Critical correction of Jami’s treatise of Lavame’e and its stylistic features

Document Type : Original Article

Authors

1 PhD student, Department of Persian Language and Literature,Islamic Azad University, Kashan, Iran.

2 Professor, Department of Persian Language and Literature,Islamic Azad University, Kashan, Iran.

Abstract

Introduction: The Lavame’e treatise is one of the few fascinating texts of Persian language and literature, which is important for its deep mystical themes and high literary and artistic values as well. These two attributes caused the Lavame’e to be considered by both the mystics and scholars simultaneously. In the past, some of the Jami’s treatises such as “Asha’at-ol-Loma’at” and “Favaed-ol-zia’eiah fi sharh-ol-kafiyah” were textbooks of the seminary (Hawza) and the existence of many manuscripts related to his treatises and poems also showed the attention of scholars and scholars to his works. In this treatise, Jami translated and interpreted the poems of Ibn Fariz to facilitate the enjoyment of mystical treasures, so called his work “Lavame’ anvar-ol-kashf va al-shohud ala qolube arbab-el-zoq va al-vojud”.
Purpose: This study aimed to introduce briefly the valuable manuscripts in Iranian libraries and also to illustrate the Jami’s stylistic features in this treatise.
Methodology: the eclectic style, which is a combination of deductive and basic methods, was the correction method of this pamphlet and it was developed by comparing nine valuable manuscripts of libraries in Iran, India and Hagia Sophia with one of the editions in Malek library as the basic edition.
Results: In this pamphlet, Jami utilized the specific writing styles to make the hard Syntax and Morphology and philosophical-mystical subjects interesting.
Conclusion: Jami’s Lavame'e is one of the brilliant mystical interpretation texts which can be considered as the appropriate model for modern interpretations.

Keywords


مقدمه

شرح خمریه میمیه ابن‏فارض با عنوان لوامع انوار الکشف و الشهود علی قلوب ارباب الذوق و الوجود  توسط نورالدین عبدالرحمن جامی در سال 875 ق  به نگارش درآمده که بعدها به‏اختصار لوامع نامیده شده است. به‏نظر می‏رسد جامی برای این شرح بیش از هر رساله و تفسیری دیگر به مشارب الأذواق میرسیدعلی همدانی نظر داشته است.(1)

شروح متعددی بر تفسیر قصیدۀ خمریۀ ابن‏فارض نوشته شده است که هر یک دارای ارزش و اهمیت خاصی است. مهم‏ترین این شرح‏ها عبارتند از: شرح‌ میرسیدعلی‌ همدانی‌ (متوفی‌ 786ق) با عنوان مشارب الاذواق که به کوشش‌ محمد خواجوی‌ در سال1362ش در تهران‌ چاپ‌ شده‌ است‌. شرح صوفیانه عبدالغنی‌ نابلسی‌ (متوفی‌ 1142ق) که در سال 1972م با عنوان‌ کشف‌السرّ الغامض‌ فی‌ شرح‌ دیوان‌ ابن‌فارض‌ در قاهره‌ و در سال 1988م با عنوان‌ الصوفیه‌ فی‌ شعر ابن‌فارض‌ که در بیروت‌ منتشر شده‌ است ‌(دانشنامه جهان اسلام:64). شرح‌ عزالدین‌ محمود کاشی‌ (متوفی‌ 735ق)، داوود قیصری‌ (متوفی751ق)، صُنعُ‏اللّه‌بن‌ شجاع‌ کرمانی‌ (قرن‌ نهم هجری‌) به‌ فارسی‌، حکیم‌الدین‌ ادریس‌بن‌ مولانا حسام‌الدین‌ بدلیسی‌ (متوفی926ق)، احمدبن‌ سلیمان‌بن‏کمال‏پاشا (متوفی940ق)، محمدبن‏غَمْری‌ بسط‌ مرصفی (متوفی‌ 966ق)، علاءالدین‌بن‏صدقه‌ شامی‌ (متوفی‌ 975)، مولی‌ علم‏شاه‌ عبدالرحمان‌بن‌ صاچْلی‌ (متوفی987ق)، اسماعیل‌بن‌ احمد انقروی‌ (متوفی1024ق)، قاضی‌ صنع‌اللّه‌بن‌ابراهیم‌ (متوفی بعد از1050ق)، عبدالتواب‌ سُکَّری‌ قُوصی‌ شافعی‌، حسین‌بن‌ احمدفتی‌ صوفی‌ تبریزی‌ با عنوان‌ محبت‌الهیه، محمدباقربن‌محمد کرهرودی‌ سلطان‌آبادی‌ (متوفی1315ق) و محمدبن‌ ناصر حسینی‌ گیلانی، صلاحی‌ عبداللّه‌ افندی‌ (متوفی1172ق) نیز بر پایۀ‌ لوامع‌ جامی‌، خمریۀ‌ ابن‌فارض‌ را به‌ ترکی‌ برگردانده‌ است».‌(دانشنامه جهان اسلام، ج1)

این رساله همانند عموم شرح‏ها و تفسیرهای دورۀ اسلامی با مقدماتی مبنی بر تحمیدیه، که‏خود نوعی براعت‏استهلال[1] بسیار زیبا و هنرمندانه‏ای است، آغاز شده است. در ادامه معرفی بسیار موجز و مختصری از قصیده خمریه میمیه ابن فارض مطرح شده است. سپس مقدماتی که برای ورود به شرح و تبیین این قصیده لازم و ضروری بوده در طی چهارده لامعه (از مجموع 31 لامعه رساله) بیان شده است. مباحثی از قبیل هستی‏شناسی، خداشناسی از نگاه عرفا، ذکر معنی محبت و درجات آن، مراتب محبان، دلیل استفاده از مجاز و استعارات در معارف عرفانی و... .

نورالدین عبدالرحمن جامی پس از ایراد مقدمات و تمهیدات، با عبارت «قال الشیخ الامام العالم العامل و السیار العارف الفاضل شرف‏الدین ابوحفض عمربن علی السعدی المعروف بابن الفارض المصری- قدس الله تعالی سره و أعلی فی الملأ الأعلی ذکره» (لوامع، 130)[2] تفسیر و شرح خود را از قصیده ابن‏فارض آغاز می‏کند.

در این تفسیر جامی برای تنویر افکار و آرای خود، هر مبحث جداگانه را با عنوان «لامعه» از مباحث اصلی متن جدا می‏کند تا به این شکل از خلط مبحث و سردرگمی خواننده در مباحث فلسفی و عرفانی پیشگیری کند.(2)

رساله لوامع انوار الکشف و الشهود علی قلوب ارباب الذوق و الوجود جامی پیش از این دوبار در ایران به زیور طبع آراسته شده است. نخست به‏دست حکمت آل‏آقا که بی‏مقدمه و توضیحات و معرفی نسخه‏بدل‏ها انجام یافته است. و بار دیگر به‏کوشش ایرج افشار که از روی نسخه استانبول (که بنا به گفته افشار از روی نسخه ایاصوفیه عیناً نوشته شده) در سال1360ش به چاپ رسیده است. هر دو مورد فاقد مقدمه و تعلیقات و تصحیح انتقادی هستند. بنابراین، لازم بود تشنگان فرهنگ و عرفان ایرانی نگاهی تازه و دقیق به این رساله داشته باشند و مبتدیان نیز با استفاده از تعلیقات، فرصت بهره‏بردن از چشمۀ زلال دانش و بینش جامی را داشته باشند.

تصحیح این رساله با مقابله 9 نسخه خطی ارزشمند و تاریخی موجود در کتابخانه‏های مجلس شورای اسلامی ایران، دانشگاه تهران، کتابخانه مرکز دایره‏المعارف بزرگ اسلامی، کتابخانه و موزه ملی ملک و کتابخانه خصوصی «عاطفی» شهر کاشان  و همچنین دو نسخه چاپی دهلی و افشار، با یکی از نسخه‏های کتابخانه ملک _ به‏عنوان نسخه اساس _ به روش تصحیح التقاطی برای دفاع در مقطع دکترای ادبیات فارسی در دانشگاه آزاد اسلامی واحد کاشان انجام گرفته است.

شیوۀ جامی در طراحی ساختار این رساله متمایز از سایر شرح‏ها نیست؛ به این‏ترتیب که پس از لفظ «قال قدس سره» _ که مراد ابن‏فارض مصری است _ یک تا دو بیت از قصیده خمریه میمیه ابن‏فارض را می‏آورد. سپس در خلال ارائه معانی مفردات، برای رسیدن به برداشت‏های چندگانه، ناگزیر نقش‏های واژگان را روشن و گاه نظرهای مختلف را در بیان نقش واژگان ارائه می‏کند. در ادامه برگردان فارسی بیت یا ابیات ابن‏فارض با نثری ادیبانه مزیّن به آرایه‏های سجع و موازنه و گاه تضاد و استعاره آورده می‏شود. این بخش از رساله عرصه‏ای بوده که جامی به شایستگی توانسته است هنر یک مترجم امین را به نمایش بگذارد. به‏عبارتی، با استفاده از ذوق شاعرانگی خود در برگردان فارسی، آنچه را برای تزئین ترجمه اشعار زیبای ابن‏فارض لازم بوده به‏کار گرفته و در نهایت ایجاز و تناسب، ترجمه ابیات شیرین شاعر پرآوازۀ عرب را برای خوانندگان سطح متوسط، خواندنی و جذّاب کرده است. سپس، توضیحات بیشتر و رمزگشایی استعارات و کنایات کلام ابن‏فارض آغاز می‏شود. در این میان اصطلاحات رایج عرفانی از قبیل شراب، عشق، محبت، تجلی، سکر، ذات و صفات و... که در قصیده به‏کار رفته، کاملاً توضیح داده شده است.

معرفی مختصر نسخه‏های خطی لوامع که در تصحیح این رساله استفاده شده است:

از میان حدود 123نسخۀ فهرست‏شده در کتابخانه‏های ایران، هجده نسخۀ اصیل‏تر برگزیده شد که در خلال مطالعه و مقابله، شش‏نسخه بنا بر کثرت حذفیات یا خطاهای بارز و مکرر از گردونۀ نسخه‏های موردنظر حذف و تنها یازده نسخه به‏‏عنوان نسخه‏بدل انتخاب شد. مشخصات این نسخه‏ها چنین است:

1. نسخه کتابخانه و موزه ملک: شماره 005/4795

تاریخ کتابت: از آنجا که این رساله جزئی از یک مجموعه است، انجامه ندارد ولی به استناد اطلاعات آن کتابخانه و موزه، سال کتابت مجموعه 895 ق است.

شروع متن: بسم‏الله‏الرحمن‏الرحیم و به ثقتی  سبحانه من جمیل لیس لوجهه...  

خاتمه متن : تاریخ مه و سال وی از شهر صفر

صفحات:  28 صفحه  از صفحه 614 تا 641 مجموعه    

نوع خط : نستعلیق     

این نسخه به‏عنوان نسخۀ اصلی درنظر گرفته شد، زیرا:

الف) از قدیمی‏ترین نسخه‏ها محسوب می‏شود. (تاریخ 895.ق)

ب) افتادگی و حذف آن بسیار اندک است.

پ) خط آن از قوّت بیشتری برخوردار است که نشان از تخصص و دقت مستنسخ آن دارد.

ت) ابتدا و انتهای متن از لحاظ زیبایی و درست‏نویسی تقریباً یکسان است و دچار فراز و فرود نشده است.

ث) توضیحاتی ولو اندک در حاشیۀ نسخه آمده است. 

ج) رساله در متن صفحات نوشته شده و همانند برخی از نسخه‏ها در حاشیه نوشته نشده است. 

چ)  جزئی از یک مجموعه است که صحّت آن به تأیید رسیده است. 

ح) غالب ویژگی‏های خطی آن با دورۀ موردنظر مطابقت دارد.

2.  نسخه کتابخانه مرکز دایره‏المعارف بزرگ اسلامی: شماره  95814 -744    

تاریخ کتابت: 896 ق

شروع متن : باسمه سبحانه تع  سبحانه من جمیل لیس لوجهه نقاب الا ...

خاتمه متن : تاریخ مه و سال وی از شهر صفر  تمت الکتابه فی 896

صفحات: 47 برگ و 94 صفحه

خط: نستعلیق

بسیاری از صفحات توضیحات و اضافات دارد. معمولاً عبارت « قال قدس سره» (که پیش از روایت ابیات قصیده خمریه آورده شده) در وسط سطر نوشته شده است. اصلاحات هم با قلم متفاوت نوشته شده است.

3. نسخۀ کتابخانه دانشگاه تهران، شماره: 8253   از مجموعه شامل 23 رساله 

تاریخ کتابت : از آنجا که این رساله جزئی از یک مجموعه است، انجامه ندارد ولی بنا بر اطلاعات آن کتابخانه سال کتابت مجموعه، 909 ق است.(3)

شروع متن : بسم الله الرحمن الرحیم     سبحان من جمیل لیس لوجهه...  

خاتمه متن : تاریخ مه و سال وی از شهر صفر  و الحمدلله علی القلم و الله الفوز بحسن الاختتام و صلی الله علی محمد و آله الکرام

صفحات: از ص 663 تا 694 مجموعه

نوع خط : نسخ

صفحه آرایی: با دو خط بیرونی مستقیم و یک خط طلایی داخلی صفحات کادر بندی شده است.

افتادگی های فاحشی ندارد

توضیحات ، تصحیحات  ندارد و صرفاً  محدود به دو کلمه است.

4. نسخه  کتابخانه مجلس شورای اسلامی، به شمارۀ: 5313

تاریخ کتابت : 949 ق یا 980 ق تاریخ اتمام رساله شرح قصیده تائیه ذکر شده است در پایان مجلد ص 91 نسخه چنین آمده است: «تم تسوید هذا الکتاب موسوم باشعه اللمعات بتوفیق کافی المهمات فی وقت العصر من یوم الخمیس مسلخ شهر محرم الکرم فی عام 950 (یا 980 به عدد) من الهجره. همچنین در پایان نسخه آمده است: «تمت مقابله هذه الرسالۀ النسخه المعتمده الصحیحه فی اواسط شهر ربیع الاولی ثمانین و تسعمائه بدمشق المحرده (به این شکل خوانده می‏‏شود) 980 .ق

شروع متن : بسم‏الله‏الرحمن‏الرحیم و به نستعین     سبحان من جمیل لیس لوجهه نقاب الا النور و لا لجماله حجاب الا الظهور

خاتمه متن : با عبارت « بلکه امری باشد از متعلقات ذات و کدام غبن از ان فاحش‏تر و خسارت از آن موحش‏تر» به صورت ناقص تمام می‏شود. متاسفانه از صفحه 39 متن نسخه به بعد، اشتباهاً صفحاتی از شرح قصیده تائیه ابن فارض به قلم جامی صحافی شده که با عبارت «کنم که موسوم بعداوت من اند هر آینه از آلت اسباب شکایت من کنند...» ادامه می یابد.

کاتب: در پایان بخش _ که شرح قصیده تائیه بوده و به‏اشتباه صحافی شده است _ به رنگ قرمز نوشته شده است: «وتم کتابه هذه‏الرساله الشریفه فی یدالفقیرالحقیر آقاجان‏بن سیف‏الله»

صفحات:  38 صفحه

نوع خط :  نستعلیق

5. نسخه کتابخانه دانشگاه تهران به شماره: 7881 .

تاریخ کتابت : 875 ق(4)

شروع متن: سبحان من جمیل لیس ...  ولی پیش از آغاز متن اصلی عبارت «بسم الله الرحمن الرحیم  الحمدلله رب‏العالمین  ربّ یسّر و لاتعسر»  به متن اصلی با خط بسیار ناموزون و بد اضافه شده است.

خاتمه متن : تاریخ مه و سال وی از شهر صفر  875 ق

صفحات: 41 برگ و 82 صفحه   

نوع خط :  نستعلیق   

   6. نسخۀ کتابخانۀ دانشگاه تهران به‏شماره: نسخه شماره :  9229  

تاریخ کتابت:  در پایان رساله تاریخ ندارد، ولی بنا بر اطلاعات دانشگاه 969 ق(5)

شروع متن : بدون بسم‏الله و با جمله سبحانه من جمیل لیس لوجهه ...(این صفحه آغازین را کسی دیگر نوشته و به مجموعه افزوده است چون خط آن نسخ بوده و با خط متن، تفاوت دارد)    

خاتمه متن : هر که بدان می دست نبرد و از آن می مست نمرد طریق عقل و فراست.(ناقص و ابتر است)

کاتب : عبدالرحمن طره بزونی

صفحات:   44 برگ 87 صفحه  

نوع خط : به جز صفحه اول ودوم که نسخ و نونویسی شده است و اشعار عربی ابن فارض و آیات که به خط نسخ شبیه است، بقیه متن به خط نستعلیق است.

7. نسخۀ کتابخانه مجلس شورای اسلامی به شماره: نسخه شماره  2544

تاریخ کتابت: 980 ق عبارت « تمت الکتاب بعون الملک الوهاب علی یدالفقیر تراب اقدم الفقرا عبدالعزیز فی التاریخ شهر شوال سنه 980  » در پایان رباعیات متن آمده است.(6)

شروع متن :  بسم الله الرحمن الرحیم رب انعمت فزد    سبحانه من جمیل لیس لوجهه نقاب الاالنورو لا لجماله حجاب الا الظهور  

 خاتمه متن : «گرفت مال را از باب سیم و الغنم ههنا» به‏صورت ناقص تمام می‏شود. در اوراق اضافه شده در پایان نسخه، یادداشت‏های بسیار نامرتبی دیده می‏شود که در سال‏های مختلف قرن 14 ق نوشته شده است.     

کاتب: الفقیر تراب اقدم الفقرا عبدالعزیز     

 صفحات:  494 تا 531 جمعاً 37 صفحه نسخۀ اصلی    

نوع خط : نستعلیق

8. نسخۀ کتابخانه مجلس شورای اسلامی به شماره:  2417  -3066 

 تاریخ : 25 شعبان 958 .ق

شروع متن: با عبارت «باشد و انجذاب باطن تفسیر و کمال سیرت جبلی او در هر مرتبه از مراتب وجودی ...» آغاز شده است. به عبارتی، صفحات آغازین نسخه افتاده است.

 خاتمه متن : تاریخ مه و سال وی از شهر صفر  

کاتب : «تحریر یافت علی یدالفقیر الحقیر آقا شمامقلی بن جعفرقلی کبجلو(واژگان به درستی خواند نشد ولیکن قریب به این معناست )   

صفحات:  91 صفحه    

نوع خط : نستعلیق در برخی موارد پس ازعبارت « قال قدس سره» و احادیث و آیات، از خط نسخ استفاده شده است.    

9. نسخۀ کتابخانه مجلس شورای اسلامی به شماره:25860 - 3834

تاریخ :  بنا بر اطلاعات کتابخانه قرن دهم ق(7)

شروع متن : «بسم الله الرحمن الرحیم و به ثقتی  سبحانه من جمیل لیس لوجهه نقاب الا النور و لا لجماله حجاب الا الظهور»   

خاتمه متن : جامی از تو همین تو را خواهد و بس    

صفحات: از صفحه  256 تا 310 نسخه به عبارتی  55 صفحه

نوع خط : نستعلیق

10. نسخه شماره : نسخه چاپ سنگی دهلی

 تاریخ کتابت:  1338ق

شروع متن : بسم الله الرحمن الرحیم  سبحانه من جمیل ... (در حاشیه «سبحان» نوشته شده است )

خاتمه متن: تاریخ مه و سال وی از شهر صفر

تاریخ :   1338 ق

نوع خط :  نسخ و نستعلیق

11. نسخه چاپ‏شده ایرج افشار با عنوان سه رساله در تصوف (انتشارات منوچهری، تهران 1360)

ویژگی‏‏های سبکی[3] جامی در رساله لوامع

رساله لوامع نثر یکنواخت و ثابتی ندارد بلکه مطابق شیوه نویسندگان و شاعران خلف، ابتدا و انتهای آن اوج خلاقیت و هنرمندی مؤلف است. اگرچه تمامی برگردان‏های فارسی تقریباً ارزش یکسانی دارند، بخش‏های دیگر متن نتوانسته است یکنواختی خود را حفظ کند و گاه کاربرد سجع‏ها و جناس‏های بارد، کلام وی را تاحدودی تصنعی و سست ساخته است. به‏‏عنوان‏مثال، در ترجمه بیت:

 «عَلَیْکَ بِها صِرْفاً وَ اِنْ شِئْتَ مَزْجَها

فَعَدْلُکَ عَنْ ظَلْمِ الْحَبیب هُوَ الْظُّلْمُ»

می‏نویسد: «بر تو باد که درآن کوشی که آن می را صرف نوشی، و اگر صرف نتوانی و خواهی که ممزوج گردانی، با رشحه زلالی که از لب و دندان معشوق مکی، ممزوج ساز، به عدول از آن خود را در ظلمات ظلم وستم مینداز» (لوامع:178)

که تصنعی‏بودن سجع‏های میان واژه‏های «کوشی» و« نوشی» ، «نتوانی» و «گردانی» و در نهایت «ساز» و «مینداز» کاملاً آشکار است. در این عبارت به‏جز معنا و جناس میان «ظلمات» و «ظلم» هیچ  ارتباطی (از قبیل جناس، مراعات نظیر، تضاد، طباق و ...) بین واژگان که موجب انسجام کلام شود، دیده نمی‏شود. گویا سجع میان واژگان، از سر جبر و تصنع بوده و به آن تحمیل شده است. بنابراین، معنا نیز اسیر لفاظی‏ها و اطناب‏های مخل گردیده است.

و یا در عبارت: «و بعد از تعبیر از آن حقیقت، به بدر و از محبت به مدامه، چون متعطشان بادیه ضلال و گمراهی به شرب راح سلسبیلی محبت الهی، و تجرع شراب زنجبیلی مودت و آگاهی، به دستیاری هدایت او توانند رسید؛ او را کأس آن مدامه توان داشت و جام آن شراب توان انگاشت.» (همان،126)

که حضور تصنعی واژگان «حقیقت» و «محبت» و «مودت» و «هدایت»، «گمراهی» و «الهی» و«آگاهی»، «سلسبیلی» و «زنجبیلی»،«کأس» و «جام»، و نهایتاً «داشت» و «انگاشت» نمی تواند مؤید سجع دلنشینی باشد بلکه تا حدودی گزنده و کسل‏‏کننده نیز خواهد بود.

جامی عمدتاً سعی کرده است در روند برگردان به فارسی، کمترین آسیب به اشعار شیوای ابن‏فارض وارد شود. همزمان به‏عنوان یک فارسی‏زبان تلاش کرده است دین خود را به زبان و ادبیات مادری ادا کند. او تمام تلاش خود را  به‏کارگرفته تا ترجمۀ فارسی نیز همتراز اشعار فاخر ابن‏فارض گردد.

ویژگی‏های سبکی جامی را می‏توان به سه بخش تقسیم کرد: زبانی، دستوری، فنی.

الف) ویژگی‏های زبانی

1. سادگی و روانی قلم

نخستین ویژگی سبکی جامی در عموم آثار و مکتوباتش سادگی و روانی قلم اوست. در واقع، آنچه جامی را ملزم به نوشتن نموده، پیچیدگی و دشواریابی مفاهیمی بوده است که در گذشته به‏دست اندیشمندان و مفسّران زبان فارسی در سیر قهقرایی نثر و نظم فارسی (مختوم به دورۀ بازگشت) ایجاد شده بود. به‏نظر می‏رسد جامی در تمام دوره حیات علمی و ادبی، تمام همّ خود را مصروف این داشته است که آثار گذشتگان را به شکلی ساده و روشن در اختیار علاقه‏مندان دانش و بینش قرار دهد. بنابراین، در این اثر ارزشمند و فاخر نیز تا جایی که موضوع پیچیدۀ عرفانی به او اجازه داده، پا از حریم سادگی و سهولت فراتر نگذاشته است. به‏عبارتی، الفاظ کهنه و کم‏کاربرد، ترکیب‏های دیریاب، تصویرسازی‏های درهم‏تنیده و خیال‏انگیز، استعاره‏ها و کنایه‏های بعید در لوامع جامی وجود ندارد. البته، این هرگز نمی‏تواند به‏این‏معنا باشد که رساله خالی از تعقیدات لفظی و معنایی و آرایه‏های ادبی دیریاب است بلکه وی در مواقع ضروری، برای تشحیذ افکار و تلطیف عواطف، از این تصاویر خیالی بدیع نیز بهره‏گرفته است.

2. آوردن «و» پس از اتمام جمله و آغاز جملۀ جدید

 این ویژگی بسیار پرکاربرد است و در جای‏جای رساله لحاظ شده و گاه سبب کژتابی در جملات نیز شده است. به‏عنوان نمونه:

«هر جزوی از اجزای عالم، مظهر اسمی است از اسمآء الهی و مجموع عالم، مظهر جمیع اسما؛ اما، بر سبیل تفرقه و تفصیل. و حقیقت انسانیه کمالیه احدیت، جمع جمیع مظاهر است».(لوامع: 135)

«... و به راقی که می گرداندش، انگشت هلال مثال ساقی و بسیار پیدا می آید وقت آمیختنش با آب ستاره رخشنده از شکل‏های حباب».(همان،136)

«مقصود از آفرینش عالم و وجود، بنی‏آدم است و مطلوب از وجود بنی‏آدم، معرفت و محبت حق تقدس و تعظّم، که دولت ابدی، بدان منوط است و سعادت سرمدی، بدان مربوط و اعظم اسباب اکتساب معرفت. و محبت، نقد حیات و سرمایه اوقات و ساعات است که چون طالب لبیب آن را به مواظبت بر وظایف طاعات و مدامت بر مراسم عبادات...» (همان،186)

«لامعه سوم :  و با وجود آنکه محبت شربتی است که تا نچشند ندانند».(همان،108)

3. استفاده از لفظ «می‏گوید» برای ایجاد تمایز بخش برگردان فارسی

این واژه به این دلیل استفاده شده که بخش تعبیرها و تفسیرها، از برگردان‏های ابیات، کاملاً مشخص و برجسته شود.

«می‏‏گوید: مر آن شراب را علی الدوام ماه تمام است جام ...» (همان،136)

«می‏‏گوید: اگر نه بوی خوش و شمیم دلکش می فایح شدی راه..». (همان،139)

«می‏گوید: آن می ازمیان درون های خم ها[4] متصاعد شد و به میل مقامات علوی از مقارّ سفلی متباعد گشت و از وی بین الانام، هیج باقی نماند الا نام.» (همان،147)

«می‏گوید:  اگر ببینند ندیمان انجمن محبت و مقیمان نشیمن عشق و مودت، ختم اناء و مهر وعای آن شراب را، هر آینه مست گرداندشان بی شراب نوشیدن مهر انای او دیدن.» (همان،151)

«می‏‏‏گوید: که نوش کردیم و با یکدیگر به دوستکامی خوردیم بر یاد حضرت دوست.» (همان،130)

4. معادل سازی و جایگزینی واژگان سره فارسی در برابر واژگان دخیل عربی

 به عنوان مثال در برگردان بیت:

«وَ لَوْ رَسَمَ الْرَاقی حُروُفَ اسْمِها عَلی

جَبین مُصابٍ جُنَّ اَبْرَأَهُ الْرَّسْمُ»

  می نویسد: «اگر نقش کند تعویذ نویس افسون‏نگار، حرف‏های نام آن بادۀ خوشگوار بر پیشانی پری‏گرفته‏ای دیوانه، هرآینه هوشمند گردد و فرزانه».(همان،164)

در این برگردان ترکیب «تعویذنویس» ترکیب جدیدی است که از دو واژۀ عربی و فارسی ساخته شده است. واژۀ مرکب « افسون‏نگار» نیز ترکیبی کاملاً فارسی است که می‏توانست با واژۀ عربی «معوذ» با همان واژه «تعویذنویس» جایگزین شود. یا واژۀ «پری‏گرفته» که می‏توانست به‏جای آن از واژۀ « مجنون» که مأنوس و پرکاربرد نیز بوده است، استفاده شود. همچنین است کاربرد واژه «دیوانه» در مقابل «مجنون» و «جن‏‏زده».

 اگرچه جامی خود را معلم زبان عربی می‏داند و تصانیف او نیز مؤید این معناست، در این بخش کوشیده است نسبت استفاده از واژگان فارسی را به واژگان عربی با توجه به روند فزاینده به‏کارگیری واژگان دخیل عربی در روزگار خود تغییر دهد و منطقاً نیز باید در ترجمۀ واژگانی که مأنوس‏تر هستند، به‏کارگرفته شوند. به‏عنوان نمونه، در عبارت‏های زیر نسبت واژگان فارسی به عربی بیش از 80% است:

 «می‏گوید: اگر نزدیک گردانیده شود به خمخانۀ آن شراب، زمن بر زمین مانده، پای او به رفتار آید و اگر یاد کند از چاشنی آن بادۀ ناب، گنگ زبان‏گرفته زبان به گفتار گشاید.» (همان،158)

«می‏گوید: که نوش کردیم و با یکدیگر به دوستکامی خوردیم بر یاد حضرت دوست، که روی محبت همه بدوست، شرابی که بدان مست شدیم بلکه به بویی از آن از دست شدیم و این پیش از آفریدن کرم بود که درخت انگورست و ماده شراب مشهور پر شر و شور.» (همان،130)

«می‏گوید: باقی نگذاشت مصرّف روزگار و محوّل لیل‏ونهار از آن می  _ که جان‏ها را به‏منزلۀ جان است و جان‏ها مر او را به‏مثابۀ ابدان _ جز بقیۀ جانی که گوئیا پنهانی وی، دلی در سینه‏های خردمندان پوشیده گشته است و پنهان. » (همان،142)

«می‏گوید:  اگر جمعی شتر سواران قصد خاک‏بوسی زمینی کنند که آن شراب آنجا یافت شود و در میان ایشان مارگزیده‏ای بود زهرچشیده، هرآینه آن زهرش مضرّتی نتواند رسانید و چاشنی شربت هلاکش نتواند چشانید.» (همان،163)

«می‏گوید: سبکبار می‏شود و بیقرار می‏گردد کسی که آن می را ندیده است و چاشنی ادراک حقیقتش نچشیده، نزدیک راندن نام وی بر زبان یا شنیدن آن از زبان دیگران. چنان‏که عاشق مشتاق در زاویه بعد و فراق از یاد معشوق خود در اهتزاز می آید و وجد و طرب وی از آن می افزاید.» (همان،175)

«می‏گوید: نزدیک من است از آن می، مستی بر هستی من مقدم و نشوه‏ای پیش از نشأه من دراین عالم، و با من جاودان آن مستی بپاید اگرچه استخوان‏های من که قوام تن و استحکام بدن، بدان است، بفرساید.» (همان، 178)

«می‏گوید: و در یک مستی از آن بادۀ خوشگوار و اگرچه به مقدار ساعتی باشد از روزگار، بینی روزگار را، بندۀ فرمان‏بردار و خود را خداوند فرمان‏گزار. » (همان،183)

در برگردان مفردات نیز تلاش بر آن بوده است که عموماً از واژگان فارسی استفاده شود:

«عاش عیش و عیشة و معاشا و معیشه، بزیست » (همان،184)

«طواعیة، گردن دادن » (همان،182)

«بکی بکاء و بکی، بالمد و القصر، بگریست» (همان،185)

«المزج، آمیختن هر دو از باب اول» (همان،136)

«نهیه، خرد را  گویند» (همان،142)

«الکتمان، پنهان‏‏کردن» (همان،142)

5. به‏کاربردن واژه « توسط» در معنای«باواسطه»

«توسط» در معنی «باواسطه» و «با کمک» و نه در معنای «به‏دست» یا «به‏وسیله». به‏عنوان مثال:

«و آن یا از مقام جمع بود به جمع و آن شهود جمال ذات است در مراتب ذات بی توسط کاینات» (همان،109)

«و توسط او میان آفتاب و ساکنان شب ظلمانی در افاضه نور و لوازم آن» (همان،137)

«محاذات با ذات احدیت و توسط او میان آن ذات و حقایق امکانی در افاضه وجود و توابع آن» (همان، 136)

6. به کار بردن « به‏واسطه» در معنای «به‏دلیل» و «به‏خاطر»

«بدان‏طریق که نفس به‏واسطۀ حسن تربیت ابرار و ملازمت صحبت اخیار، به نقوش آثار خیر منتقش گردد.» (همان، 167)

«و هیأت اخلاق حسنه به‏واسطۀ مکررمشاهده آن، در وی مرتسم و راسخ شود.» (همان،167)

«به‏واسطۀ مواظبت بر اکتساب خیر و اجتناب از شر، ملکات حمیده در نفس حاصل شود» (همان،167)

«از آن واصفان، به واسطه آن صفات لطیفه و معانی شریفه خوب می‏‏آید» (همان،174)

« لاجرم به واسطه حسن صوری از حیثیت مظهر انسانی که اتم مظاهر است آتش عشق و سوزش شوق در نهادشان شعله ور گردد.» (همان،117)

7.کاربرد «و» در معنای «نتیجه » و «پس»

«پس چون تعارف روحانی که مترتب براین همه اسباب است موجب محبت می گردد و حضرت مسبب الاسباب که تقدیر این اسباب فرمود، بی هیج علتی و استخفافی هرآینه به محبت اولی». (همان،122)

همچنین: «چون شخصی که به صفتی از صفات کمال موصوف است از علم و سخا و تقوی و غیرها، آن صفت کمال موجب محبت می گردد و حضرتی که منبع جمیع کمالات است و همه مکارم اخلاق و محامد اوصاف رشحه ای از فیض کمال اوست به محبت اولی». (همان،121)

ودر جایی دیگر: «عجب بود از کسی که از گرما گریزد و سایه درخت را دوست دارد و درخت را- که قوام سایه به وی است - دوست ندارد مگر که این، خود نداند و شک نیست که جاهل، حق را سبحانه دوست ندارد زیرا که محبت وی ثمرۀ معرفت وی است». (همان،121)

شاید بتوان گفت یکی از بارزترین وجوه تمایز نثر جامی همین کاربرد «واو» در معنای نتیجه باشد.

8.  ازدیاد کاربرد «و»

«می‏گوید: چون سرمایۀ هر عیشی، تصرف در موجودات است و تسلط برکائنات وآن معنی چنانکه دانستی منحصر در مستی و مقتصر بر می‏پرستی؛ پس هرکه هشیاری گزید و از آن شراب جرعه‏ای نچشید، از عیش دنیا بهره‏ای ندید و هرکه بدان می دست نبرد و از آن می مست نمرد، طریق عقل و فراست نرفت و سبیل حزم و کیاست نسپرد». (همان،184)

«می‏گوید: بر خود بباید گریست و ماتم خود بباید داشت آن را که نقد حیات و سرمایه اوقات خود ضایع گذاشت و آن را وسیلۀ می پرستی و واسطۀ بیخودی و مستی نساخت و به تحصیل جرعه‏ای و تکمیل بهره‏ای از آن نپرداخت». (همان،185)

«مقصود از آفرینش عالم و وجود، بنی‏آدم است و مطلوب از وجود بنی‏آدم، معرفت و محبت حق تقدس و تعظم، که دولت ابدی، بدان منوط است و سعادت سرمدی، بدان مربوط و اعظم اسباب اکتساب معرفت. و محبت، نقد حیات و سرمایۀ اوقات و ساعات است که چون طالب لبیب آن را به مواظبت بر وظایف طاعات و مدامت بر مراسم عبادات». (همان،186)

 ب) ویژگی‏های دستوری

1. حذف فعل یا شناسه در مرتبه دوم

«چنانک  بعضی از بزرگان از آن استعاذت کرده‏اند و گفته [ اند]که نعوذ...». (لوامع: 117 )

«...او راه پیدا کرده است و چون جان در درون و بیرون او را منزلگاه گرفته[است]». (همان،125)

«و بدانی که هر زندگی که نه بدوست، مردگی است و هر گرمی که نه از اوست، افسردگی [است]». (همان،155)

«محبت از قوت به فعل نرسیده باشد و از بطون به ظهور نینجامیده[باشد]». (همان)

«هریک از مست عشق و مست می، بی باک‏اند و لاابالی و از صفت جبن و ترسناکی خالی[اند]. در مخاوف دلیرند و در مهالک از جان سیر[اند].» (همان،125)

«حال آنکه تو، به کماهی اوصاف او، دانایی و بر بیان آن، کما ینبغی توانا[یی]». (همان،171)

«چون نوبت دولت و سلطنت او رسد، احکام او ظاهر گردد و احکام مقابل اوباطن[گردد].» (همان،143)

«و حال آنکه بر ایشان نه از آن مستی، عاری بود و نه از گناه می پرستی، غباری[بود]». (همان،144)

«هر زندگی که نه بدوست، مردگی است و هر گرمی که نه از اوست، افسردگی.[است]». (همان،155)

«سبکساری که نه به حلم موصوف بوده باشد و نه به برد باری معروف[باشد]». (همان،167)

«جز گفتگوی آن می پیشه‏ای ندارم و به‏جز شرح و بسط اوصاف وی اندیشه‏ای نی[دارم]». (همان،171)

2. آوردن مفعول در انتهای جملات در بخش برگردان فارسی

«اگر نزدیک گردانند به قلاب شوق و کمند ارادت به حریم صحبت کاملان مکمل که خرابات عشق و شراب خانه محبت است بر جای مانده را».(همان،158)

« اگر نزدیک گردانیده شود به خمخانه آن شراب، زمن بر زمین مانده». (همان،158)

« باعث می آیند و راه می نمایند واصفان عارف و مادحان واقف را».(همان،174)

«هر آینه حاصل گرداند آن بوسیدن، مر آن شخص را، اخلاق حمیده و اوصاف پسندیده». (همان،169)

3. حرف نشانه «را» در نقش حرف اضافه «برای» در معنای مالکیت

«هیچ جزوی از اجزای عالم، نیست که مر او را در انسان کامل، نموداری نیست».(همان،135)

«می‏گوید: مر آن شراب را علی‏الدوام ماه تمام است جام» (همان،136)

«ایشان را از وجود خود آگاهی نبود». (همان،138)

«حضرت حق را سبحانه، اسماء متقابله هست و هر یک را به حسب ظهور احکام و آثار، دولتی و سلطنتی».(همان،142)

«آن موجود را مزاجی باشد». (همان،145)

«ایشان را اهلیت شرب شراب محبت و قابلیت قبول اسرار معرفت باشد» (همان،145)

«عارف و جاهل و ناقص و کامل را در آن، با یکدیگر، صورت برابری» (همان، 152)

4. جابه‏جایی نهاد جمله

«و همچنین به‏همین سبب، پای حلم بر جای می‏فشارد آنجا که تندباد خشم حمله می‏آرد، سبکساری که نه به حلم موصوف بوده باشد و نه به بردباری معروف».(همان،167)

«و تالی محبت ذاتی است محبت حق سبحانه و تعالی». (همان،113)

پ) ویژگی‏های بلاغی

1. تکرار برخی جملات و عبارات

... و حضرت حق راسبحانه وسیله حصول آن ساخته و واسطه وصول بدان شناخته و کدام غبن از این فاحش‏تر که مطلوب اصلی را تابع مطالب عارضی دارند و مقصود حقیقی را طفیل مقاصد مجازی پندارند». (همان،114)

...وبه شوایب اعراض و اعواض آمیخته گردد، متعلق آن فی الحقیقه، نه ذات بود؛ بلکه امری باشد از متعلقات ذات و کدام غبن از آن فاحش‏تر و خسارت از این موحش‏تر که محبوب اصلی و مطلوب حقیقی را بگذاری و روی ارادت، در محبوبان طفیلی و مطالب مجازی آری؟» (همان،179)

«و الاعتبارات متمایزة الاحکام متخالفة الآثار روحاً و مثالاً و حساً».(همان)

«و قابلیات اعیان، روحاً و مثالاً و حساً».(همان،131)

2. آوردن مترادفات برای ایجاد موازنه و سجع

 مانند: « می‏گوید: سبکبار می‏شود و بیقرار می‏گردد کسی که آن می را ندیده است و چاشنی ادراک حقیقتش نچشیده، نزدیک راندن نام وی بر زبان یا شنیدن آن از زبان دیگران. چنانکه عاشق مشتاق در زاویه بعد و فراق از یاد معشوق خود در اهتزاز می‏‏آید و وجد و طرب وی از آن می‏افزاید. » (همان،175)

«می‏گوید: آن می را بستان در میخانه مستان و می‏پرستان، و طالب جلوه او باش بدان میخانه، در جلوه گاه جام و پیمانه، بر نغمات خوش و لحن‏های دلکش که شرب آن می، با طیب الحان و حسن نغم، مرغوب است و مغتنم.» (همان،180)

می‏گوید: مر آن مدامه راست صفات زیبنده و خواصّ فریبنده، که، باعث می‏آیند و راه می‏نمایند واصفان عارف و مادحان واقف را به وصف کمال او گفتن و گوهر مِدحت او سفتن. پس در شأن آن مدامه از آن واصفان، به واسطه آن صفات لطیفه و معانی شریفه خوب می‏آید کلمات منثور. و به سمت «انّ من‏البیان لسحرا» ارتسام می‏یابد و مستحسن می‏‏نماید سخنان منظوم و در سلک «انّ من الشعر لحکمة»  انتظام می‏گیرد. (همان،174)

اگرچه چنان‏که گفته شد کاربرد آرایۀ سجع در این رساله، بعضاً خنک و بی‏مزه بوده است، ولی در بیشتر موارد سبب ایجاد موسیقی کلام شده، لذت خواننده را از شنیدن آن افزایش داده است. به‏عنوان نمونه، در بیت:

«وَ اِنْ خَطَرَت یَوْماً عَلی خاطِرِ اَمْرِیءٍ

اَقامَتْ بِه الاَفْراحُ وَ ارْتَحَلَ الْهَمُّ»

« اگر خطور کند روزی یاد آن باده بر ساحت خاطر جوانمردی آزاده، مسافران آن ساحت؛ یعنی شادی و راحت، قصد اقامت کنند و مجاوران آن حرم؛ یعنی اندوه والم، کوس رحلت زنند.» (همان،149)

در عبارت فوق علاوه بر کاربرد مترادفات برای ایجاد سجع، تعبیرهایی بسیار هنرمندانه و دقیق نیز به‏کار رفته است. دقت شود در جناس بین «یاد» و «باده»، «ساحت» و «راحت»، و سجع میان «باده» و «آزاده»، «ساحت» و «راحت»، «حرم» و «الم» و تناسبات میان «مسافران» و «ساحت» و «اقامت»، «قصد اقامت» و «حرم ومجاوران»، «مسافران» و «اقامت» و «کوس رحلت» که چه درهم‏تنیدگی شیرینی ایجاد کرده است و بدین‏وسیله خواننده را مجذوب خود ساخته و به‏‏دنبال متن می‏کشاند.

همچنین در ترجمه:

«یَقُولُونَ لی : صِفْها فَأنْتَ بِوَصْفِها

خَبیرٌ ، اَجَلْ ! عِنْدی بِاَوْصافِها عِلْمٌ

صَفاءُ وَ لا ماءٌ ، وَ لُطْفٌ وَ لا هَواً

وَ نُورٌ وَ لا نارٌ وَ روُحٌ وَ لا جِسْمٌ »

(همان،170)

می‏نویسد:«می‏گویند مرا طالبان مستعد و مریدان مسترشد که ازین مدامه که در ابیات گذشته شرح خواصش گفتی و به الماس فصاحت گوهر اوصافش سفتی- وصفی چند خاص بازگوی که آتش عطش ما را بنشاند و فهم ما را به سرحد ادراکش برساند و حال آنکه تو به کماهی اوصافش دانایی و بر بیان آن کماینبغی توانا. می‏گویم: آری، من که پیرِ میخانۀ عشق و ولا و میر خرابات فقر و فنایم به خواصّ آن می، شناسا و به اوصاف او دانایم؛ جز گفت‏وگوی آن می پیشه‏‏ای ندارم و بجز شرح و بسط اوصاف وی اندیشه‏ای نه». (همان،171)

به‏وضوح احساس می‏شود که آرایه‏های جناس، سجع و موازنه در این برگردان چه اندازه شیرین و شایسته به‏‏‏کارگرفته شده است.

3. به‏کاربردن جملات دعایی و معترضه با ایجاد فاصله

به‏‏کار بردن جملات دعایی و معترضه با ایجاد فاصله یا پس از اتمام جملات:

«حضرت حق را، سبحانه، اسماء متقابله هست». (همان،142)

««این همه به مقتضای علم شامل و حکمت کامل حق است، سبحانه» (همان،143)

«به حقیقت عد کمال و عرض جمال حضرت حق باشد، سبحانه». (همان173)

«تصرفات حضرت حق را، سبحانه». (همان،183)

«و آن محبت حق است، سبحانه» (همان،114)

«و حضرت حق را، سبحانه وسیله حصول آن ساخته». (همان،114)

«فروع آن کمال و فروغ آن جمال است، تعالی کبریاؤه و تقدست اسماؤه». (همان،107)

«مختار، نه مجبور، تو در راه فنا

سر بر قدم احمد مختارم نه

صلی الله و سلّم علی حبیبه محمد و آله، مجالی انوار جماله و مرائی اسرار کماله». (همان،106)

«شک نیست که جاهل، حق را، سبحانه دوست ندارد». (همان،120)

«...عرض جمال حضرت حق، باشد، سبحانه ما اعلی شانه و ما اجلی برهانه» (همان،173)

4. آوردن عبارات عربی در میان جملات فارسی

در این گونه موارد تصور می‏شود که جملات مطابق قواعد زبان فارسی و به همان زبان نگاشته شده است. وشاید جامی در مقام یک معلم خود را ملزم دانسته است در خلال بیان معارف عرفانی از آموزش زبان عربی به طالبان علم نیز غافل نباشد. ناگفته نماند این ویژگی بدون درنظرگرفتن جملات معترضه‏ای است که در عموم متون گذشتۀ نثر دیده می‏‏شود:

«... مستقلّ از آن کلمات جامعه، تصدیر می‏یابد به کلمۀ لامعه، تنبیهاً علی انّها من «لوامع انوار الکشف و الشهود علی قلوب ارباب الذوق و الوجود »  و من الله التوفیق للسداد و منه المبدأ و الیه المعاد». (همان،106)

«...  حضرت ذوالجلال و الافضال در ازل آزال حیث کان الله و لم یکن معه شیئ... خود را به خود می‏دانست و جمال و کمال ذاتی خود را به خود می‏‏دید». (همان،106)

«...و سرّ این محبت در حکمت فردیه از فصوص مذکورست فمن اراد الاطلاع علیه فالیرجع الیه و مقصود اینجا تنبیه است.» (همان،119)

«وجود را «من اوله الی آخره»یک حقیقت بیند.» (همان،140)

«بگذشت کار بر دلش، از باب اول و الخاطر، ما یرد علی القلب و المراد به ههنا، القلب، تسمیة للمحل باسم الحال. » (همان،149)

«محبت ثمرۀ مناسبت است. بین المتحابین و حکم غلبۀ مابه الاتحاد بر مابه الامتیاز.» (همان،119)

«هر کرا سعت دایرۀ جمعیتش بیشتر قدم او در استیفای این حظ بیشتر و من جمع بین هذین الوجهین من المناسبة فهو محبوب الحق و له الکمال المطلق و حقیقته مرآت الذات و الالوهیة معاً و احکامهما و لوازمهما جمعاً؛ بلکه او برزخی است جامع بین مرتبتی الوجوب و الامکان و مرآتی است واقع بین عالمی القدم و الحدثان. » (همان،113)

 نتیجه‏ گیری

نثر جامی همانند بسیاری از ادیبان صاحبان سبک حایز ویژگی‏هایی است که آن را از دیگر متون جدا می‏سازد. در رأس آنها سادگی و بی‏پیرایگی کلام اوست که عموماً خالی از تشبیهات و استعارات و کنایات پیچیده و دور از ذهن است. دقیقاً نقطه مقابل حرکت قهقرایی که در دورۀ وی با عنوان نثر متکلف و مصنوع رو به گسترش بوده است. کاربرد واژگان اصیل فارسی در میان ترجمه، کاربرد بیش از حد حرف عطف «و»، به‏کارگیری سجع‏ها و موازنه‏های بسیار در متن به‏ویژه در بخش برگردان فارسی و... از ویژگی‏های بارز نثر جامی در رساله «لوامع» است. 

پانوشت‏ها

(1) . نخست آنکه میرسیدعلی همدانی (741- 786 .ق) پیش از جامی می‏زیسته است، لذا دور از انتظار نیست که جامی شرح مشارب الاذواق را دیده و خوانده باشد. دیگر آنکه هر دو 32 بیت از 41 بیت قصیده خمریه میمیه ابن‏‏فارض را شرح کرده اند (البته محتمل، هر دو از یک منبع استفاده کرده باشند).

سوم، پس از تحمیدیه و دلیل نام‏گذاری رساله، هر دو شارح به شرح برخی اصطلاحات مرسوم در مکتوبات عرفانی پرداخته‏اند. مشارب الاذواق : «چون فهم معانی الفاظ این قوم موقوقف است به معرفت اصطلاحاتی که به احوال این فرق مخصوص و به عبارات اقوال اهل طریق منسوب است...»  در لوامع:« و چون شروع بدین مقصود بی تعرض به تعریف و تقسیم محبت و بیان اصل و فرع آن متعذر می‏نمود طرفی از کلمات این طائفه متعلق بدین امور مذکور می‏‏گردد و مسطور».

چهارم، در برخی تقسیم‏بندی‏ها و نوع بیان، شباهت بسیاری دارد. در مشارب الاذواق پس از ذکر مقدمه برای ورود به مطالب، به شرح واژگان کلیدی از قبیل «محبت» و اقسام آن و مراتب محبان اقدام شده است: « و اسباب محبت پنج است: نخست، محبت نفس و بقا و کمال آن، دوم محبت محسن، سوم محبت صاحب کمال، چهارم محبت جمیل، پنجم محبت حاصل از تعارف روحانی».  در لوامع نیز چنین آمده است: «اسباب محبت پنج است. (اول) محبت نفس و وجود... دوم، محبت محسن و منعم پوشیده نیست...(سیم) محبت صاحب‏کمال چون شخصی که به صفتی از صفات کمال موصوف است... (چهارم) محبت جمیل است چون جمال عاریتی که در حقیقت عکس و خیالی بیش نیست... (پنجم) محبتی که نتیجه تعارف روحانی است و این تعارف مترتب بر مناسبت روحانیه است ».

پنجم: بسامد واژگان غیرکلیدی از قبیل: «قابلیات» «استعدادات» «شراب زنجبیلی»،«شرب»، «اسرار»، «نفحات»،«عکس»، «مرآت»، غنج و دلال محبوبان »  و... دلیلی دیگر بر تأثیر پذیری جامی است.

ششم: هر دو متن دارای  نثر مسجّع هستند. مشارب الاذواق: «به جهت ردّ انکار محجوبان جامد و ردع اصرار طاعنان جاحد» (مشارب الاذواق: 33) و یا « این اشارات را طامات بی حاصل پنداشته و از سر جهل و عناد- طعن و انکار بر احوال و اقوال اهل حق روا داشته اند » (مشارب الاذواق: 33) همچنین« تجلیات رحمانی هر کس را لایق استعداد او امتیازی بخشید، هر ذایقی از ینبوع آن اختصاص ذوق امتیازی چشید، و بخصوص تجلّی رحیمی جمعی را از نوع انسان به خلعت هدایت ایمان، و کرامت عنایت عرفان مشرّف گردانید، و از حضیض منازل درکات و همی و علمی و عقلی، به ذروۀ مراتب درجات ذوقی و عینی وشهودی رسانید.» (مشارب الاذواق: 49-48 ).

رساله لوامع:« می گوید اگر نه بوی خوش و شمیم دلکش می فایح شدی راه صواب به صوب خمخانه او ندانستمی بردن و اگرنه لمعه نور و پرتو ظهور وی لایح کشتی بقدم و هم طریق و تصور حقیقت او نتوانستمی سپردن» (لوامع: 139) « اما طالبان قابل و مریدان صاحب دل که به استعداد و هبی و قابلیت کسبی ندیمان محفل و حریفان مجلس این طائفه‏‏اند» (لوامع :152).

هفتم: و شاید از همه مهم‏تر آنکه هر دو رساله برای تثبیت شرح خود از کلام منظوم بهره گرفته‏اند با این تفاوت که میرسیدعلی همدانی از قالب‏های غزل و قصیده و قطعه؛ ولی جامی، به استثنای یک مورد، تماماً از قالب رباعی استفاده کرده است.

(2). می توان گفت کاربرد واژۀ «لامعه» در این رساله همانند عبارت‏های پاورقی‏هایی است که در مکتوبات امروزی به‏‏عنوان توضیح و تبیین متن استفاده می‏شود.

(3) . این مجموعه شامل 23 رساله است. بنا بر اطلاعات کتابخانه تاریخ کتابت آن،  909 ق است. ولی بنا بر قطعه پایانی مکتوب در پایان مجموعه:

به آثار هستی است جامی اسیر

محیی الله آثار آثامه

(خداوند آثار گناهان وی را محو کناد!)

به تسوید این شرح توفیق یافت

مقرا بذلّات اقدامه

(در حالی که به لغزش های قدم هایش اقرار داشت)

و اذ قال اتممته قد یدا

بما قال تاریخ اتمامه

(وقتی گفت تمامش کردم به گفته او تاریخ پایانش روشن می شود )

به نظر می‏‏رسد سال 995 ق درست‏تر باشد.

(4). عدد 875 در پایان رساله نوشته شده است که احتمالاً شکل عددی محاسبه‏شدۀ حروف ابجدی رباعی پایانی رساله با عبارت «تاریخ مه و سال وی از شهر صفر» باشد و بعید می‏نماید که تاریخ کتابت نسخه باشد. با این‏حال، از آنجاکه دلیل متقنی برای رد یا تأیید این نظر نیست، تاریخ کتابت این نسخه 875ق در نظر گرفته شده است.

(5). در پایان نسخۀ رساله هیچ تاریخی نیست و محتمل تاریخ مذکور در پایان متن مجموعه آورده شده است.

(6). متن صفحات نسخه، شامل رباعیاتی است و رساله  لوامع در حاشیۀ متن اصلی نوشته شده است. پس از پایان رباعیات، بخش‏‏‏‏های پایانی رساله، در متن صفحات نوشته شده است.

(7). در پایان نسخۀ رساله هیچ تاریخی نیست و محتمل تاریخ مذکور در پایان متن مجموعه آورده شده است.



[1].  براعت استهلال یا شگرف‌آغازی،  آن است که سخنور یا نویسنده آغاز سرودۀ خود را چنان بنویسد که پیش‌زمینه‏ای برای ورود به مطلب اصلی سروده باشد و در آن به‏صورت تلویحی نتیجه و نهایت قصه را متذکر می‏شود.

[2] .  تمام ارجاعات به لوامع در این مقاله بر اساس نسخه ایرج افشار(1360، کتابخانه منوچهری) است.

[3]  . لازم به یادآوری است، این بخش از مقاله صرفاً در حیطۀ زبانی به بررسی سبک‏شناخنی  رساله می‏پردازد و  به حوزۀ فکری و عاطفی توجهی ندارد.

[4]. تأثر از زبان عربی باعث شده است که قید درون به تبعیت از مضاف‏الیه خود جمع بسته شود، در حالی که در زبان فارسی ترکیب درون خم‏ها درست‏تر است.

-        افشار، ایرج (1360)، سه رساله در تصوف،  لوامع و لوایح به انضمام...، انتشارات منوچهری: تهران.
-        افصح‏زاد، اعلی‏خان (1378)، نقد و بررسی آثار و شرح احوال جامی، دفتر نشر میراث مکتوب: تهران.
-        براون، ادوارد (1339)، از سعدی تا جامی ، ترجمۀ علی‏اصغر حکمت، به سرمایۀ کتابخانۀ ابن‏سینا: تهران.
-        بهار، محمدتقی (1382)، سبک‌شناسی، ج ۳، چاپ نهم، انتشارات امیرکبیر: تهران.
-        جهانبخش، جویا  (1394)، «ترجمه و تحریر جامی از خمریۀ ابن فارض»، نشریۀ پایگاه نور، شماره6.
-        ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (1378)، راهنمای تصحیح متون، دفتر نشر میراث مکتوب: تهران
-        دادبه، اصغر(1393)، «جامی»، دانشنامه یزرگ اسلامی، جلد17، مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی: تهران.
-        شکراللهی طالقانی، احسان‏الله (1385)، «تصنیف و تصحیف»، آینه میراث، دورۀ جدید، بهار 1385.
-        صلاح‏الدین، منجد (1355)، «تصحیح نسخه‏های خطی»، ترجمۀ حسین خدیوجم، آینه میراث، شماره سوم و چهارم.
-        مایل هروی، نجیب (1369)،  نقد و تصحیح متون، بنیاد پژوهش‏های آستان‏قدس‏رضوی: مشهد.
-        ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (1380) ، تاریخ نسخه‏پردازی و تصحیح، سازمان چاپ و انتشارات: تهران.
-        مؤسسه دائرة‏المعارف فقه اسلامی، دانشنامۀ جهان اسلام، جلد1: تهران.
-        همدانی، میرسیدعلی (1362). مشارب الاذواق، تصحیح محمد خواجوی، انتشارات مولی، تهران.