The making method and usage of Black Hebr in manuscripts by emphasis on Omdat’alketab manuscript stored in Astan Quds Razavi Library

Document Type : Original Article

Authors

1 MA., Department of Art research, Faculty af Art, University of Shahed, Tehran, Iran.

2 Assistant Prof., Department of Art research, Faculty af Art, University of Shahed, Tehran, Iran.

Abstract

Purpose: Two other ink types called Hebr and Ligheh are mentioned in the manuscripts in addition to Medad or Morakab. It was tried in this research to discover the differences and characteristics of all ink types by referring to the initial Islamic centuries manuscripts particularly crafted Omdat’alketab in Astan Quds Razavi Library. The main objective of this research was to identify the making method and usage of Black Hebr.
Methodology: Data collection was done through documentary and library method, and some tests were conducted in some cases to prove the methods accuracy. Therefore, the research methodology was descriptive and experimental. First, the making method of Black Hebr was identified in manuscripts and compared with each other particularly with crafted Omdat’alketab to get the precise results. Therefore, result was made experimentally and observed. 
Findings:  Research findings showed that making methods of Medad, Morakab, Hebr, and Ligheh were different. Black Habr types had different usage and making methods by the constant compounds of Oak Apple, Alum, Gum, and Water that are used on paper, skin, rock, and pottery.
Conclusion: The comparison of manuscripts Omdat’alketab, Bayanol Sana’at, Ghatafol Azhar, Dorol Maknun, Tohfol Khavas, Soobhol A’shaa, and Book Formatting in Islamic Civilization showed that the method and usage of all inks type were not obtainable from all mentioned references except “Omdat’alketab” because of defect, dispersion, and wrong translation.

Keywords


مقدمه

اختراع مرکب به قرون اولیۀ‌‌ پیش از میلاد برمی‌گردد. به‎دلیل نبود منابع مکتوب و در دسترس در این زمینه، مرکب و شیوۀ ساخت و کاربرد آن همچنان گنگ و مبهم باقی مانده است. آنچه وجود دارد، منابعی پراکنده از متون گذشته در دوره‌های مختلف است که گاهی به رمز نگارش یافته است. همچنین، تاریخچۀ ساخت و شناخت دقیقی دربارۀ انواع مرکب وجود ندارد. آنچه وجود دارد، تنها اشاره به عناصر اصلی و مشترک ساخت مرکب‌ها با ترجمه‌های مبهم است. بنابر‌این، چون مرکب در مرمّت آثار خوشنویسی و هنرهای سنتی و حتی کاربرد آنها در هنرهای مدرن از مهم‌ترین و ماندگارترین ابزار یک هنرمند است و از نوع صنعتی و نوین آن نمی‎توان چندان بهره گرفت، بر آن شدیم تا در این پژوهش با زاویه‎دید متفاوت از سایر پژوهش‌ها و بر اساس نسخۀ خطی متأخر تحف‌الخواص، الأزهار فی عمل‌الأحبار و با تأکید بر نسخۀ عمدة‌الکتاب مضبوط در کتابخانۀ آستان قدس رضوی، به بررسی و تفکیک کلی شیوۀ ساخت و کاربرد مرکب‌ها بپردازیم. این پژوهش بر خلاف پژوهش‌‌های دیگر، مرکب‌ها را به سه دستۀ مدادها، حبرها و لیقه‌ها تقسیم می‌کند که با وجود  اشتراک عناصر مورد استفاده و افتراق در اندازۀ مواد، نه‎تنها شیوۀ ساخت آنها متفاوت بوده بلکه کاربردهای خاصّ خود را داشته‌اند.

بیان مسئله

مسئلۀ مهم در این پژوهش، آشنایی کلّی با روش ساخت انواع مرکّب و کاربرد بجا و درست آنهاست. حلّ این مسئله می‌تواند موجب کمک به بازسازی و مرمّت آثار تاریخی و همچنین احیای مجدد هویت و فرهنگ پایدار و ماندگار گذشته در هنرهای سنتی امروز و دوام آنها شود. دراین پژوهش به بررسی شیوه‌های ساخت و کاربرد ترکیبات ماندگار حبر اسود، با تأکید بر منبع عمده و اصلی به نام «عمدةالکتاب» ابن بادیس صنهاجی، می‌پردازیم.

هدف‌های پژوهش

 هدف اصلی پژوهش، شناخت روش ساخت و موارد کاربرد حبر اسود با تأکید بر رساله عمدةالکتاب است. شناخت، تفکیک و آشنایی با روش ساخت و کاربرد انواع مرکب‌ مداد، حبر و لیقه‌ها از اهداف فرعی پژوهش است.

 پرسش‌های پژوهش

1. انواع مرکب در منابع کتاب‌آرایی اسلامی کدامند؟

2. حبر اسود چگونه تهیه می‎شده و چه کاربردهایی داشته است؟

تعریف‎ها

ابتدا به تعریف‎های اصطلاحات کلیدی دربارۀ انواع مرکب می‌پردازیم:

1.حِبر و مداد

در تعریف واژگانی حبر[1]، آن را معادل زگاب، سیاهی، دوده، دودۀ مرکب، مداد، نقس و زگالاب و سیاهی دوات دانسته‌اند. کلمۀ مرکب را تا زمان سعدی دوده می‌گفته‌اند و چون دوده را با زاج و نبات تکمیل و بهتر می‌کرده‌‌اند به آن دودۀ مرکب می‌گفته‌اند و رفته‎رفته در استعمال دوده برداشته شده و برای سهولت، مرکب نامیده شده است (دهخدا، 1330: 386).

در جایی دیگر حبر را به‎معنای نیکوکردن و آراستن دانسته‌اند (شبوح، 1381: 147). لغت‌دانان عرب سه کلمه نقس، مداد، و حبر را مترادف و بیانگر مفهومی واحد می‌شمارند در صورتی که اجزایی که با ترکیب آنها مرکب فراهم می‌شود با اجزای ترکیبی حبر متفاوت است (فرهمند بروجنی، جوکار و سلطانی،1392: 96). مورد اول در نام و ریشۀ کلمۀ حبر و مداد است. مداد را از آن رو مدد گویند، که به خامه مدد رساند و ریشۀ حبر به معنی رنگ است. حبر اثری است که بر پوست و کاغذ و هر چیز ماند. «مبرد» گوید گمان می‌کنم از آن روی آن را حبر گفته‌اند که کتاب را بدان آرایش دهند: « حِبرَتُ الشَیِء تَحبیراً». آن را آرایش کردم. همچنین، نوشته‌هایی که با طلا رنگ‌آمیزی یا نوشته می‌شده، با حبر دورگیری یا قلم‌گیری می‌شدند. پس از آن «قلقشندی» پس از ذکر اخبار و احادیث در ستایش حبر و مداد و در صنعت حبر و مادۀ آن سخن گفته است و سپس در دو مسلک، صنعت حبر را شرح داده است. مسلک دوم بر دو گونه است که گونۀ اول به ساخت حبر شباهتی ندارد چون در حبر دوده به‎کار نمی‌رود (دهخدا، 1330: 203-205). «شایسته است که طالب علم، حدیث را اولاً با رنگ سیاه و ثانیاً از مرکب حبر استفاده کند نه مرکب معمولی. زیرا حبر قرن‌ها و زمان‌های زیادی باقی می‌ماند و این مرکبی برای صاحبان علم و عالمان اهل معرفت است» (سمعانی، 1381: 545 ).

مراکشی در کتاب الأزهار فی عمل‌الأحبار هر دو واژۀ حبر و مداد را با توانایی جانشینی که دارند به کار برده است. حبر معرّف مرکب به‎مفهوم کلی و مداد با عطف به یکی از ویژگی‎های خود، به همان معنی است (نقل از: شبوح،1381: 147). حبر را مرکب‌سازان و فرهنگ‌نویسان متأخر و معاصر به‎معنای سیاهی و مرکّب دانسته‌ا‌ند. در صورتی که اجزایی که از  ترکیب آنها مرکب فراهم می‎شود با اجزای ترکیبی حبر فرق دارد. در ترکیب گونه‌های حبر به‎هیچ عنوان از دوده استفاده نشده است زیرا باوجود سیاهی دوده، حبر، سیاه و برّاق‌تر بوده و بر اثر نم‌دیدگی و گذشت زمان، رنگش تغییر نمی‌کرده است. به همین دلیل است که عالی افندی به خوشنویسان و کاتبان توصیه می‌کند با حبر بنویسند که اگر قطعات خطوط‌شان به وصالی نیاز پیدا کرد یا اگر چند لایه کاغذ زیر آن چسبانده شد، یا آب به آنها راه یافت، آثارشان مخدوش نشود و خلل نپذیرد ( مایل هروی،1372: 622).

 به‎طور خلاصه می‌توان گفت، ویژگی ظاهری و ماندگاری (مداد) مرکب و حبر با هم تفاوت دارند که این به‎دلیل میزان مادۀ مصرفی در آنهاست. پس از آزمایش و  کهنه‌سازی مرکّب و حبر، به‎طور کلّی این نتیجه حاصل شده است که مرکب و حبر اجزای تقریباً مشابهی با هم دارند. تفاوت عمدۀ آنها این است که جزئی اصلی که در بیشتر مرکب‌ها وجود دارد و در حبرها دیده نمی‎شود، دوده است (فرهمند بروجنی، جوکار و سلطانی،1392: 91).  حبر در اثر رطوبت و گذر زمان نسبت به مرکب (مداد) که دارای دوده بوده است، خلل‎ناپذیر و ماندگارتر بوده است. با این حال، نمی‌توان حبر را بر مرکب برتری داد یا از مرکب سیاه‌تر دانست. شاید بتوان گفت سیاهی مرکب از حبر بیشتر است، همان‎گونه که در رسالات مختلف بیان شده است. دوده برای مرکب یک اصل است و وجود آن در افزایش سیاهی مرکب بسیار مؤثر است. هرچند بیشتر مرکب‎ها افزون بر مازو و زاج (واکنش بین جوهر مازو و نمک فلزی که باعث تولید رنگ سیاه می‎شود) دوده هم دارند. آشکار است که حبر و مرکب دو ترکیب مجزا از هم هستند، هر چند در ترکیبات خود مواد مشابه هم داشته باشند. در شیوۀ ساخت و مقدار مصرف هر ماده تفاوت‌هایی با هم دارند و نمی‌توان آن دو را یکی دانست. در واقع حبر رنگینه‌ای سیاه حاصل از ترکیب نمک‌های فلزی با پلی‌فنل‌های گیاهی است که به عمق کاغذ نفوذ می‎کند و به‎دلیل نفوذ بالا، کمتر ریختگی خواهد داشت. از این‎رو، قدما آن را بر مرکب ترجیح می‌دادند، اما مرکب در بردارندۀ رنگینه‌ای سیاه حاصل از ترکیبات نمک‌های فلزی با تانن‌ها به‎میزان کمتر از حبر، رنگدانه دوده و صمغ است که عمق نفوذ آن در کاغذ کم و در قسمت‌های زخیم‌تر ممکن است به مرور زمان ریختگی پدید آید. با این همه، مسلّم است که حبر به‎دلیل برخورداری از آهن فراوان و عمق نفوذش در کاغذ، سریع‌تر کاغذ را دچار خوردگی می‌کند. اما در مرکب‌ها این عارضه کمتر و دیرتر رخ می‌دهد. رنگ‌دانۀ اصلیِ مرکب خوشنویسی دوده است و مواد دیگری مانند صمغ عربی زاج و مازو نیز برای چسبندگی رنگ دانه‌ها و قوام‎یافتن مرکب به آن افزوده می‎شود (فرهمند بروجنی، جوکار و سلطانی، 1392: 110-111).

1. لیقه‌ها

لیقه‌ها مرکّب رنگی که برای تزئین حروف و نسخه‌ها به‎کار می‌رود، تعریف شده‌اند: لیقه چیزی است سیاه که در سرمه اندازند، صوف دوات، لیق (جمع لیقه‌ها) افتتاحات چیزهایی است که با آن سرلوح‌ها، در آغاز باب‌ها و فصل‌ها و هر سرآغاز دیگر را به آن رنگ‌آمیزی کنند و در نامه‌نگاری آن‎را به‎کار نبرند مگر زر که برای نوشتن طغرا و نام‌های محترم نیز به کار رود و اقسام دیگر را فقط کتاب‌نویسان به کار برند و آن را نیز اقسامی است (قلقشندی، 1340ق، ج2: 477 -478). در لغت‌نامۀ دهخدا لیقه به معنای مرکب نیز آمده است. همچنین گل چسبنده که بر دیوار اندازند و بچسبد. ترجمه‌ای فارسی از بخشی از رساله عمدة‌الکتاب از عربی به فارسی به نام رسالۀ بوقلمون توسط شخصی ناشناخته در باب جوهرها یا مرکب‌های رنگین یا لیقه‌ها وجود دارد که «پورتر»[2] نیز به آن اشاره کرده است. او پس از پژوهش بر روی لیقه‎ها، آنها را آهاری برای تقویت کاغذ و روانی قلم معرفی کرده است.

لیق جمع لیقه است و عبارت است از گلوله‌ها یا باریکه‌های مستعمل ابریشم، پشم یا کتان، که درون دوات گذاشته می‌شود تا زواید مرکب را جذب کند. لیقه به‎معنای خود مرکب هم هست (دهخدا، 1330: 386). به مرکبی که این گلوله‌ها را آغشته می‌کند نیز لیق گویند. لیقه‌ها دارای اجزای نرم و چسبنده هستند. از مقایسۀ ترکیبات مرکّب‌ها و لیق‌ها این نتیجه به‎دست می‌آید که در ترکیب لیق به‎ندرت از نمک فلز استفاده می‌شود که شاید به این علت باشد که نمک فلز روی گلوله‌های پارچه‌ای که لیق را از آن درست می‌کنند، اثر می‌گذارند و این تقریباً تمامی نتیجه‌ای است که می‌توان از این مقایسه به‎دست آورد (پورتر، 1379: 19-22). درترجمۀ لیقه از عربی به فارسی آمده است که اسم است از «لاق»، پشمی که در دوات ریزند و آن را با مرکب آمیخته کنند و همچنین گل چسبناک که با دست نرم کنند و بر دیوار زنند و به آن  بچسبد. بنابر‌این، با توجه به فهرست‌بندی نسخه‎های خطی دربارۀ حبر، مداد و لیقه، مترادف دانستن حبر و مداد و حتی لیقه با هم جای بحث و پژوهش دارد.

پیشینه پژوهش

 «فرهمند بروجنی، جوکار و سلطانی» (1392) در مقاله‌ای به «بررسی شباهت‌ها و تفاوت‌های مرکب و حبر از دیدگاه شیوۀ ساخت» با روش‌های آزمایشگاهی و کهنه‌سازی آنها به مقایسۀ فن‌شناسی و آسیب‌شناسی این دوگونه از  مرکب پرداخته‌اند. در این مقاله علاوه بر مرکب به سیاهی دیگری به نام حبر اشاره و با رجوع به منابع تخصصی ویژگی‌های مرکب و حبر بررسی شده است. در مقایسۀ مرکب با حبر و مقایسۀ مواد به کار رفته در آنها، حبر و مرکب را در ترکیبات (مازو، زاج و صمغ) مشابه و در میزان مادۀ مصرفی متفاوت دانسته و در عین حال به تفاوت در ویژگی ظاهری آنها نیز اشاره شده است. نویسندگان تنها تفاوت آنها را در نبود دوده در ترکیب دانسته‎اند، اما حبر را بر مرکب برتری نداده‎اند.

«پورتر» (1379) در ترجمۀ فارسی بخشی از رسالۀ عمدة‌الکتاب ابن‎بادیس صنهاجی، با اشاره به مرکّب (مداد) و لیقه‌ها به‎عنوان آهار، صوف، و پشم به معرفی عناصر مشترک در مرکب‌ها و لیقه‌ها پرداخته و آنها را تقریباً مشترک پنداشته است و از مقایسۀ آنها به این نتیجۀ دور از ذهن رسیده است که در ترکیب لیقه‌ها به‎ندرت از نمک فلزات استفاده شده است که شاید به این علت باشد که نمک فلز روی گلوله‌های پارچه‌ای که لیق را درست کرده‌اند، اثر می‌گذارد و این تقریباً تمامی نتیجه‌ای است که می‌توان از این مقایسه به‎دست آورد. سردرگمی نویسنده در این مقاله شاید به‎دلیل ترجمۀ آن از زبان عربی به انگلیسی باشد. 

 «شبوح» (1381) در مقاله‌ای با عنوان «دو منبع قدیمی تازه‌یاب در مورد ساخت مرکب» به معرفی دو نسخۀ قدیمی در این زمینه پرداخته و کوشیده است بر اعتبار این مبحث بیفزاید. یکی از این منابع الازهارفی‌عمل‌الاحبار اثر مراکشی است که نویسنده در شش مقالۀ کتاب، 114 دستورالعمل روش ساخت مرکب‌های گوناگون و مصارف هر کدام را آورده است. اهمیت ویژۀ این اثر در اصالت مطالب و استفادۀ نادر نویسنده از نقل آثار متقدمان و معاصران اوست. در این اثر لیقه در فهرست ترجمه به‎عنوان یک مرکب با علامت سؤال مطرح شده و بقیۀ جوهرها همه مرکّب نامیده شده‌اند. برجسته‌ترین وجه کتاب مراکشی را شبوح در دستورالعمل تهیه مرکب‌های مورد استفادۀ دانشمندان و ادیبان و شخصیت‌های مهم دانسته است، از جمله: عیسی‌بن عمرو نحوی، ابن بختیشوع طبیب، محمدبن زکریای رازی، محمد‌بن علی‌بن مقله و علی‌بن هلال. مرکب‌هایی که این دانشمندان به‎کار می‌برده‌اند، دارای عناصر مشترک مازو، زاج، صمغ عربی و آب‌تازه بوده است. بنابراین، با توجه به ترکیبات مورد استفادۀ شخصیت‌های مذکور در این مقاله و پژوهش حاضر، می‌توان دریافت که مرکب مورد استفادۀ این اشخاص فاقد دوده و از نوع حبر بوده است.

«محفوظ» (1422ق) در مقاله‌ای با عنوان «صناعه ‌الحبر عندالعرب» به زبان عربی، به معرفی احبار و مقایسۀ مختصر آنها با مدادها در رساله عمدة‌الکتاب پرداخته است. این مقاله یک مطالعۀ آماری تحلیلی است که مواد مورد استفاده در مدادها و احبار را بررسی و آمارگیری و در پایان اشاره کرده است که کتب عربی بین مداد و حبر از حیث طریق ساخت، قوام مواد مورد استفاده و کاربرد آنها فرقی قائل نیستند و حبرها را نزد اعراب وسیله‌ای تزیینی دانسته است. محفوظ نیز هیچ فرقی بین مواد و شیوۀ ساخت حبر و مداد به غیر از دوده و سوختن که در حبر وجود ندارد، قایل نشده است. او نیز زاج و مازو را جزء لاینفک احبار دانسته است.

 «بدری‌توفیق» (1362)در مقاله‌ای با عنوان «صناعه‌الأحبار واللیق والأصباغ» به زبان عربی، به جمع‎آوری انواع لیقه و حبر با توجه به نسخۀ  «قطف‌الازهار» مغربی پرداخته است. بدری توفیق اهمیت این نسخه را در مصری‎بودن آن و تعلق آن به قرن شانزده میلادی دانسته است. همچنین، به ابتکار آن در شیوۀ ساخت انواع کثیری از احبار و لیقه‌ها که تاکنون سابقه نداشته، اشاره کرده است. در این مقاله نیز به اختلاف بین لیقه‌ها و احبار با وجود تفکیک آنها به اجزای مختلف، اشاره‌ای نشده است.

جمع‌بندی پیشینۀپژوهش

با توجه به مجموع پژوهش‌های پیشین، می‌توان گفت که پژوهش‌های ذکرشده  چه به‎صورت گسترده و چه جزئی، فقط حبرها و مدادها و در صورت وجود لیقه‌ها را دسته‌بندی و روش ساخت آنها را به‎صورت مبهم توضیح داده و به تفاوت و کاربرد آنها اشاره‌ای نشده است. در تمامی آثار ذکر شده در پیشینۀ این پژوهش، تفاوت خاصی بین مداد، حبر و لیقه‎ها قائل نشده و یا اگر تفکیکی بین دو گونه صورت گرفته، مبهم و در نهایت در حدّ تفاوت در عناصر مورد استفاده در مداد و حبر است. همچنین، به نام مرکّب‌ها و تفکیک آنها اشاره نشده است و نوعی سردرگمی و تردید برای تفکیک مداد و حبر و لیقه‌ها در این پژوهش‌ها دیده می‌شود. در پژوهش حاضر بین مداد، حبر و لیقه تفاوت ایجاد شده تا به بررسی و تفکیک آنها با نام و شیوهای ساخت متفاوت به تناسب  نوع، رنگ و کاربرد آنها به‎وضوح اشاره شود. مقصود اصلی این تحقیق تفاوت در شیوۀ ساخت و کاربرد مدادها، حبرها و لیقه‌هاست. اما چون به مداد در پژوهش‌های قبلی بیشتر پرداخته شده، به‎صورت مختصر به تفکیک و تفاوت کلی آن با عنوان دیگر از مرکب‌ها در اینجا اشاره خواهد شد.   

  روش پژوهش

روش گرد‌آوری اطلاعات و داده‌ها در این مقاله کتابخانه‌ای و اسنادی است و در موارد لازم نیز برای اثبات صحّت روش‌ها به آزمایش پرداخته شده است. به همین دلیل، روش تحقیق ترکیبی از انواع تاریخی، توصیفی تحلیلی و تجربی است.

انواع مرکب در رساله عمدة‌الکتاب ابن بادیس صنهاجی:

«عمدة‌الکتاب وعُده‌ ذِوی الأباب» به زبان عربی از معزبن بادیس تمیمی صنهاجی(398-454هـ.ق)   است. این کتاب را بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی با تحقیق و تصحیح نجیب مایل هروی و عصام مکیه، چاپ و منتشر کرده است. مؤلف یکی از پادشاهان بنوزیری آفریقاست و تاریخ وفات او را 455 هـ. ق در قیروان نوشته‌اند. وی در این کتاب آنچه را خوش‌نویس و نسّاخ به آن محتاج است، از جمله انواع مرکب‌های سیاه و الوان، جمع کرده است و به دقت شرح داده و می نویسد که آنچه را خود تجربه کرده و آزموده‌ام، در این کتاب گردآورده‌ام. به‎نظر می‌رسد این کتاب غنی‌ترین اثری است که در باب مرکب‌های سیاه و حبرها و لیقه‌ها دیده شده است و شناخت ترکیبات و عناصری که در این کتاب از آنها یاد شده است نیاز به صرف وقت و پژوهش زیادی دارد (مطلبی کاشانی،1389: 17). بنابراین رسالۀ عمدة‌الکتاب به‎دلیل قدمت و اهمیتی که در باب مرکب‎سازی دارد، اساس این پژوهش و آزمایش‎های انجام‎شده قرار گرفته است. در رسالۀ مذکور، حبرهای اسود چهار شیوۀ ساخت و چهار کاربرد دارند. شیوۀ ساخت «حرارتی» مخصوص به کاغذ، «خیساندنی» مخصوص به پوست، «فشردنی» مخصوص پوست و کاغذ و «پودرشدنی»  مخصوص استفاده‌ بر روی سنگ و سفال است. مواد و ترکیبات حبرهای اسود ثابت و دارای زاج، مازو، صمغ و آب است. در حبرهای اسود چنان‎که در عمدة‌الکتاب و قطف‌الازهار و باقی نسخه‌ها و منابع دیگر نیز مشاهده می‌شود، عفص یا مازو جزء اصلی و جدایی‎ناپذیر ترکیب شمرده می‌شود. احبار اسود در ترکیبات پایه‌ای مشترک هستند مگر در رنگ، اندازه و شیوه‌های ساخت و کاربرد آنها. در احبار ملونه ممکن است سیاهی‌های رنگی فراوان‌تری وجود داشته باشد که این مورد نیاز به تعمّق و پژوهش بیشتری دارد. دراحبار ملونه (الوان) نیز کاربرد و شیوه‌های ساخت متفاوت و پیچیده‌تر است. در احبار ملونه ممکن است گاهی مازو وجود نداشته باشد. احبار ملونه شباهت زیادی با لیقه‌ها دارند، اما لیقه‌ها در بیشتر موارد فاقد زاج هستند که این نکته قطعاً ارتباط مستقیم با کاربرد آن نوع لیقه دارد. در عمدة‌الکتاب لیقه‎ها موارد اشتراک کمتری با احبار (ملونه و اسود) دارند. لیقه‌ها با حبر‌های الوان در زاج اختلاف و در صمغ معمولا اشتراک دارند. صمغ‌ها نیز به‎شیوه‌های متفاوتی به‎کار گرفته می‌شوند. به احتمال بسیار قوی، استفاده از صمغ در احبار الوان و لیقه‌ها و حتی احبار اسود، در بیشتر موارد  برای غلظت و درخشندگی بیشتر به‎کار می‌رود نه برای چسبندگی زیرا حبرها و لیقه‌ها به‎خودی‎خود خاصیت جوهری، متجلی و نافذ دارند و می‌توانند بدون نیاز به مادۀ چسبنده در زمینۀ مورد نظر نفوذ کنند تقریباً مشابه رنگ‌های اکولینی که امروزه مورد استفاده قرار می‌گیرند؛ با این تفاوت که گروه حبرهای الوان و لیقه‎ها، دارای نور و جلاء در نقاشی و مرصّع‌کاری تذهیب داشته‌اند. حبرهای الوان و لیقه‌ها نیز دارای همان چهار شیوه‌های ساخت احبار اسود هستند؛ اما پیچیدگی شیوه‎های ساخت و کاربرد در حبرهای الوان و لیقه‌ها به‎دلیل تنوع در ترکیبات  بسیار بیشتر است. منابع کتاب‎آرایی اسلامی که در این پژوهش برخی از مهم‎ترین آنها مورد مطالعه قرار گرفته، به‎ گونه‎های متفاوتی از این مرکب‎ها اشاره کرده‎اند که جدول1 این نکته را نمایش می‎دهد.

 

 

جدول1. روش ساخت و کاربرد  انواع مرکب در منابع کتاب‎آرایی اسلامی

نام منبع

مدادها

حبرهای اسود

حبرهای الوان

لیقه‌ها

«عُمدَة الکُتاب»

«بیان االصَناعات»

---

---

«قَطَفُ الأزهار»

---

---

«صُبحُ‌الأعشی‌فی الصَناعه والاِنشاء»

---

---

«الدُر المَکنون فی الصَنایع والفُنون»

---

---

«تُحَفُ الخَواص»

---

---

---

«کتابآراییدر تمدن اسلامی»

---

«الأزهارفیعَمل الأحبار»

---

---

«المُخترعُ الفنون من الصُنع»

---

---

 

با بررسی دقیق و مقایسۀ همۀ حبرها و لیقه‌ها در نسخه‎های فوق، شیوه‎های ساخت مذکور دربارۀ حبرهای سیاه بررسی و تأیید شد؛ یعنی حبرهای سیاه به چهار شیوۀ ساخت حرارت‎دیده، فشرده، خیساندنی و پودرشده، تقسیم شده‌اند. در تجزیه‎وتحلیل لیقه‌‌ها که در نسخه‎های خطی اشاره شده، این نتیجه به‎دست آمد که لیقه‌ها روش‌های ساخت متفاوتی از حبرهای سیاه دارند؛ مانند حبرهای الوان و ظاهراً با کاربردهایی غیر از خوشنویسی صرف تهیه می‌شدند. با توجه به این نکته، لیقه‌ها جوهرهایی رنگین و فاقد زاج بوده‌اند که کاربرد آنها مانند حبرهای سیاه صرفاً مناسب نوشتن نبوده است بلکه در رنگ‌آمیزی سرلوحه‌ها و افتتاح باب‌ها و حتی در ترجمۀ یک مورد از لیقه‌ها در رسالۀ عمدة‌الکتاب به رنگ‌آمیزی و نوشتن بر روی پوست و جامه‌ها، خضاب دست‌ها و هر چیزی که اراده شود، اشاره شده است. در تجزیه‎وتحلیل نسخه‎های خطی یک نوع از حبرهای سیاه، شیوۀ ساخت حرارتی و یا جوشاندنی داشتند و کاربرد آنها نوشتن روی کاغذ بود. به‎همین دلیل، در متون گذشته تأکید بر نوشتن با حبر اسود داشته‌اند زیرا این نوع حبر به‎دلیل حرارتی‎بودن در شیوۀ ساخت، فقط مخصوص کاغذ بوده است. بنابراین، ماندگاری طولانی‌تری داشته است. انواع دیگر حبرهای اسود کاربرد بر روی پوست و کاغذ و یا الواح سنگی و سفالینه‌ها داشته‌اند. نکتۀ مهم و قابل توجه در ساخت حبرهای سیاه، ترکیبات ثابت مازو، زاج، صمغ و آب است که نوع زاج و شیوه‌های ساخت صمغ نیز به روش آزمون و خطا به‎دست آمده است. در نسخه‎های خطی، هیچ‎گونه اشاره‌ای به نوع مازو، زاج، و صمغ و بسط شیوه‌های ساخت نشده است. نکتۀ مهم‎تر، رعایت اندازه و مقدار ترکیب مواد با یکدیگر است زیرا با تغییر میزان مواد و عناصر، کاربرد آنها متفاوت می‌شود. در حال  حاضر، دو مورد حرارتی و پودرشدۀ حبرهای اسود و اندازۀ درست آنها با ترکیبات ثابت و  با روش آزمون و خطا آزمایش و تأیید شده است که در تصاویر زیر نمونۀ  پودرشده ‌(سحقی) آن به‎صورت اعجاب‎انگیزی به اثبات رسید. نکتۀ جالب دیگر در این نوع مرکب، حبر و کاربرد آن بر روی سنگ، ثبات رنگ در رطوبت و تغییرات جوّی است. جنس و رنگ سنگ‌ها در ثبوت، بروز و زیبایی آثار مؤثر است. بر روی یک سنگ کلمۀ «الله»  دو بار روی هم نوشته شد. ابتدا با سرعت پایین که به‎صورت هاله و سایه‌ای در زیر کلمه مشخص شده است و در مرحلۀ دوم،  نوشتن با سرعت  بالاتر است، که کلمۀ « الله» روی همان کلمۀ  محوشدۀ قبلی با تیرگی بیشتر ظاهر شده است (تصویر1).

 

 

تصویر 1.  کاربرد مرکب حبر بر روی سنگ .

 

تصویر 2. کاربرد  مرکب حبر بر روی سنگ

 

حبر مذکور و نگارۀ ترسیم‎شده با آن، بر روی سنگ بالا کاملاً محو و بی‎اثر به‎نظر می‌رسید. اما پس از قراردادن آن به‎مدت 25 روز در معرض رطوبت و تغییرات جوّی تصویر آن، به مرور زمان نمایان و واضح‎تر شد (تصویر2). ویژگی دیگر مرکب حبر پس از حرارت دیدن سنگ است. پس از نگاشتن بر روی سنگ و حرارت دادن آن، نقوش بسیار سیاه‎رنگ شده و امکان پاک‎شدن آن از روی سنگ غیرممکن است، مگر در صورت خراش یا متلاشی‎شدن سنگ. غلظت مرکب حبر، نوع و جنس  سنگ در شدت کیفیت و سیاهی نقوش بی‎تأثیر نیست (تصویر 3و4).

 

تصویر3. پس از اعمال حرارت با درجۀ  بالا .

 

 

 

تصویر4. طراحی  اولیه پس از شستشو، که شباهت به یک دور گیری ساده دارد.

از نکات جالب این آزمایش گاهی تغییر رنگ نقش‌ها به تناسب رنگ، جنس و نوع سنگ‌هاست. در صورت تیره‎بودن سنگ، نقش با مرکب حبر  به‎صورت روشن و کاملاً در تضادّ با رنگ زمینه و در صورت روشن بودن سنگ، رنگ نقوش تیره می‌شود. در واقع، روی هر سنگ با هر رنگ، نقشی  به رنگ متفاوت ایجاد می‌شود، مشابه آثاری که در سنگ‌نگاره‌های لرستان، سراوان، تیمره و غیره دیده شده است.  (تصویر5 و6).

 

 

تصویر 5. دیوارنگاره،غار دوشه، کوهدشت، لرستان / حدود هزارۀ هشتم پیش از میلاد. (منبع : http://panart.ir).

 

 

 

تصویر 6.  سیستان و بلوچستان، سنگ  نگاره‌های دره نگاران سراوان  ( منبع: http://panart.ir ).

 

 

تصویر 7. کاربرد حبر اسود بر روی سفال

 

در رساله  «عمدة‌الکتاب» ابن بادیس  و «بیان‌الصناعات» حبیش تفلیسی پس از بررسی و آزمایش حبرها‌ی سیاه وجه مشترک آنها شباهت در عناصر و تفاوت در میزان مواد مصرفی در شیوۀ ساخت و در نتیجه کاربرد است. یعنی  از طریق حرارت‎دادن، خیسانده‎شدن، فشرده‎شدن و پودرشدن عناصر صورت گرفته‌اند. عنصر تکرارشوندۀ آب، صمغ عربی، زاج و عنصر اصلی دیگری به نام «مازو» که داری تانن است جزء تکرارشدنی در تمامی حبرهای سیاه، بدون حضور دوده در شیوۀ ساخت آنهاست. ناگفته نماند، اجزای مشترک و گاهی مشابه، فقط در حبرهای اسود دیده می‌شوند و حبرهای رنگی نیز مانند لیقه‌ها که همگی رنگی هستند، خود به‎تنهایی مواد و شیوه‌های ساخت و کاربردهای بسیار متنوع و فراوانی دارند.

شرح آزمایش حبر، بر روی کاغذ

ترکیبات زاج، مازو، صمغ و آب و تأثیر آنها بر سنگ‌ها در بالا مشاهده شد. این ترکیبات دقیقاً مشابه با ترکیبات ساخت مرکب حبر  برای کاغذ است با این تفاوت که شیوۀ ساخت، اندازۀ ترکیبات و کاربرد آنها با یکدیگر متفاوت است. شیوۀ ساخت این نوع حبر که بر روی کاغذ کاربرد دارد، حرارتی نامیده می‌شود.

لازم است به این نکته اشاره شود که شیوه‎های ساخت حبرهای اسود با ترکیبات ثابت (مازو، زاج، صمغ، آب)  ابتدا به‎صورت مختصر و با ترجمه‌ای اشتباه به‎نام مدادها در رسالۀ «تُحَفُ الخَواص فی طُرَفُ الخَواص» قللوسی اندلسی شرح داده شده است. پس از مقایسه و تجزیه‎وتحلیل منابع مختلف، به کامل‎ترین منبع در باب مرکب‎سازی یعنی عمدةالکتاب رجوع شد. این کتاب تنها منبعی است که تمامی مرکب‎ها را تفکیک کرده و حبرهای اسود را در فصلی مجزا گرد آورده است. پس از تجربه و آزمایش حبرهای اسود، ترکیبات ثابت و شیوه‎های ساخت و کاربردهای متفاوت حبرهای اسود آزمایش و به اثبات رسید. بهترین و راحت‎ترین روش برای آشنایی و اثبات شیوه‎های ساخت حبرهای اسود رسالۀ عمدةالکتاب است زیرا تمامی منابع ذکرشده در جدول1 بررسی شد. اما به‎دلایلی چون محدودیت در تعداد حبرهای اسود، استفاده از ترکیبات مشابه، پراکندگی، نقص و یا ترجمه‎های نادرست به زبان فارسی، نتیجه‎ای درست دربارۀ ترکیبات، شیوه‌های ساخت و کاربردهای حبرهای اسود حاصل نمی‎شد.

  در این آزمایش دو روش‌ حرارت‎دادن و اکسیداسیون (سوختن ناقص) و میعان بر روی دانۀ مازو صورت گرفت و نتایج زیر حاصل شد:

نوع اول: با حرارت‎دادن و جوشاندن ترکیبات با اندازه‌های موردنظر، یک مرکّب حبر به‎رنگ طلایی یا عسلی حاصل شده که با گذر زمان و در صورت حرارت‎دادن، به‎تدریج تیره‌تر می‎شود. این حبر دارای چسبندگی بالایی است زیرا مازو در نوع حرارتی خود، یک مادۀ قابض و چسبنده ایجاد می‌کند. در این روش، ترکیب حرارت‌دیده با صمغ و زاج نیز ترکیب و شدّت چسبندگی آن بسیار بیشتر می‎شود. همچنین، در نوع حرارتی  نیازی به پودرشدن صمغ نیست. در این روش، آب صمغ  نیز به‎شیوۀ حرارت‎دادن گرفته می‌شود. پودرشدۀ زاج راحت‌تر در آب حل می‌شود. زاج و مازوی جوشیده‎شده را باید  به اندازۀ مورد نظر در آب صمغ حل کرد و از صافی 100 عبور داد. بنا بر تفکیک مرکب‎ها بر اساس شیوۀ ساخت در تهیۀ حبرها هیچ‎گونه سوختنی در کار نیست، بلکه باید پخته یا ذوب شوند چنان‎که در گذشته نیز نوع حرارتی مرکّب حبر، به همراه روش‌های پختن و ذوب‎کردن صورت می‌گرفته است. اما این مرحله از آزمایش در پژوهش حاضر با سوختن ناقص و میعان بخارات مازو صورت گرفته است.

 در حبرهای اسود و الوان با شیوۀ حرارتی، پختن به تناسب نوع مواد و ترکیبات حبر مورد نظر در سه نوع ظرف مخصوص صورت می‌گرفته است: طنجیر (دیگ)، قنینه (بطری)، قاروره (شیشۀ دهانه‎باریک) که اصطلاحات قنینه، طنجیر و قاروره در حبرهای  اسود بیشتر مشاهده می‌شود. 

پختن در دیگ: ماده و ترکیبات موردنظر برای پخت در یک دیگ یا پاتیل قرار می‎گیرد و زیر آن آتش روشن می‌شود.

ذوب یا طبخ در بطری: ماده یا ترکیبات در یک بطری یا شیشه قرار داده می‌شود و به‎مدت محدود در سایه  قرار می‌گیرد. یا درِ بطری را بسته و در آفتاب نگهداری می‌شود. مدت‎زمان نگهداری آن در سایه و یا آفتاب، بر حسب حرارت و فصل‌های مختلف تابستان یا زمستان، متفاوت است.

 ذوبشدن در شیشۀ دهانهباریک: در این روش، مواد و ترکیبات مورد نظر در شیشه قرار می‌گیرد و در زیر سرگین چهارپایان دفن می‌شود تا ذوب و حل و به مایع یا جوهر مبدل شود. قراردادن ماده یا ترکیبات در شیشۀ دهانه‎باریک (قاروره) و دفن‎کردن آن در زیر سرگین هر حیوانی (دب _  دواب)[3] باعث ذوب‎ و حل‎شدن آن ترکیبات و در اصطلاح طبخ آنها در قاروره (شیشۀ دهانه‎باریک) می‌شود. (محفوظ،1422ق: 121-123).

نوع دوم: بهترین و در واقع اصلی‎ترین روش تهیۀ حبر، روش سوختن ناقص (اکسیداسیون، میعان) و جمع‎آوری بخارات دانۀ مازوست که شیوه  و نام درست آن در نسخه‎های خطی، ذوب‎شدن نامیده شده است زیرا هیچ‎نوع سوختنی در شیوۀ ساخت حبرهای اسود نباید به‎کار برود. بنابراین، آزمایش زیر به روش سوختن ناقص انجام شده است به‎صورتی‎که این نوع سوختن در معرض اکسیژن هوای بسیار کم صورت می‌گیرد که به آن اکسیداسیون ناقص می‌گویند و در واقع با میعان و بخارات دانۀ مازو می‎توان به مرکب مورد نظر دست یافت. سوختن ناقص این دانه به‎تنهایی و بدون استفاده از هیچ گونه زاج و صمغی، یک مرکب بسیار روان و با سیّالیت و چسبندگی بالا به رنگ قهوه‌ای سوخته یا بلوطی‎رنگ حاصل می‌شود که در صورت غلظت، به سیاهی شبیه است. دانۀ مازو در سوختن ناقص و میعان، مرکب حبر را تولید می‌کند. این نوع حبر در ترکیب با آب، داری کشش و چسبندگی و سیّالیت فوق‌العاده زیادی است. حبر مذکور می‌تواند علاوه بر خوشنویسی، در نقاشی آب‎مرکب و برای قلم‌گیری در آثار نگارگری مورد استفاده قرار گیرد. این حبر به‎دلیل وجود تانن فراوان، نفوذ بسیار بالایی بر روی کاغذ دارد. برای تبدیل این مرکب به مرکب برّاق و با چسبندگی بیشتر، باید به اندازه‌های مورد نظر به آن زاج و صمغ افزوده شود. در این مرکب، گاهی ذرات  بسیار ریز ِ نقره‌ای‎رنگ دیده می‌شود که پس از مدتی این ذرات محو می‌شوند. ذرات فوق سیلیس هستند که در ترکیب با هوا اکسید شده و چون در بخارات ترکیب موجود هستند، به مرور زمان تجزیه می‌شوند. مشابه همین ذرّات برّاق، سیلیس در لیقه‎ها با دوام و ماندگاری طولانی‌تر در مواد و ترکیبات گیاهی و معدنی دیگر، رنگ‌های مرصّع را در کنار تذهیب می‌سازند (تصویر 7).

 

تصویر 8. ذرات  بسیار ریز نقره‌ای رنگ در مرکب حبر

 

از خواصّ جالب حبر این است که در تفاوت با مداد که دارای دوده و چربی است، فاقد چربی به‎نظر می‌رسد. اما ساختن مداد نیاز به گرفتن دوده از دانه‌هایی چون دانۀ تربچه، سبوس، بادام، برنج، چربی و غیره...  و چربی‌زدایی از دودۀ مورد نظر داشته است زیرا چربی‎زدایی موجب می‌شود چربی دوده در کاغذ نفوذ نکند و در اطراف آن پخش نشود.

 "در ساختن حبر اگر محتوای مازو از مقدار مورد نظر بیشتر باشد، این عنصر به سرعت کاغذ را در هنگام نوشتن سوراخ می‌کند. ( این نکته نشان‎دهندۀ اسیدی‎بودن مازوست). اگر محتوای صمغ عربی از مقدار مورد نظر بیشتر باشد، صفحات به یکدیگر می‌چسبند زیرا صمغ خاصیت چسبندگی دارد و کتاب را پاره می‌کند. اگر محتوای زاج زیاد باشد، آن محل را می‌سوزاند و کتاب را خراب می‌کند." (قللوسی اندلسی،1427ق: 27).

پاسخ به پرسش‌های پژوهش

انواع مرکب در منابع کتاب‌آرایی اسلامی کدامند؟

 نتایج  این پژوهش نشان می‌دهد در نسخه‎های خطی و رساله‎های قدیمی که در جدول1 از آنها یاد شده، علاوه بر مداد (مرکب) به دو نوع مرکب دیگر به نام حبر و لیقه اشاره شده است. حبرها خود به دو بخش حبرهای اسود و رنگین تقسیم می‎شوند.

حبر اسود چگونه تهیه می‎شده و چه کاربردهایی داشته است؟

روش تهیۀ حبرهای سیاه به چهار شیوۀ حرارت‎دیده، فشرده، خیساندنی و پودرشده تقسیم شده‌اند. در بررسی نسخه‎های خطی مشخص شد که لیقه‌ها روش‌های ساخت متفاوتی از حبرهای سیاه دارند؛ مانند حبرهای الوان و ظاهراً با کاربردهایی غیر از خوشنویسی صرف تهیه می‌شدند. تمامی حبرهای سیاه، بدون استفاده از دوده ساخته می‌شوند. حبرهای اسود با ترکیبات ثابت (مازو، زاج، صمغ، آب) دارای چهار کاربرد متفاوت هستند که در نگارش بر روی کاغذ، پوست، سنگ و سفال مورد استفاده قرار می‌گیرند.

  نتیجه‌گیری

نتایج تحقیق در نسخه‎های کهن نشان می‌دهد در منابع عربی مربوط به شناخت مرکب‌ها همانند: «بَیان الصَناعات»، «الدُرُالمَکنون»، «عمدةالکتاب»، «صبح الاعشی»، حبرها، مدادها و لیقه‌ها دسته‏بندی شده و روش ساخت آنها به‎صورت سربسته توضیح داده شده است. در «لغت‌نامۀ دهخدا» و «افزارها و آداب نسخه‎نویسی» اثر سمعانی نیز از لحاظ تعریف‎های لغوی و آداب نوشتن، مرکب‌ها بررسی شده‌اند. همچنین در کتاب کتاب‌آرایی در تمدن اسلامی به لیقه‎ها به وضوح اشاره‌ نشده است. علاوه بر آن، حبرها و مدادها یکی دانسته شده و به‎صورت پراکنده جمع‌آوری و به تفاوت و کاربرد آنها نیز اشاره‌ای نشده است. اما نتایج پژوهش حاضر با استناد به رساله عمدةالکتاب نشان می‌دهد بین مداد، حبر و لیقه در شیوه‎های ساخت به تناسب  نوع، رنگ و کاربرد آنها، تفاوت آشکاری وجود دارد. از این لحاظ می‌توان نتایج پژوهش حاضر را در تفکیک مرکّب و حبر با نتایج تحقیق «فرهمند بروجنی، سلطانی، و جوکار» یکی دانست. اما تفاوت در آن است که نویسندگان مذکور به جای مداد، کلمۀ مرکب را به‎کار برده و حبر را از مرکب تفکیک می‎کنند. در واقع، در این پژوهش برای اولین‎بار و در جهت تکمیل اطلاعات ناقص پیشین، شیوۀ ساخت و کاربرد انواع حبر به‎خصوص حبر اسود، حبرهای الوان و لیقه‌ها از یکدیگر تفکیک شده و با آزمایش شیوه‌های ساخت و اجزای تشکیل‎دهندۀ هر یک از آنها، صحت روش‌های ساخت به اثبات رسید.

با استناد به نتایج تحقیق می‎توان اعلام کرد یکی از کامل‌ترین و قدیمی‌ترین منابع فهرست‌بندی‎شده دربارۀ انواع مرکب، رساله «عمدة‌الکتاب » است. این نسخه منسجم‎ترین و بهترین منبع برای شناخت و آشنایی با شیوه‌های ساخت و کاربرد انواع مرکب‌‎ است. در بیشتر منابع مورد بررسی در این پژوهش، مدادها، حبرهای اسود، حبرهای الوان، لیقه‌ها و... در فصل‎های جداگانه سازماندهی شده‌اند که همین موضوع به‎ سادگی احتمال تفکیک مرکب‌ها را به انواع مختلف در نگاه اول قوی‌تر جلوه می‌دهد. هر نوع مرکّب شیوه‌های ساخت و ترکیبات مخصوص و حتی کاربرد مخصوص به خود را دارد. مدادها، دارای شیوۀ ساخت سوختنی و ترکیبات اصلیِ دوده و خاکستر هستند و کاربرد آنها صرفاً بر روی کاغذ بوده است. حبرهای اسود دارای ترکیبات ثابت هستند و فقط شیوه‌های ساخت می‌تواند انواع حبر اسود و کاربرد آنها را از هم تفکیک کند. شیوه‌های ساخت حبرهای اسود حرارتی، خیساندنی، فشردنی و پودرشدنی است که همین شیوه‌های ساخت متفاوت دلیلی بر کاربردهای متفاوت مرکب‌ها با یکدیگر است. علاوه بر این، شیوۀ ساخت حرارتی در حبرهای اسود نیز خود به‎تنهایی به سه روش صورت می‌پذیرد. چنان‎که در یافته‌های این پژوهش تجربه و آزمایش شد، شیوۀ حرارتی مخصوص کاربرد بر روی کاغذ و شیوۀ‌ خیساندنی مخصوص کاربرد بر روی چرم و پوست و شیوۀ فشردنی مخصوص پارچه، پوست و کاغذ و اشیای دیگر و شیوۀ پودرشدنی مخصوص کاربرد بر روی الواح گلی، سفالینه‌ها و سنگ‌هاست. تفاوت حبرهای الوان و لیقه‌ها در پیچیدگی‌هایی است که در شیوه‌های ساخت نسبت به حبرهای اسود دارند زیرا حبرهای اسود دارای چهار ترکیب ثابت هستند اما حبرهای الوان و لیقه‌ها  به‎دلیل رنگین‎بودن و تنوع در عناصر و ترکیبات، دارای شیوه‌های ساخت متفاوتی هستند. حبرهای اسود دارای درجات سیاهیِ متنوعی هستند و نه‎تنها در روش ساخت، بلکه در کاربرد به‎دلیل میزان مصرف عناصر ثابت، با هم تفاوت دارند. حبرها نسبت به مدادها که به اصطلاح آن را مرکب می‌خوانیم، برتری دارند. وجه تشابه مداد و حبر اسود در شیوۀ ساخت حرارتی و استفاده در نگارش بر روی کاغذ است، اما حبرهای اسود چنان‎که در این پژوهش اشاره شد، شیوه‎های ساخت و کاربردهای متنوعی داشته و البته دوام و ماندگاری بیشتری نیز دارند.

پیشنهاد برای پژوهش‎های آتی

از آنجاکه امروزه اغلب روش‌های ساخت و تولید مرکب‌ها و رنگ‌های سنتی فراموش شده و تولیدات خارجی جانشین آنها شده‌اند، احیای روش‌های سنتی ضروری به نظر می‌رسد. به همین دلیل، توصیه می‎شود دربارۀ مواد، روش‌های ساخت و کاربرد انواع مرکب و رنگ‌های سنّتی، مطالعات تکمیلی صورت پذیرد. همچنین، انجام آزمایش‌های تکمیلی به روش کاملاً علمی می‎تواند به کشف روش‌های دقیق تولید منجر شود. مسلماً این‎گونه آزمایش‌ها و تحقیقات تجربی نیازمند وجود امکانات علمی و آزمایشگاهی دقیقی است؛ لذا توصیه می‌شود بر اساس متن رساله عمدةالکتاب و با همکاری مراکز علمی و دانشگاهی، تحقیقات تجربی دربارۀ ساخت سایر انواع مرکب و رنگ صورت پذیرد.



[1].  واژه «حبر» و در جمع، «احبار» به معنای علمای یهود نیز هست و شکل جمع و مشتقات  آن در قرآن نیز آمده است. برای اطلاعات بیشتر ن.ک: (مصطفوی، 1360، ج ۲، ص ۱۵۵).

[2].  ایو پورتر (Yves Porter) از هنرپژوهان مشهور فرانسوی و به‌ویژه کتاب‌آرایی اسلامی است. کتاب آداب و فنون نقاشی وکتاب‌آرایی  یکی از مشهورترین آثار اوست که به فارسی نیز ترجمه شده است.

[3].  (دب _ دواب): این واژه در مذکر و مونث یکسان به کار می‌رود و به هرحیوانی که روی زمین راه می‌رود  و اغلب به چهارپایان سواری و بارکش اطلاق می‌شود.

-     http://panart.ir. [Retrieved 2018, March. 15]