نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
دانشجوی دکترای کتابداری و اطلاع رسانی دانشگاه فردوسی مشهد
چکیده
کلیدواژهها
یکی از اساسیترین کاربردهای فناوری اطلاعات، در بخش خدمات است. صنایع خدماتی نظیر بانکداری، بیمه، بازاریابی، تجارت، آموزش، گردشگری و ... از فناوری اطلاعات بهره زیادی بردهاند(وظیفه دوست و همکاران، 1385). کتابخانهها نیز از این قاعده مستثنا نمانده و در بخشهای مختلفی از کتابخانه، از فناوریهای اطلاعاتی به صورت گسترده استفاده میشود. بارزترین نماد استفاده از این فناوریها، بهکارگیری وبسایتها به عنوان درگاههای جدید با خدمات متنوع در دسترس کاربران است. پیشرفت و تحولات فناوری، فرصتهای جدیدی را برای ارائه خدمات به کاربران فراهم ساخته و کتابخانهها را نیز همانند سایر مؤسسههای رو به رشد، متأثر ساخته و باعث ایجاد تغییرات گسترده در خدمترسانی کتابخانهها شده است. فناوری، کتابخانهها را قادر ساخته است تا به روشهای مقرون به صرفه، قابلیتهای خود را در تحویل و ارائه خدمات به کاربران افزایش دهند. امروزه ارائه خدمات الکترونیکی بخش جدایی ناپذیر خدمات متنوع کتابخانهها به شمار میروند و کتابخانههای سنّتی را قادر ساخته تا بر محدودیتهای زمانی و مکانی خود غلبه کنند. برای نمونه، سازمانها با استفاده از اینترنت و وبسایت میتوانند روشهای مقرون به صرفهای اتخاذ کنند که آنها را به یک سازمان پیشرو در بازار، تولید، تحویل و ارائه خدمات تبدیل کند (جلاسی[1]، 2003). وبسایت نیز یک روش ایجاد درآمد و دربرگیرنده اطلاعات محصول/ خدمت است (تولیس[2]، 2004). کاربران میتوانند از طریق وبسایتها، آگاهی لازم نسبت به محصول/ خدمت را به دست آورند (حقیقی نسب، 1387). بر این اساس، مدیرانی که دائم درگیر تصمیمگیری برای صرف هزینه یا سرمایهگذاری برای بهکارگیری فناوریهایی از این نوع در سازمان خود هستند، باید بدانند کاربرد فناوری و نظامهای اطلاعاتی در سازمان به چه میزان مفید و اثر بخش است (رضائیان، 1386). باید میزان پذیرش و تأثیر فناوریها بر کتابخانهها را شناسایی و محاسبه کرد.
با توسعه روز افزون فناوریها در محیط سازمانهای جدید، باید به تأثیرات آن توجه کرد و بر مبنای نظریههای سودمند، میزان پذیرش آن را از سوی کاربران مشخص نمود. با وجود گسترش فناوریهای اطلاعاتی در محیطهای کتابخانهای بویژه در ارائه خدمات الکترونیکی، تعیین میزان تأثیر و پذیرش آن از سوی کاربران، از چالشهای پیش رو محسوب میشود. تعیین میزان موفقیت یا شکست خدمات فناوری پایه، مبتنی بر نرخ پذیرش فناوری از سوی کاربران و جامعه استفادهکننده از آن روست که روند کنترل و استفاده، بیشتر از جانب کاربر فناوری صورت میپذیرد. روند کنترل از جانب استفادهکننده فناوری جدید، بدین معناست که نظریهپردازان ارتباطی باید به طرف نظریههایی بروند که تعاملی بودن رسانههای جدید را تصدیق کند (روگرز و چافی[3]، 1983). یک پیامد این تغییرات این است که باید نظریههایی داشته باشیم که تأکید کمتری بر اثرهای فناوری و تأکید بیشتری بر شیوة استفاده افراد مخاطب از فناوری داشته باشند( سورین و تانکارد، 1381). از آنجا که بررسی عوامل اثرگذار بر روی رفتار اطلاعجویی کاربران در استفاده از خدمات الکترونیکی برای نهادینهسازی آن الزامی است، چندین نظریه برای تسهیل درک عوامل مؤثر بر رفتار کاربران در پذیرش فناوری اطلاعات مطرح شده که میتوان به نظریههای مطرح شده از سوی «دیویس»[4]، «فیشبین و آجزن»[5]، «تیلور و تود»[6]، «دکی و ریان»[7]، «تریاندس»[8]، «راگرز»[9] و «بندورا»[10] اشاره کرد. این مقاله با تحلیل هر یک از این نظریهها، زمینه مطالعاتی جدیدی برای پژوهشهای گستردهتر فراهم میسازد.
نظریة عمل منطقی
نظریة عمل منطقی[11] توسط «مارتین فیشبین» و «ایسک اجزن» در سال 1975 برای آزمون رابطه میان نگرشها و رفتار مطرح شد. بر اساس این نظریه، رفتار تحت تأثیر تمایلات و تمایلات نیز متأثر از نگرش به فناوری است. نگرشها و هنجارهای ذهنی[12] شاخص اصلی رفتاری فرد به شمار میروند.[13] این به آن معناست که فرد، نتایج رفتار خود را محاسبه و تصمیم به انجام یا عدم انجام عملیات یا رفتاری خاص میگیرد. «فیشبین و اجزن» کوشیدند مدلی را توسعه دهند که تمام عوامل مهم در پیشبینی یک رفتار را شامل شود. این مدل به صورت معادلة زیر نمایانده میشود (آجزن و فیشبین، 1970): «B~ BI= (Aact) wO + (NBCMc) w1 »
با وجود ظاهر پیچیدة مدل، اگر آن را در قالب کلمات بیان کنیم، فهم آن سادهتر میشود:
رفتار آشکار=B
قصد رفتاری برای انجام آن رفتار=B1
نگرش نسبت به انجام رفتاری معیّن در یک موقعیت کنشی معیّن=Aact
عقاید هنجاری یا عقایدی که دیگران فکر میکنند فرد باید یا نباید آن رفتار را انجام دهد=NB
انگیزش برای پیروی از هنجار=Mc=C
وزنهای رگرسیون که باید به طور تجربی تعیین شود=Wo,W1
معادلة فوق را میتوان دوباره در قالب دیگری بیان کرد: قصد یک شخص برای انجام رفتاری معیّن تابع (1) نگرش شخص نسبت به انجام آن رفتار و (2) شناخت فرد از هنجارهای حاکم بر آن رفتار و انگیزه فرد برای پیروی از آن هنجارهاست. این مدل بعضی از عوامل موقعیتی مهم بویژه عقایدی که افراد دیگر درباره رفتار دارند و انگیزش فرد جهت پیروی از آن عقاید را به حساب میآورد. اگر بتوان تمام متغیرهای کمّی مدل را به طور دقیق اندازهگیری کرد، این امکان وجود خواهد داشت که پیشبینیهای نسبتاً دقیقی از قصد رفتار و به تبع آن رفتار واقعی به عمل آورد (سورین، 1381، ص268). آنچه این نظریه را شاخص و برجسته مینماید، قابلیت پیشبینی و تشریح رفتار انسان در زمینههای مختلف است. بر مبنای این نظریه میتوان دلایل استفاده افراد از فناوریها را تشریح کرد. نمودار شماره 1، ماهیت نظریة عمل منطقی را نشان میدهد.
نمودار1. مدل عمل منطقی فیشبین و اجزن (1975)
نظریة رفتار برنامهریزی شده[14] اجزن
اولین بار «اجزن» (1985) به اندازهگیری مستقیم نگرشها، هنجارهای ذهنی، عوامل مؤثر بر روی رفتار یک فرد و کنترل رفتاری درک شده[15] پرداخت. عنصر کنترل رفتاری درک شده به معنای تعیین تمایلات رفتاری و رفتار استفاده کننده است. این مدل، شامل اندازهگیری غیرمستقیم نگرشها، هنجارهای ذهنی و کنترل رفتاری درک شده نیز هست (اسمارکولا[16]، 2008). بر مبنای این نظریه، عمل انسان با سه نوع ملاحظه هدایت میشود : عقایدی در مورد عواقب احتمالی رفتار (باورهای رفتاری[17])، عقایدی در مورد انتظارهای بهنجار از دیگران (باورهای اصولی[18]) و عقایدی در مورد حضور عواملی که ممکن است بر اجرای رفتار اثرگذار باشند(باورهای کنترل شده[19]). باورهای رفتاری، نگرش مطلوب یا نامطلوبی را نسبت به رفتار ایجاد میکنند. باورهای اصولی به درک فشار اجتماعی یا هنجارهای ذهنی منجر میشود و در نهایت باورهای کنترلی به افزایش کنترل رفتاری درک شده، درک سهولت و یا سختی اجرای رفتار میانجامد. در کل، نگرش نسبت به رفتار ، هنجار ذهنی و ادراک فرد از کنترل رفتاری، به شکلگیری قصد رفتاری فرد منجر میگردد. نگرش و هنجار ذهنی مطلوبتر و درک کنترل بیشتر بر اجرای کار، به احتمال زیاد، قصد فرد را به اجرای یک رفتار در پاسخ به یک نیاز بر خواهد انگیخت(هروبس و اجزن[20]،2001). عناصر مدل اجزن، در نمودار شماره 2 نشان داده شده است:
|
|
|
نمودار شماره 2. مدل رفتار برنامهریزی شده اجزن (1991)
برخی از تحقیقات انجام شده بر مبنای نظریه رفتار برنامهریزی شده و تأثیر آن بر پذیرش فناوری از سوی کاربران، عبارت است از: تحقیق «هریسون»[21](1997)، «ترافیموو و دورن»[22](1998)، «تیلور و تود»[23](1995)، «ماتیسون»[24](1991)، «جارونپا و تود»[25] (1997)، «جورج»[26] (2002)، «باتاچرجه»[27] (2000)، «سو و هان»[28] (2003)، «پاولو»[29] (2002)، «تان و تئو»[30] (2000)، «سونگ و زاهدی»[31] (2001). نتایج به دست آمده از این پژوهشها، مفید بودن این نظریه را در پیشبینی رفتار استفادهکنندگان از فناوری تأیید کرده است.
نظریة تجزیه رفتار برنامهریزی شده[32]
این نظریه شکل تکامل یافته دو نظریه قبلی است و در سال 1995 توسط «تیلور و تود» مطرح شد. نظریه مطرح شده، نشان دهندة لزوم درک بهتر از روابط بین ساختار باورهاست و به قصد تجزیه باورهای نگرشی و نظریه رفتار برنامهریزی شده تکامل یافته است. «شیمپ و کاواس»[33] (1984) استدلال میکنند مؤلفههای شناختی باورها (عقاید) را نمیتوان به یک واحد منفرد مفهومی یا ادراکی سازمان داد. مطالعات «تیلور و تود» (1995) نیز مشخص ساخت بر اساس نظریة اشاعه نوآوری[34] باورها دارای سه ویژگی برجستة درک سودمندی[35] (مزیت نسبی)، درک سهولت استفاده[36] (میزان پیچیدگی) و سازگاری[37] است. درک سودمندی (مزیت نسبی) به درجهای اشاره دارد که نوآوری فناورانه، منافعی از قبیل منافع اقتصادی ، افزایش راحتی و رضایت را به همراه دارد (روگرز[38]،1983). درک سودمندی باید به گونهای مثبت با میزان سازگاری با نوآوری مرتبط باشد (روگرز، 1983؛ تان و تئو، 2000). سهولت استفاده، نشان دهندة میزانی است که تصور میشود نوآوری فناورانه میتواند از لحاظ درک، یادگیری یا عمل پیچیده باشد. فناوریهای نوآورانه که به نظر میرسد استفاده از آنها آسان است، بیشتر توسط کاربران پذیرفته و استفاده میشوند. سازگاری به درجهای اطلاق میشود که نوآوری متناسب با ارزشهای بالقوة موجود، تجربه قبلی و نیازهای کنونی است (روگرز،1983). «تورناتزکی و کلین»[39] (1982) دریافتند چنانچه فناوری با مسئولیتهای شغلی و نظام ارزشی فرد انطباق داشته باشد، سازگاری بیشتری خواهد داشت. «تیلور و تود» نشان دادند نظریة تجزیه رفتار برنامهریزی شده، قدرت توضیحی بیشتری از نظریة رفتار برنامهریزی شده و نظریة عمل منطقی در ارزیابی میزان پذیرش فناوری توسط کاربر داراست (شی و فانگ[40]، 2004).
نمودار شماره 3. مدل تجزیه رفتار برنامهریزی شده تیلور و تود(1995)
نظریة پذیرش فناوری دیویس
نظریة پذیرش فناوری[41] برای تشریح رفتار استفاده از رایانه توسعه یافت. سیاستگذاران متوجه شدند بسیاری از سرمایهگذاریهای فناورانه در مؤسسههای پژوهشی و دانشگاهی به دلایلی از قبیل کهنگی فناوری، اشکالهای فنی، نبود ابزارهای فناورانه مکمّل و ... بدون استفاده باقی مانده است (رائو،2007). چالشهایی از این دست باعث شد تا «دیویس» در سال 1989 نظریة پذیرش فناوری، از کاربردیترین نظریهها در حوزه پذیرش فناوری اطلاعات، را توسعه دهد. «دیویس» (1993) معتقد است هدف بیشتر نظامهای اطلاعاتی، ارتقای عملکرد شغلی است. متأسفانه هرگاه نظامهای اطلاعاتی توسط کاربر کنار گذاشته میشود، عملکرد فرد را تحت تأثیر قرار میدهد. پذیرش فناوری توسط کاربر، عاملی ضروری و تعیینکننده در موفقیت یا شکست یک نظام اطلاعاتی به شمار میرود. از این رو، مدل پذیرش فناوری، چرایی پذیرش یا رد فنّاوری اطلاعاتی توسط کاربر و نحوة تأثیرگذاری پذیرش کاربر بر روی خصوصیات نظام را بررسی میکند. این مدل نه تنها به تشریح دلایل نپذیرفتن یک خدمت مبتنی بر فناوری توسط کاربران میپردازد، بلکه به بررسی چگونگی ارتقای میزان پذیرش کاربران از طریق طراحی نظام می پردازد. انتخاب خصوصیات کارکردی و واسط کاربری یک نظام جدید به میزان زیادی تحت کنترل طراحان، توسعهدهندگان، انتخابکنندگان و مدیران است. بنابراین، به مدلی نیاز است تا نحوة اتخاذ چنین تصمیمهایی و تأثیر آنها بر پذیرش نظام توسط کاربران مشخص شود. نمودار 4، مدل پیشنهادی دیویس و عناصر آن را نشان میدهد.
نمودار 4. مدل پذیرش فناوری دیویس(1993)
در نمودار 4، عناصر اصلی مدل پذیرش فناوری، درک سودمندی[42] و درک سهولت[43] استفاده است. به اعتقاد «دیویس» (2001) دلیل پذیرش یا رد یک فناوری اطلاعاتی در اغلب موارد تحت الشعاع دو عامل تعیینکننده است. نخست اینکه تمایل افراد به استفاده یا استفاده نکردن از یک نظام، به دیدگاه آنها دربارة تأثیر نظام بر اجرای بهتر وظایف حرفهای آنان بستگی دارد( درک سودمندی). دوم، حتی در صورتی که کاربران بالقوه به سودمندی یک نظام اذعان داشته و استفاده از آن را مشکل تصور کنند، سودمندی نظام به جهت پیچیدگی استفاده از آن، ارزش خود را از دست میدهد. از این رو، سودمندی تحت تأثیر عنصر درک سهولت کار با نظام است. درک سودمندی نیز به معنای درجهای است که فرد استفاده از یک نظام خاص را برای ارتقای عملکرد شغلی خود سودمند میداند. بر عکس، درک سهولت استفاده به درجهای اطلاق میشود که یک نظام خاص به حداقل تلاش برای کاربرد نیاز دارد. پژوهشها و تحقیقات گسترده ای با استفاده از مدل پذیرش فناوری، جنبههای رفتارشناختی افراد در مواجهه با نظامهای اطلاعاتی بررسی کردهاند و این مدل قابلیت و توانایی خود را نسبت به سایر مدلهای موجود به اثبات رسانیده است. این مدل توسط «ونکاتش و دیویس» (2000) و پژوهشگران دیگر، بازبینی و اصلاح شد (ایگباریا[44]، 1989؛ خالد، 2004؛ راشد، 2001). در مطالعات بعدی، تمرکز بر روی حوزه فناوری است و در برخی از مطالعات نیز به جنبههای دیگری از مدل از قبیل در نظر گرفتن عوامل خارجی (مانند فرهنگ سازمانی)، عناصر انسانی (مانند سطح آموزش)، عناصر اعتقادی (مانند درک سودمندی فردی) توجه شده است. یکی از جدیدترین مدلهای توسعه یافته پذیرش فناوری (هامنر و قاضی، 2009) و متغییرهای افزوده شده به آن در زیر ارائه شده است.
نمودار5. مدل توسعه یافته پذیرش فناوری
نظریة تناسب وظیفه ـ فناوری
هستة مرکزی این نظریه بر توانمندی و قابلیتهای فناوری در برابر اجرای وظایف محوله به فرد مبتنی است. این به معنای توانمندی فناوری اطلاعات برای حمایت از یک وظیفه محوله به فرد است (گودهو و تامپسون[45]، 1995). مدل تناسب وظیفه ـ فناوری[46] از چهار جزء تشکیل شده که عبارت است از: ویژگیهای وظیفه، ویژگیهای فناوری، تناسب وظیفه با فناوری، عملکرد یا بهرهوری. جزء اول و دوم با هم بر روی جزء سوم اثر گذاشته و در نهایت جزء سوم بر بهرهوری یا عملکرد نظام تأثیر میگذارد. کاربران، ابزارها یا روشهایی را به کار میبندند که آنها را قادر سازد تا وظایف محوله را با حداکثر سودمندی انجام دهند. «گودهو» (1988) عنصر دیگری نیز به نام توانایی شخصی به این مدل افزود. بر اساس این نظریه، فناوری اطلاعاتی که مزیتهای کافی و مورد نیاز را ارائه ندهد، مورد استفاده قرار نخواهد گرفت (دیشاو[47] و دیگران، 2002). «دیشاو و استرانگ» (1999) مدل منسجمی از ترکیب مدل پذیرش فناوری (دیویس) و مدل تناسب وظیفه ـ فناوری (گودهو) ارائه دادند. هدف تدوین این مدل این بود که هر کدام از این مدلها از بُعد مشخصی پذیرش فناوری از سوی کاربر را مطالعه کرده و تلفیق این دو مدل با هم امکان مطالعه عوامل تأثیرگذار از ابعاد رفتاری و تناسب آن با وظایف محوله را فراهم میکند. نمودار 6، عناصر این مدل منسجم را نشان میدهد.
نمودار 6. مدل منسجم دیشاو و استرانگ (1999)
نظریة اشاعة نوآوری[48]
«اورت راجرز»[49] معروفترین پژوهشگر در پژوهش «اشاعه» است. راجرز نوآوری را چنین تعریف میکند: «فکر، روش یا شئی که فرد یا واحد دیگری از اقتباس آن را نو تصور میکنند.»(سورین، 1381،ص312). از دیدگاه راجرز(2005) اشاعه[50] فرایندی است که نوآوری از طریق مجاری ارتباطی در طی زمان در میان اعضای یک نظام اجتماعی گسترش مییابد. «راگرز» (1983) ویژگیهای نوآوری و عوامل تعیینکننده گسترش آن را به پنج دسته تقسیم کرده است:
نمودار7. مدل اشاعه نوآوری راجرز(1983)
راجرز (1983) میافزاید: رابطهای پیچیده اما مهم میان نرخ دانش درباره نوآوری در نظام با نرخ سازگاری و انطباق با آن از سوی کاربر وجود دارد؛ یعنی اینکه سطح دانش درباره نظام نوآورانه در هر زمانی میتواند به عنوان شاخص کاربرد آن نظام از سوی کاربر تلقی شود. در صورت برخورداری نوآوری از ویژگیهای پنجگانه، بیشتر از سوی کاربر پذیرفته خواهد شد.
نظریة انگیزشی
نظریة انگیزشی[56] یک نظریه کلی در زمینة انگیزه انسان و در ارتباط با انتخاب آزادانه افراد و برخوداری فرد از حق انتخاب، بدون هیچگونه نفوذ و دخالت خارجی است. در واقع، این نظریه بر روی درجهای که افراد بر روی رفتار خود مختار و متکی به نفس هستند، تمرکز دارد (دکی و ریان[57]،2002). بر اساس این نظریه، در پذیرش فناوری سه عامل انگیزشی و رفتاری وجود دارد که از آن با عنوان انگیزه درونی[58]، انگیزه بیرونی[59] و سبک احساسی[60] یاد شده است. «ریان و دکی» (2000) انگیزه درونی را به رفتاری اطلاق میکنند که فرد آن رفتار را بر اساس انگیزههای درونی از قبیل خود اثباتی و اشتیاق انجام میدهد و برای تبدیل انگیزه خارجی به ارزشهای شخصی تلاش میکند. از سوی دیگر، بر اساس درجه اعمال کنترل توسط عوامل خارجی، سطح انگیزه بیرونی میتواند به عنوان رفتاری منشعب از عوامل تأثیرگذار خارجی معنا شود. سبک احساسی نیز به وضعیتی اطلاق میشود که فرد رفتاری را متأثر از فشار عوامل خارجی و بدون هیچ اعمال کنترلی بر نوع رفتار انجام میدهد. انگیزه نیز با انرژی، جهت، پشتکار و تمام جنبههای فعالیت و نیّات انسان ارتباط دارد. در جهان واقعی، با توجه به رشد سریع تولیدات فناورانه، «انگیزه» ارزش بالایی در استفاده از آن را به خود اختصاص داده است. با توجه به تفاوتهای کارکردی و تجربی میان خودانگیختگی و انگیزه بیرونی ، عمده تمرکز نظریه انگیزشی تعیین این نکته است که چه نوع انگیزه در هر زمان از سوی فرد به نمایش گذاشته میشود. با درک نیروهایی که فردی را به عمل وا میدارد، نظریة انگیزشی قادر به شناسایی انواع متفاوت انگیزه و تعیین اینکه هر نوع از انگیزهها چه عواقبی برای یادگیری، عملکرد، تجربههای شخصی و رفاه فرد دارد، خواهد بود. در نمودار 8، عناصر مدل انگیزشی مطرح شده است.
نمودار 8. مدل انگیزشی (دکی و ریان، 2000)
نظریة استفاده از رایانههای شخصی
یکی از نظریههایی که قابلیتهای خود را به خوبی در طی زمان نشان داده، نظریه بهکارگیری رایانههای شخصی[61] است که بر اساس نظریه رفتاری «تریاندس»[62] (1980) تدوین شده است. تریاندس رفتار افراد را متأثر از سه متغیر عادت[63]، تمایلات[64] و شرایط تسهیلگر[65] میداند. افزون بر این، تمایلات نیز از متغیرهای احساس، عوامل اجتماعی و نتایج قابل انتظار تأثیر میپذیرد. نتایج قابل انتظار تداعیکننده این است که آیا رفتار، نتایج قابل انتظار و ارزشمندی برای اجراکنندة آن در پی خواهد داشت؟ نتایج قابل انتظار از یک رفتار اینگونه تعریف میشود (چنج و چیونگ[66]،2001 ):
حروف معادله را به شکل زیر میتوان ترجمه کرد:
ارزش نتایج قابل انتظارC=
احتمالات ذهنی از یک نتیجة خاص یک رفتار =
ارزش یک نتیجه =
تعداد عواقبی که یک موضوع به احتمال زیاد متأثر از یک رفتار خاص خواهد داشتi; n=
در حالی که نتایج قابل انتظار، بخش شناختی نظریه را شامل میشود، احساس تحت تأثیر مؤلفههای عاطفی فرد از قبیل احساس هیجان، شادی، لذت بردن در مقابل افسردگی، نفرت، رنجش و ... است (تریاندس،1982). با وجود ارزش برخی از عواقب اعمال، ممکن است عمل در زمان اجرای آن برای فرد ناخوشایند باشد. عوامل اجتماعی، انطباق درونی یا باطنی فرد با فرهنگ محلی یا توافقهای اجتماعی با دیگران است. در نظریة تریاندس عوامل اجتماعی با هنجارهای ذهنی نظریه عمل منطقی «فیشبین و اجزن» شباهت دارد. مدل رفتاری تریاندس در توضیح و پیشبینی رفتار افراد در رابطه با پذیرش فناوری بسیار کارآمد است. عناصر مدل تریاندس در نمودار 9 نشان داده شده است.
نمودار 9. مدل رفتاری تریاندس(چنج و چیونگ، 2001)
نظریة یکپارچه پذیرش و استفاده از فناوری
ونکتاش و همکارانش در سال 2003 نظریة یکپارچه پذیرش و استفاده از فناوری را مطرح کردند. چند عنصر را به مدل اولیة پذیرش فناوری دیویس افزودند که هر یک تأثیر عمدهای بر قصد رفتاری و در نهایت استفاده از فناوریها دارد. این مدل بر مبنای سایر مدلها و نظریههای تجربی و مفهومی پذیرش فناوری که در مباحث قبلی مطرح شده است، تدوین گردید. «ونکتاش و دیویس» مدل اولیة پذیرش فناوری را برای تشریح ادراک سودمندی و قصد استفاده بر اساس فرایندهای شناختی و تأثیرات اجتماعی توسعه دادند. بر اساس مطالعات انجام شده، چهار عنصر مهم در رفتار پذیرش و استفاده از فناوری تأثیر بسزایی دارد که عبارتند از: پیشبینی عملکرد[67]، پیشبینی تلاش[68]، نفوذ اجتماعی[69] و تسهیل شرایط[70]. «ونکتاش و همکارانش» (2003) پیشبینی عملکرد را به درجهای اطلاق میکنند که فرد معتقد است استفاده از نظام در ارتقای عملکرد حرفهای او سودمند خواهد بود. پیشبینی تلاش نیز به درجه سهولت کار با نظام اطلاق میشود. نفوذ اجتماعی به شرایطی ارجاع میدهد که فرد درک میکند افراد معتبر خواهان استفادة او از یک نظام فناورانه هستند. تسهیل شرایط نیز به درجهای اشاره دارد که فرد معتقد است زیر ساخت سازمانی و فنی برای حمایت از بهرهگیری از نظام وجود دارد. نظریه یکپارچه پذیرش و استفاده از فناوری، شامل دو ساز و کار نظری دیگر نیز میباشد که بر آن اساس هنجار ذهنی میتواند به طور غیر مستقیم بر روی قصد افراد از طریق ادراک سودمندی اثر بگذارد. این نظریه بر این باور است که هنجارهای ذهنی میتوانند بر روی تصور افراد تأثیر مثبتی داشته باشند، زیرا زمانی که افراد مهم یک گروه اجتماعی، فردی را متقاعد سازند که او باید فناوری جدید را بپذیرد، کاربر نیز این فناوری جدید را خواهد پذیرفت. نمودار 10 عناصر این نظریه را در قالب مدلی منسجم نشان داده است:
نمودار 10. نظریه یکپارچه پذیرش و استفاده از فناوری(ونکتاش و همکاران، 2003)
بحث و نتیجهگیری
کتابداری و اطلاعرسانی و مباحث مطرح شده در آن را میتوان با بهرهگیری از سایر حوزههای دانش بسط و گسترش داد و مبانی علمی و نظری آن را تقویت نمود. «پتی گریو»[71] (2001) در مقالهای با عنوان «استفاده از نظریه در پژوهشهای علوم اطلاع رسانی»[72] مینویسد: «امروزه داشتن یک نظریه، نشان از جدیت یک پژوهش است. نظریه به راحتی کمک میکند تا دادهها سازماندهی و ارتباط آنها مشخص شود و مسائل پیچیده اجتماعی جهان را به تصویر کشد (ون منن[73]، 1998). نظریه میتواند در قالب نوشتاری یا گرافیکی نمایان شود. افزون بر این، نظریه میتواند به خوبی الهام بخش و راهنمای عملی یک پژوهش باشد. یک نظریه خوب، نظریهای است که با ادراک ما از آنچه نظریه قصد مطرح ساختن آن را دارد، منطبق باشد. انطباق بیشتر به معنای نظریه بهتر است (باکلند[74]،1991). «پوپر»[75] (1972) بر این باور است که «محققان، صرفاً پژوهشگران یک حوزه موضوعی خاص نیستند بلکه جستجوگران مسئله[76] هستند و مسئله نیز میتواند فراتر از یک حوزه موضوعی خاص بوده و سایر حوزههای موضوعی را در برگیرد.» پژوهش حاضر نیز بر مبنای همین دیدگاه به کنکاشی درون نظریههای مطرح شده در سایر حوزههای علمی پرداخته و با مطالعه و بررسی نظریههای پذیرش فناوری، تلاش شده مختصری از مباحث مطرح شده در هر نظریه و مدل مرتبط با آن مطرح شود تا زمینه را برای انجام فعالیتهای جدی پژوهشی و تحقیقاتی فراهم سازد. بی شک، هر کدام از نظریههای مطرح شده میتواند مبنای مناسبی برای انجام آثار پژوهشی جدیتر باشد. بر اساس هر یک از نظریههای مطرح شده، مطالعات و پژوهشهای گستردهای در حوزههای موضوعی مختلف انجام گرفته که نشان دهندة اهمیت و سودمندی این نظریهها و قابلیت آن در پیشبینی رفتار استفادهکننده از فناوری است. افزون بر این، استفاده از هر کدام از این نظریهها با توجه به فلسفه علم، نشان دهندة نظم و انضباط و بلوغ علمی محققان است (بروکس،1980; هاسر، 1988).
در دهههای اخیر نیز با گسترش چشمگیر نظامهای بازیابی اطلاعات و روند رو به رشد خدمات الکترونیکی در کتابخانهها، فناوری نقش بسزایی در ارائه خدمات، محصولات و راه اندازی شبکههای اطلاعاتی ایفا میکند. از آنجا که هدف از به کارگیری این فناوریها افزایش بهرهوری و سرعت در ارائه خدمات است، لزوم بررسی میزان پذیرش آن از سوی کاربران و تصمیمگیری در زمینة تخصیص بودجه، راهاندازی و نصب نظامهای مورد پذیرش، ضروری است. «کلین»[77] (1996) بر این باور است که «برآوردن نیازهای کنونی کاربران کتابخانهها، نیازمند درک فعالیت آنها و جایگاه کاربران در سیستم دانشی است. وظیفه درک رفتار کاربران در جنگل پدیدهها پیچیده است.» از این رو، نظریههای مطرح شده در این پژوهش نه تنها میتواند در پیشبینی میزان پذیرش فناوری و رفتار کاربران کتابخانهها و مراکز اطلاعرسانی سودمند باشد، بلکه امکان انجام مطالعات میان رشتهای را نیز فراهم میسازد. نظریههای مطرح شده، تلفیقی از علوم رایانه، علوم شناختی، جامعهشناسی و علم ارتباطات است و با افزودن حوزه کتابداری و اطلاعرسانی به آن، امکان انجام تحقیقات میان رشتهای فراهم میشود. پر واضح است، کتابداری و اطلاعرسانی با استفاده از این نظریهها میتواند نظریههای قابل قبولتری در زمینه رفتار اطلاعیابی کاربران کتابخانهها مطرح سازد.
[1]. Jelassi.
[2]. Tullis.
[3]. Rogers and Chaffee.
[4]. Davis.
[5]. Fishbein and Ajzen.
[6]. Taylor and Todd.
[7]. Deci and Ryan.
[8]. Triandis.
[9]. Rogers.
[10]. Bandura.
[11]. Theory of Reasoned Action.
[12]. Subjective norms.
[13]. Encyclopedia of Public Health.
[14]. Theory of planned behavior(TPB).
[15]. Perceived behavioral contorol.
[16]. Smarkola.
[17]. Behavioral beliefs.
[18]. Normative Beliefs.
[19]. Control Beliefs.
[21]. Harrison.
[22]. Trafimow and Duran.
[23]. Taylor and Todd.
[24]. Mathieson.
[25]. Jarvenpaa and Todd.
[26]. George.
[27]. Battacherjee.
[32]. decomposed theory of planned behavior.
[33]. Shimp and Kavas.
[34]. diffusion of innovation theory.
[35]. Perceived Usefulness.
[36]. Perceived Ease of Use.
[37]. Compatibility.
[38]. Rogers.
[39]. Tornatzkey and Klein.
[40]. Shih and Fang.
[41]. Technology Acceptance Model(TAM).
[42]. Perceived Usefulness.
[43]. Perceived Ease of Use.
[45]. Goodhue and Thompson.
[46]. Task-Technology Fit Model(TTF).
[47]. Dishaw.
[48]. Innovation Diffusion Theory.
[49]. Everett Rogers.
[50]. Diffusion.
[51]. Relative Advantage.
[52]. Compatibility.
[53]. Complexity.
[54]. Trialability.
[55]. Obzervability.
[56]. Self-determination theory.
[57]. Deci and Ryan.
[58]. Intrinsic Motivation.
[59]. Extrinsic Motivation.
[60]. Amotivational Style.
[61]. Personal Computing (PC).
[62]. Triandis.
[63]. Habit.
[64]. Intentions.
[65]. Facilitating Conditions.
[66]. Chang and Cheung.
[67]. performance expectancy.
[68]. effort expectancy.
[69]. social influence.
[70]. facilitating conditions.
[71]. Pettigrew.
[72]. The Use of Theory in Information Science Research.
[73]. Van Maanen.
[74]. Buckland.
[75]. Popper.
[76]. Problem.
[77]. Klein.