Document Type : Original Article
Authors
1 MA., Department of Art research, Faculty af Art, University of Shahed, Tehran, Iran.
2 Assistant Prof., Department of Art research, Faculty af Art, University of Shahed, Tehran, Iran.
Abstract
Keywords
مقدمه
اختراع مرکب به قرون اولیۀ پیش از میلاد برمیگردد. بهدلیل نبود منابع مکتوب و در دسترس در این زمینه، مرکب و شیوۀ ساخت و کاربرد آن همچنان گنگ و مبهم باقی مانده است. آنچه وجود دارد، منابعی پراکنده از متون گذشته در دورههای مختلف است که گاهی به رمز نگارش یافته است. همچنین، تاریخچۀ ساخت و شناخت دقیقی دربارۀ انواع مرکب وجود ندارد. آنچه وجود دارد، تنها اشاره به عناصر اصلی و مشترک ساخت مرکبها با ترجمههای مبهم است. بنابراین، چون مرکب در مرمّت آثار خوشنویسی و هنرهای سنتی و حتی کاربرد آنها در هنرهای مدرن از مهمترین و ماندگارترین ابزار یک هنرمند است و از نوع صنعتی و نوین آن نمیتوان چندان بهره گرفت، بر آن شدیم تا در این پژوهش با زاویهدید متفاوت از سایر پژوهشها و بر اساس نسخۀ خطی متأخر تحفالخواص، الأزهار فی عملالأحبار و با تأکید بر نسخۀ عمدةالکتاب مضبوط در کتابخانۀ آستان قدس رضوی، به بررسی و تفکیک کلی شیوۀ ساخت و کاربرد مرکبها بپردازیم. این پژوهش بر خلاف پژوهشهای دیگر، مرکبها را به سه دستۀ مدادها، حبرها و لیقهها تقسیم میکند که با وجود اشتراک عناصر مورد استفاده و افتراق در اندازۀ مواد، نهتنها شیوۀ ساخت آنها متفاوت بوده بلکه کاربردهای خاصّ خود را داشتهاند.
بیان مسئله
مسئلۀ مهم در این پژوهش، آشنایی کلّی با روش ساخت انواع مرکّب و کاربرد بجا و درست آنهاست. حلّ این مسئله میتواند موجب کمک به بازسازی و مرمّت آثار تاریخی و همچنین احیای مجدد هویت و فرهنگ پایدار و ماندگار گذشته در هنرهای سنتی امروز و دوام آنها شود. دراین پژوهش به بررسی شیوههای ساخت و کاربرد ترکیبات ماندگار حبر اسود، با تأکید بر منبع عمده و اصلی به نام «عمدةالکتاب» ابن بادیس صنهاجی، میپردازیم.
هدفهای پژوهش
هدف اصلی پژوهش، شناخت روش ساخت و موارد کاربرد حبر اسود با تأکید بر رساله عمدةالکتاب است. شناخت، تفکیک و آشنایی با روش ساخت و کاربرد انواع مرکب مداد، حبر و لیقهها از اهداف فرعی پژوهش است.
پرسشهای پژوهش
1. انواع مرکب در منابع کتابآرایی اسلامی کدامند؟
2. حبر اسود چگونه تهیه میشده و چه کاربردهایی داشته است؟
تعریفها
ابتدا به تعریفهای اصطلاحات کلیدی دربارۀ انواع مرکب میپردازیم:
1.حِبر و مداد
در تعریف واژگانی حبر[1]، آن را معادل زگاب، سیاهی، دوده، دودۀ مرکب، مداد، نقس و زگالاب و سیاهی دوات دانستهاند. کلمۀ مرکب را تا زمان سعدی دوده میگفتهاند و چون دوده را با زاج و نبات تکمیل و بهتر میکردهاند به آن دودۀ مرکب میگفتهاند و رفتهرفته در استعمال دوده برداشته شده و برای سهولت، مرکب نامیده شده است (دهخدا، 1330: 386).
در جایی دیگر حبر را بهمعنای نیکوکردن و آراستن دانستهاند (شبوح، 1381: 147). لغتدانان عرب سه کلمه نقس، مداد، و حبر را مترادف و بیانگر مفهومی واحد میشمارند در صورتی که اجزایی که با ترکیب آنها مرکب فراهم میشود با اجزای ترکیبی حبر متفاوت است (فرهمند بروجنی، جوکار و سلطانی،1392: 96). مورد اول در نام و ریشۀ کلمۀ حبر و مداد است. مداد را از آن رو مدد گویند، که به خامه مدد رساند و ریشۀ حبر به معنی رنگ است. حبر اثری است که بر پوست و کاغذ و هر چیز ماند. «مبرد» گوید گمان میکنم از آن روی آن را حبر گفتهاند که کتاب را بدان آرایش دهند: « حِبرَتُ الشَیِء تَحبیراً». آن را آرایش کردم. همچنین، نوشتههایی که با طلا رنگآمیزی یا نوشته میشده، با حبر دورگیری یا قلمگیری میشدند. پس از آن «قلقشندی» پس از ذکر اخبار و احادیث در ستایش حبر و مداد و در صنعت حبر و مادۀ آن سخن گفته است و سپس در دو مسلک، صنعت حبر را شرح داده است. مسلک دوم بر دو گونه است که گونۀ اول به ساخت حبر شباهتی ندارد چون در حبر دوده بهکار نمیرود (دهخدا، 1330: 203-205). «شایسته است که طالب علم، حدیث را اولاً با رنگ سیاه و ثانیاً از مرکب حبر استفاده کند نه مرکب معمولی. زیرا حبر قرنها و زمانهای زیادی باقی میماند و این مرکبی برای صاحبان علم و عالمان اهل معرفت است» (سمعانی، 1381: 545 ).
مراکشی در کتاب الأزهار فی عملالأحبار هر دو واژۀ حبر و مداد را با توانایی جانشینی که دارند به کار برده است. حبر معرّف مرکب بهمفهوم کلی و مداد با عطف به یکی از ویژگیهای خود، به همان معنی است (نقل از: شبوح،1381: 147). حبر را مرکبسازان و فرهنگنویسان متأخر و معاصر بهمعنای سیاهی و مرکّب دانستهاند. در صورتی که اجزایی که از ترکیب آنها مرکب فراهم میشود با اجزای ترکیبی حبر فرق دارد. در ترکیب گونههای حبر بههیچ عنوان از دوده استفاده نشده است زیرا باوجود سیاهی دوده، حبر، سیاه و برّاقتر بوده و بر اثر نمدیدگی و گذشت زمان، رنگش تغییر نمیکرده است. به همین دلیل است که عالی افندی به خوشنویسان و کاتبان توصیه میکند با حبر بنویسند که اگر قطعات خطوطشان به وصالی نیاز پیدا کرد یا اگر چند لایه کاغذ زیر آن چسبانده شد، یا آب به آنها راه یافت، آثارشان مخدوش نشود و خلل نپذیرد ( مایل هروی،1372: 622).
بهطور خلاصه میتوان گفت، ویژگی ظاهری و ماندگاری (مداد) مرکب و حبر با هم تفاوت دارند که این بهدلیل میزان مادۀ مصرفی در آنهاست. پس از آزمایش و کهنهسازی مرکّب و حبر، بهطور کلّی این نتیجه حاصل شده است که مرکب و حبر اجزای تقریباً مشابهی با هم دارند. تفاوت عمدۀ آنها این است که جزئی اصلی که در بیشتر مرکبها وجود دارد و در حبرها دیده نمیشود، دوده است (فرهمند بروجنی، جوکار و سلطانی،1392: 91). حبر در اثر رطوبت و گذر زمان نسبت به مرکب (مداد) که دارای دوده بوده است، خللناپذیر و ماندگارتر بوده است. با این حال، نمیتوان حبر را بر مرکب برتری داد یا از مرکب سیاهتر دانست. شاید بتوان گفت سیاهی مرکب از حبر بیشتر است، همانگونه که در رسالات مختلف بیان شده است. دوده برای مرکب یک اصل است و وجود آن در افزایش سیاهی مرکب بسیار مؤثر است. هرچند بیشتر مرکبها افزون بر مازو و زاج (واکنش بین جوهر مازو و نمک فلزی که باعث تولید رنگ سیاه میشود) دوده هم دارند. آشکار است که حبر و مرکب دو ترکیب مجزا از هم هستند، هر چند در ترکیبات خود مواد مشابه هم داشته باشند. در شیوۀ ساخت و مقدار مصرف هر ماده تفاوتهایی با هم دارند و نمیتوان آن دو را یکی دانست. در واقع حبر رنگینهای سیاه حاصل از ترکیب نمکهای فلزی با پلیفنلهای گیاهی است که به عمق کاغذ نفوذ میکند و بهدلیل نفوذ بالا، کمتر ریختگی خواهد داشت. از اینرو، قدما آن را بر مرکب ترجیح میدادند، اما مرکب در بردارندۀ رنگینهای سیاه حاصل از ترکیبات نمکهای فلزی با تاننها بهمیزان کمتر از حبر، رنگدانه دوده و صمغ است که عمق نفوذ آن در کاغذ کم و در قسمتهای زخیمتر ممکن است به مرور زمان ریختگی پدید آید. با این همه، مسلّم است که حبر بهدلیل برخورداری از آهن فراوان و عمق نفوذش در کاغذ، سریعتر کاغذ را دچار خوردگی میکند. اما در مرکبها این عارضه کمتر و دیرتر رخ میدهد. رنگدانۀ اصلیِ مرکب خوشنویسی دوده است و مواد دیگری مانند صمغ عربی زاج و مازو نیز برای چسبندگی رنگ دانهها و قوامیافتن مرکب به آن افزوده میشود (فرهمند بروجنی، جوکار و سلطانی، 1392: 110-111).
1. لیقهها
لیقهها مرکّب رنگی که برای تزئین حروف و نسخهها بهکار میرود، تعریف شدهاند: لیقه چیزی است سیاه که در سرمه اندازند، صوف دوات، لیق (جمع لیقهها) افتتاحات چیزهایی است که با آن سرلوحها، در آغاز بابها و فصلها و هر سرآغاز دیگر را به آن رنگآمیزی کنند و در نامهنگاری آنرا بهکار نبرند مگر زر که برای نوشتن طغرا و نامهای محترم نیز به کار رود و اقسام دیگر را فقط کتابنویسان به کار برند و آن را نیز اقسامی است (قلقشندی، 1340ق، ج2: 477 -478). در لغتنامۀ دهخدا لیقه به معنای مرکب نیز آمده است. همچنین گل چسبنده که بر دیوار اندازند و بچسبد. ترجمهای فارسی از بخشی از رساله عمدةالکتاب از عربی به فارسی به نام رسالۀ بوقلمون توسط شخصی ناشناخته در باب جوهرها یا مرکبهای رنگین یا لیقهها وجود دارد که «پورتر»[2] نیز به آن اشاره کرده است. او پس از پژوهش بر روی لیقهها، آنها را آهاری برای تقویت کاغذ و روانی قلم معرفی کرده است.
لیق جمع لیقه است و عبارت است از گلولهها یا باریکههای مستعمل ابریشم، پشم یا کتان، که درون دوات گذاشته میشود تا زواید مرکب را جذب کند. لیقه بهمعنای خود مرکب هم هست (دهخدا، 1330: 386). به مرکبی که این گلولهها را آغشته میکند نیز لیق گویند. لیقهها دارای اجزای نرم و چسبنده هستند. از مقایسۀ ترکیبات مرکّبها و لیقها این نتیجه بهدست میآید که در ترکیب لیق بهندرت از نمک فلز استفاده میشود که شاید به این علت باشد که نمک فلز روی گلولههای پارچهای که لیق را از آن درست میکنند، اثر میگذارند و این تقریباً تمامی نتیجهای است که میتوان از این مقایسه بهدست آورد (پورتر، 1379: 19-22). درترجمۀ لیقه از عربی به فارسی آمده است که اسم است از «لاق»، پشمی که در دوات ریزند و آن را با مرکب آمیخته کنند و همچنین گل چسبناک که با دست نرم کنند و بر دیوار زنند و به آن بچسبد. بنابراین، با توجه به فهرستبندی نسخههای خطی دربارۀ حبر، مداد و لیقه، مترادف دانستن حبر و مداد و حتی لیقه با هم جای بحث و پژوهش دارد.
پیشینه پژوهش
«فرهمند بروجنی، جوکار و سلطانی» (1392) در مقالهای به «بررسی شباهتها و تفاوتهای مرکب و حبر از دیدگاه شیوۀ ساخت» با روشهای آزمایشگاهی و کهنهسازی آنها به مقایسۀ فنشناسی و آسیبشناسی این دوگونه از مرکب پرداختهاند. در این مقاله علاوه بر مرکب به سیاهی دیگری به نام حبر اشاره و با رجوع به منابع تخصصی ویژگیهای مرکب و حبر بررسی شده است. در مقایسۀ مرکب با حبر و مقایسۀ مواد به کار رفته در آنها، حبر و مرکب را در ترکیبات (مازو، زاج و صمغ) مشابه و در میزان مادۀ مصرفی متفاوت دانسته و در عین حال به تفاوت در ویژگی ظاهری آنها نیز اشاره شده است. نویسندگان تنها تفاوت آنها را در نبود دوده در ترکیب دانستهاند، اما حبر را بر مرکب برتری ندادهاند.
«پورتر» (1379) در ترجمۀ فارسی بخشی از رسالۀ عمدةالکتاب ابنبادیس صنهاجی، با اشاره به مرکّب (مداد) و لیقهها بهعنوان آهار، صوف، و پشم به معرفی عناصر مشترک در مرکبها و لیقهها پرداخته و آنها را تقریباً مشترک پنداشته است و از مقایسۀ آنها به این نتیجۀ دور از ذهن رسیده است که در ترکیب لیقهها بهندرت از نمک فلزات استفاده شده است که شاید به این علت باشد که نمک فلز روی گلولههای پارچهای که لیق را درست کردهاند، اثر میگذارد و این تقریباً تمامی نتیجهای است که میتوان از این مقایسه بهدست آورد. سردرگمی نویسنده در این مقاله شاید بهدلیل ترجمۀ آن از زبان عربی به انگلیسی باشد.
«شبوح» (1381) در مقالهای با عنوان «دو منبع قدیمی تازهیاب در مورد ساخت مرکب» به معرفی دو نسخۀ قدیمی در این زمینه پرداخته و کوشیده است بر اعتبار این مبحث بیفزاید. یکی از این منابع الازهارفیعملالاحبار اثر مراکشی است که نویسنده در شش مقالۀ کتاب، 114 دستورالعمل روش ساخت مرکبهای گوناگون و مصارف هر کدام را آورده است. اهمیت ویژۀ این اثر در اصالت مطالب و استفادۀ نادر نویسنده از نقل آثار متقدمان و معاصران اوست. در این اثر لیقه در فهرست ترجمه بهعنوان یک مرکب با علامت سؤال مطرح شده و بقیۀ جوهرها همه مرکّب نامیده شدهاند. برجستهترین وجه کتاب مراکشی را شبوح در دستورالعمل تهیه مرکبهای مورد استفادۀ دانشمندان و ادیبان و شخصیتهای مهم دانسته است، از جمله: عیسیبن عمرو نحوی، ابن بختیشوع طبیب، محمدبن زکریای رازی، محمدبن علیبن مقله و علیبن هلال. مرکبهایی که این دانشمندان بهکار میبردهاند، دارای عناصر مشترک مازو، زاج، صمغ عربی و آبتازه بوده است. بنابراین، با توجه به ترکیبات مورد استفادۀ شخصیتهای مذکور در این مقاله و پژوهش حاضر، میتوان دریافت که مرکب مورد استفادۀ این اشخاص فاقد دوده و از نوع حبر بوده است.
«محفوظ» (1422ق) در مقالهای با عنوان «صناعه الحبر عندالعرب» به زبان عربی، به معرفی احبار و مقایسۀ مختصر آنها با مدادها در رساله عمدةالکتاب پرداخته است. این مقاله یک مطالعۀ آماری تحلیلی است که مواد مورد استفاده در مدادها و احبار را بررسی و آمارگیری و در پایان اشاره کرده است که کتب عربی بین مداد و حبر از حیث طریق ساخت، قوام مواد مورد استفاده و کاربرد آنها فرقی قائل نیستند و حبرها را نزد اعراب وسیلهای تزیینی دانسته است. محفوظ نیز هیچ فرقی بین مواد و شیوۀ ساخت حبر و مداد به غیر از دوده و سوختن که در حبر وجود ندارد، قایل نشده است. او نیز زاج و مازو را جزء لاینفک احبار دانسته است.
«بدریتوفیق» (1362)در مقالهای با عنوان «صناعهالأحبار واللیق والأصباغ» به زبان عربی، به جمعآوری انواع لیقه و حبر با توجه به نسخۀ «قطفالازهار» مغربی پرداخته است. بدری توفیق اهمیت این نسخه را در مصریبودن آن و تعلق آن به قرن شانزده میلادی دانسته است. همچنین، به ابتکار آن در شیوۀ ساخت انواع کثیری از احبار و لیقهها که تاکنون سابقه نداشته، اشاره کرده است. در این مقاله نیز به اختلاف بین لیقهها و احبار با وجود تفکیک آنها به اجزای مختلف، اشارهای نشده است.
جمعبندی پیشینۀپژوهش
با توجه به مجموع پژوهشهای پیشین، میتوان گفت که پژوهشهای ذکرشده چه بهصورت گسترده و چه جزئی، فقط حبرها و مدادها و در صورت وجود لیقهها را دستهبندی و روش ساخت آنها را بهصورت مبهم توضیح داده و به تفاوت و کاربرد آنها اشارهای نشده است. در تمامی آثار ذکر شده در پیشینۀ این پژوهش، تفاوت خاصی بین مداد، حبر و لیقهها قائل نشده و یا اگر تفکیکی بین دو گونه صورت گرفته، مبهم و در نهایت در حدّ تفاوت در عناصر مورد استفاده در مداد و حبر است. همچنین، به نام مرکّبها و تفکیک آنها اشاره نشده است و نوعی سردرگمی و تردید برای تفکیک مداد و حبر و لیقهها در این پژوهشها دیده میشود. در پژوهش حاضر بین مداد، حبر و لیقه تفاوت ایجاد شده تا به بررسی و تفکیک آنها با نام و شیوهای ساخت متفاوت به تناسب نوع، رنگ و کاربرد آنها بهوضوح اشاره شود. مقصود اصلی این تحقیق تفاوت در شیوۀ ساخت و کاربرد مدادها، حبرها و لیقههاست. اما چون به مداد در پژوهشهای قبلی بیشتر پرداخته شده، بهصورت مختصر به تفکیک و تفاوت کلی آن با عنوان دیگر از مرکبها در اینجا اشاره خواهد شد.
روش پژوهش
روش گردآوری اطلاعات و دادهها در این مقاله کتابخانهای و اسنادی است و در موارد لازم نیز برای اثبات صحّت روشها به آزمایش پرداخته شده است. به همین دلیل، روش تحقیق ترکیبی از انواع تاریخی، توصیفی تحلیلی و تجربی است.
انواع مرکب در رساله عمدةالکتاب ابن بادیس صنهاجی:
«عمدةالکتاب وعُده ذِوی الأباب» به زبان عربی از معزبن بادیس تمیمی صنهاجی(398-454هـ.ق) است. این کتاب را بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی با تحقیق و تصحیح نجیب مایل هروی و عصام مکیه، چاپ و منتشر کرده است. مؤلف یکی از پادشاهان بنوزیری آفریقاست و تاریخ وفات او را 455 هـ. ق در قیروان نوشتهاند. وی در این کتاب آنچه را خوشنویس و نسّاخ به آن محتاج است، از جمله انواع مرکبهای سیاه و الوان، جمع کرده است و به دقت شرح داده و می نویسد که آنچه را خود تجربه کرده و آزمودهام، در این کتاب گردآوردهام. بهنظر میرسد این کتاب غنیترین اثری است که در باب مرکبهای سیاه و حبرها و لیقهها دیده شده است و شناخت ترکیبات و عناصری که در این کتاب از آنها یاد شده است نیاز به صرف وقت و پژوهش زیادی دارد (مطلبی کاشانی،1389: 17). بنابراین رسالۀ عمدةالکتاب بهدلیل قدمت و اهمیتی که در باب مرکبسازی دارد، اساس این پژوهش و آزمایشهای انجامشده قرار گرفته است. در رسالۀ مذکور، حبرهای اسود چهار شیوۀ ساخت و چهار کاربرد دارند. شیوۀ ساخت «حرارتی» مخصوص به کاغذ، «خیساندنی» مخصوص به پوست، «فشردنی» مخصوص پوست و کاغذ و «پودرشدنی» مخصوص استفاده بر روی سنگ و سفال است. مواد و ترکیبات حبرهای اسود ثابت و دارای زاج، مازو، صمغ و آب است. در حبرهای اسود چنانکه در عمدةالکتاب و قطفالازهار و باقی نسخهها و منابع دیگر نیز مشاهده میشود، عفص یا مازو جزء اصلی و جداییناپذیر ترکیب شمرده میشود. احبار اسود در ترکیبات پایهای مشترک هستند مگر در رنگ، اندازه و شیوههای ساخت و کاربرد آنها. در احبار ملونه ممکن است سیاهیهای رنگی فراوانتری وجود داشته باشد که این مورد نیاز به تعمّق و پژوهش بیشتری دارد. دراحبار ملونه (الوان) نیز کاربرد و شیوههای ساخت متفاوت و پیچیدهتر است. در احبار ملونه ممکن است گاهی مازو وجود نداشته باشد. احبار ملونه شباهت زیادی با لیقهها دارند، اما لیقهها در بیشتر موارد فاقد زاج هستند که این نکته قطعاً ارتباط مستقیم با کاربرد آن نوع لیقه دارد. در عمدةالکتاب لیقهها موارد اشتراک کمتری با احبار (ملونه و اسود) دارند. لیقهها با حبرهای الوان در زاج اختلاف و در صمغ معمولا اشتراک دارند. صمغها نیز بهشیوههای متفاوتی بهکار گرفته میشوند. به احتمال بسیار قوی، استفاده از صمغ در احبار الوان و لیقهها و حتی احبار اسود، در بیشتر موارد برای غلظت و درخشندگی بیشتر بهکار میرود نه برای چسبندگی زیرا حبرها و لیقهها بهخودیخود خاصیت جوهری، متجلی و نافذ دارند و میتوانند بدون نیاز به مادۀ چسبنده در زمینۀ مورد نظر نفوذ کنند تقریباً مشابه رنگهای اکولینی که امروزه مورد استفاده قرار میگیرند؛ با این تفاوت که گروه حبرهای الوان و لیقهها، دارای نور و جلاء در نقاشی و مرصّعکاری تذهیب داشتهاند. حبرهای الوان و لیقهها نیز دارای همان چهار شیوههای ساخت احبار اسود هستند؛ اما پیچیدگی شیوههای ساخت و کاربرد در حبرهای الوان و لیقهها بهدلیل تنوع در ترکیبات بسیار بیشتر است. منابع کتابآرایی اسلامی که در این پژوهش برخی از مهمترین آنها مورد مطالعه قرار گرفته، به گونههای متفاوتی از این مرکبها اشاره کردهاند که جدول1 این نکته را نمایش میدهد.
جدول1. روش ساخت و کاربرد انواع مرکب در منابع کتابآرایی اسلامی
نام منبع |
مدادها |
حبرهای اسود |
حبرهای الوان |
لیقهها |
«عُمدَة الکُتاب» |
• |
• |
• |
• |
«بیان االصَناعات» |
• |
• |
--- |
--- |
«قَطَفُ الأزهار» |
--- |
• |
--- |
• |
«صُبحُالأعشیفی الصَناعه والاِنشاء» |
• |
• |
--- |
--- |
«الدُر المَکنون فی الصَنایع والفُنون» |
--- |
• |
• |
--- |
«تُحَفُ الخَواص» |
• |
--- |
--- |
--- |
«کتابآراییدر تمدن اسلامی» |
• |
• |
• |
--- |
«الأزهارفیعَمل الأحبار» |
• |
• |
--- |
--- |
«المُخترعُ الفنون من الصُنع» |
• |
• |
--- |
--- |
با بررسی دقیق و مقایسۀ همۀ حبرها و لیقهها در نسخههای فوق، شیوههای ساخت مذکور دربارۀ حبرهای سیاه بررسی و تأیید شد؛ یعنی حبرهای سیاه به چهار شیوۀ ساخت حرارتدیده، فشرده، خیساندنی و پودرشده، تقسیم شدهاند. در تجزیهوتحلیل لیقهها که در نسخههای خطی اشاره شده، این نتیجه بهدست آمد که لیقهها روشهای ساخت متفاوتی از حبرهای سیاه دارند؛ مانند حبرهای الوان و ظاهراً با کاربردهایی غیر از خوشنویسی صرف تهیه میشدند. با توجه به این نکته، لیقهها جوهرهایی رنگین و فاقد زاج بودهاند که کاربرد آنها مانند حبرهای سیاه صرفاً مناسب نوشتن نبوده است بلکه در رنگآمیزی سرلوحهها و افتتاح بابها و حتی در ترجمۀ یک مورد از لیقهها در رسالۀ عمدةالکتاب به رنگآمیزی و نوشتن بر روی پوست و جامهها، خضاب دستها و هر چیزی که اراده شود، اشاره شده است. در تجزیهوتحلیل نسخههای خطی یک نوع از حبرهای سیاه، شیوۀ ساخت حرارتی و یا جوشاندنی داشتند و کاربرد آنها نوشتن روی کاغذ بود. بههمین دلیل، در متون گذشته تأکید بر نوشتن با حبر اسود داشتهاند زیرا این نوع حبر بهدلیل حرارتیبودن در شیوۀ ساخت، فقط مخصوص کاغذ بوده است. بنابراین، ماندگاری طولانیتری داشته است. انواع دیگر حبرهای اسود کاربرد بر روی پوست و کاغذ و یا الواح سنگی و سفالینهها داشتهاند. نکتۀ مهم و قابل توجه در ساخت حبرهای سیاه، ترکیبات ثابت مازو، زاج، صمغ و آب است که نوع زاج و شیوههای ساخت صمغ نیز به روش آزمون و خطا بهدست آمده است. در نسخههای خطی، هیچگونه اشارهای به نوع مازو، زاج، و صمغ و بسط شیوههای ساخت نشده است. نکتۀ مهمتر، رعایت اندازه و مقدار ترکیب مواد با یکدیگر است زیرا با تغییر میزان مواد و عناصر، کاربرد آنها متفاوت میشود. در حال حاضر، دو مورد حرارتی و پودرشدۀ حبرهای اسود و اندازۀ درست آنها با ترکیبات ثابت و با روش آزمون و خطا آزمایش و تأیید شده است که در تصاویر زیر نمونۀ پودرشده (سحقی) آن بهصورت اعجابانگیزی به اثبات رسید. نکتۀ جالب دیگر در این نوع مرکب، حبر و کاربرد آن بر روی سنگ، ثبات رنگ در رطوبت و تغییرات جوّی است. جنس و رنگ سنگها در ثبوت، بروز و زیبایی آثار مؤثر است. بر روی یک سنگ کلمۀ «الله» دو بار روی هم نوشته شد. ابتدا با سرعت پایین که بهصورت هاله و سایهای در زیر کلمه مشخص شده است و در مرحلۀ دوم، نوشتن با سرعت بالاتر است، که کلمۀ « الله» روی همان کلمۀ محوشدۀ قبلی با تیرگی بیشتر ظاهر شده است (تصویر1).
تصویر 1. کاربرد مرکب حبر بر روی سنگ .
تصویر 2. کاربرد مرکب حبر بر روی سنگ
حبر مذکور و نگارۀ ترسیمشده با آن، بر روی سنگ بالا کاملاً محو و بیاثر بهنظر میرسید. اما پس از قراردادن آن بهمدت 25 روز در معرض رطوبت و تغییرات جوّی تصویر آن، به مرور زمان نمایان و واضحتر شد (تصویر2). ویژگی دیگر مرکب حبر پس از حرارت دیدن سنگ است. پس از نگاشتن بر روی سنگ و حرارت دادن آن، نقوش بسیار سیاهرنگ شده و امکان پاکشدن آن از روی سنگ غیرممکن است، مگر در صورت خراش یا متلاشیشدن سنگ. غلظت مرکب حبر، نوع و جنس سنگ در شدت کیفیت و سیاهی نقوش بیتأثیر نیست (تصویر 3و4).
تصویر3. پس از اعمال حرارت با درجۀ بالا .
تصویر4. طراحی اولیه پس از شستشو، که شباهت به یک دور گیری ساده دارد.
از نکات جالب این آزمایش گاهی تغییر رنگ نقشها به تناسب رنگ، جنس و نوع سنگهاست. در صورت تیرهبودن سنگ، نقش با مرکب حبر بهصورت روشن و کاملاً در تضادّ با رنگ زمینه و در صورت روشن بودن سنگ، رنگ نقوش تیره میشود. در واقع، روی هر سنگ با هر رنگ، نقشی به رنگ متفاوت ایجاد میشود، مشابه آثاری که در سنگنگارههای لرستان، سراوان، تیمره و غیره دیده شده است. (تصویر5 و6).
تصویر 5. دیوارنگاره،غار دوشه، کوهدشت، لرستان / حدود هزارۀ هشتم پیش از میلاد. (منبع : http://panart.ir).
تصویر 6. سیستان و بلوچستان، سنگ نگارههای دره نگاران سراوان ( منبع: http://panart.ir ).
تصویر 7. کاربرد حبر اسود بر روی سفال
در رساله «عمدةالکتاب» ابن بادیس و «بیانالصناعات» حبیش تفلیسی پس از بررسی و آزمایش حبرهای سیاه وجه مشترک آنها شباهت در عناصر و تفاوت در میزان مواد مصرفی در شیوۀ ساخت و در نتیجه کاربرد است. یعنی از طریق حرارتدادن، خیساندهشدن، فشردهشدن و پودرشدن عناصر صورت گرفتهاند. عنصر تکرارشوندۀ آب، صمغ عربی، زاج و عنصر اصلی دیگری به نام «مازو» که داری تانن است جزء تکرارشدنی در تمامی حبرهای سیاه، بدون حضور دوده در شیوۀ ساخت آنهاست. ناگفته نماند، اجزای مشترک و گاهی مشابه، فقط در حبرهای اسود دیده میشوند و حبرهای رنگی نیز مانند لیقهها که همگی رنگی هستند، خود بهتنهایی مواد و شیوههای ساخت و کاربردهای بسیار متنوع و فراوانی دارند.
شرح آزمایش حبر، بر روی کاغذ
ترکیبات زاج، مازو، صمغ و آب و تأثیر آنها بر سنگها در بالا مشاهده شد. این ترکیبات دقیقاً مشابه با ترکیبات ساخت مرکب حبر برای کاغذ است با این تفاوت که شیوۀ ساخت، اندازۀ ترکیبات و کاربرد آنها با یکدیگر متفاوت است. شیوۀ ساخت این نوع حبر که بر روی کاغذ کاربرد دارد، حرارتی نامیده میشود.
لازم است به این نکته اشاره شود که شیوههای ساخت حبرهای اسود با ترکیبات ثابت (مازو، زاج، صمغ، آب) ابتدا بهصورت مختصر و با ترجمهای اشتباه بهنام مدادها در رسالۀ «تُحَفُ الخَواص فی طُرَفُ الخَواص» قللوسی اندلسی شرح داده شده است. پس از مقایسه و تجزیهوتحلیل منابع مختلف، به کاملترین منبع در باب مرکبسازی یعنی عمدةالکتاب رجوع شد. این کتاب تنها منبعی است که تمامی مرکبها را تفکیک کرده و حبرهای اسود را در فصلی مجزا گرد آورده است. پس از تجربه و آزمایش حبرهای اسود، ترکیبات ثابت و شیوههای ساخت و کاربردهای متفاوت حبرهای اسود آزمایش و به اثبات رسید. بهترین و راحتترین روش برای آشنایی و اثبات شیوههای ساخت حبرهای اسود رسالۀ عمدةالکتاب است زیرا تمامی منابع ذکرشده در جدول1 بررسی شد. اما بهدلایلی چون محدودیت در تعداد حبرهای اسود، استفاده از ترکیبات مشابه، پراکندگی، نقص و یا ترجمههای نادرست به زبان فارسی، نتیجهای درست دربارۀ ترکیبات، شیوههای ساخت و کاربردهای حبرهای اسود حاصل نمیشد.
در این آزمایش دو روش حرارتدادن و اکسیداسیون (سوختن ناقص) و میعان بر روی دانۀ مازو صورت گرفت و نتایج زیر حاصل شد:
نوع اول: با حرارتدادن و جوشاندن ترکیبات با اندازههای موردنظر، یک مرکّب حبر بهرنگ طلایی یا عسلی حاصل شده که با گذر زمان و در صورت حرارتدادن، بهتدریج تیرهتر میشود. این حبر دارای چسبندگی بالایی است زیرا مازو در نوع حرارتی خود، یک مادۀ قابض و چسبنده ایجاد میکند. در این روش، ترکیب حرارتدیده با صمغ و زاج نیز ترکیب و شدّت چسبندگی آن بسیار بیشتر میشود. همچنین، در نوع حرارتی نیازی به پودرشدن صمغ نیست. در این روش، آب صمغ نیز بهشیوۀ حرارتدادن گرفته میشود. پودرشدۀ زاج راحتتر در آب حل میشود. زاج و مازوی جوشیدهشده را باید به اندازۀ مورد نظر در آب صمغ حل کرد و از صافی 100 عبور داد. بنا بر تفکیک مرکبها بر اساس شیوۀ ساخت در تهیۀ حبرها هیچگونه سوختنی در کار نیست، بلکه باید پخته یا ذوب شوند چنانکه در گذشته نیز نوع حرارتی مرکّب حبر، به همراه روشهای پختن و ذوبکردن صورت میگرفته است. اما این مرحله از آزمایش در پژوهش حاضر با سوختن ناقص و میعان بخارات مازو صورت گرفته است.
در حبرهای اسود و الوان با شیوۀ حرارتی، پختن به تناسب نوع مواد و ترکیبات حبر مورد نظر در سه نوع ظرف مخصوص صورت میگرفته است: طنجیر (دیگ)، قنینه (بطری)، قاروره (شیشۀ دهانهباریک) که اصطلاحات قنینه، طنجیر و قاروره در حبرهای اسود بیشتر مشاهده میشود.
پختن در دیگ: ماده و ترکیبات موردنظر برای پخت در یک دیگ یا پاتیل قرار میگیرد و زیر آن آتش روشن میشود.
ذوب یا طبخ در بطری: ماده یا ترکیبات در یک بطری یا شیشه قرار داده میشود و بهمدت محدود در سایه قرار میگیرد. یا درِ بطری را بسته و در آفتاب نگهداری میشود. مدتزمان نگهداری آن در سایه و یا آفتاب، بر حسب حرارت و فصلهای مختلف تابستان یا زمستان، متفاوت است.
ذوبشدن در شیشۀ دهانهباریک: در این روش، مواد و ترکیبات مورد نظر در شیشه قرار میگیرد و در زیر سرگین چهارپایان دفن میشود تا ذوب و حل و به مایع یا جوهر مبدل شود. قراردادن ماده یا ترکیبات در شیشۀ دهانهباریک (قاروره) و دفنکردن آن در زیر سرگین هر حیوانی (دب _ دواب)[3] باعث ذوب و حلشدن آن ترکیبات و در اصطلاح طبخ آنها در قاروره (شیشۀ دهانهباریک) میشود. (محفوظ،1422ق: 121-123).
نوع دوم: بهترین و در واقع اصلیترین روش تهیۀ حبر، روش سوختن ناقص (اکسیداسیون، میعان) و جمعآوری بخارات دانۀ مازوست که شیوه و نام درست آن در نسخههای خطی، ذوبشدن نامیده شده است زیرا هیچنوع سوختنی در شیوۀ ساخت حبرهای اسود نباید بهکار برود. بنابراین، آزمایش زیر به روش سوختن ناقص انجام شده است بهصورتیکه این نوع سوختن در معرض اکسیژن هوای بسیار کم صورت میگیرد که به آن اکسیداسیون ناقص میگویند و در واقع با میعان و بخارات دانۀ مازو میتوان به مرکب مورد نظر دست یافت. سوختن ناقص این دانه بهتنهایی و بدون استفاده از هیچ گونه زاج و صمغی، یک مرکب بسیار روان و با سیّالیت و چسبندگی بالا به رنگ قهوهای سوخته یا بلوطیرنگ حاصل میشود که در صورت غلظت، به سیاهی شبیه است. دانۀ مازو در سوختن ناقص و میعان، مرکب حبر را تولید میکند. این نوع حبر در ترکیب با آب، داری کشش و چسبندگی و سیّالیت فوقالعاده زیادی است. حبر مذکور میتواند علاوه بر خوشنویسی، در نقاشی آبمرکب و برای قلمگیری در آثار نگارگری مورد استفاده قرار گیرد. این حبر بهدلیل وجود تانن فراوان، نفوذ بسیار بالایی بر روی کاغذ دارد. برای تبدیل این مرکب به مرکب برّاق و با چسبندگی بیشتر، باید به اندازههای مورد نظر به آن زاج و صمغ افزوده شود. در این مرکب، گاهی ذرات بسیار ریز ِ نقرهایرنگ دیده میشود که پس از مدتی این ذرات محو میشوند. ذرات فوق سیلیس هستند که در ترکیب با هوا اکسید شده و چون در بخارات ترکیب موجود هستند، به مرور زمان تجزیه میشوند. مشابه همین ذرّات برّاق، سیلیس در لیقهها با دوام و ماندگاری طولانیتر در مواد و ترکیبات گیاهی و معدنی دیگر، رنگهای مرصّع را در کنار تذهیب میسازند (تصویر 7).
تصویر 8. ذرات بسیار ریز نقرهای رنگ در مرکب حبر
از خواصّ جالب حبر این است که در تفاوت با مداد که دارای دوده و چربی است، فاقد چربی بهنظر میرسد. اما ساختن مداد نیاز به گرفتن دوده از دانههایی چون دانۀ تربچه، سبوس، بادام، برنج، چربی و غیره... و چربیزدایی از دودۀ مورد نظر داشته است زیرا چربیزدایی موجب میشود چربی دوده در کاغذ نفوذ نکند و در اطراف آن پخش نشود.
"در ساختن حبر اگر محتوای مازو از مقدار مورد نظر بیشتر باشد، این عنصر به سرعت کاغذ را در هنگام نوشتن سوراخ میکند. ( این نکته نشاندهندۀ اسیدیبودن مازوست). اگر محتوای صمغ عربی از مقدار مورد نظر بیشتر باشد، صفحات به یکدیگر میچسبند زیرا صمغ خاصیت چسبندگی دارد و کتاب را پاره میکند. اگر محتوای زاج زیاد باشد، آن محل را میسوزاند و کتاب را خراب میکند." (قللوسی اندلسی،1427ق: 27).
پاسخ به پرسشهای پژوهش
انواع مرکب در منابع کتابآرایی اسلامی کدامند؟
نتایج این پژوهش نشان میدهد در نسخههای خطی و رسالههای قدیمی که در جدول1 از آنها یاد شده، علاوه بر مداد (مرکب) به دو نوع مرکب دیگر به نام حبر و لیقه اشاره شده است. حبرها خود به دو بخش حبرهای اسود و رنگین تقسیم میشوند.
حبر اسود چگونه تهیه میشده و چه کاربردهایی داشته است؟
روش تهیۀ حبرهای سیاه به چهار شیوۀ حرارتدیده، فشرده، خیساندنی و پودرشده تقسیم شدهاند. در بررسی نسخههای خطی مشخص شد که لیقهها روشهای ساخت متفاوتی از حبرهای سیاه دارند؛ مانند حبرهای الوان و ظاهراً با کاربردهایی غیر از خوشنویسی صرف تهیه میشدند. تمامی حبرهای سیاه، بدون استفاده از دوده ساخته میشوند. حبرهای اسود با ترکیبات ثابت (مازو، زاج، صمغ، آب) دارای چهار کاربرد متفاوت هستند که در نگارش بر روی کاغذ، پوست، سنگ و سفال مورد استفاده قرار میگیرند.
نتیجهگیری
نتایج تحقیق در نسخههای کهن نشان میدهد در منابع عربی مربوط به شناخت مرکبها همانند: «بَیان الصَناعات»، «الدُرُالمَکنون»، «عمدةالکتاب»، «صبح الاعشی»، حبرها، مدادها و لیقهها دستهبندی شده و روش ساخت آنها بهصورت سربسته توضیح داده شده است. در «لغتنامۀ دهخدا» و «افزارها و آداب نسخهنویسی» اثر سمعانی نیز از لحاظ تعریفهای لغوی و آداب نوشتن، مرکبها بررسی شدهاند. همچنین در کتاب کتابآرایی در تمدن اسلامی به لیقهها به وضوح اشاره نشده است. علاوه بر آن، حبرها و مدادها یکی دانسته شده و بهصورت پراکنده جمعآوری و به تفاوت و کاربرد آنها نیز اشارهای نشده است. اما نتایج پژوهش حاضر با استناد به رساله عمدةالکتاب نشان میدهد بین مداد، حبر و لیقه در شیوههای ساخت به تناسب نوع، رنگ و کاربرد آنها، تفاوت آشکاری وجود دارد. از این لحاظ میتوان نتایج پژوهش حاضر را در تفکیک مرکّب و حبر با نتایج تحقیق «فرهمند بروجنی، سلطانی، و جوکار» یکی دانست. اما تفاوت در آن است که نویسندگان مذکور به جای مداد، کلمۀ مرکب را بهکار برده و حبر را از مرکب تفکیک میکنند. در واقع، در این پژوهش برای اولینبار و در جهت تکمیل اطلاعات ناقص پیشین، شیوۀ ساخت و کاربرد انواع حبر بهخصوص حبر اسود، حبرهای الوان و لیقهها از یکدیگر تفکیک شده و با آزمایش شیوههای ساخت و اجزای تشکیلدهندۀ هر یک از آنها، صحت روشهای ساخت به اثبات رسید.
با استناد به نتایج تحقیق میتوان اعلام کرد یکی از کاملترین و قدیمیترین منابع فهرستبندیشده دربارۀ انواع مرکب، رساله «عمدةالکتاب » است. این نسخه منسجمترین و بهترین منبع برای شناخت و آشنایی با شیوههای ساخت و کاربرد انواع مرکب است. در بیشتر منابع مورد بررسی در این پژوهش، مدادها، حبرهای اسود، حبرهای الوان، لیقهها و... در فصلهای جداگانه سازماندهی شدهاند که همین موضوع به سادگی احتمال تفکیک مرکبها را به انواع مختلف در نگاه اول قویتر جلوه میدهد. هر نوع مرکّب شیوههای ساخت و ترکیبات مخصوص و حتی کاربرد مخصوص به خود را دارد. مدادها، دارای شیوۀ ساخت سوختنی و ترکیبات اصلیِ دوده و خاکستر هستند و کاربرد آنها صرفاً بر روی کاغذ بوده است. حبرهای اسود دارای ترکیبات ثابت هستند و فقط شیوههای ساخت میتواند انواع حبر اسود و کاربرد آنها را از هم تفکیک کند. شیوههای ساخت حبرهای اسود حرارتی، خیساندنی، فشردنی و پودرشدنی است که همین شیوههای ساخت متفاوت دلیلی بر کاربردهای متفاوت مرکبها با یکدیگر است. علاوه بر این، شیوۀ ساخت حرارتی در حبرهای اسود نیز خود بهتنهایی به سه روش صورت میپذیرد. چنانکه در یافتههای این پژوهش تجربه و آزمایش شد، شیوۀ حرارتی مخصوص کاربرد بر روی کاغذ و شیوۀ خیساندنی مخصوص کاربرد بر روی چرم و پوست و شیوۀ فشردنی مخصوص پارچه، پوست و کاغذ و اشیای دیگر و شیوۀ پودرشدنی مخصوص کاربرد بر روی الواح گلی، سفالینهها و سنگهاست. تفاوت حبرهای الوان و لیقهها در پیچیدگیهایی است که در شیوههای ساخت نسبت به حبرهای اسود دارند زیرا حبرهای اسود دارای چهار ترکیب ثابت هستند اما حبرهای الوان و لیقهها بهدلیل رنگینبودن و تنوع در عناصر و ترکیبات، دارای شیوههای ساخت متفاوتی هستند. حبرهای اسود دارای درجات سیاهیِ متنوعی هستند و نهتنها در روش ساخت، بلکه در کاربرد بهدلیل میزان مصرف عناصر ثابت، با هم تفاوت دارند. حبرها نسبت به مدادها که به اصطلاح آن را مرکب میخوانیم، برتری دارند. وجه تشابه مداد و حبر اسود در شیوۀ ساخت حرارتی و استفاده در نگارش بر روی کاغذ است، اما حبرهای اسود چنانکه در این پژوهش اشاره شد، شیوههای ساخت و کاربردهای متنوعی داشته و البته دوام و ماندگاری بیشتری نیز دارند.
پیشنهاد برای پژوهشهای آتی
از آنجاکه امروزه اغلب روشهای ساخت و تولید مرکبها و رنگهای سنتی فراموش شده و تولیدات خارجی جانشین آنها شدهاند، احیای روشهای سنتی ضروری به نظر میرسد. به همین دلیل، توصیه میشود دربارۀ مواد، روشهای ساخت و کاربرد انواع مرکب و رنگهای سنّتی، مطالعات تکمیلی صورت پذیرد. همچنین، انجام آزمایشهای تکمیلی به روش کاملاً علمی میتواند به کشف روشهای دقیق تولید منجر شود. مسلماً اینگونه آزمایشها و تحقیقات تجربی نیازمند وجود امکانات علمی و آزمایشگاهی دقیقی است؛ لذا توصیه میشود بر اساس متن رساله عمدةالکتاب و با همکاری مراکز علمی و دانشگاهی، تحقیقات تجربی دربارۀ ساخت سایر انواع مرکب و رنگ صورت پذیرد.
[1]. واژه «حبر» و در جمع، «احبار» به معنای علمای یهود نیز هست و شکل جمع و مشتقات آن در قرآن نیز آمده است. برای اطلاعات بیشتر ن.ک: (مصطفوی، 1360، ج ۲، ص ۱۵۵).
[2]. ایو پورتر (Yves Porter) از هنرپژوهان مشهور فرانسوی و بهویژه کتابآرایی اسلامی است. کتاب آداب و فنون نقاشی وکتابآرایی یکی از مشهورترین آثار اوست که به فارسی نیز ترجمه شده است.
[3]. (دب _ دواب): این واژه در مذکر و مونث یکسان به کار میرود و به هرحیوانی که روی زمین راه میرود و اغلب به چهارپایان سواری و بارکش اطلاق میشود.