کاش گرایش بود!

همکاران

نویسنده

استاد علم اطلاعات و دانش شناسی


در یکی دو سال اخیر، چهار رشتة دانشگاهی به نامهای «علم سنجی»، «نسخه‌های خطی»، «مدیریت نشر» و «صنعت نشر» در مقطع کارشناسی ارشد در برخی از دانشگاه‌های ایران با حضور دانشجویانی از حوزه‌های کتابداری و غیر کتابداری فعال شده است. دانشگاه شاهد در مرحلة کسب مجوز برای رشته کارشناسی ارشد علم سنجی قرار داد و دانشگاه امام رضا(ع) در مشهد سه رشتة دیگر را به تصویب رسانده و در حال اجرای آن است.

دو رشتة «مدیریت نشر» و «صنعت نشر» را گروه مدیریت و رشتة «نسخه‌های خطی» را گروه هنر دانشگاه امام رضا(ع)، به تصویب رسانده و در حال اجرای آن است. دانشجویانی که برای این رشته‌ها پذیرش شده‌اند، بیشتر از رشته‌هایی غیر از کتابداری و اطلاع‌رسانی هستند، حال آنکه بسیاری از درسهای این رشته‌ها در رشتة کتابداری و اطلاع‌رسانی - البته در سطحی کمتر تخصصی - تدریس می‌شود.

واقعیت این است که زمینة جذب و به کارگیری اعضای هیئت علمی واجد شرایط برای این گروه‌های آموزشی بسیار محدود است. بر این اساس، حداقل دوره‌های اولیة آن به یاری افرادی که در این رشته‌ها از تجربه مطلوبی برخوردارند، اداره می‌شود. چنانچه این رشته‌ها در سطح کارشناسی بودند، کمتر احساس نگرانی می‌شد، اما چون هر چهار رشته در سطح کارشناسی ارشد فعالند، دستیابی به پایان‌نامه‌هایی با کیفیت مطلوب دشوار می‌نماید. بدیهی است، برای بهتر شدن محتوای پایان‌نامه‌ها از افراد صاحب صلاحیت در سایر رشته‌ها استفاده خواهد شد، اما آشکار است که این مورد نمی‌تواند تضمین کننده اعتبار محتوا باشد. تجربة همة سالهای آموزش عالی در ایران این‌گونه بوده است که هر رشته‌ای ابتدا در دورة کارشناسی راه‌اندازی و سپس با تجربه‌اندوزی اعضای هیئت علمی و کسب مدارج بالاتر علمی توسط آنان، دوره کارشناسی ارشد آن ایجاد شده است.

گفتنی است، رشتة کتابداری در سال 1345 از این الگو استفاده نکرد و از همان ابتدا با مقطع کارشناسی ارشد شروع به کار نمود. ناگفته نماند، مدرسان آن زمان یا افرادی دارای مدرک دکتری از کشورهای دیگر بودند و یا ایرانیانی که در همان رشته در کشورهای دیگر به درجه کارشناسی ارشد نایل شده بودند و با هدایت اعضای هیئت علمی دارای مدرک دکتری، وظیفة آموزش را برعهده گرفتند. ناخرسندانه این مورد دربارة سه دوره‌ای که گروه‌های دیگر عهده‌دار اجرای آن هستند، صادق نیست. البته این سه دوره، بیشتر از آنکه جنبة نظری داشته باشند، کاربردی بوده و ممکن است برای راه‌اندازی آنها درسطح کارشناسی ارشد توجیهاتی ارائه شود و کسانی قانع شوند. مشکل دیگر این است که با فعال شدن یک رشتة دانشگاهی، به سرعت دانشگاه‌های دیگر به اجرای آن روی می‌آورند و در مدت اندکی تعداد زیادی دانش‌آموخته وارد بازار کار می‌کنند. ممکن است تصور شود محیط کار برای سه رشته از این رشته‌ها فراهم آید، بویژه در دو رشتة «مدیریت نشر» و «صنعت نشر» که در حال گذار از وضعیت چاپی به وضعیت الکترونیکی است. اما فراهم آوردن محیط کار برای دانشجویانی که اکنون در تهران و مشهد به تحصیل در دورة «نسخه‌های خطی» مشغولند، دشوار می‌نماید. از یاد نبریم، برخی فنون را نمی‌شود در کلاسهای درسی فرا گرفت، بلکه برای کسب مهارت در آنها باید در محیطی که ماده اولیه وجود دارد، شاگردی کرد. «نسخه‌های خطی» یکی از این موارد است. پرسش این است که چند کتابخانه در ایران دارای نسخه‌های خطی هستند و به چه تعداد کارشناس ارشد برای کار نیاز دارند. مهم‌تر اینکه، چند مورد از آنها اجازه می‌دهند دانشجویان در ارتباط مستقیم با نسخه‌های خطی آنها که آسیب‌پذیر نیز هستند، تجربه بیاموزند. دکتر ایرج افشار، استاد یگانه نسخه‌شناسی برجسته ایران، مدعی بود بخش اعظم نسخه‌های خطی ایران شناسایی شده و هرکار لازمی که می‌باید، بر روی آنها انجام شده است و قرار نیست همانند کتابهای چاپی یا الکترونیکی، نسخه‌های خطی جدیدی تولید شود که برای پرداختن به مسائل آنها به نیروی انسانی متناسب نیاز باشد. درست است که برخی مدعی هستند سالهای دهه نود، سالهای پایانی نسخه شناسان باقیمانده ایران است، اما به نظر می‌رسد شیوة برگزیده شده، برای جایگزینی افراد جدید به جای نسخه شناسان بنام ایران، مطلوب و مناسب نیست. چنانچه این چهار رشته به عنوان گرایش در زیرمجموعة رشتة کتابداری و اطلاع‌رسانی ایجاد می‌شدند، سودمندتر بود، زیرا این امکان وجود داشت که متناسب با تواناییها ونیازها گسترش یابند و یا در ارائه آنها محدودیت اعمال شود.