نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 عضو هیئت علمی جهاد دانشگاهی مشهد
2 دانشجوی دکترای جغرافیا و برنامهریزی شهری، دانشگاه فردوسی مشهد
چکیده
کلیدواژهها
در جوامع توسعه یافته و در حال توسعه، شهرها کانون توسعه به شمار میآیند. در واقع، شهرها محوریت اصلی را در شکلگیری تحولات اجتماعی دارند. به همین دلیل، توجه به توسعة مراکز خدماتی بهویژه تسهیلات فرهنگی و از جمله کتابخانهها در این نواحی حایز اهمیت است (بیرانوند، 1390: 20). کتابخانهها ابزار دسترسی افراد جامعه به منابع دانش و فعالیتهای فکری بشر هستند. از دیدگاه برنامهریزی شهری، کتابخانهها مهمترین سازههای فرهنگی شهرها شمرده میشوند و نیازمند توجه ویژهاند (شیعه، 1382: 188). پرداختن به آنها به عنوان یکی از تسهیلات شهری، میتواند به اصلاح محیط اجتماعی شهروندان منجر گردد (رهنما و آقاجانی، 1388: 8). هدف غایی هر کتابخانهای خدماترسانی مطلوب به جامعة استفاده کننده و پیشبرد اهداف سازمان مادر است (مختارپور، 1387: 203). کتابخانهها در بالا بردن سطح دانش اجتماع و شکوفایی استعدادهای افراد یک جامعه سهم بسزایی دارند و سنگ بنای توسعة فرهنگی، اجتماعی و سیاسی شمرده میشوند (دهقانی سانیچ و محمودی، 1390: 320). کتابخانهها تنها در صورتی در روند توسعه و بالندگی فرهنگی جوامع تأثیرگذار خواهند بود که از تمامی ظرفیتها و امکانات موجود در آنها به نحو احسن و شایسته بهرهبرداری شود (مختارپور، 1387: 204). به یقین، تنها وجود منابع فراوان و مفید نمیتواند در ارائه خدمات موفقیتآمیز یک کتابخانه مؤثر باشد، بلکه علاوه بر داشتن منابع باید قابلیت دسترسی فیزیکی راحت به منابع نیز برای استفادهکنندگان بالفعل و بالقوه فراهم گردد (بیرانوند، 1390: 19). به عبارت دیگر، حفظ و بقای هر کتابخانه، صرف نظر از نوع و وسعت آن، تا حد زیادی در میزان مراجعه و استفاده از امکانات و خدمات آن نهفته است (مختارپور و همکاران، 1388: 30). به طور خاص، قابلیت دسترسی فیزیکی یک معیار اساسی برای افزایش عدالت به منظور مشارکت در فعالیتهاست (Park, 2012: 13). کتابخانهها، موظف به فراهم کردن دسترسی عادلانه به دامنة گستردهای از مواد آموزشی و اطلاعاتی بر پایه تحلیل مشخصههای منحصر به فرد جمعیت میباشند (Koontz et al, 2005: 29). ارزیابی دسترسی به خدمات و امکانات (از جمله دسترسی به کتابخانهها) میتواند به دو گروه تقسیم شود؛ گروه اول ابعاد فضایی دسترسی جغرافیایی (فاصله، زمان سفر و ...) را مورد توجه قرار میدهد و گروه دوم جنبههای اساسی اجتماعی- اقتصادی دسترسی را تحلیل میکند که با توانایی افراد برای دسترسی به امکانات مرتبط است (Comber et al, 2011: 1). بنابراین، تحقیق در زمینة قابلیت دسترسی فیزیکی به کتابخانههای عمومی به عنوان فراهم کنندة منابع متنوع اطلاعات با ارزیابی توانایی اساسی مردم برای دسترسی به اطلاعات و با الگوهای تحلیل استفاده از کتابخانه و برنامهریزی تسهیلات جدید مرتبط میشود. اطلاعات حاصل از چنین تحقیقی میتواند محدودههای مناسب برای استقرار امکانات را به برنامهریزان و تصمیمگیران امکانات نشان دهد (Park, 2012: 13). شهر مشهد با جمعیتی حدود 7/2 میلیون نفر و در 13 منطقه و 40 ناحیه شهری، دارای تفاوت معناداری از نظر شاخصهای اجتماعی – اقتصادی بین مناطق و نواحی شهریاش میباشد (شاهنوشی، 1385: 566). بر این اساس، این مقاله قصد دارد با توجه به این تفاوت معنادار، قابلیت دسترسی به کتابخانههای اقماری و منطقهای را در سطح نواحی شهر مشهد ارزیابی و ابعاد فضایی دسترسی جغرافیایی را با جنبههای اجتماعی- اقتصادی دسترسی مرتبط نماید.
روش تحقیق حاضر از نوع توصیفی- تحلیلی است. در راستای هدف تحقیق، دو روش سنجش دسترسی زیر مورد استفاده قرار گرفته است:
- سنجش دسترسی بر حسب استاندارد فاصلة واقعی با استفاده از توابع تحلیل شبکه درArcGIS : در این شیوه، محدودة تحت پوشش هر یک از کتابخانهها با استفاده از استانداردهای ایفلا و فاصله مکانی هر فرد، مشخص میشود. برای سنجش این دسترسی از تابع تحلیل شبکه در GIS-که فاصلههای مختلف دسترسی را بین مبدأ (شهروندان) و مقصد (کتابخانه) تعیین میکند- استفاده شده است.
- سنجش دسترسی بر حسب درجه کشش مقصد (مدل هنسن)
در این معادله:Sj کشش مقصدِ j می باشد، dijزمان سفر یا فاصله بین موقعیت iو jمی باشد، βیک پارامتر تباهی فاصله است که اهمیت فاصله را کنترل میکند و n تعداد کل مقصدهاست. طبق فرمول، پتانسیل تعامل بین دو مکان رابطة مثبت با میزان جاذبیت مکان و رابطه منفی با مقاومت ظاهری سفر بین آنها دارد. مدل هنسن، مزیّتی بیش از ارزیابی زمان سفر به نزدیکترین امکانات را ارائه میدهد، زیرا بر این فرض اکتفا نمیکند که افراد به نزدیکترین امکانات سفر میکنند، بلکه توزیع کامل فعالیتها را مورد توجه قرار میدهد و به سنجش درجه کشش فعالیتهایی میپردازد که خدمات بیشتری را ارائه داده و مردم را از نقاط دورتری جذب خواهند نمود (Delmelle & Casas, 2012: 39).در این پژوهش، مدل هنسن از طریق تحلیل شبکه در محیط GISپیادهسازی شده است.
اصطلاح قابلیت دسترسی از اواخر دهة 1950 ، زمانی که هنسن[3] (1959) قابلیت دسترسی را طراحی کرد، به روشهای مختلفی تعریف و به کار گرفته شده است. وی آن را به عنوان «پتانسیلی برای اثر متقابل که برای محاسبة فاصله بین یک مبدأ و یک مقصد و نیز ارزش یا تعداد یا فرصتهای موجود در یک مقصد اتخاذ میشود» تعریف کرد. «اینگرام»[4] (1970) برای روشن شدن معنای قابلیت دسترسی، تفاوت بین قابلیت دسترسی نسبی و قابلیت دسترسی یکپارچه را مشخص کرد. قابلیت دسترسی نسبی به «درجهای که دو مکان (یا دو نقطه) بر روی سطح یکسانی متصل میشوند»، بر میگردد؛ در حالی که قابلیت دسترسی یکپارچه به معنای «درجه اتصال داخلی» یک نقطه با همة نقاط دیگر است. «پنچانسکی و توماس»[5] (1981) دسترسی را مفهومی تعریف کردند که درجه سازگاری بین مشتریان و خدمات را نمایش میدهد. آنها چنین ابعاد دسترسی را به عنوان دسترسپذیر بودن، قابلیت دسترسی، انطباق و قابلیت پذیرش شناختند تا حوزههای مناسب خاصتری به وجود آید. «بهات[6] و همکاران» (2000) اظهار میدارند که قابلیت دسترسی، درجه سهولت یک فرد برای دنبال کردن یک فعالیت از نوع مطلوب، در یک موقعیت مطلوب، از طریق یک شیوه مطلوب و در یک زمان مطلوب است. «گرسو ون ایک»[7] (2001) قابلیت دسترسی را چنین تعریف میکنند: «اندازهای که سیستم کاربری زمین- حمل و نقل، گروههایی از افراد یا کالاها را قادر میسازد تا از طریق یک شیوه حمل و نقل یا ترکیبی از آنها، به فعالیتها و مقصدها برسند». «لیتمن»[8] (2003) اشاره میکند که قابلیت دسترسی صریحاً به رابطه کاربری زمین- حمل و نقل میپردازد و تعداد سفر و زمان سفر را به عنوان شاخص به کار میبرد.
این تعاریف از قابلیت دسترسی، از سه بخش اصلی تشکیل میشوند: مبدأ، مقصد و رابطه بین این دو. فاصله بین مبدأ و مقصد به عنوان یک شاخص ارتباط، بر قابلیت دسترسی یک مقصد برای مردم تأثیر میگذارد یا مانع میشود. اگر مبدأ به مقصد نزدیک باشد، مردم ممکن است به سادگی به آن دسترسی داشته باشند و درجه قابلیت دسترسی به مقصد بالا خواهد بود. همچنین، شیوة حمل و نقل مورد استفاده از طریق یک گروه هدف برای رسیدن به مقصد، فاکتور مهم دیگر در ارتباط با قابلیت دسترسی است. مهم نیست که فاصلة مبدأ از نقطه مقصد چقدر باشد. چنانچه مردم وسایل نقلیه شخصی دارند یا به سادگی میتوانند از وسایل حمل و نقل عمومی استفاده کنند، مقصد ممکن است برای آنها قابل دسترس و درجه قابلیت دسترسی بالا باشد (Park, 2012: 14).
«لیو و زوو»[9] (2004) معیارهای قابلیت دسترسی را در 4 طبقه قرار دادند: معیارهای مبتنی بر فرصت، معیارهای نوع جاذبه، معیارهای مبتنی بر کاربرد ، معیارهای فضا- زمان. این شیوهها برآنند تا به سؤالهای مربوط به دسترسی فیزیکی پاسخ دهند، از قبیل این که «چگونه مردم می توانند به یک سرویس خاص در یک موقعیت یا محدودة خاص دسترسی داشته باشند؟» یا «قابلیت دسترسی به آن برای آنها چگونه است؟» در حالی که سه معیار اول قابلیت دسترسی را نسبت به خود امکانات تحلیل میکنند و ابعاد جغرافیایی را مدنظر دارند، معیار فضا- زمان دسترسی را از چشمانداز افراد تحلیل میکند و بر جنبههای غیر جغرافیایی نظر دارد.
موضوع قابلیت دسترسی فیزیکی، با استفاده از کتابخانهها در ارتباط است. درجة بالای قابلیت دسترسی، افزایش استفاده از کتابخانه را منعکس میکند و برعکس. «پالمر»[10] (1981) بر اساس شاخص فاصله، ادبیات مربوط به اثرهای فاصله بر استفاده از کتابخانه را بررسی کرد و دریافت که کاربران کتابخانه تمایل دارند در 10 مایلی کتابخانه زندگی کنند. گفتنی است، این مقدار فاصله بر اساس وجود تسهیلات حمل و نقل مناسب تأیید میشود. «سانگ پارک»[11] (2005) به منظور انتخاب مکانهای مناسب برای کتابخانهها، اهمیت نسبی معیارهای متنوع انتخاب از قبیل قابلیت دسترسی و امنیت را نظرسنجی کرد. شرکتکنندگان در نظرسنجی، به چندین عامل مهم برای استفاده از کتابخانه اشاره کردند. سه مورد از آنها عبارت بود از: سهولت حمل و نقل عمومی، فاصله از مدارس و امنیت. «دهقانی و محمودی» (1390) در مطالعهای به شناسایی و رتبهبندی معیارهای مؤثر (از قبیل قابلیت دسترسی، فاصله، توزیع جمعیت و ...) بر مکانیابی کتابخانههای عمومی پرداختهاند. «مختارپور و همکاران» (1388) نیز در پژوهشی، وضعیت استقرار کتابخانههای عمومی شهر اهواز را در قالب دو معیار سازگاری (شامل قابلیت دسترسی، فاصله، توزیع جمعیت و ...) و مرکزیت با استفاده از GISارزیابی و مناطق بهینة احداث کتابخانههای عمومی جدید در سطح شهرستان را در قالب نقشه مشخص کردند. «رهنما و آقاجانی» (1388) در مطالعهای به بررسی پراکنش فضایی کتابخانههای عمومی در شهر مشهد با استفاده از مدلهای تحلیل فضایی و تکنیکهای مربوط به خود همبستگی فضایی پرداختهاند.
«سانگ پارک» (2012) با هدف تحلیل الگوهای دسترسی به کتابخانه، سامانههای اطلاعات جغرافیایی (GIS) را که شامل تحلیلهای توصیفی و آماری و اندازهگیری فاصلهها بر اساس شبکة جادهای است، به کار گرفت. یافتههای حاصل از تحلیلهای GISنشان داد «فاصله» عامل تعیینکننده برای استفاده از کتابخانه است. همچنین تفاوتی در فاصلههای سفر بین گروههای نژادی وجود داشت: سفیدپوستان نسبت به دیگر گروههای نژادی فاصلههای بیشتری را برای دسترسی به کتابخانههای عمومی طی میکردند. در نهایت، بر حسب رابطه بین فاصله و دادههای جمعیت شناختی، خصوصیات خانوادگی کودکان و سطح آموزش به طور قابل توجهی با فاصله سفر کاربران در ارتباط بود.
با نگاهی کلی به هر یک از این مباحث پژوهشی میتوان دریافت که موضوع قابلیت دسترسی به کتابخانهها بیشتر به عنوان یکی از شاخصهای مکانیابی بهینه، مورد توجه قرار گرفته و در موارد معدود به عنوان یک موضوع مستقل بررسی شده است. همچنین، در این مطالعات تمرکز یا بر روی ابعاد جغرافیایی (فاصله، زمان و ...) یا ابعاد غیر جغرافیایی (چشمانداز افراد) و یا هر دو است. در ایران مطالعات مربوط به قابلیت دسترسی به کتابخانهها بیشتر در مباحث مکانیابی کتابخانهها گنجانده شده و مطالعهای که ابعاد جغرافیایی دسترسی به کتابخانهها را با جنبههای اجتماعی- اقتصادی مرتبط سازد، صورت نگرفته است؛ لذا این پژوهش بر آن است تا ابعاد فضایی دسترسی جغرافیایی را با جنبههای اجتماعی- اقتصادی دسترسی، مرتبط نماید.
یافتههای پژوهش
مشهد دومین شهر بزرگ و بزرگترین کلانشهر مذهبی کشور است. پیدایش و رشد این شهر مرهون وجود مرقد مطهر حضرت رضا (علیهالسلام) امام هشتم شیعیان جهان، است. این شهر در طول تاریخ فراز و نشیبهای بسیاری را پشت سر گذاشته است. روند رشد جمعیت شهر مشهد مانند سایر شهرهای ایران از دهه 1340 به دلایل مختلفی شروع به رشد کرد و پس از وقوع انقلاب اسلامی نیز، شدت بیشتری به خود گرفت (رهنما، 1383: 43-47). جمعیت مشهد در سال 1390 معادل 2777316 نفر برآورد شد (سرشماری عمومی نفوس و مسکن، 1390) که در وسعتی حدود 300 کیلومتر مربع ساکن هستند (دفتر مطالعات و حمل و نقل، 1391: 9). نتیجة این رشد و وسعت زیاد، تنوع ویژگیهای اجتماعی و اقتصادی شهروندان و توزیع نامتعادل انواع مراکز خدماتی و از جمله کتابخانهها بهویژه در نواحی پیرامونی بافت مرکزی شهر است.
چنان که اشاره شد، شهر مشهد شامل 13 منطقه و 40 ناحیة شهری است. از جمله ویژگیهای جمعیت مناطق و نواحی آن، ناهمگنی از نظر شاخصهای اجتماعی- اقتصادی است. لذا، در این پژوهش گروههای اجتماعی- اقتصادی شهر مشهد بر اساس یک سیستم طبقهبندی از 1 تا 6 سازمان یافتهاند که 1 بیانگر پایینترین طبقه و 6 بیانگر بالاترین طبقه است. گفتنی است، این طبقهبندی بر اساس نتایج طرح سامانة اجتماعی- فرهنگی شهر مشهد (یوسفی، 1388) صورت گرفته است (شکل 1).
شکل 1. توزیع طبقات اجتماعی- اقتصادی مختلف در سطح شهر مشهد
به طور کلی، بخشهای شرقی شهر در برگیرندة طبقات محروم و بخشهای مرکزی و غربی شهر شامل طبقات متوسط و بالاست. جدول 1 ، تعداد جمعیت هر طبقة اجتماعی- اقتصادی را نشان میدهد. چنان که مشاهده میشود، بیشترین جمعیت مربوط به طبقه 2 اجتماعی- اقتصادی است که حدود 4/28% کل جمعیت شهر مشهد را در بر میگیرد و کمترین آن مربوط به طبقه 5 اجتماعی- اقتصادی است که شامل حدود 6/4% کل جمعیت شهر میشود.
جدول 1. جمعیت و درصد طبقات مختلف اجتماعی- اقتصادی شهر مشهد (1385)
طبقه اجتماعی- اقتصادی |
نوع
|
بسیار پایین
|
پایین
|
متوسط
|
متوسط به بالا
|
بالا
|
بسیار بالا
|
کل
|
کد
|
1 |
2 |
3 |
4 |
5 |
6 |
||
جمعیت
|
349501 |
688138 |
598441 |
402499 |
111781
|
276956 |
2427316 |
|
درصد
|
4/14 |
4/28 |
6/24 |
6/16 |
6/4
|
4/11 |
100 |
سرشماری نفوس و مسکن بلوکهای آماری مشهد 1385
در رابطه با توزیع فضایی فعالیتهای اصلی (از جمله کتابخانهها) در شهر مشهد، ذکر این نکته ضروری است که توسعة بیرویة شهر با پراکندگی خدمات و فعالیتهای اصلی و در نتیجه پیدایش نیازهای جدید و متنوع برای ساکنان شهرها همراه است (ذبیحی، 1387: 185). در حال حاضر شهر مشهد، دارای 53 کتابخانة عمومی در مقیاس منطقهای (9 کتابخانه) و اقماری (44 کتابخانه) است. چنان که در شکل 2 مشاهده میشود، توزیع فضایی کتابخانههای عمومی نامتعادل بوده و بیشترین تمرکز در هستة مرکزی (منطقة ثامن و پیرامون آن) و سپس در بخش شرقی شهر مشاهده میشود. به طور خاص، توزیع فضایی کتابخانههای منطقهای بهگونهای است که از بین 13 منطقه شهرداری تنها 7 منطقه دارای کتابخانه هستند. این وضعیت حاکی از توزیع ناعادلانة کتابخانهها در بین طبقات مختلف اجتماعی- اقتصادی به ویژه بخش اعظم طبقة پایین و بخشی از جمعیت طبقات متوسط و بالاست. توزیع فضایی کتابخانههای اقماری نیز به شکلی است که بیشترین تمرکز پیرامون هستة مرکزی و سپس قسمت شرق و جنوب مشهد مشاهده میشود و تعداد اندکی کتابخانه در محدودۀ شمال غرب و غرب شهر وجود دارد. این وضعیت بیانگر توزیع ناعادلانة کتابخانههای اقماری در بین طبقات متوسط شهر مشهد است.
شکل 2. توزیع فضایی کتابخانههای اقماری و منطقهای در سطح شهر مشهد
قابلیت دسترسی به کتابخانههای عمومی بر اساس استاندارد فاصلة واقعی
به منظور تعیین وضعیت دسترسی به کتابخانههای عمومی بر حسب استاندارد فاصله واقعی، از نقشة شبکة معابر و محدودة زیر پوشش هر کتابخانه استفاده شده است. در این پژوهش، مطابق با استانداردهای ایفلا، وضعیت دسترسی جمعیت نواحی مختلف شهر مشهد که زیر پوشش شعاع دسترسی 3 کیلومتر برای کتابخانههای منطقهای و 5/1 کیلومتر برای کتابخانههای اقماری قرار میگیرند، بر اساس تحلیل شبکه در ArcGISمشخص شد. با توجه به شکل 3، در رابطه با کتابخانههای منطقهای، بخش اعظم محدودة مرکزی به سمت غرب و تا حدودی قسمت شمال و شمال غرب شهر، زیر پوشش شعاع 3 کیلومتر قرار دارند. گفتنی است، جمعیت زیر پوشش کتابخانههای منطقهای حدود 1272349 نفر (41/52% از کل جمعیت مشهد) است.
در مورد کتابخانههای اقماری، بخش اعظم محدودة مرکزی، شمال شرق، شرق، جنوب شرق و بخش محدودی از شمال غرب زیر پوشش شعاع 5/1 کیلومتری واقع شدهاند. در مجموع، کتابخانههای اقماری، 1365993 نفر از کل جمعیت شهر مشهد (27/56%) را زیر پوشش دارند.
شکل 3. قابلیت دسترسی به انواع کتابخانههای عمومی بر اساس استاندارد فاصله واقعی (Network Analyst)
یافته دیگر از این بخش، بیانگر تفاوت در فاصلههای سفر بین طبقات مختلف اجتماعی- اقتصادی است. جدول 2، سهم جمعیتی هر یک از گروهها را در شعاع 3 کیلومتر برای کتابخانههای منطقهای و 5/1 کیلومتر برای کتابخانههای اقماری نشان میدهد.
جدول2. تعداد و درصد جمعیت زیر پوشش شعاع دسترسی کتابخانههای منطقهای و اقماری در هر طبقه اجتماعی- اقتصادی
طبقه اجتماعی- اقتصادی
|
جمعیت کل
|
شعاع دسترسی 1500 متر (کتابخانههای اقماری)
|
شعاع دسترسی 3000 متر (کتابخانههای منطقهای)
|
|||
طبقــه
|
کد
|
جمعیت
|
درصد
|
جمعیت
|
درصد
|
|
بسیار پایین
|
1
|
349501
|
158715
|
41/45
|
111281
|
84/31
|
پایین
|
2
|
688138
|
449108
|
26/65
|
258348
|
54/37
|
متوسط
|
3
|
598441
|
291688
|
74/48
|
420444
|
25/70
|
متوسط به بالا
|
4
|
402499
|
197653
|
10/49
|
179327
|
55/44
|
بالا
|
5
|
111781
|
85028
|
10/76
|
56952
|
95/50
|
بسیار بالا
|
6
|
276956
|
183801
|
36/66
|
245997
|
82/88
|
کل
|
2427316
|
1365993
|
27/56
|
1272349
|
41/52
|
با توجه به ارقام مندرج در جدول 2، در بین گروههای جمعیتی واقع در شعاع دسترسی 1500 متری کتابخانههای اقماری، طبقه 5، 6 و 2 به ترتیب 10/76 %، 36/66% و 26/65% از بیشترین سطح دسترسی برخوردارند. در طبقات 4، 3 و 1 کمتر از 50% جمعیت در این سطح از دسترسی قرار گرفتهاند که به طور کلی در برگیرنده طبقات اجتماعی- اقتصادی متوسط و بسیار پایین است.
همچنین، در بین گروههای جمعیتی واقع در شعاع دسترسی 3000 متری کتابخانههای منطقهای، بیشترین جمعیت زیر پوشش این شعاع متعلق به طبقات 6 و 4 (بسیار بالا و متوسط) است که به ترتیب افزون بر 82/88% و 25/70% از جمعیت این دو گروه را شامل میشود. طبقات 4، 2 و 1 که طبقات متوسط به بالا و پایین را در بر میگیرند، کمترین درصد جمعیت زیر پوشش شعاع مذکور (به ترتیب 55/44%، 54/37%و 84/31%) را دارند.
همانطور که در قسمت روش تحقیق اشاره شد، به منظور سنجش دسترسی به مجموع کتابخانههای اقماری و منطقهای، از مدل درجه کشش هنسن استفاده شد. شایان ذکر است، کشش کتابخانه (Sj) بر اساس مساحت کتابخانهها ارزیابی شده است. مبدأ (i) و مقصد (j) نیز مراکز ثقل نواحی شهر مشهد هستند. ارزش (β) نیز در هر مورد 1 است. همچنین، به منظور ارزیابی قابلیت دسترسی به کتابخانهها به طور کلی سه سطح دسترسی: دسترسی پایینتر از میانگین، دسترسی نزدیک به میانگین و دسترسی بالاتر از میانگین، در نظر گرفته شده است (شکل 4)[12].
شکل 4. قابلیت دسترسی به کتابخانههای عمومی بر اساس درجه کشش (هنسن)
نمرههای شاخص دسترسی در نواحی مختلف مشهد حاکی از آن است که دسترسی بالاتر از میانگین به طور کلی در 16 ناحیه وجود دارد که محدوده مرکزی به سمت غرب، شمال شرق و بخش کوچکی ازجنوب شرق و شمال غرب شهر را پوشش میدهند. در بین گروههای مختلف اجتماعی نیز طبقه 3 (طبقه متوسط) بالاترین سهم این سطح از دسترسی را به خود اختصاص داده است، به طوری که از بین 10 ناحیهای که دربرگیرندة این طبقه اجتماعی- اقتصادی هستند، 6 ناحیه از دسترسی بالاتر از میانگین برخوردارند و پس از آن کلّ نواحیِ مشمول طبقه 6 (طبقه بسیار بالا) دارای این سطح از دسترسی هستند. به نظر میرسد تمرکز بیشتر کتابخانههای منطقهای و اقماری در محدودة نواحی این دو گروه اجتماعی- اقتصادی، علت اصلی این امر است. طبقه 5 (طبقه بالا) نیز فاقد این سطح از دسترسی به کتابخانههای عمومی است.
سطوح دسترسی نزدیک به میانگینِ مجموع دو نوع کتابخانه نیز در 8 ناحیه مشاهده میشود. در بین طبقات مختلف اجتماعی- اقتصادی، طبقة 2 (طبقه پایین) از بالاترین سهم دسترسی نزدیک به میانگین در بین سایر طبقات برخوردار است و از بین 12 ناحیه مشمول این طبقه، 3 ناحیه از این سطح از دسترسی برخوردارند. دو طبقه 3 و 6 (به ترتیب طبقه متوسط و طبقه بسیار بالا) فاقد این سطح از دسترسی به کتابخانههای عمومی میباشند.
در نهایت، سطوح دسترسی پایینتر از میانگین در 16 ناحیه وجود دارد. از بین طبقات مختلف اجتماعی- اقتصادی، طبقة 2 بیشترین سهم را از سطوح دسترسی پایینتر از میانگین میبرد و از بین 12 ناحیة مشمول این طبقه، 6 ناحیه از این سطح دسترسی برخوردارند. طبقات 3 و 4 همراه با هم در رتبة بعدی قرار دارند. جدول 3، تعداد نواحی در هر سطح از دسترسی را در بین طبقات اجتماعی- اقتصادی نشان میدهد.
جدول 3. تعداد نواحی در هر سطح از دسترسی در بین طبقات اجتماعی- اقتصادی
طبقه اجتماعی- اقتصادی
|
تعداد کل نواحی
|
دسترسی پایینتر از میانگین
|
دسترسی نزدیک به میانگین
|
دسترسی بالاتر از میانگین
|
|
طبقــه
|
کد
|
تعداد نواحی در هر سطح از دسترسی
|
|||
بسیار پایین
|
1
|
4
|
1
|
2
|
1
|
پایین
|
2
|
12
|
6
|
3
|
3
|
متوسط
|
3
|
10
|
4
|
0
|
6
|
متوسط به بالا
|
4
|
8
|
4
|
2
|
2
|
بالا
|
5
|
2
|
1
|
1
|
0
|
بسیار بالا
|
6
|
4
|
0
|
0
|
4
|
مجموع
|
-
|
40
|
16
|
8
|
16
|
به طور کلی، از بین 40 ناحیة موجود در کلانشهر مشهد، 24 ناحیه از سطوح دسترسی متوسط به بالا در رابطه با مجموع کتابخانههای منطقهای و اقماری برخوردارند و بخشهایی از طبقات مختلف اجتماعی اقتصادی را پوشش میدهند که در بین آنها بیشترین سهم از آنِ قسمتهایی از طبقات 2 و 3 (به ترتیب طبقه پایین و متوسط) و کمترین سهم از این سطوح دسترسی مربوط به طبقه 5 (طبقه بالا) است. همچنین، 16 ناحیة باقیمانده که بیشتر دربرگیرندۀ بخشی از طبقات پایین و متوسط و متوسط به بالای شهر مشهد (طبقات 2، 3 و 4) میشوند، در سطوح پایینتر از میانگین قرار دارند، که این وضعیت بیانگر کمبود و یا نبود کتابخانههای اقماری و منطقهای در نواحی مربوط به بخشهایی از این طبقات است.
کتابخانهها در بالا بردن سطح دانش اجتماع و شکوفایی استعدادهای افراد یک جامعه سهم بسزایی دارند و سنگ بنای توسعة فرهنگی، اجتماعی و سیاسی به شمار میآیند. از دیدگاه برنامهریزی شهری، کتابخانهها مهمترین سازههای فرهنگی در شهرها شناخته میشوند و نیازمند توجه ویژهاند. حفظ و بقای هر کتابخانهای، صرف نظر از نوع و وسعت آن، تا حدود زیادی در میزان مراجعه و استفاده از امکانات و خدمات آن نهفته است. از این رو، کتابخانهها، موظف به فراهم کردن دسترسی عادلانه به دامنة گستردهای از مواد آموزشی و اطلاعاتی برپایة تحلیل مشخصههای منحصر به فرد جمعیت میباشند. ارزیابی دسترسی به کتابخانهها میتواند به دو بُعد تقسیم شود: ابعاد فضایی دسترسی جغرافیایی (فاصله، زمان سفر و ...) و جنبههای اساسی اجتماعی- اقتصادی دسترسی که با توانایی افراد برای دسترسی به امکانات مرتبط است. از آنجا که شهر مشهد با جمعیتی حدود 7/2 میلیون نفر و برخورداری از 13 منطقه و 40 ناحیة شهری دارای تفاوت معناداری از نظر شاخصهای اجتماعی – اقتصادی بین مناطق و نواحی شهریاش میباشد،این مطالعه با در نظر گرفتن این تفاوتها و دستهبندی گروههای اجتماعی- اقتصادی در 6 طبقه (طبقه 1 بسیار پایین و طبقه 6 بسیار بالا)، قابلیت دسترسی به کتابخانههای اقماری و منطقهای را در سطح نواحی شهر مشهد ارزیابی و ابعاد فضایی دسترسی جغرافیایی را با جنبههای اجتماعی- اقتصادی دسترسی مرتبط کرده است. نتایج وضعیت دسترسی به این دو گروه از کتابخانهها بر حسب استاندارد فاصلة واقعی، حاکی از آن است که در بین گروههای جمعیتی واقع در شعاع دسترسی 1500 متری کتابخانههای اقماری، طبقه 5، 6 و 2 به ترتیب 10/76 %، 36/66% و 26/65% از بیشترین سطح دسترسی برخوردارند. در طبقات 4، 3 و 1 کمتر از 50% جمعیت در این سطح از دسترسی قرار گرفتهاند که به طور کلی در برگیرندة گروههای اجتماعی- اقتصادی متوسط و بسیار پایین میباشند. همچنین، در بین گروههای جمعیتی واقع در شعاع دسترسی 3000 متری، کتابخانههای منطقهای، بیشترین جمعیت زیر پوشش این شعاع متعلق به طبقات 6 و 4 (بسیار بالا و متوسط) است که به ترتیب 82/88% و 25/70% از جمعیت این دو گروه را شامل میشود. طبقات 4، 2 و 1 که طبقات متوسط به بالا و پایین را در بر میگیرند، با کمترین درصد جمعیت زیر پوشش شعاع مذکور (به ترتیب 55/44%، 54/37 و 84/31) مواجه هستند. در رابطه با وضعیت دسترسی به کتابخانهها بر اساس درجه کشش نیز از بین 40 ناحیة موجود در کلانشهر مشهد، 24 ناحیه از سطوح دسترسی متوسط به بالا در رابطه با مجموع کتابخانههای منطقهای و اقماری برخوردارند و بخشهایی از طبقات مختلف اجتماعی - اقتصادی را پوشش میدهند که در بین آنها بیشترین سهم از آنِ قسمتهایی از طبقات 2 و 3 (به ترتیب طبقه پایین و متوسط) و کمترین سهم از این سطوح دسترسی مربوط به طبقه 5 (طبقه بالا) است. همچنین، 16 ناحیة باقیمانده که بیشتر دربرگیرندۀ بخشی از طبقات پایین و متوسط و متوسط به بالای شهر مشهد (طبقات 2، 3 و 4) میشوند، در سطوح پایینتر از میانگین قرار دارند، که حاکی از کمبود و یا نبود کتابخانههای اقماری و منطقهای در نواحی مربوط به بخشهایی از این طبقات است. در مجموع، نحوة توزیع و پراکنش کتابخانهها در نواحی، با وضعیت اجتماعی- اقتصادی بالا یا پایین رابطة قوی نداشته و در بین نواحی با طبقات مختلف کاملا تصادفی و پراکنده ایجاد شدهاند. هر چند این وضعیت توسعه و ایجاد کتابخانه (بهویژه در رابطه با کتابخانههای اقماری) همگام با رشد شهر نبوده و بیشتر متمایل به افزایش و ایجاد در منطقة مرکزی شهر است و نواحی پیرامونی بافت مرکزی، شرایط نامناسبتری را در این دسترسی دارند. با توجه به نتایج تحقیق، محلات شهرک عسکریه، شیرین، کارخانه قند آبکوه در بدترین وضعیت دسترسی به کتابخانهها قرار دارند، لذا پیشنهاد میشود به منظور دستیابی به دسترسی عادلانه در سطح شهر مشهد، این محلات برای تخصیص کتابخانههای جدید در اولویت برنامهریزی (کتابخانه جدیدالاحداث) قرار گیرند. همچنین، پیشنهاد میشود در راستای تکمیل این تحقیق، کمبودهای کمّی و سرانهای در محدودههای فاقد دسترسی به کتابخانه مشخص و مکانیابی کتابخانه توسط محققان حوزة برنامهریزی شهری و فرهنگی در بخش کتابخانه در آینده انجام گیرد.