Document Type : Original Article
Authors
1 Associate Prof., Department of social Sciences, Faculty of Humanities, University of Tabriz, Tabriz, Iran.
2 PHD Student., Department of social Sciences, Faculty of Humanities, University of Tabriz, Tabriz, Iran.
Abstract
Keywords
مقدمه
با ورود به عصر اطلاعات و در سایۀ پیشرفتهای فناوری اطلاعات و ارتباطات (ICT) آنچه بیش از هر چیزی برای سازمانها در حالت کلی و برای دانشگاهها بهطور خاص اهمیت روزافزون پیدا کرده است، بحث مدیریت دانش و بهتبع آن خلق و تولید دانش در عرصههای علمی مختلف و اشتراکگذاری یافتههای جدید با دیگران است. در این میان، دانشگاهها بنا به رسالت تخصصی خود، در فرایند رقابتی تولید و خلق یافتههای علمی جدید و طرح ایدههای بدیع، جایگاه و سهم بسزایی در نظام آموزشی هر جامعه دارند. از طرفی هم، بر اساس قانون برنامه پنجساله پنجم توسعه و طبق مواد فصل دوم یعنی تولید علم و فناوری، بر نقش کلیدی آموزش و پرورش، آموزش فنی و حرفهای و آموزش عالی در رسیدن به یک جامعۀ دانشمحور تأکید شده است (فرجپهلو و همکاران،1394).
در جهان متحول کنونی، به گفتۀ «الوین تافلر» دوره جابجایی قدرت، بحث مدیریت سرمایۀ فکری و داراییهای ناملموس سازمانها پس از طرح موضوعات مهندسی مجدد در دهۀ 1980و مدیریت کیفیت در دهۀ1990 بهطور گستردهای تحولات مدیریت را تحت تأثیر قرار داده است. در این میان، جدیدترین پارادایم مطرح در علوم انسانی و اجتماعی، مدیریت دانش است که اشتراک دانش هم یکی از مؤلفههای اساسی آن به شمار میرود که بهعنوان «فعالیتی نظاممند در جهت انتقال و مبادله دانش و تجربه بین اعضای یک گروه یا سازمان با یک هدف مشترک تعریف میشود.» (پرندی،1388). در سالهای اخیر، پژوهشها و مطالعات مختلف نشان دادهاند که مدیریت دانش نقش حیاتی در اقتصاد جهانی و اهمیت اساسی برای رقابت در مؤسسههای بازرگانی و مراکز آموزشی ایفا میکند (سنتوبیلی و همکاران[1]،2:2017). اقتصاد امروز اهمیت دانش و سرمایۀ فکری را در سازمانها نمایان ساخته است. سازمانها بهمنظور دستیابی به مزیتهای رقابتی، دانش مرتبط با شایستگی را پوشش میدهند. مدیریت دانش، نوآوری سازمانی را تقویت و نقش مهمی را در موفقیت آن بازی میکند ( نگاین و همکاران[2]،692:2017). با اینکه، اشتراک دانش مزایای زیادی دارد، همچنان یکی از مسائل و چالشهای اصلی برای سازمانهاست. موفقیت در پیادهسازی اشتراک دانش، به تمایل و اشتیاق فردی به اشتراکگذاری بستگی دارد. رفتارهای اشتراک دانش میتواند از طریق انگیزۀ افراد درگیر در این رفتارها ارتقا یابد(باک[3] و همکاران، 2005). اشتراک و انتقال دانش عوامل مهمی هستند که فرایندهای نوآوری و مزیّتهای رقابتی را تحت تاثیر قرار میدهند (واجهالا ووسیتیک[4]، 2013). بهطور کلی میتوان گفت، اشتراک دانش «مبادلۀ دانش بین افراد، گروه ها، واحدهای سازمانی و سازمانهاست. این مبادله ممکن است متمرکز یا غیرمتمرکز باشد. در این راستا، «بهات»[5] (2003) چرخۀ مدیریت دانش را دربرگیرندۀ فعالیتهای کسب، ثبت، انتقال، خلق و کاربرد دانش در سازمان میداند. کسب دانش شامل مجموعهفعالیتهایی است که بهمنظور کسب دانش جدید از خارج سازمان صورت میگیرد. فعالیتها شامل میزان مشارکت اعضا در انجمنهای علمی و میزان شرکت در دورههای آموزشی، همکاری سازمان با دانشگاهها و سایر مراکز علمی است. ثبت دانش دربرگیرندۀ فعالیتهایی مانند استفاده از پایگاههای داده برای ثبت دانش سازمانی است. انتقال دانش هم از طریق فعالیتهایی مانند جلسههای بحث و تبادل نظر برای ارائه تجربهها و شیوههای کاری و مشارکت و همکاری اعضا صورت میگیرد. خلق دانش نیز بهواسطۀ تشکیل گروههای یادگیری و بحث آشکار دربارۀ تجارب در سازمان شکل میگیرد (الوانی و همکاران،44:1386).
با مرور آثار اندیشمندان و فلاسفه بهراحتی میتوان به این نکته که دانش یا دانایی مساوی با قدرت و توانایی است، رسید. این پارادایم در آثار اندیشمندانی نظیر نیچه و فوکو بهروشنی مشاهده می شود. «فردریش نیچه» عقیده داشت دانش، ابزاری در خدمت قدرت است. دانشدوستی یا تمایل به دانستن، بر خود قدرت، یعنی نوع خاصی از انگیزش در یک موجود برای چیرگی بر قلمروی خاص از واقعیت و بهخدمتگرفتن آن تکیه دارد. لذا، نیچه این اصل را مطرح کرد که تمامی شکلهای دانش، برآمده از تأویل و متکی بر خواستسالاری و قدرت هستند. مهم نیست که چیزی حقیقت دارد یا نه؛ مهم این است که چه تأثیری میآفریند. «فوکو» با بهرهگیری از دیدگاههای نیچه، رابطه قدرت و دانش را بررسی کرده است(مرادی،173:1394). ولی آنچه اخیراً مطرح است، نقش تسهیم دانش در تولید قدرت و مواردی از این دست است که به نوعی «نوناکا و تاکهچی» بر آن انگشت گذاشتهاند.در اشتراک دانش، تمرکز بر روی سرمایۀ انسانی و تعاملهای میان آنهاست (پالین و سونسون[6]، 2012). در این راستا، «گاتین» (1999) معتقد است اشتراک دانش در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی اهمیت زیادی دارد زیرا اعضای هئیتعلمی و دانشجویان در فعالیتهای خود پیوسته در فرایند خلق، نشر و یادگیری دانش درگیر هستند. با وجود این، کامیابی و موفقیت مؤسسههای آموزشعالی اصولاً وابسته به سرمایۀ فکری استادان و دانشجویان و قابلیتهای آنان برای رشد و بقا در یک محیط پویاست. بدینمنظور، اعضای هئیتعلمی و دانشجویان باید نقش در حال تغییر خود را از نگهداشت دانش به تسهیم آن در جامعۀ داناییمحور بشناسند و به آن پاسخ مناسب دهند. این امر نیازمند درگیرشدن همۀ آنها و کلیۀ فراگیران در فرایند مدیریت دانش و کوشش برای تغییر پارادایم قبلی «دانش قدرت است» به پارادایم جدید «اشتراک دانش قدرت است» خواهد بود (حسین قلیزاده، 63:1389). اگرچه برخی اعتقاد دارند که دانش قدرت است، بهنظر میرسد دانش بهخودی خود قدرت نیست بلکه چیزی که به افراد قدرت میدهد، بخشی از دانش آنهاست که با دیگران به اشتراک میگذارند (مک درموت و اودیل[7]، 2001). این پارادایم توسط اندیشمندانی نظیر «نوناکو و تاکهچی» (1995) مطرح شده است.
دانشگاه تبریز یکی از دانشگاههای سطح یک کشور و دارای رسالتهای علمی، آموزشی و پژوهشی است. نظیر دانشگاههای دیگر، این دانشگاه در راستای رسالت خود سعی در بسترسازی برای خلق و تولید دانش دارد تا به پیشبرد اهداف و توسعۀ علم و دانش در سطح ملی و بینالمللی کمک کند. مسئله اصلیِ پژوهش حاضر، فهم گذار از قدرتآفرینی دانش به قدرتآفرینی اشتراک دانش از نظر دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه تبریز است. اینکه دانشجویان چه تلقیای از اشتراک دانش دارند؟ از نظر آنها عوامل مؤثر بر اشتراک دانش چه هستند؟ پیامدهای اشتراک دانش و راهکارهای پیادهسازی آن در دانشگاه از نظر دانشجویان تحصیلات تکمیلی کدامها هستند؟
مبانی نظری
از نظر «دیویس» (1989) ارزش درکشده به فرایندی گفته میشود که فرد باور دارد با اتخاذ رفتاری مشخص و یا بهرهگیری از نظامی خاص، عملکرد فردی و حرفهای او ارتقا مییابد. همچنین بهمعنای میزان شدت گرایش افراد به کسب و شناسایی دانش دیگران بر پایۀ میزان ارزش درکشده از دانش آنان است. مطالعات مرتبط با ارزش درکشده بین ارزش و نگرش رفتاری فرد رابطۀ مثبت و معناداری را نشان دادهاند. بر این اساس، ارزش درکشده در رابطه با اشتراک دانش میتواند مواردی نظیر درک امکان رشد فردی و حرفهای بهتر، پرداخت هزینۀ کمتر،کارآیی بیشتر، صرف زمان کمتر و دسترسی به گزینههای قابل انتخاب بیشتر باشد (کفاشیان کاخکی و همکاران،1396). پژوهشهای متعدد نشان دادهاند قصد و نیّت اشتراک دانش عمدتاً تحت تأثیر ارزشهای روانشناختی نظیر اعتبار، احترام و خودارزشمندی است. ارزشهای روانشناختی چند گونه است. نخست، ارزش دانش جدید (نظیر مهارت، روش، ایده و راز موفقیت) که در فرایند اشتراک دانش از مبادلۀ منابع دانش بهدست میآید. دوم، خودارزشمندی است که بهمعنای بهبود خودکارآمدی نسبت به رضایت از اشتراک دانش است. همچنین ارزش اجتماعی که دربرگیرندۀ احترام به همسالان، پایگاه، اعتبار و پرستیژ در فرایند اشتراک دانش است (یو و زو[8]، 2015). در این راستا، «یان و همکاران»[9] (2015) در پژوهشی با عنوان «رفتار اشتراک دانش در بین اعضای مرکز پژوهش اطلاعات» به این نتیجه رسیدهاند که محرکهای درونی و بیرونی بهطور معناداری بر قصد و نیّت اعضای مرکز به اشتراک دانش، تأثیر دارد. سرمایۀ شناختی و ارتباطی تأثیر مثبت و معناداری بر میزان اشتراک دانش اعضای مرکز دارد؛ درحالیکه سرمایۀ ساختاری تأثیر مثبت و معناداری بر قصد اشتراک دانش نداشت. قصد و نیت اشتراک دانش اعضای مرکز بهطور معناداری با رفتار اشتراک دانش واقعی آنان مرتبط است (یان و همکاران، 2015). «محمودی و همکاران» (1396) در پژوهش خود به این نتیجه رسیدند که میانگین عوامل شناختی _ اجتماعی و همچنین رفتار اشتراک دانش و ابعاد آن در میان جامعۀ پژوهش کمتر از حدّ مطلوب است. در میان عوامل شناختی _ اجتماعی، دیدگاه مشترک بیشترین و اعتماد کمترین میانگین را دارد. بر اساس مدل برازششده، متغیرهای اعتماد، دیدگاه مشترک و قوّت رابطه بر رفتار اشتراک دانش اعضای هیئتعلمی تأثیرگذار هستند (محمودی و همکاران،1396).
نظریۀ رفتار برنامهریزیشده «آجزن»[10] چارچوبی را برای مطالعۀ نیّات رفتاری دانشگاهیان و رفتار واقعی اشتراک دانش بهوجود میآورد. به نظر «اجزن» (1985) رفتار انسان بهوسیله سه نوع از باورهای برجسته پیشبینی میشود: باورهای رفتاری نسبت به نتایج احتمالی یا ویژگیهای رفتاری، باورهای هنجاری نسبت به انتظارهای هنجاری دیگران و باورهای کنترلی نسبت به حضور عواملی که کارآیی رفتار را تسهیل یا باز میدارد. در کل، باورهای رفتاری، نگرش مطلوب و نامطلوب نسبت به رفتار را بهوجود میآورد، باورهای هنجاری منجر به فشار اجتماعی درکشده یا هنجارهای ذهنی میشود و باورهای کنترلی، کنترل رفتاری درکشده را افزایش میدهد (اسکاییک و اوسمان[11]،165:2015). شکل1 فرایند تأثیرگذاری نظریۀ رفتار برنامهریزیشده بر اشتراک دانش را نشان می دهد.
شکل1. تئوری رفتار برنامه ریزی شده
بر اساس این نظریه ادعا میشود که نظرها و اعتقادهای شخصی فرد بیشتر رفتارهای او را توضیح میدهند. در این نظریه، قصد و نیّت بهمثابۀ یک عامل کلیدی شناخته میشود که معطوف بر عوامل انگیزشی است که روی رفتار تأثیر میگذارد. در واقع، نشان میدهد که افراد چگونه برانگیخته شده و تلاش میکنند تا رفتار را عملی سازند. بهعنوان یک قانون کلی، هر چه انگیزۀ افراد برای درگیرشدن در رفتار بیشتر باشد، عملکرد نیز بهتر میشود. بنابراین، اینکه موفقیت افراد در اجرای رفتار به انگیزش (قصد و نیت) و توانایی (کنترل رفتاری) آنان بستگی دارد، ایدۀ جدیدی نیست. حتی فرض بر این است که انگیزش و توانایی بهصورت تعاملی بر موفقیت رفتاری تأثیر میگذارند. طبق نظریۀ رفتار برنامهریزیشده، انگیزۀ اساسی افراد در انجامدادن رفتار، تحت تأثیر پیامدهای ناشی از انجام رفتار (نگرشهای رفتاری)، هنجارهای محیط فعالیت (هنجارهای ذهنی)، فرصتها و منابع لازم برای انجام یک رفتار (ادراک کنترلشده) است (خونیکی درمیان و همکاران،136:1395). نظریۀ ساختاربندی رویکردی است که توسط «آنتونی گیدنز» (1984) مطرح شده است. در این نظریه، روابط اجتماعی در زمان و مکان بهعنوان نتایج عملکرد دوگانگی ساختار در نظر گرفته میشوند. این نظریه بر وابستگی متقابل عاملیت انسانی و ساختار اجتماعی تأکید دارد. بر این اساس، ساختارهای اجتماعی نباید موانع کنش و سرکوبگر توانایی عامل برای عملکردن تلقی شوند بلکه بهمثابۀ چیزی باید تلقی شوند که در تولید کنش درگیر هستند. ویژگی ساختاری روابط اجتماعی، وسیلهای را بهوجود میآورد که توسط آن افراد عمل میشود. آنها همچنین نتایج آن کنشها هستند. برای تبیین اشتراک دانش با نظریه ساختاربندی، میتوان گفت تسهیم دانش در بین افراد، رابطهای اجتماعی در بین آنان بهوجود میآورد، درحالیکه رابطۀ اجتماعیِ موجود در بین افراد به روشهایی که آنان دانششان را به اشتراک میگذارند، تأثیرگذار است (بوئر، 2005). «اسکندری و ولوی» (1396) در پژوهشی با عنوان «بررسی موانع و راهکارهای تسهیم دانش در شرکتهای مستقر در پارکهای علم و فناوری» به این نتیجه رسیدند که در میان مؤلفههای مورد مطالعه با توجه به نقطه برشهای تعیینشده، عوامل تکنولوژیکی پایینتر از متوسط و عوامل فرهنگی، ساختاری و فردی در حد متوسط بودند. لذا در راستای افزایش تسهیم دانش در پارک علم و فناوری، راهکارهایی کاربردی مانند تشویق رفتارهای تسهیم دانش شرکتها، برگزاری کارگاههای آموزشی در رابطه با تسهیم دانش و مزایای آن، گرفتن پروژههای بزرگ و تقسیم کار تخصصی بین شرکتها، پیشنهاد گردید (اسکندری و ولوی، 1396).
نظریۀ مبادله اجتماعی یکی از مدلهای مورد استفاده در تعاملهای بین فردی است که رفتار، عاطفه، فرآوردهها و ارتباط را دربر میگیرد. رویکرد مبادلۀ اجتماعی ریشه در نظریۀ «هزینه_ فایده» دارد که بسیار شبیه به مبادلۀ اقتصادی است. مبادله اجتماعی مرتبط با هزینه و فایده اجتماعی، ناملموس (نظیر احترام، افتخار، دوستی و مراقبت) است و بهواسطۀ قوانین و قواعد آشکار یا قراردادها پوشش داده نمیشود. مانند مبادلۀ اقتصادی، در مبادلۀ اجتماعی فرض بر این است که افراد زمانی در مبادله حضور مییابند که انتظار دارند پاداششان از مبادله، هزینه شرکت و حضور در آن را توجیه کند (سود بیشتر از زیان باشد). تفاوت اصلی بین مبادلۀ اجتماعی و اقتصادی در این است که در مبادلۀ اجتماعی هیچ تضمینی وجود ندارد که پاداشهای متقابل در هزینههایی که سرمایهگذاری کرده است، برگشت داده شود. از آنجاکه برخلاف مبادله اقتصادی هیچ قانون و قاعدهای برای پوشش اطلاعات وجود ندارد، تنها تضمین در مبادله اجتماعی نیات همکاریجویانه طرف مقابل است. برای مثال، باوری که در طرف مقابل برای جبران انتظارها وجود دارد. در حالت کلی، فرایند اشتراک دانش بهعنوان فعالیت انسانی در نظریۀ مبادله، چنین تبیین میشود. نخست، اشتراک دانش مجموعهای از مبادلههاست. دوم، افراد در گروههای واقعی منافع خود را ارزیابی میکنند. سوم، موفقیت اشتراک دانش در گروههای واقعی در گروِ جبران آن است (لین و همکاران[12]، 2004). «بیرانوند و همکاران» (1396) در پژوهش خود با عنوان «بررسی عوامل مؤثر بر تسهیم دانش کتابداران و ارائه مدل پیشبینی رفتار آنها» به این نتیجه رسیدند که متغیرهای تبادل اجتماعی و پذیرش فناوری اطلاعات بر تسهیم دانش تأثیر دارند. وجود اعتماد متقابل میان کتابداران و سازمان و ایجاد تفکر ذهنی مثبت در ذهن آنان سبب بهبود ذهنیت آنها نسبت به فعالیتها و پیچیدگیهای استفاده از سیستم تسهیم دانش میشود (بیرانوند و همکاران، 1396).
بنابراین، میتوان گفت نظریۀ مبادلۀ اجتماعی مبتنی بر نظریۀ انتخاب عقلانی است که بیشتر در سطح خرد مطرح است. بهعبارت دیگر، افراد زمانی تصمیم به انجام کنشی میگیرند که قبلاٌ حساب سود و زیان آن را کرده باشند و وقتی که سود و منفعت آن عمل بیشتر از ضرر و زیان آن باشد، تمایل بیشتری به انجام آن عمل نشان میدهند. در این میان، متغیر کلیدی اعتماد بینفردی نقش حیاتی دارد؛ یعنی افراد در صورتی که بستر را برای یک رفتار در پژوهش حاضر (اشتراک دانش) مناسب ببینند، انگیزش کافی برای کنشگری در این رفتار را خواهند داشت.
روش
این پژوهش به روش کیفی و با بهرهگیری از رویکرد دادهبنیاد، به دنبال فهم عمیق عوامل زمینهساز اشتراک دانش است. «گلیزر و اشتراوس» در دهۀ1960 این روش را ارائه کردند. این شیوه بر استفاده از مراحل تحلیل دادهها از طریق کدگذاری باز، محوری و گزینشی تأکید دارد. بهکاربردن این سه حالت کدگذاری حاکی از آن است که پژوهشگران از طریق معیّن به تکوین نظریه میپردازند (فتحی و همکاران،112:1392). در این پژوهش از تکنیک مصاحبۀ عمیق برای جمعآوری اطلاعات تا زمان حصول اشباع نظری استفاده شده است. مصاحبهها توسط محقق بهصورت حضوری در یک جلسه به مدت پنجاه دقیقه در محل دانشگاه انجام شد. اظهارات مصاحبهشونده با استفاده از ضبط صوت، ضبط و پس از اتمام مصاحبه، بهصورت لفظبهلفظ پیاده شد. جامعۀ مورد مطالعه را دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه تبریز تشکیل میدهند. با توجه به مفروضات اساسی و زیربنایی رویکرد کیفی در پژوهش حاضر، تعداد نمونه قبل از اجرای پژوهش تعیین نشده و فرایند نمونهگیری تا زمانی ادامه پیدا کرد که نوعی اشباع اطلاعاتی حاصل شود؛ بدینمعنا که در جریان مصاحبۀ اطلاعاتی جدیدتر از دادهها استخراج نگردد. بهطور کلی، هدف از انتخاب موردها در پژوهش کیفی، فهم عمیق پدیدههای مورد بررسی و در اغلب موارد، کشف نظریههاست، نه تعمیم از نمونه به جامعه. در پژوهش حاضر، بر اساس روش نمونهگیری هدفمند و معیار اشباع نظری، بیستنفر از دانشجویان تحصیلات تکمیلی در این مطالعه شرکت کردند. در مطالعۀ حاضر برای اعتبار و اعتمادبخشی به دادهها از قابلیت اعتبار، انتقالپذیری، قابلیت اعتماد و قابلیت تأیید استفاده شد. قابلیت اعتبار بدینمعناست که ساختار و معنای پدیدۀ مورد نظر تا چه حد به نحو مناسب و مطلوب بازنمایی میشود (اسماعیلی و امیدی، 187:1391). بهمنظور برآورد قابلیت اعتبار پژوهش، از دانشجویان تحصیلات تکمیلی مصاحبه بهعمل آمد. برای افزایش معیار انتقالپذیری سعی شد به معرفی کامل طرح پژوهش پرداخته شود. به یک معنا، قبل از شروع مصاحبه، مصاحبهشوندگان از هدف انجام پژوهش اطلاع یافتند و رضایت خود را از ضبط اظهاراتشان اعلام کردند. معیار قابلیت تأیید از طریق بازبینی و بررسی دقیق اطلاعات و بازبینی توسط شرکتکنندگان پژوهش بهدست آمد.
یافتهها
میانگین سنّی دانشجویان مورد مطالعۀ این پژوهش26 سال و از رشتههای مختلف دانشگاه تبریز بودند.50% مصاحبهشوندگان دانشجوی دختر و 50% آنان دانشجوی پسر بودند. مقطع تحصیلی70% مشارکتکنندگان پژوهش حاضر دکتری و
30% کارشناسی ارشد بودند. در پژوهش حاضر بهمنظور فهم عمیق اشتراک دانش، مشارکتکنندگان به پرسشهای زیر پاسخ دادند: 1. تصور شما از اشتراک دانش چیست؟ 2. به نظر شما چه عواملی در اشتراک دانش تأثیرگذار است؟ 3. پیامدهای اشتراک دانش به نظر شما چیست؟ 4. چه راهکارهایی در امر پیادهسازی اشتراک دانش در دانشگاه میتواند کارساز باشد؟
شایان ذکر است، پرسشها از قبل تعیین نشده بود و در فرایند مصاحبه و به فراخور بحث میان محقق و مصاحبهشوندگان شکل میگرفت.
جدول 1. کدگذاری باز، محوری و گزینشی، فراوانی مفاهیم استخراج شده
مفاهیم استخراج شده (فراوانی تکرار) |
مضمون فرعی |
فراوانی |
مضمون اصلی |
توصیه دین(5)/ زکاتالعلم نشره (10) / توصیه انبیا و اولیای دین(4)/ تقبیح حبس دانش در دین (4)/ تلقی اشتراک دانش به عنوان فضلیت(5)/ اعتقاد و باور فردی(8) / اصول اخلاقی فرد(4) |
اعتقاد و باور فردی |
40 |
دینداری |
زکات علم: نشر علم |
|||
افزایش دوستی و دلبستگی(4)/ جریان متقابل(4) / کار تیمی و گروهی(5) / ارتباطات زیاد(5)/ اعتماد بین فردی(12)/ امانتداری و تعهد(3)/ تکنیکهای تیمسازی(7)/ بدهبستانهای علمی(5)/ ارتباط بین گروهها (7)/ برگزاری جلسات هماندیشی(5)/ ایجاد یک اجتماع علمی (10)/ گسترش انجمنهای علمی غیر رسمی(6)/ اصول کنشی فرد(4)/ همکاری بین انجمنها(5)/ تشکیل اجتماع علمی(5)/ تقویت سرمایۀ دانشگاهی(6)/ تقویت شورای دانشگاهی(4)/ تقویت فضای گفتگو و تعامل(5)/ تعامل بین استادان (4)/ ایجاد نگرشهای همکاری(2)/ تعریف طرحهای پژوهشی بینرشتهای(2)/ دانشگاه یادگیرنده(1)/ تقویت احساس همدلی(3)/ تقویت اجتماع علمی(4)/ تقویت سرمایه ارتباطی(4)/ تقویت ارتباطات و تعاملات(5)/تجارب عمومی اجتماعی(1) |
اعتماد بین فردی |
124 |
سرمایه اجتماعی دانشگاهی |
تشکیلاجتماع علمی |
|||
تأمین امکانات و منابع (10)/ امکانات فیزیکی و فنی (8)/ بسترسازی از سوی دانشگاه(5)/ زیرساختهای اطلاعاتی و ارتباطی(12) / بهرهگیری از امکانات تکنولوژیکی(9)/ استفاده از فضای مجازی(6)/ تأمین فضای فیزیکی لازم (4) / تهیۀ کارگاههای مجهز (7) |
امکانات و منابع |
61 |
ارتقای کیفیت خدمات دانشگاهی |
زیرساختهای تکنولوژیکی |
|||
ارزشگذاری از سوی دانشگاه(9)/ محرکهای تشویقی(14)/ پاداشهای مادی و معنوی(10)/ ارجگذاری به استادان و دانشجویان (8) / حمایتهای دولت (13)/ ارائه پاداشهای مادی(4)/ استفاده از ابزارهای تشویقی(6)/ اختصاص پژوهانه به طرحهای کاربردی(5)/ تسهیل سفرهای مطالعاتی(6)/ ایجاد انگیزه برای پژوهشگران(8) / امتیاز به استادان دارای یافتههای علمی جدید(8) |
حمایتهای کلان |
91 |
عوامل انگیزشی |
حمایتهای خرد |
تجزیه و تحلیل دادههای تحقیق در خصوص قدرتآفرینی اشتراک دانش، منجر به استخراج مقولات زیر گردید:
1. دینداری
بسیاری از مشارکتکنندگان در پژوهش حاضر دین و توصیۀ دین اسلام برای نشر و انتقال دانش به دیگران را عامل اصلیِ اشتراک دانش در دانشگاه میدانستند. مضمون اصلیِ دینداری در دو مؤلفه «اعتقاد و باور دینی» و «زکات علم، نشر علم» طبقهبندی شده است.
1-1 اعتقاد و باور دینی
در اظهارات برخی از مصاحبهشوندگان کاملا آشکار بود که باورهای دینی دلیل روشنی بر اشتراک دانش از سوی آنهاست. یکی از مهمترین انگیزههای مصاحبهشوندگان برای اشتراک دانش، باور دینی فرد بود زیرا بر این اعتقاد بودند که دین اسلام آنها را نسبت به نشر دانش و انتقال آن به دیگران تشویق و ترغیب میکند. برای مثال، یکی از دانشجویان تحصیلات تکمیلی بیان میکرد:
«در سطح فردی اعتقاد و باور دینی به اشتراک دانش، از عوامل مهم در ارتباط با این موضوع است».
1-2 زکات علم، نشر علم
برخی از مشارکتکنندگان بر این عقیده بودند که هر چیزی زکاتی دارد و زکات علم هم نشر و انتقال آن است. در واقع، تسهیم دانش را فضیلت تلقی میکردند که توصیۀ اکید دین، روایات و احادیث انبیا و اولیای الهی بوده است. حتی برخی از مصاحبهشوندگان قدرت را در اشتراک دانش میدیدند. در این رابطه، دانشجوی کارشناسیارشد ادبیات فارسی بیان میکرد:
«در نگاه دینی تأکید بر اینکه هرکسی درصورت دارا بودن دانش و اطلاعات باید آن را به دیگری هم انتقال بدهد». « اگر این کار رو بکند به نظر میرسد که بیشتر از زمان حبس آن میتواند در نظر دیگران جایگاه و قدرت پیدا کند».
یکی از دانشجویان دکتری رشته حقوق در رابطه با حبس دانش بر این باور بود که اصولاً دین اسلام و آنچه که در سیره و زندگی معصومان(ع) میبینیم، نشاندهندۀ نشر علم و دانش در ابعاد آشکار و پنهان آن است و چنین بیان میکرد:
«اگر سیره زندگانی معصومان(ع) را مطالعه کنیم متوجه میشویم که اساساً با حبس و ذخیره علم و دانش مفید مخالف و بر این اعتقاد بودند که علم نافع باید در اختیار دیگران قرار بگیرد تا دیگران هم از آن استفاده کنند».
دانشجوی دیگری تصریح میکرد که:
«وقتی توصیه شده زکاتالعلم نشره، به نظر میرسد که دین هم در آموزههای خود به این امر مترقی تأکید داشته است.»
2. سرمایۀ اجتماعی دانشگاهی
یکی از متغیرهای تأثیرگذار در استقرار و پیادهسازی اشتراک دانش در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی، سرمایۀ اجتماعی است که با افزایش آن نوعی اعتماد بین فردی در بین دانشجویان بهوجود میآید و بستر مناسبی برای تسهیم دانش است. مقولههای فرعی زیر هم از مقولۀ اصلیِ سرمایۀ اجتماعی دانشگاهی قابل استخراج است:
2-1 اعتماد بینفردی
برخی از مشارکتکنندگان اعتماد بینفردی را اساسیترین عامل تأثیرگذار در اشتراک دانش میدانستند. بسیاری از مطالعات، اعتماد را از عوامل کلیدی تسهیم دانش در سازمانها و دانشگاهها معرفی کردهاند.
دانشجوی دکتری اقتصاد هم بر اهمیت اعتماد بین فردی تأکید میکرد و بیان میداشت:
« بدون وجود اعتماد امر اشتراک دانش میسر نیست. نخست باید اطمینان داشته باشم که دیگران از دانش و اطلاعات من به اسم خود استفاده نمیکنند».
یکی دیگر از دانشجویان دکتری بیان میداشت:
« اعتماد بینشخصی کمک میکند که اگر من به همکلاسان خود اعتماد داشته باشم، راحتتر بتوانم یافتههای پژوهشی خود را در اختیار دیگران قرار دهم».
2-2 تقویت سرمایۀ دانشگاهی
برخی از مشارکتکنندگان تقویت سرمایۀ دانشگاهی را بهترین راهکار اشتراک دانش در دانشگاهها میدانستند.
یکی از مشارکتکنندگان اظهار داشت:
«راهکار بهتر به نظر من تقویت سرمایههای دانشگاهی است. از طریق تقویت ارتباطات و تعاملات استادان و ایجاد بستر اعتماد در بین آنها، تمایل به اشتراک دانش افزایش مییابد».
یکی از دانشجویان دکتری بیان میکند:
«به نظر من همکاران همرشته دائم باید با یکدیگر در تعامل باشند. باید این نگرش بهوجود آید که همهچیز را همگان دانند و یک نفر همهچیزدان نیست. بههمین خاطر، باید تعاملهای سازندهای بین استادان وجود داشته باشد».
یکی دیگر از دانشجویان مقطع دکتری، یکی از پیامدهای مثبت اشتراک دانش را بازتولید تعاملات اجتماعی استادان میدانست و تصریح میکرد:
«در اشتراک دانش، تعاملهای اجتماعی استادان بازتولید میشود، مسائل و پدیدههای مختلف بهتر تبیین میشود و شناخت جامعتری از آنها بهدست میآید».
2-2 تشکیل اجتماع علمی
نزدیک به50% مشارکتکنندگان، تشکیل اجتماع علمی را از عوامل و راهکارهای اصلی و مؤثر در اشتراک دانش میدانستند و بر برگزاری جلسات هماندیشی، گسترش انجمنهای علمی غیررسمی، همکاری بین انجمنها، تجارب عمومی اجتماعی و ارتباط بین گروهها تأکید میکردند.
دانشجوی کارشناسی ارشد دانشکدۀ حقوق و علوم اجتماعی بیان میکرد:
«اگر در داخل یک جامعۀ علمی بیاییم یک اجتماع کوچک علمی ایجاد کنیم؛ مثلا در داخل یک دانشگاه بزرگ یک انجمن علمی کوچک داشته باشیم، این انجمنها دقیقاً میتوانند بر اشتراک دانش و یافتههای علمی نظارت داشته باشند».
یکی از دانشجویان دکتری هم فعالسازی انجمنهای علمی را از راهکارهای مؤثر در تسهیم دانش میدانست و بیان میکرد:
« فعالکردن انجمنهای علمی و برگزاری دورههای مرور یافتههای پژوهشی جدید میتواند در این زمینه خیلی مؤثر باشد».
یکی از دانشجویان دکترای دانشگاه تبریز دربارۀ اشتراک دانش اظهار داشت:
«انجمنهای علمی با برگزاری نشستهای علمیِ تخصصی، حلقههای مطالعۀ مقالات و پژوهشهای جدید و استخراج یافتههای علمیِ بدیع و ارائه آن به اعضای انجمن میتوانند در اشتراک دانش مؤثر باشند».
3. ارتقای کیفیت خدمات دانشگاهی
بنا به اظهارات20% از مشارکتکنندگان، عامل زیرساختها در ارتباط با اشتراک دانش اهمیت فراوانی دارد. این زیرساختها دربرگیرندۀ منابع و امکانات، امکانات فنی، بهرهگیری از امکانات تکنولوژیکی و... است.
3-1 تأمین امکانات و منابع
به باور برخی از مشارکتکنندگان دانشگاهها برای کمک به اشتراک دانش باید امکانات فیزیکی و فنی و فضاهای لازم را بسترسازی و تأمین کنند. یکی از دانشجویان کارشناسیارشد رشته عمران براین باور بود که:
« اگر دانشگاه بتواند امکاناتی از قبیل اتصال به پایگاههای اطلاعاتی دنیا و تجهیزات کارگاهها و کلاسها را تأمین و تهیه کند، گامهای مؤثری در این زمینه برداشته است».
دانشجوی دکترای رشتۀ برق هم در این خصوص اظهار میکرد:
« با قراردادن امکانات لازم در اختیار دانشجویان تحصیلات تکمیلی، دانشگاه میتواند در مسیر تولید و خلق یافتههای جدید دانشجویان مؤثر باشد. برای مثال، فراهمساختن مواد لازم برای برخی از پژوهشهای کاربردیِ رشتههای فنی و علوم پایه و کمک به چاپونشر رسالههای کاربردی و دارای یافتههای علمی در رشتههای علوم انسانی و اجتماعی می تواند مساعدت بکند».
3-2 زیرساختهای تکنولوژیکی
یکی از راهبردهای مدیریت دانش، اشتراک دانش است که با فناوری اطلاعات همبسته و نزدیک است. برای مثال، شرکتها و سازمانها میتوانند صفحات وب پیشرفتهای برای اشتراکگذاری دانش بهوجود آورند.
یکی از دانشجویان دکترای برنامهریزی شهری با بیان اینکه ابزار و امکانات تکنولوژیکی در دنیای امروز با سرعت زیادی در حال تغییر و تحول است، گفت:
« اگر کلاسهای درس دانشگاه به سیستمهای پروژکتور مجهز باشند، دانشجویان و استادان بهتر میتوانند یافتههای علمی و اطلاعات جدید خود را در اختیار دیگران قرار دهند».
دانشجوی ارشد رشتۀ مکانیک دانشگاه تبریز، زیرساختهای فنّاوری را یکی از عوامل تسهیلکنندۀ اشتراک دانش میدانست و میگفت:
«دانشگاهها هم باید امکانات فنی و فضای آموزشی خوب و هم زیرساختهای اطلاعاتی و ارتباطی را تجهیز و تسهیل کنند».
4. عوامل انگیزشی
یکی از راهکارهای اساسی برای اشتراک دانش در دانشگاهها عوامل مرتبط با محرکهای تشویقی و پاداشهای مادی و معنوی بود که از اظهارات مشارکتکنندگان استخراج شده است. مضامین فرعیِ مستخرج از مضمون اصلی در مقوله حمایتهای کلان و خرد طبقهبندی شدهاند.
4-1 حمایتهای کلان
حمایتهای سطح کلان، چه از سوی دولت و چه از سوی دانشگاه، از عوامل مؤثر بر اشتراک دانش است. «فیلیپس و برهن»[13] (1997) حمایت اجتماعی اطلاعاتی را بهدستآوردن اطلاعات ضروری از طریق تعاملهای اجتماعی با دیگران تعریف کردهاند. بهعبارتدیگر، حمایت اطلاعاتی شامل ارائۀ توصیهها، جهتگیریها، پیشنهادها یا بازخوردها به یک فرد نسبت به چگونگی عملکرد اوست.
یکی از دانشجویان دکترای اقتصاد بر این باور بود که:
«در سطح کلان، حمایتهای دولت بهطُرُق مختلف میتواند فرصتهای زیادی را برای به اشتراکگذاری دانش و یافتههای جدید دانشجویان فراهم کند؛ از دادن پاداشهای مادی به یافتههای جدید تا فراهمساختن فرصتهای مطالعاتی داخل و خارج».
دانشجوی دکترای برنامهریزی شهری بهنوعی اظهار میدارد:
«در سطح کلان باید به کارهای گروهی و تیمی ارج داده و این امر در دانشجویان نهادینه شود؛ یعنی از طرحهای گروهی و تیمی بیشتر حمایت شود».
4-2 حمایتهای خرد
بسیاری از مشارکتکنندگان حمایتهای خرد همچون استفاده از ابزارهای تشویقی، محرکهای تشویقی، پاداشهای مادی و معنوی را از راهکارهای مؤثر در اشتراک دانش میدانستند. دانشجوی دکترای رشتۀ جامعهشناسی در ارتباط با راهکارهای پیادهسازی اشتراک دانش چنین میگفت:
« یک راه که میتواند خیلی تأثیرگذار باشد و به نظرم یک راهکار میتواند باشد این است که تشویقهای مادی را در دانشکدهها و دانشگاه زیاد کنند. این میتواند از طریق برگزاری مسابقات ارائۀ یافتههای علمیِ جدید و خلاقیت و پویایی در درون دانشگاهها باشد».
یکی از دانشجویان دکترای جامعهشناسی، در این رابطه چنین میگوید:
«در گروههای علمی واقعا باید برای دانشجویانی که یافتههای علمی جدید ارائه میدهند، امتیازهای خاصی قائل شوند که آنها هم متوجه این امتیاز باشند».
نتایج بهدستآمده از مصاحبههای مشارکتکنندگان پژوهش حاضر نشان میدهد عوامل زمینهساز اشتراک دانش تکعلتی نیست و عوامل متعددی در استقرار و پیادهسازی اشتراک دانش در دانشگاهها تأثیرگذار است. آنچه از فحوای مصاحبهها حاصل میشود این است که متغیرهای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و تکنولوژیکی در بسترسازی اشتراک دانش نقش دارند. مقولۀ اصلی و محوریِ حاصل از مصاحبههای مشارکتکنندگان سرمایۀ اجتماعی دانشگاهی است. سرمایۀ اجتماعی دانشگاهی، هم در سطح خرد و هم در سطح کلان، از طریق اعتماد بین شخصی و نهادی، نقش تعیینکنندهای را در اشتراک دانش دانشجویان تحصیلات تکمیلی بازی میکند. در واقع، سرمایۀ اجتماعی بهواسطۀ ایجاد تعاملهای سازنده و بسترسازی ارتباطات بین دانشکدهای دانشجویان، تقویت و فعالسازی انجمنهای علمی و کانونهای گفتگو و مباحثه، بستر تولید و تسهیم دانش را فراهم میسازد. بر مبنای نتایج این پژوهش، مدل تحلیلی در شکل2 استخراج شده که نشاندهندۀ عوامل زمینهساز اشتراک دانش است.
شکل 2. مدل تحلیلی شرایط علّی؛ راهکارها و پیامدها
بحث و نتیجهگیری
پژوهش حاضر بهدنبال فهمِ گذاری است که در عرصه جامعهشناسی معرفت رخ داده است؛ گذار از قدرتآفرینی دانش به قدرتآفرینی اشتراک دانش. تقویت سرمایۀ اجتماعیِ دانشگاهی برای دانشجویان تحصیلات تکمیلی بهعنوان مقولۀ اصلی و محوری در تمایل به اشتراک دانش است. یکی از قابلیتهای مهمّ سازمانی که میتواند به سازمانها در خلق و اشتراک دانش کمک بزرگی بکند و برای آنها در مقایسه با سازمانهای دیگر مزیّت سازمانی پایدار ایجاد کند، وجود سرمایۀ اجتماعی است )درویش و همکاران، 2:1388). «پوتنام و گوس»[14] بر این باورند که مفهوم سرمایۀ اجتماعی اشاره به پیوندها و ارتباطهای میان اعضای یک شبکه بهعنوان منبعی باارزش است که با خلق هنجارها و اعتماد متقابل، موجب تحقق اهداف اعضا میشود. «ویلانووا و جوسا» سرمایۀ اجتماعی را دارای هفت مؤلفۀ اعتماد (هنجارها)، ارزشهای مشترک، روابط، همکاری، تعهد متقابل، فهم متقابل و شبکهها میدانند. بنابراین، سرمایۀ اجتماعی میتواند در سازمانها و دانشگاهها با خلق فرصتها و موقعیتهای رقابتی، موجب بروز عملکرد نوآورانه شود. به یک معنا، با افزایش سرمایۀ اجتماعی، نوعی تلاقی افکار و ایدهها و همچنین اعتماد همهجانبه بهوجود میآید که بهنوبۀ خود به تولید و تسهیم دانش کمک میکند (ابیلی و زارع خلیلی،134:1392).
یکی از مضامین فرعیِ استخراجشده، اعتماد بینفردی است که به باور بسیاری از مشارکتکنندگان، یکی از عوامل مؤثر بر اشتراک و انتقال دانش است. اعتماد اجتماعی بهعنوان متغیر کلیدی در تأثیرگذاری بر اشتراک دانش عمل میکند. زمانی که افراد به همدیگر اعتماد میکنند، نسبت به اطلاعات یا منابع فردی اقدام میکنند. اعتماد اجتماعی به این جهت مهم است که فضای ضروری برای نگهداشت مبادلۀ اجتماعی در اجتماعات واقعی را پدید میآورد. اعتماد، زندگی اجتماعی قابل پیشبینی را بهوجود میآورد، آگاهی اجتماعی را ایجاد و آن را برای کارکردن افراد با همدیگر میسر میسازد. بر اساس رویکرد مبادلۀ اجتماعی، اعتماد دو نوع است: عاطفی و شناختی. اعتماد احساسی مبتنی بر روابط احساسی و اعتماد شناختی مبتنی بر منطق شناختی است. هماهنگی اعتماد و رفتار بین اعضا، پیششرط مؤثری برای اشتراک بهوجود میآورد که میتواند بهواسطۀ قرارداد تکراری تقویت شود و بهبود یابد. «لین و بچمن»[15] (1998) بر اعتماد بهعنوان یک خاصیت مطلوب، بهخصوص در کسبوکارهای دانشبنیان تأکید کردهاند و معتقدند بسیاری از پیچیدگیها و عدم اطمینانها در محیط کار بدون وجود اعتماد بینفردی و درونسازمانی نمیتواند مدیریت شود. اعتماد بینفردی عاملی مهم و مرتبط با تسهیم دانش تلقی میشود. «نلسون و کوپرایدر»[16](1996) براین باورند که اعتماد مقدم بر اشتراک دانش است و یک رابطۀ علّی را ترسیم کرده بودند. وقتی اعتماد وجود دارد، افراد تمایل زیادی برای انتقال اطلاعات مفید دارند (مک نیش و سینگ مان[17]، 2010). اشتراک دانش بهصورت گسترده در زندگی روزمره وجود دارد و بر اساس اعتماد متقابل تداوم مییابد. اگرچه، زمانی که اطلاعات و دانش بهعنوان یک دارایی ارزشمند تلقی شود، حبس و نگهداشت اطلاعات هم اهمیت خواهد داشت (چن و کو، 2017). نظریۀ مبادلۀ اجتماعی هم مؤید اظهارات مشارکتکنندگان پژوهش حاضر است، بهنحوی که بر اساس این نظریه، درک مورد اعتماد واقعشدن توسط گیرندۀ دانش، انگیزۀ وی برای تشریک دانش با این فرد را تحت تأثیر قرار میدهد. در واقع، بسیاری از مشارکتکنندگان پژوهش حاضر، تقویت ارتباطات و تعاملات میان استادان، تقویت فضای گفتگو، اعتماد بینفردی، ایجاد یک اجتماع علمی و تقویت سرمایۀ اجتماعیِ دانشگاهی را راهکاری مؤثر برای پیادهسازی اشتراک دانش میدانستند.
یکی دیگر از مضمونهای اصلی «دینداری» است. برخی از مشارکتکنندگان بحثهای دینی و اعتقادات مذهبی را از عوامل اصلی تأثیرگذار در اشتراک دانش میدانستند و حتی اشاره میکردند که اشتراک دانش از نظر دینی، فضیلت تلقی میشود. از آنجاکه در دین اسلام حبس دانش تقبیح شده است، نشر و انتقال آن مفید و سودمند است. این مضمون با یافتۀ مطالعۀ «مالاسی و آینین» (2015) همسوست که استدلال میکنند یکی از مهمترین عواملی که افراد را برای اشتراکگذاری دانش تشویق میکند، باورهای شخصی و اعتقادهای دینی است. در این میان، یکی از مضمونهای فرعی که از فحوای اظهارات دانشجویان تحصیلات تکمیلی حاصل شد، این بود که آنها با اشاره به حدیث «زکاتالعلم نشره» بر این باور بودند که زکات علم در گروِ انتقال و اشتراکگذاری آن با دیگران است.
ارتقای کیفیت خدمات دانشگاهی هم یکی از مضامین اصلی در زمینهسازی اشتراک دانش است که در فحوای اظهارات بسیاری از مشارکتکنندگان پژوهش حاضر وجود داشت. در این راستا، «بولینگر و همکاران» (2001) استدلال میکنند تکنیکها و فناوری اطلاعات بسیاری وجود دارد که از آنها برای مدیریت دانش استفاده میشود. اصولاً برخی از سازمانها با تسخیر دانش صریح، در ارتباط میباشند و دیگران سعی دارند تا دانش ضمنی را از طریق استفاده از فناوریهای سختافزاری و نرمافزاری و پایگاههای اطلاعاتی جمعآوری کنند (عبدی،73:1388). بورس (2003) فنّاوری اطلاعات، جستجوکردن، ذخیره، دستکاری و اشتراک حجم وسیعی از اطلاعات بهاندازه تبدیل داده به اطلاعات با حداقل زمان و محدودیت مکانی را فراهم میسازد (حیدر نقوی و همکاران[18]، 2012). یکی از مؤلفههای اصلی که بهعنوان راهکاری برای اشتراک دانش در دانشگاهها از زبان دانشجویان تحصیلات تکمیلی به آن اشاره میشد، عوامل انگیزشی بود. که در این رابطه، مشارکتکنندگان بر این باور بودند که حمایتها در سطح کلان و خرد تأثیرگذار هستند. آنها استدلال میکردند که «حمایتهای دولت» و «ارجنهادن بر یافتههای جدید توسط دانشجویان از سوی دانشگاهها» میتواند راهکاری اساسی در این ارتباط باشد. در سطح خرد هم به محرکهای تشویقی و پاداشهای مادی و معنوی اشاره میکردند. نظریه «گیدنز» و نظریۀ مبادله اجتماعی «هومنز» مؤیدی قوی بر این اظهارات است. به باور گیدنز[19] کنشگران، انگیزشهایی برای کنش دارند و این انگیزشها دربرگیرندۀ خواستها و آرزوهاییاند که کنش را برمیانگیزند. به نظر وی، بیشتر کنشها مستقیماً برانگیخته نمیشوند. با آنکه چنین کنشهایی برانگیخته نمیشوند و انگیزشهای ما عموماً ناآگاهانهاند، اما باز باید گفت که انگیزشها نقش مهمی در کردار بشر دارند (ریتزر، 1384).
برآیند حاصل از پژوهش حاضر بر این امر صحّه میگذارد که مجموعهای از عوامل اجتماعی، فرهنگی و روانشناختی زمینهساز اشتراک دانش در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی هستند و هرگونه تبیین تکعلّیتی از آن، ناقص و ناکافی خواهد بود. در پژوهش حاضر، سرمایۀ اجتماعی دانشگاهی مقولۀ هستهای است که در فرایند اشتراک دانش در جریان است. سرمایۀ اجتماعی دانشگاهی هم از طریق ایجاد تعاملات بین دانشجویان تحصیلات تکمیلی بهواسطۀ تشکیل انجمنهای علمی دانشجویی و حلقههای معرفتی و هم از طریق اعتمادآفرینی نسبت به ارائه یافتههای علمی به همکلاسان و دوستان، مبنای بهتری را برای استقرار و پیادهسازی سیستم اشتراک دانش در دانشگاه بهوجود میآورد.
[1]. Centobelli et al.
[2]. Nguyen et al.
[3]. Bock et al.
[4]. Vajjhala & Vucetic.
[5]. Bhat.
[6]. Paulin and Suneson.
[7]. McDermott, O'Dell.
[8]. Yu & Zhou.
[9]. Yeon at al.
[10]. Ajzen.
[11]. Skaik and Othman.
[12]. Lin et al.
[13]. Brehen & Philips.
[14]. Putnam &Goss.
[15]. Lane and Bachmann.
[16]. Nelson & coprider.
[17]. McNeish & Singh Mann.
[18]. HaiderNaqvi et al.
[19]. Giddens.