوه براین، «لی و بلکین» (2010) نتیجه گرفتند که پیچیدگی عینیِ وظیفۀ کاری با تعداد نظامهای جستجوشده، تعداد صفحات نتایج جستجوی مشاهدهشده، تعداد منابع اطلاعاتی دیده و ذخیرهشده، رفتارهای مربوط به پرسوجو (تعداد کلمات، دفعات ارسال پرسوجو و مانند آن) و مدت زمان جستجو، رابطه مستقیم دارد؛ درحالی که با ارزیابی کاربر از میزان رضایت و موفقیت خود در فرایند جستجو، رابطۀ معکوس دارد.
«ساستامینن و همکاران» (2012) نشان دادند که با افزایش پیچیدگی وظیفه، استفاده از اطلاعات شخصی کاهش پیدا کرده و استفاده از منابع اینترنتی و ارتباطی افزایش مییابد. همچنین تعداد و زمان استفاده از منابع اطلاعاتی در وظایف پیچیده و معمولی، از وظایف ساده بیشتر بود. مشابه نتیجۀ بهدست آمده، یافتههای پژوهش کامپولینن و جارولین (2012) حاکی از آن بود که میزان پیچیدگی بر افزایش موانع دسترسی به اطلاعات همچون مشکلات مربوط به تدوین پرسوجو، فقدان مهارتهای لازم برای جستجو، دشواریهای استفاده از نظام بازیابی اطلاعات، محدودیت در دسترسی به اطلاعات، نبودِ آگاهی دربارۀ وجود اطلاعات و مانند آن، تأثیر مثبت دارد و با کاهش پیچیدگی، قابلیت پیشبینی فرایند جستجوی اطلاعات، فرایند دستیابی به اطلاعات لازم و نیز فرایند انجام وظیفه، بیشتر شد.
در این راستا «کینلی» (2013) بیان کرد که کاربران در وظایف سادهتر، زمان کمتری را صرف میکنند و در وظایف پیچیده بهدلیل بازبودن وظیفه، زمان بیشتری صرف میکنند. «یوآن و لیو»[44] (2013) نشان دادند که نوع وظیفه بر عملکرد جستجوی کاربران تأثیر دارد و کاربران در انجام وظایف تحلیلی عملکرد بهتری از نظر صحّت نتایج و رضایتمندی نسبت به وظایف عملی داشتند.
نتایج پژوهش حاضر، با نتایج برخی پژوهشهای انجامشده در گذشته، ناهمسوست (اسدی، 1394؛ لازندر، بیمنز و ووپرز[45]، 2000؛ برینکرهاف و همکاران[46]، 2001). اسدی (1394) نشان داد تفاوت معناداری در عملکرد کاربران از نظر تعداد گرههای بازدیدشده و زمان صرفشده، در تکمیل سطوح مختلف وظایف وجود ندارد.
علاوه بر این، «لازندر و همکاران» (2000) نیز بیان کردند که در وظایف مختلف، عملکرد کاربران با هم تفاوتی ندارد. «برینکرهاف و همکاران» (2001) نیز دریافتند که کاربران با دید کلی و ساختاریافته یا غیرساختاریافته از نظام، زمان بیشتری برای مرور صرف میکنند تا کاربرانی که دید کلی از نظام ندارند.
این پژوهش، همانند عمده پژوهشهای پیشین، در هنگام جستجوی کلیدواژهای، نشان داد که سطح پیچیدگی وظایف بر عملکرد جستجوی کاربران در فرایند مرور وب هم تأثیر دارد و با افزایش پیچیدگی وظایف عملکرد جستجوی کاربران در هنگام مرور ضعیف میشود؛ بدین معنا که کاربران در وظایف ساده زمان کمتری صرف انجام وظیفه کردند و موفقیت بیشتری را بهدست آوردند و در وظایف پیچیدهتر، کاربران زمان بیشتری صرف انجام وظیفه کردند و موفقیت کمتری را بهدست آوردند.
در تبیین احتمالی این امر میتوان به چند دلیل اشاره کرد. دلیل اول این است که سطح پیچیدگی وظایف، بر تعداد منابع اطلاعاتی استفادهشده تأثیر دارد و هرچه پیچیدگی وظیفۀ جستجو بیشتر شود، تعداد منابع اطلاعاتی مورد استفاده برای تکمیل وظیفه بیشتر میشود. با افزایش تعداد منابع مورد استفاده، زمان انجام وظیفه نیز افزایش مییابد. از طرف دیگر، زمان صرف شده عامل خوبی برای تشخیص ربط اطلاعاتی است که کاربر یافته است؛ بدین معنا که هرچه زمان صرفشده برای انجام وظایف بیشتر شود، ربط اطلاعات بازیابیشده کمتر است. کاربرانی که موفق عمل کردهاند، بدین معناست که مسیرهایی شبیهتر به مسیر مطلوب پیمودهاند، زیرا بهترین پیشبینی برای موفقیت در وظایف فردی، شباهت به مسیر مطلوب است (گوئیزدکا و اسپنس، 2007). طول مسیر نیز بهعنوان عاملی مهم و مرتبط به پیچیدگی وظیفه است. نه تنها ساختار بلکه جنبههای معنایی همچون ربط مسیر در مسیرپویی وب، مهم است (اوستندراپ و جیووینا[47]، 2007؛ اوستندراپ و همکاران، 2009).
دلیلِ احتمالیِ دوم این است که کاربران در وظایف مختلف، راهبردهای جستجوی متفاوتی دارند و هنگامی که پیچیدگی وظیفه افزایش مییابد، بخشی از کاربران راهبردهای جستجوی مروری خود را تغییر میدهند و از گرههای بیشتری استفاده میکنند. استفاده از گرههای بیشتر سبب افزایش مدتزمان انجام وظیفه میشود. اگر استفاده از گرههای بیشتر بهطور هدفمند و منظم نباشد، ممکن است کاربر با استفادۀ هرچه بیشتر از گرهها، ضمن صرف زمان بیشتر، لزوماً موفق هم نباشد. این مسئله در ساختارهایی با پیوندها و ارجاعهای متقابل زیاد بین صفحات، ممکن است باعث شود که رفتار کاربران به صورت دور باطل باشد.
با مرور یافتههای پژوهش، اهمیت تأثیر سطح پیچیدگیِ وظایف بر عملکرد کاربران از نظر زمان و موفقیت در جستجوی مروری مشخص شد. با آگاهی از عوامل مؤثر بر عملکرد جستجوی مروری کاربران همچون سطح پیچیدگی وظایف، میتوان جستجوی مروری کاربران در نظامهای اطلاعاتی را بهبود بخشید. نتایج این پژوهش میتواند برای طراحان، توسعهدهندگان و کاربران نظامهای اطلاعاتی و آموزشدهندگان برای شناخت عوامل مؤثر بر جستجوی مروری و کاهش اثر منفی و افزایش اثر مثبت آنها بر عملکرد کاربران مفید باشد. طراحان و توسعهدهندگان میتوانند با استفاده از این نتایج و متناسب با نیاز کاربر و الگوهای مسیرپوی وی، که نواقص نظام اطلاعاتی و عملکرد کاربر را نشان میدهد، نظامهای اطلاعاتی بهتری را طراحی کنند. آموزشدهندگان میتوانند روشهای مسیرپویی بهتر، سریعتر و با عملکرد بهتر را به کاربران آموزش دهند. کاربران نیز میتوانند با ارتقای مهارتهای خود، به بهبود عملکرد اطلاعیابی خویش کمک کنند.
در پژوهشهای گذشته راهحلهای متفاوتی برای بهبود عملکرد کاربران مطرح شده است. طراحی و استفاده از منوهای گسترده در وظایف بسیار پیچیده، از جمله پیشنهادهای مطرح است. در وظایف پیچیدۀ با طول مسیر زیاد و ربط مسیر کم، منوهای گسترده که اطلاعات کامل را ارائه میکنند، بهتر از منوهای ترتیبی(متوالی) است که بخشی از بافت را ارائه میکنند. کاربران در منوهای گسترده عملکرد بهتری دارند. در وبسایتهای با پیچیدگی زیاد، استفاده از منوهای گسترده مهم است (اوستندراپ و همکاران، 2009). راهحلّ دیگر، طراحی نظامهای تعاملی برای کمک به عملکرد وظیفه و استخراج اطلاعات (الم و وودز، 1985) و افزایش مهارتهای آموزشی و پژوهشی دانشجویان برای درک بهتر پیچیدگی وظایف و مسیرپویی موفق در نظامهای ابرمتن است (گای، ترامبول و مازور[48]، 1991).
افرادی که آموزش میدهند، میتوانند موضوعات آموزشی خود را به روشی سلسلهمراتبی سازماندهی کنند، زیرا کاربران برای مسیرپویی سطح به سطح نظام اطلاعاتی، از روش سلسلهمراتبی که روشی ساده برای مسیرپویی است، استفاده میکنند. ارائه نقشۀ گرافیکی از نظام اطلاعاتی، با توجه به پردازش جستجوهای مروری کاربران و ارائه فهرستی تصویری که کاربر بتواند از طریق آن همۀ سایت را ببیند، میتواند به درک راحتتر و سریعتر ساختار وبسایت کمک کند و باعث شود که عملکرد کاربر کمتر تحت تأثیر پیچیدگی وظایف قرار گیرد. افزایش تجربۀ کاربران که منجر به تغییر سبک مسیرپویی و بهبود عملکرد آنها میشود و کاهش تعداد لایههای عمق نظام اطلاعاتی (ارائه سطوح مختلف پشتیبانی مسیرپویی ، ارائه نقشههای سلسلهمراتبی ، ارائه ابزارهای آموزشی، ارائۀ نشانههای دیداری و مسیرهای ساختاریافته و انعطافپذیرتر) میتواند در بهبود عملکرد جستجوی مروری کاربرانی که در تکمیل وظایف پیچیده ناموفق هستند، مؤثر واقع شود.
در نهایت، این پژوهش تفاوتهای عملکرد کاربران را در سطوح مختلف پیچیدگی وظایف بررسی کرد. پیشنهاد میشود در پژوهش های آتی، تأثیر پیچیدگی عینیِ وظایف بر سطح گمگشتگی کاربران، تفاوتهای عملکرد کاربران در سطوح مختلف پیچیدگی وظایف از حیث دیگر سنجههای عملکرد و تفاوتهای عملکرد کاربران در انواع دیگر وظایف، پرداخته شود.
[1]. Kinley
[2]. Wilson
[3]. Elm, & Woods
[4]. Mcdonald, & Stevenson
[5]. Gwizdka, & Spence
[6]. Kim
[7]. Melguizo, Vidya, & Oostendorp
[8]. Thüring
[9]. Palmquist, & Kim
[10]. Korthauer, & Koubek
[11]. Ingwersen
[12]. Wersig, & Nevelimg
[13]. Open search and closed search
[14]. Marchionini
[15]. General, and Specific search task
[16]. Qiu
[17]. Factual, and Topical
[18]. Subject, and Know-item search
[19]. Tagliacozzo, & Kochen
[20]. Broad, and Precise
[21]. Saracevic, & Kantor
[22]. Factual, Abstract, and Exploratory
[23]. Kinley, Tjondronegoro, Partridge, & Edwards
[24]. Borgman
[25]. Zhang
[26]. Katz & Byrne
[27]. Teevan, Alvarado, Ackerman & Karger
[28]. McFarland
[29]. Sauro
[30]. Bystrom, & Jarvelin
[31]. Li
[32]. Li & Belkin
[33]. Saastamoinen, kumpulainen, Jarvelin
[34]. Yuan, & Liu
[35]. Transaction files
[36]. Ford, Miller, & Moss
[37]. Spink, & Dee
[38]. Spink, Park, & Koshman
[39]. Kinley, & Tjondronegoro
[40]. Systematic Review of Assigned Search Tasks
[41]. www.digikala.com
[42]. www.zanbil.ir
[43]. Kim, & Allen
[44]. Yuan, & Liu
[45]. Lazonder, Biemans, & Wopereis
[46]. Brinkerhoff, Klein, & Koroghlanian
[47]. Oostendorp, & Juvina
[48]. Gay, Trumbull,& Mazur