Understanding the transition of power creating of knowledge to power creating of knowledge sharing: Qualitative method

Document Type : Original Article

Authors

1 Associate Prof., Department of social Sciences, Faculty of Humanities, University of Tabriz, Tabriz, Iran.

2 PHD Student., Department of social Sciences, Faculty of Humanities, University of Tabriz, Tabriz, Iran.

Abstract

Purpose:  In today's world, epistemology, like other disciplines, has undergone fundamental changes, so that we witness transition from the power creation of knowledge to the power creation of knowledge sharing. Therefore, the purpose of this study was to understand the transition of power creating of knowledge to power creating of knowledge sharing at the viewpoint of graduate students of Tabriz University.
Methodology: This research was conducted using the grounded theory approach as a qualitative research method. The data were collected through interviews with 20 graduate students of Tabriz University selected through purposeful sampling method. Interviews continued to data saturation. The data were analyzed immediately after each interview based on open, axial and selective coding.
Findings: Findings indicated that in the view of graduate students, four important themes were the basis for sharing knowledge in universities and higher education institutions including religiosity, academic social capital, the promotion of academic services quality, and motivational factors. These main themes also had sub-themes as follow: in religiosity (belief in religious beliefs, science zakat, science publishing) in academic social capital (interpersonal trust, scientific community formation), in improving the quality of academic services (provision of facilities and resources, technological infrastructure), in motivational factors (macro support, micro support). The central issue in this research was the concept of academic social capital.
Conclusions: The result of this research showed that the majority of respondents expressed academic social capital as the main source of knowledge sharing but the impact of economic, cultural and motivational variables should also be regarded.

Keywords


مقدمه

با ورود به عصر اطلاعات و در سایۀ پیشرفت‎های فناوری اطلاعات و ارتباطات (ICT) آنچه بیش از هر چیزی برای سازمان‌ها در حالت کلی و برای دانشگاه‌ها به‎طور خاص اهمیت روزافزون پیدا کرده است، بحث مدیریت دانش و به‎تبع آن خلق و تولید دانش در عرصه‎های علمی مختلف و اشتراک‎گذاری یافته‎های جدید با دیگران است. در این میان، دانشگاه‎ها بنا به رسالت تخصصی خود، در فرایند رقابتی تولید و خلق یافته‎های علمی جدید و طرح ایده‎های بدیع، جایگاه و سهم بسزایی در نظام آموزشی هر جامعه‎ دارند. از طرفی‌ هم، بر اساس قانون برنامه پنج‎ساله پنجم توسعه و طبق مواد فصل دوم یعنی تولید علم و فناوری، بر نقش کلیدی آموزش و پرورش، آموزش فنی و حرفه‎ای و آموزش عالی در رسیدن به یک جامعۀ دانش‎محور تأکید شده است (فرج‎پهلو و همکاران،1394).

در جهان متحول کنونی، به گفتۀ «الوین تافلر» دوره جابجایی قدرت، بحث مدیریت سرمایۀ فکری و دارایی‌های ناملموس سازمان‌ها پس از طرح موضوعات مهندسی مجدد در دهۀ 1980و مدیریت کیفیت در دهۀ1990 به‎طور گسترده‎ای تحولات مدیریت را تحت تأثیر قرار داده است. در این میان، جدیدترین پارادایم مطرح در علوم انسانی و اجتماعی، مدیریت دانش است که اشتراک دانش هم یکی از مؤلفه‎های اساسی آن به شمار می‎رود که به‎عنوان «فعالیتی نظام‎مند در جهت انتقال و مبادله دانش و تجربه بین اعضای یک گروه یا سازمان با یک هدف مشترک تعریف می‎شود.» (پرندی،1388).  در سال‎های اخیر، پژوهش‌ها و مطالعات مختلف نشان داده‎اند که مدیریت دانش نقش حیاتی در اقتصاد جهانی و اهمیت اساسی برای رقابت در مؤسسه‌های بازرگانی و مراکز آموزشی ایفا می‎کند (سنتوبیلی و همکاران[1]،2:2017). اقتصاد امروز اهمیت دانش و سرمایۀ فکری را در سازمان‌ها نمایان ساخته است. سازمان‌ها به‎منظور دستیابی به مزیت‎های رقابتی، دانش مرتبط با شایستگی‌ را پوشش می‎دهند. مدیریت دانش، نوآوری سازمانی را تقویت و نقش مهمی را در موفقیت آن بازی می‎کند ( نگاین و همکاران[2]،692:2017). با اینکه، اشتراک دانش مزایای زیادی دارد، همچنان یکی از مسائل و چالش‌های اصلی برای سازمان‌هاست. موفقیت در پیاده‎سازی اشتراک دانش، به تمایل و اشتیاق فردی به اشتراک‎گذاری بستگی دارد. رفتارهای اشتراک دانش می‎تواند از طریق انگیزۀ افراد درگیر در این رفتارها ارتقا یابد(باک[3] و همکاران، 2005). اشتراک و انتقال دانش عوامل مهمی هستند که فرایندهای نوآوری و مزیّت‎های رقابتی را تحت تاثیر قرار می‎دهند (واجهالا ووسیتیک[4]، 2013). به‎طور کلی می‌توان گفت، اشتراک دانش «مبادلۀ دانش بین افراد، گروه ها، واحدهای سازمانی و سازمان‌هاست. این مبادله ممکن است متمرکز یا غیرمتمرکز باشد. در این راستا، «بهات»[5] (2003) چرخۀ مدیریت دانش را دربرگیرندۀ فعالیت‌های کسب، ثبت، انتقال، خلق و کاربرد دانش در سازمان می‎داند. کسب دانش شامل مجموعه‎فعالیت‌هایی است که به‎منظور کسب دانش جدید از خارج سازمان صورت می‎گیرد. فعالیت‎ها شامل میزان مشارکت اعضا در انجمن‎های علمی و میزان شرکت در دوره‌های آموزشی، همکاری سازمان با دانشگاه‌ها و سایر مراکز علمی است. ثبت دانش دربرگیرندۀ فعالیت‎هایی مانند استفاده از پایگاه‎های داده برای ثبت دانش سازمانی است. انتقال دانش هم از طریق فعالیت‌هایی مانند جلسه‎های بحث و تبادل نظر برای ارائه تجربه‎ها و شیوه‎های کاری و مشارکت و همکاری اعضا صورت می‎گیرد. خلق دانش نیز به‎واسطۀ تشکیل گروه‎های یادگیری و بحث آشکار دربارۀ تجارب در سازمان شکل می‌گیرد (الوانی و همکاران،44:1386).

با مرور آثار اندیشمندان و فلاسفه به‎راحتی می‎توان به این نکته که دانش یا دانایی مساوی با قدرت و توانایی است، رسید. این پارادایم در آثار اندیشمندانی نظیر نیچه و فوکو به‎روشنی مشاهده می شود. «فردریش نیچه» عقیده داشت دانش، ابزاری در خدمت قدرت است. دانش‎دوستی یا تمایل به دانستن، بر خود قدرت، یعنی نوع خاصی از انگیزش در یک موجود برای چیرگی بر قلمروی خاص از واقعیت و به‎خدمت‎گرفتن آن تکیه دارد. لذا، نیچه این اصل را مطرح کرد که تمامی شکل‎های دانش، برآمده از تأویل و متکی بر خواست‎سالاری و قدرت هستند. مهم نیست که چیزی حقیقت دارد یا نه؛ مهم این است که چه تأثیری می‎آفریند. «فوکو» با بهره‎گیری از دیدگاه‌های نیچه، رابطه قدرت  و دانش را بررسی کرده است(مرادی،173:1394). ولی آنچه اخیراً مطرح است، نقش تسهیم دانش در تولید قدرت و مواردی از این دست است که به نوعی «نوناکا و تاکه‎چی» بر آن انگشت گذاشته‌اند.در اشتراک دانش، تمرکز بر روی سرمایۀ انسانی و تعامل‎های میان آنهاست (پالین و سونسون[6]، 2012). در این راستا، «گاتین» (1999) معتقد است  اشتراک دانش در دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی اهمیت زیادی دارد زیرا اعضای هئیت‎علمی و دانشجویان در فعالیت‌های خود پیوسته در فرایند خلق، نشر و یادگیری دانش درگیر هستند. با وجود این، کامیابی و موفقیت مؤسسه‎های آموزش‎عالی اصولاً وابسته به سرمایۀ فکری استادان و دانشجویان و قابلیت‎های آنان برای رشد و بقا در یک محیط پویاست. بدین‎منظور، اعضای هئیت‎علمی و دانشجویان باید نقش در حال تغییر خود را از نگهداشت دانش به تسهیم آن در جامعۀ دانایی‎محور بشناسند و به آن پاسخ مناسب دهند. این امر نیازمند درگیرشدن همۀ آنها و کلیۀ فراگیران در فرایند مدیریت دانش و کوشش برای تغییر پارادایم قبلی «دانش قدرت است» به پارادایم جدید «اشتراک دانش قدرت است» خواهد بود (حسین قلی‎زاده، 63:1389). اگرچه برخی اعتقاد دارند که دانش قدرت است، به‎نظر می‎رسد دانش به‎خودی خود قدرت نیست بلکه چیزی که به افراد قدرت می‎دهد، بخشی از دانش آنهاست که با دیگران به اشتراک می‌گذارند (مک درموت و اودیل[7]، 2001). این پارادایم توسط اندیشمندانی نظیر «نوناکو و تاکه‎چی» (1995) مطرح شده است.

دانشگاه تبریز یکی از دانشگاه‌های سطح یک کشور و دارای رسالت‌های علمی، آموزشی و پژوهشی است. نظیر دانشگاه‎های دیگر، این دانشگاه در راستای رسالت خود سعی در بسترسازی برای خلق و تولید دانش دارد تا به پیشبرد اهداف و توسعۀ علم و دانش در سطح ملی و بین‎المللی کمک کند. مسئله اصلیِ پژوهش حاضر، فهم گذار از قدرت‎آفرینی دانش به قدرت‎آفرینی اشتراک دانش از نظر دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه تبریز است. اینکه  دانشجویان چه تلقی‎ای از اشتراک دانش دارند؟ از نظر آنها عوامل مؤثر بر اشتراک دانش چه هستند؟ پیامدهای اشتراک دانش و راهکارهای پیاده‎سازی آن در دانشگاه از نظر دانشجویان تحصیلات تکمیلی کدام‌ها هستند؟

مبانی نظری

از نظر «دیویس» (1989) ارزش درک‎شده به فرایندی گفته می‎شود که فرد باور دارد با اتخاذ رفتاری مشخص و یا بهره‎گیری از نظامی خاص، عملکرد فردی و حرفه‎ای او ارتقا می‌یابد. همچنین به‎معنای میزان شدت گرایش افراد به کسب و شناسایی دانش دیگران بر پایۀ میزان ارزش درک‎شده از دانش آنان است. مطالعات مرتبط با ارزش درک‎شده بین ارزش و نگرش رفتاری فرد رابطۀ مثبت و معناداری را نشان داده‌اند. بر این اساس، ارزش درک‎شده در رابطه با اشتراک دانش می‌تواند مواردی نظیر درک امکان رشد فردی و حرفه‎ای بهتر، پرداخت هزینۀ کمتر،کارآیی بیشتر، صرف زمان کمتر و دسترسی به گزینه‎های قابل انتخاب بیشتر باشد (کفاشیان کاخکی و همکاران،1396). پژوهش‎های متعدد نشان داده‌اند قصد و نیّت اشتراک دانش عمدتاً تحت تأثیر ارزش‌های روان‎شناختی نظیر اعتبار، احترام و خودارزشمندی است. ارزش‎های روان‎شناختی چند گونه است. نخست، ارزش دانش جدید (نظیر مهارت، روش، ایده و راز موفقیت) که در فرایند اشتراک دانش از مبادلۀ منابع دانش  به‎دست می‎آید. دوم، خودارزشمندی است که به‎معنای بهبود خودکارآمدی نسبت به رضایت از اشتراک دانش است. همچنین ارزش اجتماعی که دربرگیرندۀ احترام به همسالان، پایگاه، اعتبار و پرستیژ در فرایند اشتراک دانش است (یو و زو[8]، 2015).  در این راستا، «یان و همکاران»[9] (2015) در پژوهشی با عنوان «رفتار اشتراک دانش در بین اعضای مرکز پژوهش اطلاعات» به این نتیجه رسیده‌‎اند که محرک‌های درونی و بیرونی به‎طور معناداری بر قصد و نیّت اعضای مرکز به اشتراک دانش، تأثیر دارد. سرمایۀ شناختی و ارتباطی تأثیر مثبت و معناداری بر میزان اشتراک دانش اعضای مرکز دارد؛ درحالی‎که سرمایۀ ساختاری تأثیر مثبت و معناداری بر قصد اشتراک دانش نداشت. قصد و نیت اشتراک دانش اعضای مرکز به‎طور معناداری با رفتار اشتراک دانش واقعی آنان مرتبط است (یان و همکاران، 2015). «محمودی و همکاران» (1396) در پژوهش خود به این نتیجه رسیدند که میانگین عوامل شناختی ‎_ ‎اجتماعی و همچنین رفتار اشتراک دانش و ابعاد آن در میان جامعۀ پژوهش کمتر از حدّ مطلوب است. در میان عوامل شناختی _ اجتماعی، دیدگاه مشترک بیشترین و اعتماد کمترین میانگین را دارد. بر اساس مدل برازش‎شده، متغیرهای اعتماد، دیدگاه مشترک و قوّت رابطه بر رفتار اشتراک دانش اعضای هیئت‎علمی تأثیرگذار هستند (محمودی و همکاران،1396).

نظریۀ رفتار برنامه‎ریزی‎شده «آجزن»[10] چارچوبی را برای مطالعۀ نیّات رفتاری دانشگاهیان و رفتار واقعی اشتراک دانش به‎وجود می‎آورد. به نظر «اجزن» (1985) رفتار انسان به‌وسیله سه نوع از باورهای برجسته پیش‎بینی می‎شود: باورهای رفتاری نسبت به نتایج احتمالی یا ویژگی‎های رفتاری، باورهای هنجاری نسبت به انتظارهای هنجاری دیگران و باورهای کنترلی نسبت به حضور عواملی که کارآیی رفتار را تسهیل یا باز می‎دارد. در کل، باورهای رفتاری، نگرش مطلوب و نامطلوب نسبت به رفتار را به‎وجود می‌آورد، باورهای هنجاری منجر به فشار اجتماعی درک‎شده یا هنجارهای ذهنی می‎شود و باورهای کنترلی، کنترل رفتاری درک‎شده را افزایش می‎دهد (اسکاییک و اوسمان[11]،165:2015). شکل1 فرایند تأثیرگذاری نظریۀ رفتار برنامه‎ریزی‎شده بر اشتراک دانش را نشان می دهد.

 

 

 

شکل1. تئوری رفتار برنامه ریزی شده

بر اساس این نظریه ادعا می‎شود که نظرها و اعتقادهای شخصی فرد بیشتر رفتارهای او را توضیح می‌دهند. در این نظریه، قصد و نیّت به‎مثابۀ یک عامل کلیدی شناخته می‌شود که معطوف بر عوامل انگیزشی است که روی رفتار تأثیر می‎گذارد. در واقع، نشان می‎دهد که افراد چگونه برانگیخته شده و تلاش می‌کنند تا رفتار را عملی سازند. به‎عنوان یک قانون کلی، هر چه انگیزۀ افراد برای درگیرشدن در رفتار بیشتر باشد، عملکرد نیز بهتر می‎شود. بنابراین، اینکه موفقیت افراد در اجرای رفتار به انگیزش (قصد و نیت) و توانایی (کنترل رفتاری) آنان بستگی دارد، ایدۀ جدیدی نیست. حتی فرض بر این است که انگیزش و توانایی به‎صورت تعاملی بر موفقیت رفتاری تأثیر می‎گذارند. طبق نظریۀ رفتار برنامه‌ریزی‎شده، انگیزۀ اساسی افراد در انجام‎دادن رفتار، تحت تأثیر پیامدهای ناشی از انجام رفتار (نگرش‎های رفتاری)، هنجارهای محیط فعالیت (هنجارهای ذهنی)، فرصت‌ها و منابع لازم برای انجام یک رفتار (ادراک کنترل‎شده) است (خونیکی درمیان و همکاران،136:1395). نظریۀ ساختاربندی رویکردی است که توسط «آنتونی گیدنز» (1984) مطرح شده است. در این نظریه، روابط اجتماعی در زمان و مکان به‎عنوان نتایج عملکرد دوگانگی ساختار در نظر گرفته می‌شوند. این نظریه بر وابستگی متقابل عاملیت انسانی و ساختار اجتماعی تأکید دارد. بر این اساس، ساختارهای اجتماعی نباید موانع کنش و سرکوبگر توانایی عامل برای عمل‎کردن تلقی شوند بلکه به‎مثابۀ چیزی باید تلقی شوند که در تولید کنش درگیر هستند. ویژگی ساختاری روابط اجتماعی، وسیله‌ای را به‎وجود می‎آورد که توسط آن افراد عمل می‌شود. آنها همچنین نتایج آن کنش‌ها هستند. برای تبیین اشتراک دانش با نظریه ساختاربندی، می‎توان گفت تسهیم دانش در بین افراد، رابطه‌ای اجتماعی در بین آنان به‎وجود می‎آورد، درحالی‎که رابطۀ اجتماعیِ موجود در بین افراد به روش‌هایی که آنان دانش‌شان را به اشتراک می‌گذارند، تأثیرگذار است (بوئر، 2005). «اسکندری و ولوی» (1396) در پژوهشی با عنوان «بررسی موانع و راهکارهای تسهیم دانش در شرکت‎های مستقر در پارک‌های علم و فناوری» به این نتیجه رسیدند که در میان مؤلفه‌های مورد مطالعه با توجه به نقطه برش‎های تعیین‎شده، عوامل تکنولوژیکی پایین‌تر از متوسط و عوامل فرهنگی، ساختاری و فردی در حد متوسط بودند. لذا در راستای افزایش تسهیم دانش در پارک علم و فناوری، راهکارهایی کاربردی مانند تشویق رفتارهای تسهیم دانش شرکت‌ها، برگزاری کارگاه‌های آموزشی در رابطه با تسهیم دانش و مزایای آن، گرفتن پروژه‎های بزرگ و تقسیم کار تخصصی بین شرکت‌ها، پیشنهاد گردید (اسکندری و ولوی، 1396).

نظریۀ مبادله اجتماعی یکی از مدل‌های مورد استفاده در تعامل‎های بین فردی است که رفتار، عاطفه، فرآورده‌ها و ارتباط را دربر می‌گیرد. رویکرد مبادلۀ اجتماعی ریشه در نظریۀ «هزینه‎_ فایده» دارد که بسیار شبیه به مبادلۀ اقتصادی است. مبادله اجتماعی مرتبط با هزینه و فایده اجتماعی، ناملموس (نظیر احترام، افتخار، دوستی و مراقبت) است و به‎واسطۀ قوانین و قواعد آشکار یا قراردادها پوشش داده نمی‎شود. مانند مبادلۀ اقتصادی، در مبادلۀ اجتماعی فرض بر این است که افراد زمانی در مبادله حضور می‎یابند که انتظار دارند پاداش‌شان از مبادله، هزینه شرکت و حضور در آن را توجیه کند (سود بیشتر از زیان باشد). تفاوت اصلی بین مبادلۀ اجتماعی و اقتصادی در این است که در مبادلۀ اجتماعی هیچ تضمینی وجود ندارد که پاداش‎های متقابل در هزینه‎هایی که سرمایه‎گذاری کرده است، برگشت داده شود. از آنجاکه برخلاف مبادله اقتصادی هیچ قانون و قاعده‎ای برای پوشش اطلاعات وجود ندارد، تنها تضمین در مبادله اجتماعی نیات همکاری‌جویانه طرف مقابل است. برای مثال، باوری که در طرف مقابل برای جبران انتظارها وجود دارد. در حالت کلی، فرایند اشتراک دانش به‎عنوان فعالیت انسانی در نظریۀ مبادله، چنین تبیین می‎شود. نخست، اشتراک دانش مجموعه‎ای از مبادله‌هاست. دوم، افراد در گروه‎های واقعی منافع خود را  ارزیابی می‎کنند. سوم، موفقیت اشتراک دانش در گروه‌های واقعی در گروِ جبران آن است (لین و همکاران[12]، 2004). «بیرانوند و همکاران» (1396) در پژوهش خود با عنوان «بررسی عوامل مؤثر بر تسهیم دانش کتابداران و ارائه مدل پیش‎بینی رفتار آنها» به این نتیجه رسیدند که متغیرهای تبادل اجتماعی و پذیرش فناوری اطلاعات بر تسهیم دانش تأثیر دارند. وجود اعتماد متقابل میان کتابداران و سازمان و ایجاد تفکر ذهنی مثبت در ذهن آنان سبب بهبود ذهنیت آنها نسبت به فعالیت‌ها و پیچیدگی‌های استفاده از سیستم تسهیم دانش می‎شود (بیرانوند و همکاران، 1396).

بنابراین، می‎توان گفت نظریۀ مبادلۀ اجتماعی مبتنی بر نظریۀ انتخاب عقلانی است که بیشتر در سطح خرد مطرح است. به‎عبارت دیگر، افراد زمانی تصمیم به انجام کنشی می‌گیرند که قبلاٌ حساب سود و زیان آن را کرده باشند و وقتی که سود و منفعت آن عمل بیشتر از ضرر و زیان آن باشد، تمایل بیشتری به انجام آن عمل نشان می‌دهند. در این میان، متغیر کلیدی اعتماد بین‎فردی نقش حیاتی دارد؛ یعنی افراد در صورتی که بستر را برای یک رفتار در پژوهش حاضر (اشتراک دانش) مناسب ببینند، انگیزش کافی برای کنشگری در این رفتار را خواهند داشت.

روش

این پژوهش به روش کیفی و با بهره‎گیری از رویکرد داده‌بنیاد، به دنبال فهم عمیق عوامل زمینه‎ساز اشتراک دانش است.  «گلیزر و اشتراوس» در دهۀ1960 این روش را ارائه کردند. این شیوه بر استفاده از مراحل تحلیل داده‌ها از طریق کدگذاری باز، محوری و گزینشی تأکید دارد. به‎کاربردن این سه حالت کدگذاری حاکی از آن است که پژوهشگران از طریق معیّن به تکوین نظریه می‎پردازند (فتحی و همکاران،112:1392). در این پژوهش از تکنیک مصاحبۀ عمیق برای جمع‎آوری اطلاعات تا زمان حصول اشباع نظری استفاده شده است. مصاحبه‌ها توسط محقق به‎صورت حضوری در یک جلسه به مدت پنجاه دقیقه در محل دانشگاه انجام شد. اظهارات مصاحبه‎شونده با استفاده از ضبط صوت، ضبط و پس از اتمام مصاحبه، به‎صورت لفظ‎به‎لفظ پیاده شد. جامعۀ مورد مطالعه را دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه تبریز تشکیل می‌دهند. با توجه به مفروضات اساسی و زیربنایی رویکرد کیفی در پژوهش حاضر، تعداد نمونه قبل از اجرای پژوهش تعیین نشده و فرایند نمونه‎گیری تا زمانی ادامه پیدا کرد که نوعی اشباع اطلاعاتی حاصل شود؛ بدین‎معنا که در جریان مصاحبۀ اطلاعاتی جدیدتر از داده‌ها استخراج نگردد. به‎طور کلی، هدف از انتخاب موردها در پژوهش کیفی، فهم عمیق پدیده‌های مورد بررسی و در اغلب موارد، کشف نظریه‌هاست، نه تعمیم از نمونه به جامعه. در پژوهش حاضر، بر اساس روش نمونه‎گیری هدفمند و معیار اشباع نظری، بیست‎نفر از دانشجویان تحصیلات تکمیلی در این مطالعه شرکت کردند. در مطالعۀ حاضر برای اعتبار و اعتمادبخشی به داده‎ها از قابلیت اعتبار، انتقال‎پذیری، قابلیت اعتماد و قابلیت تأیید استفاده شد. قابلیت اعتبار بدین‎معناست که ساختار و معنای پدیدۀ مورد نظر تا چه حد به نحو مناسب و مطلوب بازنمایی می‎شود (اسماعیلی و امیدی، 187:1391). به‎منظور برآورد قابلیت اعتبار پژوهش، از دانشجویان تحصیلات تکمیلی مصاحبه به‎عمل آمد. برای افزایش معیار انتقال‎پذیری سعی شد به معرفی کامل طرح پژوهش پرداخته شود. به یک معنا، قبل از شروع مصاحبه، مصاحبه‎شوندگان از هدف انجام پژوهش اطلاع یافتند و رضایت خود را از ضبط اظهارات‌شان اعلام کردند. معیار قابلیت تأیید از طریق بازبینی و بررسی دقیق اطلاعات و بازبینی توسط شرکت‎کنندگان پژوهش به‎دست آمد.

یافته‎ها

میانگین سنّی دانشجویان مورد مطالعۀ این پژوهش26 سال و از رشته‎های مختلف دانشگاه تبریز بودند.50% مصاحبه‎شوندگان دانشجوی دختر و 50% آنان دانشجوی پسر بودند. مقطع تحصیلی70% مشارکت‎کنندگان پژوهش حاضر دکتری و
30% کارشناسی ارشد بودند. در پژوهش حاضر به‎منظور فهم عمیق اشتراک دانش، مشارکت‎کنندگان به پرسش‎های زیر پاسخ دادند: 1. تصور شما از اشتراک دانش چیست؟ 2. به نظر شما چه عواملی در اشتراک دانش تأثیرگذار است؟ 3. پیامدهای اشتراک دانش به نظر شما چیست؟ 4. چه راهکارهایی در امر پیاده‎سازی اشتراک دانش در دانشگاه می‎تواند کارساز باشد؟

شایان ذکر است، پرسش‎ها از قبل تعیین نشده بود و در فرایند مصاحبه و به فراخور بحث میان محقق و مصاحبه‎شوندگان شکل می‎گرفت.

جدول 1. کدگذاری باز، محوری و گزینشی، فراوانی مفاهیم استخراج شده

مفاهیم استخراج شده  (فراوانی تکرار)

مضمون فرعی

فراوانی

مضمون اصلی

توصیه دین(5)/ زکات‎العلم نشره (10) / توصیه انبیا و اولیای دین(4)/ تقبیح حبس دانش در دین (4)/ تلقی اشتراک دانش به عنوان فضلیت(5)/ اعتقاد و باور فردی(8) /  اصول اخلاقی فرد(4)

اعتقاد و باور فردی

40

دینداری

زکات علم: نشر علم

افزایش دوستی و دلبستگی(4)/ جریان متقابل(4) / کار تیمی و گروهی(5) / ارتباطات زیاد(5)/ اعتماد بین فردی(12)/ امانتداری و تعهد(3)/ تکنیک‎های تیم‎سازی(7)/ بده‎بستان‎های علمی(5)/ ارتباط بین گروه‌ها (7)/ برگزاری جلسات هم‎اندیشی(5)/ ایجاد یک اجتماع علمی (10)/ گسترش انجمن‎های علمی غیر رسمی(6)/ اصول کنشی فرد(4)/ همکاری بین انجمن‎ها(5)/ تشکیل اجتماع علمی(5)/ تقویت سرمایۀ دانشگاهی(6)/ تقویت شورای دانشگاهی(4)/ تقویت فضای گفتگو و تعامل(5)/ تعامل بین استادان (4)/ ایجاد نگرش‌های همکاری(2)/ تعریف طرح‎های پژوهشی بین‎رشته‎ای(2)/ دانشگاه یادگیرنده(1)/ تقویت احساس همدلی(3)/ تقویت اجتماع علمی(4)/ تقویت سرمایه ارتباطی(4)/ تقویت ارتباطات و تعاملات(5)/تجارب عمومی اجتماعی(1)

اعتماد بین فردی

124

سرمایه اجتماعی دانشگاهی

تشکیل‌اجتماع علمی

تأمین امکانات و منابع (10)/ امکانات فیزیکی و فنی (8)/ بسترسازی از سوی دانشگاه(5)/ زیرساخت‎های اطلاعاتی و ارتباطی(12) / بهره‎گیری از امکانات تکنولوژیکی(9)/ استفاده از فضای مجازی(6)/ تأمین فضای فیزیکی لازم (4) / تهیۀ کارگاه‎های مجهز (7)

امکانات و منابع

61

ارتقای کیفیت خدمات دانشگاهی

زیرساخت‌های تکنولوژیکی

ارزش‎گذاری از سوی دانشگاه(9)/ محرک‎های تشویقی(14)/ پاداش‎های مادی و معنوی(10)/ ارج‎گذاری به استادان و دانشجویان (8) / حمایت‌های دولت (13)/ ارائه پاداش‎های مادی(4)/ استفاده از ابزارهای تشویقی(6)/ اختصاص پژوهانه به طرح‎های کاربردی(5)/ تسهیل سفرهای مطالعاتی(6)/ ایجاد انگیزه برای پژوهشگران(8) / امتیاز به استادان دارای یافته‎های علمی جدید(8)

حمایت‌های کلان

91

عوامل انگیزشی

حمایت‌های خرد

 

تجزیه و تحلیل داده‌های تحقیق در خصوص قدرت‎آفرینی اشتراک دانش، منجر به استخراج مقولات زیر گردید:

1. دینداری

بسیاری از مشارکت‎کنندگان در پژوهش حاضر دین و توصیۀ دین اسلام برای نشر و انتقال دانش به دیگران را عامل اصلیِ  اشتراک دانش در دانشگاه می‎دانستند. مضمون اصلیِ دینداری در دو مؤلفه «اعتقاد و باور دینی» و «زکات علم، نشر علم» طبقه‎بندی شده است.

1-1  اعتقاد و باور دینی

در اظهارات برخی از مصاحبه‎شوندگان کاملا آشکار بود که باورهای دینی دلیل روشنی بر اشتراک دانش از سوی آنهاست. یکی از مهم‎ترین انگیزه‎های مصاحبه‎شوندگان برای اشتراک دانش، باور دینی فرد بود زیرا بر این اعتقاد بودند که دین اسلام آنها را نسبت به نشر دانش و انتقال آن به دیگران تشویق و ترغیب می‌کند. برای مثال، یکی از دانشجویان تحصیلات تکمیلی بیان می‎کرد:

«در سطح فردی اعتقاد و باور دینی به اشتراک دانش، از عوامل مهم در ارتباط با این موضوع است». 

1-2  زکات علم، نشر علم

برخی از مشارکت‌کنندگان بر این عقیده بودند که هر چیزی زکاتی دارد و زکات علم هم نشر و انتقال آن است. در واقع، تسهیم دانش را فضیلت تلقی می‎کردند که توصیۀ اکید دین، روایات و احادیث انبیا و اولیای الهی بوده است. حتی برخی از مصاحبه‎شوندگان قدرت را در اشتراک دانش می‎دیدند. در این رابطه، دانشجوی کارشناسی‎ارشد ادبیات فارسی بیان می‎کرد:

«در نگاه دینی تأکید بر اینکه هرکسی درصورت دارا بودن دانش و اطلاعات باید آن را به دیگری هم انتقال بدهد». « اگر این کار رو بکند  به نظر می‎رسد که بیشتر از زمان حبس آن می‌تواند در نظر دیگران جایگاه و قدرت پیدا کند».

یکی از دانشجویان دکتری رشته حقوق در رابطه با حبس دانش بر این باور بود که اصولاً دین اسلام و آنچه که در سیره و زندگی معصومان(ع) می‎بینیم، نشان‎دهندۀ نشر علم و دانش در ابعاد آشکار و پنهان آن است و چنین بیان می‎کرد:

«اگر سیره زندگانی معصومان(ع) را مطالعه کنیم متوجه می‎شویم که اساساً با حبس و ذخیره علم و دانش مفید مخالف و بر این اعتقاد بودند که علم نافع باید در اختیار دیگران قرار بگیرد تا دیگران هم از آن استفاده کنند».

دانشجوی دیگری تصریح می‎کرد که: 

«وقتی توصیه شده زکات‎العلم نشره، به نظر می‎رسد که دین هم در آموزه‎های خود به این امر مترقی تأکید داشته است.»

2. سرمایۀ اجتماعی دانشگاهی

یکی از متغیرهای تأثیرگذار در استقرار و پیاده‎سازی اشتراک دانش در دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی، سرمایۀ اجتماعی است که با افزایش آن نوعی اعتماد بین فردی در بین دانشجویان به‎وجود می‎آید و بستر مناسبی برای تسهیم دانش است. مقوله‎های فرعی زیر هم از مقولۀ اصلیِ سرمایۀ اجتماعی دانشگاهی قابل استخراج است:

2-1  اعتماد بین‎فردی

برخی از مشارکت‎کنندگان اعتماد بین‎فردی را  اساسی‎ترین عامل تأثیرگذار در اشتراک دانش می‎دانستند. بسیاری از مطالعات، اعتماد را از عوامل کلیدی تسهیم دانش در سازمان‎ها و دانشگاه‎ها معرفی کرده‎اند.

دانشجوی دکتری اقتصاد هم بر اهمیت اعتماد بین فردی تأکید می‌کرد و بیان می‎داشت:

« بدون وجود اعتماد امر اشتراک دانش میسر نیست. نخست باید اطمینان داشته باشم که دیگران از دانش و اطلاعات من به اسم خود استفاده نمی‎کنند». 

یکی دیگر از دانشجویان دکتری بیان می‌داشت:

« اعتماد بین‎شخصی کمک می‎کند که اگر من به همکلاسان خود اعتماد داشته باشم، راحت‌تر بتوانم یافته‎های پژوهشی خود را در اختیار دیگران قرار دهم».

2-2  تقویت سرمایۀ دانشگاهی

برخی از مشارکت‌کنندگان تقویت سرمایۀ ‌دانشگاهی را  بهترین راهکار اشتراک دانش در دانشگاه‌ها می‎دانستند.

یکی از مشارکت‎کنندگان اظهار داشت:

«راهکار بهتر به نظر من تقویت سرمایه‎های دانشگاهی است. از طریق تقویت ارتباطات و تعاملات استادان و ایجاد بستر اعتماد در بین آنها، تمایل به اشتراک دانش افزایش می‎یابد».

یکی از دانشجویان دکتری بیان می‎کند:

«به نظر من همکاران هم‎رشته دائم باید با یکدیگر در تعامل باشند. باید این نگرش به‎وجود آید که همه‎چیز را همگان دانند و یک نفر همه‎چیزدان نیست. به‎همین خاطر، باید تعامل‎های سازنده‎ای بین استادان وجود داشته باشد».

یکی دیگر از دانشجویان مقطع دکتری، یکی از پیامدهای مثبت اشتراک دانش را بازتولید تعاملات اجتماعی استادان می‎دانست و تصریح می‌کرد:

«در اشتراک دانش، تعامل‎های اجتماعی استادان بازتولید می‎شود، مسائل و پدیده‎های مختلف بهتر تبیین می‎شود و شناخت جامع‌تری از آنها به‎دست می‎آید».

2-2  تشکیل اجتماع علمی

نزدیک به50% مشارکت‎کنندگان، تشکیل اجتماع علمی را از عوامل و راهکارهای اصلی و مؤثر در اشتراک دانش می‎دانستند و بر برگزاری جلسات هم‎اندیشی، گسترش انجمن‎های علمی غیررسمی، همکاری بین انجمن‎ها، تجارب عمومی اجتماعی و ارتباط بین گروه‌ها تأکید می‎کردند.

دانشجوی کارشناسی ارشد دانشکدۀ حقوق و علوم اجتماعی بیان می‎کرد:

«اگر در داخل یک جامعۀ علمی بیاییم یک اجتماع کوچک علمی ایجاد کنیم؛ مثلا در داخل یک دانشگاه بزرگ یک انجمن‌ علمی کوچک داشته باشیم، این انجمن‌ها دقیقاً می‌توانند بر اشتراک دانش و یافته‎های علمی نظارت داشته باشند».

یکی از دانشجویان دکتری هم فعال‎سازی انجمن‎های علمی را از راهکارهای مؤثر در تسهیم دانش می‎دانست و بیان می‌کرد:

« فعال‎کردن انجمن‎های علمی و برگزاری دوره‎های مرور یافته‎های پژوهشی جدید می‎تواند در این زمینه خیلی مؤثر باشد».

یکی از دانشجویان دکترای دانشگاه تبریز دربارۀ اشتراک دانش اظهار داشت:

«انجمن‎های علمی با برگزاری نشست‌های علمیِ تخصصی، حلقه‌های مطالعۀ مقالات و پژوهش‎های جدید و استخراج یافته‎های علمیِ بدیع و ارائه آن به اعضای انجمن می‎توانند در اشتراک دانش مؤثر باشند».

3. ارتقای کیفیت خدمات دانشگاهی

بنا به اظهارات20% از مشارکت‌کنندگان، عامل زیرساخت‌ها در ارتباط با اشتراک دانش اهمیت فراوانی دارد. این زیرساخت‎ها دربرگیرندۀ منابع و امکانات، امکانات فنی، بهره‎گیری از امکانات تکنولوژیکی و... است.

   3-1  تأمین امکانات و منابع

به باور برخی از مشارکت‎کنندگان دانشگاه‎ها برای کمک به اشتراک دانش باید امکانات فیزیکی و فنی و فضاهای لازم را بسترسازی و تأمین کنند. یکی از دانشجویان کارشناسی‎ارشد رشته عمران براین باور بود که:

« اگر دانشگاه بتواند امکاناتی از قبیل اتصال به پایگاه‎های اطلاعاتی دنیا و تجهیزات کارگاه‌ها و کلاس‌ها را تأمین و تهیه کند، گام‎های مؤثری در این زمینه برداشته است».

دانشجوی دکترای رشتۀ برق هم در این خصوص اظهار می‌کرد:

« با قراردادن امکانات لازم در اختیار دانشجویان تحصیلات تکمیلی، دانشگاه می‎تواند در مسیر تولید و خلق یافته‎های جدید دانشجویان مؤثر باشد. برای مثال، فراهم‎ساختن مواد لازم برای برخی از پژوهش‎های کاربردیِ رشته‎های فنی و علوم پایه و کمک به چاپ‎ونشر رساله‎های کاربردی و دارای یافته‎های علمی در رشته‎های علوم انسانی و اجتماعی می تواند مساعدت بکند».

3-2  زیرساخت‎های تکنولوژیکی

یکی از راهبردهای مدیریت دانش، اشتراک دانش است که با فناوری اطلاعات همبسته و نزدیک است. برای مثال، شرکت‎ها و سازمان‎ها می‎توانند صفحات وب پیشرفته‎ای برای اشتراک‎گذاری دانش به‎وجود آورند.

یکی از دانشجویان دکترای برنامه‌ریزی شهری با بیان اینکه ابزار و امکانات تکنولوژیکی در دنیای امروز با سرعت زیادی در حال تغییر و تحول است، گفت:

« اگر کلاس‎های درس دانشگاه به سیستم‎های پروژکتور مجهز باشند، دانشجویان و استادان بهتر می‎توانند یافته‎های علمی و اطلاعات جدید خود را در اختیار دیگران قرار دهند».

دانشجوی ارشد رشتۀ مکانیک دانشگاه تبریز، زیرساخت‎های فنّاوری را یکی از عوامل تسهیل‎کنندۀ اشتراک دانش می‎دانست و می‎گفت:

«دانشگاه‎ها هم باید امکانات فنی و فضای آموزشی خوب و هم زیرساخت‎های اطلاعاتی و ارتباطی را تجهیز و تسهیل کنند».

4. عوامل انگیزشی

یکی از راهکارهای اساسی برای اشتراک دانش در دانشگاه‌ها عوامل مرتبط با محرک‎های تشویقی و پاداش‎های مادی و معنوی بود که از اظهارات مشارکت‎کنندگان استخراج شده است. مضامین فرعیِ مستخرج از مضمون اصلی در مقوله حمایت‎های کلان و خرد طبقه‎بندی شده‎اند.

4-1  حمایت‎های کلان

حمایت‎های سطح کلان، چه از سوی دولت و چه از سوی دانشگاه، از عوامل مؤثر بر اشتراک دانش است. «فیلیپس و برهن»[13] (1997) حمایت اجتماعی اطلاعاتی را به‎دست‎آوردن اطلاعات ضروری از طریق تعامل‎های اجتماعی با دیگران تعریف کرده‎اند. به‎عبارت‎دیگر، حمایت اطلاعاتی شامل ارائۀ توصیه‌ها، جهت‌گیری‌ها، پیشنهادها یا بازخوردها به یک فرد نسبت به چگونگی عملکرد اوست.

یکی از دانشجویان دکترای اقتصاد بر این باور بود که:

«در سطح کلان، حمایت‎های دولت به‎طُرُق مختلف می‎تواند فرصت‎های زیادی را برای به‎ اشتراک‎گذاری دانش و یافته‎های جدید دانشجویان فراهم کند؛ از دادن پاداش‎های مادی به یافته‎های جدید تا فراهم‎ساختن فرصت‎های مطالعاتی داخل و خارج».

دانشجوی دکترای برنامه‎ریزی شهری به‎نوعی اظهار می‎دارد:

«در سطح کلان باید به کارهای گروهی و تیمی ارج داده و این امر در دانشجویان نهادینه شود؛ یعنی از طرح‎های گروهی و تیمی بیشتر حمایت شود».

4-2 حمایت‎های خرد

بسیاری از مشارکت‎کنندگان حمایت‎های خرد همچون استفاده از ابزارهای تشویقی، محرک‎های تشویقی، پاداش‎های مادی و معنوی را از راهکارهای مؤثر در اشتراک دانش می‎دانستند. دانشجوی دکترای رشتۀ جامعه‌شناسی در ارتباط با راهکارهای پیاده‎سازی اشتراک دانش چنین می‎گفت:

« یک راه که می‎تواند خیلی تأثیرگذار باشد و به نظرم یک راهکار می‎تواند باشد این است که تشویق‎های مادی را در دانشکده‎ها و دانشگاه زیاد کنند. این می‎تواند از طریق برگزاری مسابقات ارائۀ یافته‎های علمیِ جدید و خلاقیت و پویایی در درون دانشگاه‎ها باشد».

یکی از دانشجویان دکترای جامعه‌شناسی، در این رابطه چنین می‎گوید:

«در گروه‎های علمی واقعا باید برای دانشجویانی که یافته‎های علمی جدید ارائه می‎دهند، امتیازهای خاصی قائل شوند که آنها هم متوجه این امتیاز باشند».

نتایج به‎دست‎آمده از مصاحبه‎های مشارکت‌کنندگان پژوهش حاضر نشان می‎دهد عوامل زمینه‎ساز اشتراک دانش تک‎علتی نیست و عوامل متعددی در استقرار و پیاده‎سازی اشتراک دانش در دانشگاه‌ها تأثیرگذار است. آنچه از فحوای مصاحبه‌ها حاصل می‎شود این است که متغیرهای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و تکنولوژیکی در بسترسازی اشتراک دانش نقش دارند. مقولۀ اصلی و محوریِ حاصل از مصاحبه‎های مشارکت‌کنندگان سرمایۀ اجتماعی دانشگاهی است. سرمایۀ اجتماعی دانشگاهی، هم در سطح خرد و هم در سطح کلان، از طریق اعتماد بین شخصی و نهادی، نقش تعیین‌کننده‌ای را در اشتراک دانش دانشجویان تحصیلات تکمیلی بازی می‎کند. در واقع، سرمایۀ اجتماعی به‎واسطۀ ایجاد تعامل‎های سازنده و بسترسازی ارتباطات بین دانشکده‎ای دانشجویان، تقویت و فعال‎سازی انجمن‎های‌ علمی و کانون‌های گفتگو و مباحثه، بستر تولید و تسهیم دانش را فراهم می‎سازد. بر مبنای نتایج این پژوهش، مدل تحلیلی در شکل2 استخراج شده که نشان‌دهندۀ عوامل زمینه‎ساز اشتراک دانش است.

 

 

 

 

شکل 2. مدل تحلیلی شرایط علّی؛ راهکارها و پیامدها

بحث و نتیجه‎گیری

پژوهش حاضر به‎دنبال فهمِ گذاری است که در عرصه جامعه‌شناسی معرفت رخ داده است؛ گذار از قدرت‎آفرینی دانش به قدرت‎آفرینی اشتراک دانش. تقویت سرمایۀ اجتماعیِ دانشگاهی برای دانشجویان تحصیلات تکمیلی به‎عنوان مقولۀ اصلی و محوری در تمایل به اشتراک دانش است.  یکی از قابلیت‎های مهمّ سازمانی که می‎تواند به سازمان‎ها در خلق و اشتراک دانش کمک بزرگی بکند و برای آنها در مقایسه با سازمان‎های دیگر مزیّت سازمانی پایدار ایجاد کند، وجود سرمایۀ اجتماعی است )درویش و همکاران، 2:1388). «پوتنام و گوس»[14] بر این باورند که مفهوم سرمایۀ اجتماعی اشاره به پیوندها و ارتباط‎های میان اعضای یک شبکه به‎عنوان منبعی باارزش است که با خلق هنجارها و اعتماد متقابل، موجب تحقق اهداف اعضا می‎شود. «ویلانووا و جوسا» سرمایۀ اجتماعی را دارای هفت مؤلفۀ اعتماد (هنجارها)، ارزش‌های مشترک، روابط، همکاری، تعهد متقابل، فهم متقابل و شبکه‎ها می‎دانند. بنابراین، سرمایۀ اجتماعی می‎تواند در سازمان‌ها و دانشگاه‌ها با خلق فرصت‎ها و موقعیت‎های رقابتی، موجب بروز عملکرد نوآورانه شود. به یک معنا، با افزایش سرمایۀ اجتماعی، نوعی تلاقی افکار و ایده‎ها و همچنین اعتماد همه‎جانبه به‎وجود می‌آید که به‎نوبۀ خود به تولید و تسهیم دانش کمک می‎کند (ابیلی و زارع خلیلی،134:1392).

 یکی از مضامین فرعیِ استخراج‎شده، اعتماد بین‎فردی است که به باور بسیاری از مشارکت‎کنندگان، یکی از عوامل مؤثر بر اشتراک و انتقال دانش است.  اعتماد اجتماعی به‎عنوان متغیر کلیدی در تأثیرگذاری بر اشتراک دانش عمل می‎کند. زمانی که افراد به همدیگر اعتماد می‌کنند، نسبت به اطلاعات یا منابع فردی اقدام می‎کنند. اعتماد اجتماعی به این جهت مهم است که فضای ضروری برای نگهداشت مبادلۀ اجتماعی در اجتماعات واقعی را پدید می‌آورد. اعتماد، زندگی اجتماعی قابل پیش‌بینی را به‎وجود می‌آورد، آگاهی اجتماعی را ایجاد و آن را برای کارکردن افراد با همدیگر میسر می‌سازد. بر اساس رویکرد مبادلۀ اجتماعی، اعتماد دو نوع است: عاطفی و شناختی. اعتماد احساسی مبتنی بر روابط احساسی و اعتماد شناختی مبتنی بر منطق شناختی است. هماهنگی اعتماد و رفتار بین اعضا، پیش‎شرط مؤثری برای اشتراک به‎وجود می‌آورد که می‎تواند به‎واسطۀ قرارداد تکراری تقویت شود و بهبود ‌یابد. «لین و بچمن»[15] (1998) بر اعتماد به‎عنوان یک خاصیت مطلوب، به‎خصوص در کسب‎وکارهای دانش‎بنیان تأکید کرده‎اند و معتقدند بسیاری از پیچیدگی‎ها و عدم اطمینان‌ها در محیط کار بدون وجود اعتماد بین‎فردی و درون‎سازمانی نمی‎تواند مدیریت شود. اعتماد بین‎فردی عاملی مهم و مرتبط با تسهیم دانش تلقی می‎شود. «نلسون و کوپرایدر»[16](1996) براین باورند که اعتماد مقدم بر اشتراک دانش است و یک رابطۀ علّی را ترسیم کرده بودند. وقتی اعتماد وجود دارد، افراد تمایل زیادی برای انتقال اطلاعات مفید دارند (مک نیش و سینگ مان[17]، 2010). اشتراک دانش به‎صورت گسترده در زندگی روزمره وجود دارد و بر اساس اعتماد متقابل تداوم می‎یابد. اگرچه، زمانی که اطلاعات و دانش به‎عنوان یک دارایی ارزشمند تلقی شود، حبس و نگهداشت اطلاعات هم اهمیت خواهد داشت (چن و کو، 2017). نظریۀ مبادلۀ اجتماعی هم مؤید اظهارات مشارکت‎کنندگان پژوهش حاضر است، به‎نحوی که بر اساس این نظریه، درک مورد اعتماد واقع‎شدن توسط گیرندۀ دانش، انگیزۀ وی برای تشریک دانش با این فرد را تحت تأثیر قرار می‎دهد. در واقع، بسیاری از مشارکت‎کنندگان پژوهش حاضر، تقویت ارتباطات و تعاملات میان استادان، تقویت فضای گفتگو، اعتماد بین‎فردی، ایجاد یک اجتماع علمی و تقویت سرمایۀ اجتماعیِ دانشگاهی را راهکاری مؤثر برای پیاده‌سازی اشتراک دانش می‎دانستند.

 یکی دیگر از مضمون‌های اصلی «دینداری» است. برخی از مشارکت‌کنند‌گان بحث‎های دینی و اعتقادات مذهبی را از عوامل اصلی تأثیرگذار در اشتراک دانش می‌دانستند و حتی اشاره می‌‎کردند که اشتراک دانش از نظر دینی، فضیلت تلقی می‌شود. از آنجاکه در دین اسلام حبس دانش تقبیح شده است، نشر و انتقال آن مفید و سودمند است. این مضمون با یافتۀ مطالعۀ «مالاسی و آینین» (2015) همسوست که استدلال می‌کنند یکی از مهم‌ترین عواملی که افراد را برای اشتراک‎گذاری دانش تشویق می‎کند، باورهای شخصی و اعتقادهای دینی است. در این میان، یکی از مضمون‎های فرعی که از فحوای اظهارات دانشجویان تحصیلات تکمیلی حاصل شد، این بود که آنها با اشاره به حدیث «زکات‎العلم نشره» بر این باور بودند که زکات علم در گروِ انتقال و اشتراک‎گذاری آن با دیگران است.

ارتقای کیفیت خدمات دانشگاهی هم یکی از مضامین اصلی در زمینه‎سازی اشتراک دانش است که در فحوای اظهارات بسیاری از مشارکت‎کنندگان پژوهش حاضر وجود داشت. در این راستا، «بولینگر و همکاران» (2001)  استدلال می‌کنند تکنیک‌ها و فناوری اطلاعات بسیاری وجود دارد که از آنها برای مدیریت دانش استفاده می‎شود. اصولاً برخی از سازمان‌ها با تسخیر دانش صریح، در ارتباط می‎باشند و دیگران سعی دارند تا دانش ضمنی را از طریق استفاده از فناوری‎های سخت‎افزاری و نرم‎افزاری و پایگاه‎های اطلاعاتی جمع‎آوری کنند (عبدی،73:1388). بورس (2003) فنّاوری اطلاعات، جستجوکردن، ذخیره، دستکاری و اشتراک حجم وسیعی از اطلاعات به‎اندازه تبدیل داده به اطلاعات با حداقل زمان و محدودیت مکانی را فراهم می‎سازد (حیدر نقوی و همکاران[18]، 2012). یکی از مؤلفه‌های اصلی که به‎عنوان راهکاری برای اشتراک دانش در دانشگاه‌ها از زبان دانشجویان تحصیلات تکمیلی به آن اشاره می‎شد، عوامل انگیزشی بود. که در این رابطه، مشارکت‌کنندگان بر این باور بودند که حمایت‎ها در سطح کلان و خرد تأثیرگذار هستند. آنها استدلال می‎کردند که «حمایت‎های دولت» و «ارج‎نهادن بر یافته‎های جدید توسط دانشجویان از سوی دانشگاه‌ها» می‌تواند راهکاری اساسی در این ارتباط باشد. در سطح خرد هم به محرک‌های تشویقی و پاداش‎های مادی و معنوی اشاره می‎کردند. نظریه «گیدنز» و نظریۀ مبادله اجتماعی «هومنز» مؤیدی قوی بر این اظهارات است. به باور گیدنز[19] کنشگران، انگیزش‌هایی برای کنش‌ دارند و این انگیزش‌ها دربرگیرندۀ خواست‌ها و آرزوهایی‌اند که کنش را برمی‎انگیزند. به نظر وی، بیشتر کنش‌ها مستقیماً برانگیخته نمی‎شوند. با آنکه چنین کنش‎هایی برانگیخته نمی‎شوند و انگیزش‌های ما عموماً ناآگاهانه‌اند، اما باز باید گفت که انگیزش‌ها نقش مهمی در کردار بشر دارند (ریتزر، 1384).

برآیند حاصل از پژوهش حاضر بر این امر صحّه می‎گذارد  که مجموعه‎ای از عوامل اجتماعی، فرهنگی و روان‎شناختی زمینه‎ساز اشتراک دانش در دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی هستند و هرگونه تبیین تک‎علّیتی از آن، ناقص و ناکافی خواهد بود. در پژوهش حاضر، سرمایۀ اجتماعی دانشگاهی مقولۀ هسته‌ای است که در فرایند اشتراک دانش در جریان است. سرمایۀ اجتماعی دانشگاهی هم از طریق ایجاد تعاملات بین دانشجویان تحصیلات تکمیلی به‎واسطۀ تشکیل انجمن‌های علمی دانشجویی و حلقه‎های معرفتی و هم از طریق اعتمادآفرینی نسبت به ارائه یافته‎های علمی به همکلاسان و دوستان، مبنای بهتری را برای استقرار و پیاده‎سازی سیستم اشتراک دانش در دانشگاه به‎وجود می‎آورد.



[1]. Centobelli et al.

[2]. Nguyen et al.

[3]. Bock et al.

[4]. Vajjhala & Vucetic.

[5]. Bhat.

[6]. Paulin and Suneson.

[7]. McDermott, O'Dell.

[8]. Yu & Zhou.

[9]. Yeon at al.

[10]. Ajzen.

[11]. Skaik and Othman.

[12]. Lin et al.

[13]. Brehen & Philips.

[14]. Putnam &Goss.

[15]. Lane and Bachmann.

[16]. Nelson & coprider.

[17]. McNeish & Singh Mann.

[18]. HaiderNaqvi et al.

[19]. Giddens.

-      Bock, G. W., Zmud, R. W., Kim, Y. G. & Lee, J. N. (2005). Behavioral intention formation in knowledge sharing: Examining the roles of extrinsic motivators, social-psychological forces, and organizational climate. MIS quarterly, 2, 87-111.
-      Bures, Vladimír (2003). Cultural Barriers in Knowledge Sharing, E+M Economics and Management, Liberec,6, special issue, pp.57-62, 2003, ISSN 1212-3609.
-      Boer, Niels Ingvar(2005). Knowledge Sharing within Organizations A situated and relational Perspective, Erasmus Research Institute of Management (ERIM) RSM Erasmus University / Erasmus School of Economics Erasmus University Rotterdam, http://www.erim.eur.nl.
-      Chen, Peng-Ting, Kuo, Shu-chen (2017). Innovation resistance and strategic implications of enterprise social media websites in Taiwan through knowledge sharing perspective, Technological Forecasting & social change, 1-15.
-      Centobelli, Piera, Cerchione, Roberto, Esposito, Emilio (2017), Knowlede management in Startups: Systematic literature Review and future research Agenda, sustainability, 9(3); 1-19.
-      HaiderNaqvimran, Kanwal Bilal, Usman Yusuf ,Muhammad and Simm ,David (2012). Religious Perspective in Knowledge Management Rationalizes Business, World Applied Sciences Journal 19 (2): 223-228.
-      Jinyang, Li (2013). Knowledge sharing in virtual Communities: A social exchange Theory Perspective, Journal of Industrial Engineering and Management, 8(1): 170-183.
-      Paulin, D and Suneson, K.(2012). “Knowledge Transfer, Knowledge Sharing and Knowledge Barriers – Three Blurry Terms in KM” The Electronic Journal of Knowledge Management, 10(1).
-      McDermott R, O'Dell C (2001). Overcoming culture barriers to sharing knowledge, Journal of Knowledge Management; 5(1): 76-85.
-      Lin, Tung-ching, Chen, Hsing Kenny, Wu, Sheng (2004). To share knowledge or not to share: A social Exchange Theory Perspective of Virtual team Member Behavior, Proceeding of the second Workshop on Knowledge economy and electronic Commerce, 5(2), 317-325.
-      McNeish, Joanne , Singh Mann, Inder Jit (2010). Knowledge Sharing and Trust in Organizations, The 20 IUP Journal of Knowledge Management,5(1 & 2); 18-30.
-      Mallasi, Hisham, Ainin, Sulaiman(2015). Investigating Knowledge sharing Behaviour in Academic Environment, Journal of Organizational Knowledge Management, 1-20.  DOI,64,3253.
-      Nuyen,Linh, Thi Phuong, Hai Do, Huu, Tuan Nham, Phong, Hai Nuyen, Minh, Mai Nguyen, Thi Tuyet (2017), Knowledge sharing behavior in Vietnam Telecommunicattion Companies, International Business Management 11(3); 692-702.
-      Skaik, Alami, Huda, Roslina, Othman (2015). Investigating Academics’ Knowledge Sharing Behaviour in United Arab Emirates, Journal of Business and Economics 6 (1);161-178.
-      The, P. L., & Yong, C. C (2010). Knowledge sharing in IS personnel: Organizational behaviors Perspective, Journal of Computer Information systems, 51(2), 10-19.
-      Vajjhala, Narasimha Rao, Vucetic, Jelena (2013). Key Barriers to Knowledge Sharing in Medium-Sized Enterprises in Transition Economies, International Journal of Business and Social Science, 4(13).
-      Yu, Dengke, Zhou, Rong (2015). Tacit Knowledge Modes of University Teachers From the Perspectives of Psychological Risk and Value, International Journal of Higher Education,4( 2), 214-223.
-      Yeon, Kyeong Nam, Wong, Siew Fan, Chang, Younghoon, Park, Myeong-Cheol (2015), Knowledge sharing behavior among community member in Professional research information center, Information development, 5(3), 1-18.