نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشجود دکتری، گروه علم اطلاعات و دانششناسی- نهاد کتابخانه های عمومی کشور/کتابخانه مرحوم محمدی نژآد کشکوئیه-رفسنجان
2 استاد، گروه علم اطلاعات و دانش شناسی، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران.
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Purpose: This research aimed at examining the existing literature of interdisciplinary studies to determine the status of knowledge and information Science (KIS) as a discipline or interdisciplinary field. It was also conducted to answer the question whether it would be possible to view KIS as an interdisciplinary field of scientific research before being accepted as a scientific field
Methodology: This was a library research conducted through analyzing the experts’ view and reviewing the literature in the field of interdisciplinary studies.
Findings: Seven major types of interdisciplinary studies were identified including: intradisciplinarity, cross disciplinarity, interdisciplinarity, multidisciplinarity, pluridisciplinarity, transdisciplinarity, post-disciplinarity. Among them, only cross disciplinarity and interdisciplinary would lead to the birth of a new scientific discipline but KIS was not the result of any of them.
Conclusion: In terms of topics and issues, KIS could be distinguished as a discipline from other fields of science because its subject is only the recorded information. But due to the complexity of the concept of information, researchers in this field have moved on to interdisciplinary studies that could not be considered as a weak point for this discipline but also it would lead to the growth and development of this filed.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
بررسی ماهیت رشتههای دانشگاهی و چگونگی پیوند علوم با یکدیگر، از موضوعات مورد علاقه پژوهشگران حوزههای علمی است زیرا آگاهی از این گونه پیوندها به پژوهشگران و دانشجویان یک رشته کمک میکند تا نسبت به زمینهای که در آن مطالعه و تحقیق کردهاند، شناخت بهتری پیدا کنند. بر این اساس، آگاهی از مرزبندیهای موجود در علم، بسیار راهگشا میتواند باشد.
با وجود مرزبندی و تشعّب علوم در گذشته، امروزه با مشاهدۀ تداخل محتوا، روشهای پژوهش، اصول و نظریهها، ملاحظۀ نوعی رابطۀ میانرشتهای در عرصۀ رشتههای علمی نمایانتر میشود. بهعلاوه، افزایش ناهماهنگی اجتماعی ضرورت نیاز افراد به بهرهگیری از رشتههای مختلف را شدّت بخشیده است (دیّانی، 1379). در واقع، امروز بیش از هر زمان دیگر علوم به هم وابستهاند و این امر چه بسا ناشی از گسترش و رشد بیشمار شاخههای علمی در قرن اخیر باشد.
در اقمار گذشته علوم تنها به چند رشتۀ خاص محدود میشد. این امر را میتوان در طبقهبندیهایی که فلاسفۀ اسلامی از علوم ارائه دادهاند، مشاهده کرد. وقوع رنسانس و تلاش آدمی در کشف ناشناختهها سبب شد تا هر روز شاهد گسترش درخت دانش باشیم. بهدنبال این گسترش و بهرهگیری رشتههای علمی از روشها و نظریههای موجود در سایر رشتهها برای حلّ مسائل خود، گفتمان جدیدی بهتدریج از قرن هفدهم میلادی با نام میانرشتگی پدید آمد (خرسندی طاسکوه، 1387).
علم اطلاعات و دانششناسی بهعنوان یکی از نظامهای دانایی که داعیهدار امر طبقهبندی علوم است و مباحث طبقهبندی و ردهبندی جزء اساسیترین مفاهیمی است که در این رشته آموزش داده میشود، خود دچار نوعی تشتّت فکری است و با این علامت سؤال مواجه است که در میان سایر نظامهای دانایی، در کدام مرتبه و جایگاه قرار دارد؟ آیا بهعنوان یک رشتۀ علمی شناخته میشود؟ آیا میانرشته است؟ چه بهرهای از دیگر علوم گرفته و چه بهرهای را به علوم بشری رسانده است؟ (اسدنیا و چشمهسهرابی، 1395). پیدایی این پرسشها تنها به ماهیت و ابعاد علم اطلاعات و دانششناسی برمیگردد، زیرا این رشته زمینهساز مطالعات میانرشتهایِ فراوانی است (عصاره و همکاران، 1395).
پژوهشگران پژوهش حاضر بر این باروند که مسئلۀ رشته یا میانرشته بودن علم اطلاعات و دانششناسی هنوز بهطور کامل حل نشده است، بههمین دلیل، شاهد آن هستیم که این موضوع هنوز در دورههای ارشد و دکتری علم اطلاعات و دانششناسی مطرح و پاسخهای متفاوتی به این مسئله بنیادی داده میشود. پژوهشگران اثر خود بر این اعتقادند که علم اطلاعات و دانششناسی یک رشتۀ علمی است. بههمین دلیل، ضروری مینماید تا با مرور مجدد این مسئله از زاویهای متفاوت، پاسخی مناسب به این پرسش داده شود که آیا علم اطلاعات و دانششناسی رشته است یا میان رشته؟
تعریفهای رشته و میانرشته
همواره اولین راه برای شناخت یک پدیده، رجوع به تعریفهایی است که از آن پدیده در منابع مختلف آمده است. بههمینمنظور، ابتدا تلاش شده تا به تعریفهایی که از رشته[1] و میانرشته[2] در منابع مختلف علمی آمده است، اشاره شود.
فرهنگ فشرده سخن رشته را هر یک از شاخههای مختلفی که در زمینههای درسی و شغلی وجود دارد، تعریف کرده است (انوری، 1382: 1235). فرهنگنامه فارسی واژگان و اعلام رشته را موضوع یا زمینۀ یک کار تعریف میکند و میانرشته را صفتی دانسته که مربوط به رشتههایی است که دارای رابطه با یکدیگرند ( صدری افشار، حکمی، حکمی، 1388: 1408). واژهنامه برخط مریام وبستر[3] رشته را زمینهای مطالعاتی تعریف و میانرشته را یک صفت تلقی کرده که از ترکیب دو یا چند رشتۀ دانشگاهی یا علمی پدید آمده است. واژهنامه انگلیسیزبان آکسفورد[4] نیز تعریفی مشابه مریام وبستر ارائه میدهد و رشته را شاخهای از علم و همانند دیگر واژهنامهها میانرشتهای را یک صفت میداند که به رشتههایی که با یکدیگر ارتباط دارند، اطلاق میشود. ویکی پدیا انگلیسی[5] نیز میتوان گفت تعریفی مشابه آنچه تاکنون بیان شد، ارائه داده و رشته را شاخهای از دانش که بهعنوان بخشی از آموزش عالی تدریس و تحقیق میشود و میانرشته را شامل ترکیب دو یا چند رشتۀ دانشگاهی برای انجام یک فعالیت تحقیقاتی، تعریف میکند.
«روپر و بروکس»[6] (1999) رشته را جمع برنامۀ اذهان یک گروه از افراد که آنها را از دیگران متمایز میکند و فرق بین رشته و میانرشته را در اشتراک دیدگاهها میدانند. «زوستاک»[7] (2008) تعریف خود را در قالب بیان به ویژگی رشتهها عرضه و به این امر اشاره میکند که رشتهها به بررسی پدیدههای مربوط به خود با توجه به تئوری و روش خود پرداخته و آن پدیده را مطابق با دیدگاه خاص خود تعریف میکنند. «گاردنر»[8] (نقل در توفیقی، 1387) در تعریفی که از رشته ارائه میدهد، نگاهی مانند «روپر و بروکس» دارد و رشته را مفاهیم و روشهایی که برای اندیشیدن درباره گونههای خاصی از مسائل یا پدیدهها بهکار گرفته میشود، تعریف میکند. «صدیقی» (2013) میانرشته را خروجی یا فعالیتی با استفاده از دانش، روشها و ابزارها در دو یا چند رشته تعریف میکند و توفیقی (1387: 10) مطالعات میانرشتهای را چنین تعریف میکند: مطالعات گروهی یا انفرادی است که به انسجامبخشی در چشماندازها، مفاهیم، نظریهها یا ابزارها، فنون یا اطلاعات در دو یا بیشتر از دو مجموعۀ تخصصی دانش، به پژوهش میپردازد.
آنچه از تعریفهای فوق برمیآید این است که در فرهنگها میانرشته را نوعی صفت دانستهاند که بالذات وجود ندارد و چنانچه رشتهای با رشتۀ دیگر ارتباط برقرار کند، میانرشته گفته میشود. این نوع از تعریف شامل رشتهای همچون بیوشیمی نمیشود؛ رشتهای مستقل که از ترکیب دو رشته حاصل شده است. تعریف ویکیپدیا نیز تنها به جنبۀ ترکیب نظر دارد و مطالعات میانرشتهای را که از طریق ارتباط دو رشته بههنگام اجرای یک پروژه مشترک شکل میگیرد (بدون ادغام دو رشته در یکدیگر) نادیده گرفته است. شاید بتوان تعریف «صدیقی» از میانرشتهای را قابل قبول دانست. بههرحال، آنچه مسلم است، تعریفهای متعددی از رشته و میانرشته وجود دارد و هنوز توافقی جامع بر سر یک تعریف بهوجود نیامده است.
پیشینۀ مطالعات میانرشتهای
مطالعات میانرشتهای پدیدهای نوظهور نیست. نویسندگان متعددی از نیاز به استفاده از رویکردهای میانرشتهای حمایت کردهاند (بنتون[9]، 1976؛ اسلاتری[10]، 1983). لیکن ضروری است ابتدا اشارهای هر چند مختصر به چگونگی شکلگیری رشته و مباحث مربوط به آن شود. در ابتدای شکلگیری رشتههای علمی، علوم را به بهصورت یک کل در نظر میگرفتند و کسی که قصد تحصیل داشت، باید با شاخههای مختلف علم آشنا باشد، اما این وجه تا زمانی ممکن و میسّر بود که تنوع و گستردگی چندانی در علوم ایجاد نشده بود. این دیدگاه جریان قالبی بود که تا قرن نوزدهم بهطور عام بر عرصه معارف و علوم سیطره داشت؛ یعنی گرایش موسوم به وحدت کلیۀ علوم (نوذری، 1383). پس از این دوره و با گسترش مطالعات تخصصی و تقسیم فزاینده بین علوم و چندشاخهشدن آن، موج دیگری موسوم به تخصصیشدن علوم و شعبههای دانش بهوجود آمد. این موج چنان پیش رفت که هر علم درصدد برآمد تا روشها، نظریهها و الگوهای خاصّ خود را ارائه دهد و از ورود دیگر افراد به حوزههای متفاوت بهشدت ممانعت میشد. بهنوعی میتوان گفت این دیدگاه جایگزین ایدۀ وحدت دانش و علوم گردید (همان). این موج با روح میانرشتهای که همان یکپارچگی دانش بود، در تقابل قرار گرفت (رافولس و مِیر[11]، 2010).
با ظهور پدیدههای تازه، بهتدریج زمینههای همکاری و نزدیکیِ هرچه بیشتر میانِ رشتههای فرعیِ علوم نمایان شد. پدیدههایی که امکان بررسی آنها با استفاده از رویکردها و نظریههای یک رشته ممکن نبود و از آن میتوان بهعنوان ویژگی میانرشتهای علوم نام برد. تعریف «فدایی» از چگونگی ایجاد رشته بهتر میتواند این موضوع را روشن سازد: «ایجاد رشتۀ جدید مرهون نیاز بشر به آن رشتۀ علمی است؛ بدان معنا که زمانی یک مسئلۀ نوظهور در جامعه پدید میآید که نیازمند توجه ویژه است و باید بهطور مستقل بر روی آن بحث و تحقیق شود. در این صورت، رشتهای جدید بهوجود میآید (فدایی، 1389: 7). در اینجا زمینههای شکلگیری یک رشتۀ علمی بیان شده است، اما میتوان از این تعریف برای تبیین علت شکلگیری گفتمان میانرشتهای و نیاز به بررسی یک موضوع از جنبههای گوناگون نیز بهره برد.
«رپکو»[12] (نقل در آراسته، 1388) معتقد است رشتههای میانرشتهای فرایندی برای پاسخ به یک سؤال، حلّ یک مسئله و یا پرداختن به موضوعی است که بهدلیل پیچیدگی یا گسترش آن نمیتوان با یک رشتۀ تخصصی، بهطور دقیق به مطالعۀ آن همت گماشت. از اینرو، برای شناختن جامع و عمیق، توجه به نگرشهای مختلف و ترکیب بینشها ضروری است.
مبحث میانرشتهای به سالهای 1967 که علوم فیزیک و علوم طبیعی از یکدیگر وام گرفتند، برمیگردد. شاید نتوان مفهوم امروزی میانرشتهای را به این نوع وامگیری اطلاق کرد، اما نقطه شروعی برای آن بود (ناپ[13]، 2012). به هر روی، دهه 1960 را میتوان دهۀ میانرشتهای نامید، زیرا در این دهه رویکرد رشتههای میانرشتهای در میان برنامههای درسی عمومی از جایگاه ویژهای برخوردار شد (آراسته، 1388). تعریف ابتدایی و گستردۀ میانرشتهای از نوعشناسیِ تنوع این گونه مطالعات (چندرشتهای، میانرشتهای، فرارشتهای) در اولین کنفرانس بینالمللی آموزش و پژوهش میانرشتهای در دهه 1970 آغاز شد (اشمیت[14] نقل در عصاره و همکاران، 1395). در دهه 1980 شورای ملی دانشجویان ممتاز رویکرد میانرشتهای را بهعنوان ابزاری برای برتری علمی مورد حمایت قرار داد (آراسته، 1388) و مؤسسه ملی سلامت[15] و بنیاد ملی علوم[16]آمریکا جوایز و بودجههایی را برای مطالعات میانرشتهای در نظر گرفتند (ناپ، 2012). آغاز رسمی مطالعات میانرشتهای در ایران با هدف ارتقای وضعیت علوم انسانی، به سال 1384 باز میگردد. از آن زمان تاکنون 600 میانرشتهای در وزارت علوم، تحقیقات و فناوری به تصویب رسیده است (محمدی، کیذوری، 1389). بند «د» ماده 49 قانون برنامه چهارم توسعه، دولت را به بازنگری در رشتههای دانشگاهی بر مبنای نیاز اجتماعی، بازار کار و تحولات علمی در راستای توسعه علوم میانرشتهای با تأکید بر علوم انسانی، موظف نموده است (رحیم زاده ، 1388).
جدول 1: پیشینه مطالعات میانرشتهای
برهۀ زمانی |
نوع نگاه به رشتههای علمی |
از پیدایش علوم تا قرن 19 میلادی |
گرایش به وحدت علوم |
قرن 19 میلادی به بعد |
تخصصیشدن علوم و شکلگیری رشتههای علمی |
1960 میلادی |
شکوفایی مطالعات میانرشتهای |
1980 میلادی |
حمایت از مطالعات میانرشتهای |
1384 شمسی |
آغاز مطالعات میانرشتهای در ایران |
گونهشناسی مطالعات میانرشتهای
یکی از راههای شناخت پدیدههای علمی، مطالعه گونههای پدیدههای موردنظر و تفاوتهای موجود میان آنهاست. تاکنون گونههای زیادی از مطالعات میانرشتهای در منابع علمی معرفی شده است. در ادامه، مهمترین این گونهها معرفی میشود.
«خرسندی طاسکوه» (1387) به هفت گونه از مطالعات میانرشتهای اشاره میکند که تعریفهای آنها در ادامه میآید. درونرشتگی[17] فرایندی است که در آن فعالیتهای میانرشتهای و مقولۀ تلفیق در درون یک رشتۀ خاص صورت میگیرد. این گونه بهلحاظ ساختاری با سایر گونهها متفاوت و نقطه تلاقی و اشتراک میان آنها در مقولۀ تلفیق است. مطالعۀ گرایشهای مختلف رشتۀ علوم تربیتی بر روی مسئلۀ افت تحصیلی، مثالی از این نوع مطالعات است. میانرشتگی[18] عبارت است از مطالعه و بررسی یک پدیده مرتبط با یک رشته خاص با استفاده از مبانی، تجارب، مهارتهای روشی و آزمایشگاهی یک رشتۀ علمی دیگر. رشتۀ فیزیک موسیقی مثال مناسبی از این گونۀ است که در آن با استفاده از روشهای فیزیکی و آزمایشگاهی، به مطالعۀ موسیقی میپردازند و یا سیاست ادبیات. میانرشتگی[19] به تعامل، ارتباط، همکاری آگاهانه و روشمند حرفهای میان کنشگران و متخصصان رشتهها از حوزههای مختلف علمی اطلاق میشود. قوم نگاری، ادبیات تطبیقی، زیست جامعهشناسی[20] مثالهایی از این دسته هستند. چندرشتگی[21] گونهای است که طی آن هر یک از کنشگران و متخصصان رشتههای مختلف در بررسی و مطالعه یک مسئله و موضوع مشترک از نظرگاه معرفتی و رشتهای خاص خود کار میکنند. باستانشناختی نمونۀ مناسبی برای این گونه است که در آن متخصصان رشتههای جغرافیا، زیست، باستانشناسی، زمینشناسی و... هر یک به مطالعۀ یک منطقۀ باستانی از دیدگاه خود میپردازند.
تکثررشتگی[22] عبارت است از گفتگو، تعامل و همکاری میان نظریهها، تخصصها، ابزارها، شیوهها و تجربههای متعدد از حوزههای مختلف علمی بهمنظور بررسی و شناسایی مسئلهای مبتلابه که اجتماع وسیعی را در برمیگیرد. این گونه، موضوعاتی مانند ایدز، افزایش گرمای جهانی و اعتیاد را که جنبه اجتماعی دارند، در برمیگیرد. فرارشتگی[23] عبارت است از همگرایی چشماندازها و نظرگاههای علمی، فلسفی و معرفتی بهمنظور رسیدن به شناخت حقیقت، طبیعت، و معرفت. این گونه بر روی پدیدهها و پرسشهای بنیادی متمرکز است که ماهیتی فلسفی _ معرفتی دارند؛ مانند پرسش و تأمل دربارۀ ماهیت انسان، نظامهای دانش، علم و... . پسارشتگی[24]که به ضدّرشتهای و انعکاسی نیز شناخته میشود و بحث از تقسیمبندی و مقولهبندی معرفتی و روشی دانشها را امری مردود میداند و بر این مفروضه استوار است که تقسیمبندی علم و دانش به رشتگی، میانرشتگی و حتی فرارشتگی یک تقسیمبندی ایدئولوژیک است.
ذکر این نکته حایز اهمیت است که تعریفهای متفاوتی از این گونهها ارائه شده است. «یِنسِنیوس»[25] (2016) درونرشتگی را کار در درون یک رشته، بینرشتگی را نگریستن به یک رشته از دیدگاه دیگران، میانرشتگی را یکپارچهسازی دانش و روشها از پیشینههای مختلف با استفاده از یک سنتز[26] واقعی از رویکردها، چندرشتگی را افرادی با رشتههای مختلف که با یکدیگر کار میکنند و فرارشتگی را ایجاد یک وحدت فکری فراتر از جنبههای رشتهای تعریف کرده است. هر چند تعریفهای مزبور تا حدودی در برخی عبارتها و واژگان متفاوت است، اما به یک مفهوم مشترک اشاره دارند.
لازم به ذکر است، از میان گونههای مورد معرفی، تنها دو گونۀ بینرشتگی و میانرشتگی منجر به زایش رشتهای جدید میشوند. بیوشیمی مثالی عمومی برای بینرشتگی است که در آن مسائل زیستی از منظر رشتۀ شیمی بررسی میشود. سایبرنتیک را میتوان مثالی برای میانرشتگی نام برد که از علومی همچون ریاضی، کامپیوتر، مهندسی برق و... بهوجود آمده است. آنچه از تعریفها و گونههای فوق میتوان استنباط کرد این است که تفاوت گونهها برخاسته از میزان مشارکت محققان و رشتهها در حلّ یک مسئله و میزان تلفیق رشتههاست. همچنین آگاهی از این گونهها و تعریفهای آنها کمک میکند در کاربرد واژگان مربوط به این حوزه دچار آشفتگی نشویم و مفهوم صحیح را برای هر مورد بهکار ببریم.
مزایا و معایب مطالعات میانرشتهای
اسناد بسیاری در زمینۀ سیاست علمی بر فایده تحقیقات میانرشتهای تأکید دارند (صدیقی، 2016). دلایل متعددی میتوان در زمینۀ اهمیت مطالعات میانرشتهای آورد. مطالعات میانرشتهای از جنبۀ عملی قابل اهمیت است زیرا بسیاری از مشکلات را نمیتوان به آسانی با ویژگیهای خاص یک رشته بیان کرد (ناپ، 2012) و این امر ناشی از پیچیدگی طبیعت و جامعه و علاقهمندی پژوهشگران برای حلّ مسائل و ارائه پاسخهایی است که در چارچوب یک تخصص نمیگنجد (آراسته، 1388). از بهترین مثالهایی که میتوان برای مزیّت مطالعات میانرشتهای بیان کرد، مباحث مربوط به دورههای زمینشناسی است که در آن علوم مختلف با اشتراک یکدیگر به مطالعه موضوع از دیدگاه خود میپردازند.
پژوهشهای میانرشتهای مسئلهمدار و معطوف به هدف[27] است، زیرا محقق بهجای آنکه تلاش کند موضوع مورد بررسی را در قالب رشتۀ تحصیلیِ خاصّی قرار دهد، سعی دارد راهکاری برای حلّ مسائل واقعی و دستیابی به نتیجه مطلوب پیدا کند، بدون آنکه نگران مرزهای قراردادی میان رشتهها شود. وی خود را محدود به یک رشتۀ خاص ندانسته، بلکه با برخورداری از مهارتهای یادگیریِ مستقل و مادامالعمر[28]که همراه با تفکر انتقادی[29] است، برای دسترسی به حقیقت از مرزهای میان رشتهها عبور میکند (منصوریان، 1391).
مزیّت دیگری که میتوان به آن اشاره کرد و ریشه در ذات مطالعات میانرشتهای دارد، ترغیب و تشویق پژوهشگران به کار تیمی است. این امر میتواند به بهبود و حصول آسان و سریع استنتاجها کمک شایانی کند. این نوع از همکاری سبب انتقال اطلاعات و تجربهها در میان رشتهها میشود. «پیرز»[30] (نقل در چانگ و هوانگ[31]، 2012) به سه نوع از انتقال اطلاعات در مطالعات میانرشتهای اشاره میکند: 1. ارجاع به منابعی از رشته دیگر 2. همکاری با پژوهشگران دیگر رشتهها و 3. چاپ در نشریات خارج از رشته.
اگرچه مطالعات میانرشتهای مزیّتهای انکارناپذیری را داراست، حاوی معایبی نیز هست؛ از جمله آنکه حوزههای میانرشتهای از لحاظ آموزشی مبهم و پیشبینیناپذیرند (آراسته، 1388) و این امر میتواند ناشی از آگاهینداشتن نسبت به سهم هر رشته و نیز تغییر نیازهای جامعه باشد. در سطور پیشین اشاره شد که علت شکلگیری میانرشتهای برخاسته از نیاز جامعه است. اما انتقاد حاد نسبت به مطالعات میانرشتهای از آن «هانسون»[32] (نقل در ناپ، 2012) است که مطالعات میانرشتهای را انگلی خوانده و بیان داشته است که مطالعات میانرشتهای به درستی تعریف نشده است زیرا نمیتوان آن را در دنیای واقعی پیادهسازی کرد. بههرحال، آنچه مسلم است، هر پدیدهای دارای مزایا و معایبی است، اما نکتهای که باید به آن توجه شود، پدیدهای ماندگار خواهد بود که مزایای آن بیش از معایب آن باشد.
جایگاه علم اطلاعات و دانششناسی در میان مطالعات میانرشتهای
در آموزش علم اطلاعات و دانششناسی (علوم کتابداری و اطلاعرسانی) مدرّسان همواره با نگرانی خاصی روبهرو بوده و آن ارائه تعریفی از خود، زمینههای فعالیت و موضوعات مختلفی است که باید توسط مدارس کتابداری زیرپوشش قرار گیرد، زیرا مهمترین نقطه برای تعیین برنامۀ درسی، تعریف رشتهای است که آن را آموزش میدهند؛ تعریفی که دانشجو را تحریک کند (مورالز[33]، 1995). علم اطلاعات و دانششناسی بهدلیل ماهیت موضوعی که به بررسی آن میپردازد، همواره با مشکل برخورد با دیگر حوزههای علمی و ارائه تعریفی از خود روبهرو بوده است. علم اطلاعات و دانششناسی بر این مدعاست که به مطالعه اطلاعات میپردازد به همین دلیل باید تعریفی ارائه کند که متفاوت از دیگر رشتههایی باشد که به اطلاعات پرداخته و نقطۀ تمیزدهندۀ این حوزه یا دیگر حوزههای علمی باشد. به عقیده «مورالز» (1995: 18) کتابداری و اطلاعرسانی تنها به مطالعه اطلاعات مضبوط میپردازد و این دیدگاه تمیزدهندۀ این حوزه با دیگر حوزههاست و هنگامی که وجه تمایز، از لحاظ حوزه و موضوع مورد بررسی، مشخص شد دیگر بهرهبردن از راهبردها و روشهای دیگر رشتهها برای مطالعۀ پدیدۀ اطلاعات، نه تنها مضرّ نیست بلکه بسیار مفید است.
«نشاط» (1390: 12) در تأیید این مدعا بیان کرده که «اطلاعات مفهومی سیّال، چندوجهی و چندگانه است. بههمین دلیل، وابستگی متقابل و تنگاتنگی بین اطلاعات و متغیرهای گوناگون دیگری وجود دارد. از اینرو، استفاده از یک مدلِ صرفاً اطلاعاتی کافی نیست و برای تحلیل کارآمد و موفق یک موقعیت باید رشتههای بیشتری فعالانه در تجزیه و تحلیل وارد شوند.» بههمین دلیل است که امروزه در علم اطلاعات و دانششناسی شاهد افزایش فعالیتهای میانرشتهای هستیم زیرا تفکر فرارشتهای هرگز بدین معنا نیست که هر یک از اجزای یک رشته جذب رشته دیگری شود، بلکه حاکی از میل به ایجاد وحدتی است که به تشریح جایگاه و مدلها میانجامد و سبب بازشناسی و گسترش مفاهیم چندگانه میشود.
«پرتو و گلتاجی» (1390) ضمن بررسی نظریههای پرکاربرد در کتابداری، بیان میکنند که کتابداری از ضعف نظریه رنج میبرد و بیشتر نظریههای خود را از دیگر رشتهها وام گرفته است. این امر را یکی از دلایل میانرشتهای بودن کتابداری میدانند. حال آنکه «ریسمانباف» (1385) وامگیری نظریههای کتابداری از سایر رشتهها را ضعف کتابداری نمیداند و میانرشتهای را امری ضروری برای پیشرفت علم میداند. «عصاره و همکاران» (1395) با استفاده از روش علمسنجی به بررسی ساختار میانرشتهای علم اطلاعات و دانششناسی پرداختهاند. نتایج آنها نشان داد میزان تأثیرپذیری حوزۀ علم اطلاعات از حوزههای دیگر، بیشتر از تأثیرگذاری آن بر سایر حوزهها بوده و از مبانی، رویکردها و نتایج سایر حوزهها بیشتر بهره برده است. پژوهشگران مزبور این امر را نشانۀ ضعف ندانستهاند، بلکه آن را موجب رشد هر چه بیشتر این رشته با مشارکت و همکاری علمی حوزههای دیگر میدانند.
مطالعات «لویت و ثلوال»[34] (2008) نشان داد مطالعات میانرشتهای در کتابداری نسبت به دیگر مقالههای این حوزه استناد بیشتری دریافت میکند، اما نه لزوماً به صورتی که در دیگر رشتهها وجود دارد؛ حال آنکه «چانگ و هوآنگ» (2012) با استفاده از روش علمسنجی و بررسی استنادهای رشته کتابداری نشان دادند که استناد مستقیم در مقالههای کتابداری و اطلاعرسانی در میان 30 رشته توزیع شده است، اما همنویسندگی در میان 25 رشته توزیع شده که بیانگر این امر است که محققان این رشته از آثار پژوهشگران دیگر رشتهها بهره بیشتری نسبت به همکاری با آنها بردهاند.
بههر حال، علم اطلاعات و دانششناسی بهدلیل ماهیت موضوع مورد مطالعۀ خود، ناچار از بهرهجویی از روش، تکنیک، ابزارها و آثار دیگر رشتههاست و تحقیقاتی که در این زمینه نیز انجام شده، مؤیّد این مدعاست. از اینرو، حوزه علم اطلاعات و دانششناسی ناگزیر از حرکت به سمت انجام تحقیقات میانرشتهای است.
بحث و نتیجهگیری
اطلاعات در نگاه اول مضمونی یگانه و بدیهی است، اما هنگامی که درباره آن پرسش شود از هم میپاشد، گوناگون شده و به مفاهیم بیشماری بدل میگردد که هر یک پرسش تازهای را مطرح میکند (نشاط، 1390). اطلاعات گاهی اوقات با دانش مشابه انگاشته شده است. زمانی در ابعاد معنایی، برخی اوقات با چارچوب عوالم طبیعی مورد رجوع است. آنچه از پیکرۀ اطلاعات مشهود است، وضوح نامتعارف تعریفهای متعددی است که برای اطلاعات مفهوم مییابد. بههمیندلیل، حوزههای علمی درگیر بررسی این پدیده ناگزیر از روشها و ابزارهای یکدیگر برای مطالعه اطلاعات بهره میگیرند. برای پاسخ به این نکته که علم اطلاعات و دانششناسی چه جایگاهی در ابعاد رشته یا میانرشته دارد، ناگزیر این پرسش مطرح میشود: آیا امکان دارد واقعیتی به نام میانرشته بدون اینکه قبل از آن رشته بودن برای یک حوزه علمی محقق شود، بهوجود آید؟ (فدایی، 1389).
برای پاسخ به این سؤال باید از گونههای موجود در مطالعات میانرشتهای کمک گرفت. چنانکه در سطور قبل اشاره شد، از میان گونههای مشهور و متداول مطالعات میانرشتهای، تنها در دو گونه بینرشتهای و میانرشتهای شاهد زایش رشتهای نو هستیم. هدف از بیان گونههای مزبور این است که اگر کتابداری و اطلاعرسانی را علمی میانرشتهای در نظر بگیریم پس قاعدتا باید در یکی از این دو گونه قرار بگیرد. ممکن است عدهای چنین بیان کنند که کتابداری و اطلاعرسانی حوزهای است که از تلفیق علوم کتابداری و علم اطلاعرسانی بهوجود آمده است. پس در این صورت باید کتابداری را رشتهای مستقل و اطلاعرسانی را در منظر مستقل دیگری در نظر گرفت. انجمن علم اطلاعرسانی آمریکا بیان میکند که علم اطلاعرسانی یک میانرشته است که از تلفیق رشتههای علوم کتابداری، علوم مهندسی، علوم رایانه، ریاضیات، زبانشناسی و روانشناسی بهوجود آمده است (نورتون[35]، 1384). این انجمن بر این ادعا که علم اطلاعرسانی رشتهای مستقل است، خطّ بطلان میکشد. چگونه ممکن است رشتهای هم خالق و هم مخلوق باشد؛ به این صورت که کتابداری از یک سو بهعنوان یکی از رشتههای مادر علم اطلاعرسانی باشد و از سوی دیگر خود از ترکیب با علم اطلاعرسانی شکل گرفته باشد.[36]
چنانچه از دیدگاه میانرشتگی ملاحظه شود، باید فرض کرد که آنچه «دیویی» در دانشگاه کلمبیا بهعنوان یک رشتۀ دانشگاهی تدریس میکرد، کتابداری نبوده است. بر این قرار که اصلا رشتهای بهعنوان کتابداری نداشته بلکه در اواسط قرن بیستم میلادی کتابداری از تلفیق چندین رشته به مانند سایبرنتیک حاصل شد. چنانکه گفته شد، سایبرنتیک علمی است که از ترکیب چندین رشته بهوجود آمده است. پذیرش چنین فرضی به نظر کمی سادهانگارانه است؛ همانگونه که نمیتوان منکر این امر شد که بسیاری از پژوهشهای صورتگرفته در رشته کتابداری ماهیت بینرشتهای دارد. برای مثال، در علوم تربیتی بیان شده که عامل وارثت بر میزان هوش افراد مؤثر است و بهرۀ هوشی را از دیدگاه زیستشناسی و ژنتیک بررسی میکنند و دلیلی بر این مدعا که علوم تربیتی بینرشتهای است، متصور نمیشوند.
حال میتوان به این پرسش پاسخ داد که «امکان دارد واقعیتی بهنام میانرشته بدون اینکه قبل از آن، رشته بودن برای یک حوزه علمی محقق شود، بهوجود آید؟» بعید است تا برای حوزهای مفهوم رشته بودن محقق نشده، واقعیتی به نام میانرشته ایجاد شود. اساساً برای طبقهبندی رشتههای علمی، ملاکهایی را قرار میدهند. «سجادی» (1360) اساس تمایز و تقسیمبندی علوم را سه ویژگی دانسته است: 1. تقسیم بر اساس موضوع 2. مسائل 3. مسائل و موضوع توأم. علم اطلاعات و دانششناسی بر اساس موضوعی که بررسی میکند، دارای وجه تمایز از دیگر حوزههای علمی است که بهعنوان یک رشته شناخته شود، زیرا موضوع این علم تنها اطلاعات مضبوط است. اما بهدلیل پیچیدگی این مفهوم، محققان این رشته ناگزیر به سمت مطالعات میانرشتهای حرکت کردهاند که نهتنها نقطهضعفی برای این رشته شمرده نمیشود، بلکه سبب رشد و گسترش این حوزه نیز میگردد.
[1]. Discipline
[2]. Interdisciplinary
[3]. www.merriamwebster.com/dictionary/interdisciplinary
[4]. https://en.oxforddictionaries.com/definition/interdisciplinary
[5]. https://en.wikipedia.org/wiki/Discipline
[6]. Roper & Brookes
[7]. Szostak
[8]. Gardner
[9]. Benton
[10]. Slattery
[11]. Rafols& Meyer
[12]. Repko
[13]. Knapp
[14]. Schmidt
[15]. National Institutes of Health
[16]. National Science Foundation
[17]. Intradisciplinarity
[18]. Cross Disciplinarity
[19]. Interdisciplinarity
[20]. Sociobiology
[21]. Multidisciplinarity
[22]. Pluridisciplinarity
[23]. Transdisciplinarity
[24]. Post-disciplinarity
[25]. Jensenius
[26]. Synthesis
[27]. Problem Centered and Mission Oriented
[28]. Lifelong and independent Learning
[29]. Critical Thinking
[30]. Pierce
[31]. Chang & Huang
[32]. Hanson
[33]. Morales
[34]. Levitt &Thelwall
[35]. Nurton
[36]. برای کسب اطلاعات بیشتر رجوع شود به : بهمن آبادی، علیرضا (1381). مبانی، تاریخچه و فلسفه علم اطلاعرسانی. تهران: کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران