نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 عضو هیئت علمی دانشگاه شهید چمران اهواز
2 کارشناس ارشد تکنولوژی آموزشی
3 عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی
چکیده
کلیدواژهها
مقدمه
در عصر حاضر که آن را عصر اطلاعات میدانند، بهرهگیری از منابع گوناگون اطلاعاتی به عنوان منابع مختلف تغذیه بشر مورد توجه قرار گرفته است. جوامع اطلاعاتی برای آن که شهروندانی فرهیخته و باسواد داشته باشند، باید از طرق مختلف اطلاعات مناسب و لازم برای آنان را در اختیارشان قرار دهند. این امر سبب میشود افراد در ابعاد گوناگون رشد یابند و علاوه بر داشتن تخصصهای مورد نیاز جامعه، از بینش و دانشی که برای هر شهروند و برای گذران یک زندگی متفکرانه لازم است، برخوردار شوند.
مدارس به عنوان یکی از نهادهای رسمی که متولی آموزش و پرورش افراد جامعه هستند، تمام همّ و غم خود را بر آن مبذول داشتهاند تا مهارتهای گوناگون زندگی را به دانشآموزان بیاموزند و در قالب کتابهای درسی اطلاعات ارزشمندی را به آنان ارزانی میدارند. اما همانگونه که میدانیم، تنها کتابهای درسی نیستند که بر روی دانش، مهارت و نگرش دانشآموزان تأثیر می گذراند. منابع اطلاعاتی دیگری از قبیل کتابهای غیر درسی ـ مانند کتابهای علمی، داستان و طنز و نظایر آن ـ همچنین مجلهها و روزنامهها همواره اطلاعات متنوعی را در اختیار همگان قرار میدهند. این منابع به خودی خود اهمیت فراوانی دارند و در جوامع اطلاعاتی بهرهگیری از آنان یک ضرورت به شمار میآید. توجه به این منابع از سوی دانشآموزان، به آنان کمک میکند تا علاوه بر دانش تخصصی که در مدرسه می آموزند، دانش و بینش خود را در زمینههای دیگر از جمله اجتماعی، فرهنگی، هنری، علمی، سیاسی، اقتصادی و نظایر آن گسترش دهند و از این طریق بتوانند همگام با دیگران، در مسیر رشد و توسعه شخصی و اجتماعی گام بردارند.
از سوی دیگر، همانگونه که کتابها، مجلهها و فرمهای چاپی افراد را در معرض اطلاعات متنوع قرار میدهند، رسانههایی چون تلویزیون، رادیو و به تازگی اینترنت به ما کمک میکنند تا دانش خود را در زمینههای گوناگون افزایش دهیم.
رسانههای یاد شده، نقش مهمی در زندگی کودکان و نوجوانان ایفا میکنند. از این رو، درک اثر رسانهها بر روی ابعاد گوناگون شخصیت آنان، اهمیت شایان توجهی دارد. رسانههای ارتباط جمعی به سبب ویژگیهای خاصی که دارند، میتوانند پیام مورد نظر فرستنده را در محیطی وسیع پخش کنند و بدین ترتیب تعداد مخاطبان بیشتری برای این رسانهها وجود دارد. از جمله رسانههای ارتباط جمعی تلویزیون است که امروزه از پرطرفدارترین رسانههای ارتباط جمعی است. این رسانه به سبب قابلیتهای شنیداری و دیداری میتواند پارهای از تجربیات خاص را برای بینندگان به نمایش بگذارد.
بیان مسئله
با توجه به آنچه تا کنون بیان شد، میتوان اظهار داشت که استفاده از منابع اطلاعاتی از قبیل کتاب، روزنامه و مجله سبب تقویت دانش و مهارتهای افراد و نیز گسترش بینش و تلطیف نگرش آنان میشود. بهرهگیری از چنین منابعی، مستلزم مهارتهایی از جمله مهارت مطالعه و خواندن است. کمیّت و کیفیت استفاده از منابع اطلاعاتی غیر درسی، تحت تأثیر عوامل مختلفی قرار دارد. به طور مثال، میزان در دسترس بودن این منابع یکی از عوامل تعیینکننده کمیت بهرهگیری از آنها محسوب میشود. اما عوامل دیگری نیز وجود دارند که به طور غیر مستقیم مؤثرند. به طور مثال، با ورود تلویزیون به عنوان یکی از رسانه های دیداری و شنیداری که پتانسیل بسیار بالایی در انتقال اطلاعات و نیز آموزش مهارت، دانش و نگرش دارد، در جامعه و گسترش نفوذ آن اثرهای متعددی بر جوانب متعدد زندگی بشر پدید آمده است. از سویی، سرعت انتقال اطلاعات فزاینده شده و از سوی دیگر با به کارگیری حواسی چون شنیدن و دیدن و با خلق صحنه های پویا و جذاب، طرفداران بسیاری یافته است. اما جذبه تلویزیون خالی از تأثیر و تأثرات نیست، زیرا ساختارهای گوناگونی را دگرگون ساخته و شیوه زندگی را تغییر داده است. این تأثیر در پارهای موارد به حدی است که برای نمونه در باب تلویزیون و خانواده گفته میشود برای این رسانه همانند یکی از اعضا، در جمع خانواده قرار میگیرد. تماشای تلویزیون در هر صورت مقداری از زمان افراد بویژه کودکان و نوجوانان را به خود اختصاص میدهد و تماشای تلویزیون در بعد کمّی و کیفی، همواره مورد توجه محققان بوده است. در این میان درباره مهارتهایی از قبیل خواندن و مطالعه نیز پژوهشهایی صورت گرفته است.
بنا بر بعضی از پژوهشها، کسانی که از تلویزیون زیاد استفاده میکنند، نسبت به افرادی که زمان کمتری را به تماشای تلویزیون میگذرانند، وقت کمتری را به فعالیتهای مفید دیگر اختصاص میدهند (هیلموایت1 و همکاران،1958). جایگزینی این پدیده به جای فعالیتهای دیگر از جمله تفریح، بازی و برقراری رابطه با والدین و افراد دیگر مشاهده شده است (گانتر2 و مکآلیر،1997). بعضی از پژوهشگران معتقدند که تماشای تلویزیون باعث میشود میزان مطالعه افراد در اوقات فراغت کاهش یابد (کولسترا و وان در ورت3،1996).
تماشای تلویزیون سبب میشود افراد کمتر به مطالعه، فعالیتهای خارج از خانه و کارهای مربوط به خانه رو بیاورند و همچنین علاقه آنها به سرگرمیهای دیگر کاهش یابد.
همچنین، بعضی از پژوهشها نشان دادهاند که تلویزیون بر پیشرفت خواندن تأثیر منفی دارد، زیرا اوقاتی را که کودکان و نوجوانان باید صرف خواندن و مطالعه کنند، به تماشای تلویزیون اختصاص میدهند (بنتیجز4 و وان در ورت،1988).
از سوی دیگر، تماشای بیش از اندازه تلویزیون، در کودکان و نوجوانان و تأثیر آن بر موفقیت تحصیلی آنها باعث نگرانی والدین شده است. به طور متوسط، افراد تا 18 سالگی حدود 2 سال از زندگی خود را در مقابل تلویزیون سپری میکنند، بنابراین مدت زمانی را که آنها به تماشای تلویزیون میگذرانند، قابل توجه است (کامستوک5، 1986). در اینباره برخی پژوهشها نشان دادهاند که فعالیتهایی مانند تماشای تلویزیون با موفقیت تحصیلی ارتباطی منفی دارد (هود6 و دیگران،1992).
اما مسئلهای که با افزایش کمی و کیفی برنامههای تلویزیون پیش میآید، آن است که آیا این رسانه سبب نمیشود دانشآموزان از آنچه باید علاوه بر کتابهای درسی به مطالعه آنها بپردازند باز بمانند؟ و آیا تلویزیون برخی از عادات از قبیل مطالعه را در دانشآموزان دستخوش تغییر نمیکند؟ این مسائل همگی نیازمند تحقیق و پژوهش هستند و به هنگام تدوین طرحهای توسعه ملی توجه به آنها مفید فایده خواهد بود. از این رو در این پژوهش رابطه بین متغیرهایی از قبیل تماشای برنامههای تلویزیونی و مطالعه کتابهای غیردرسی، روزنامه و مجله به عنوان منابع اطلاعاتی غیر درسی مورد بررسی قرار میگیرد.
هدفهای پژوهش
هدف کلی این پژوهش، بررسی رابطه بین میزان تماشای برنامههای تلویزیونی و میزان استفاده از منابع اطلاعاتی غیردرسی است. هدفهای جزیی که در این مطالعه مورد توجه قرار گرفته اند، عبارتند از :
الف) بررسی رابطه میان میزان تماشای تلویزیون و میزان مطالعه کتابهای غیردرسی
ب) بررسی رابطه میان میزان تماشای تلویزیون و میزان مطالعه مجله
ج) بررسی رابطه میان میزان تماشای تلویزیون و میزان مطالعه روزنامه
د) بررسی فراوانی انواع کتابهای غیر درسی مورد مطالعه دانشآموزان
سؤالهای پژوهش
برای تحقق هدفهای پژوهش، سؤالهایی مطرح شدند:
مروری بر پژوهشهای انجام شده
درباره تلویزیون و اثرهای آن بر ابعاد گوناگون زندگی کودکان و نوجوانان، پژوهشهای متعددی صورت گرفته است. نتایج تعدادی از مهمترین پژوهشهای مرتبط، در ادامه ذکر شده است.
الف) پژوهشهای داخل کشور
v در مطالعه تطبیقی که حقیقی و همکاران (1373) انجام دادهاند، اثرهای تلویزیون بر کودکان و نوجوانان مورد بررسی قرار گرفته است. بر اساس این پژوهش، دادههای مهم تحقیقات در سایر کشورها عبارتند از:
v رستمی (1364) رابطه تماشای تلویزیون و میزان موفقیت دانشآموزان دوره متوسطه را مورد مطالعه قرار داده است. وی اینگونه نتیجه میگیرد که با تکیه بر این بررسی، مشکل است که گفته شود تماشای تلویزیون برای بچهها از نظر کسب موفقیت در مدرسه مضر است، زیرا بجز استثنایی که در مورد دختران کلاس چهارم دیده میشود، در مجموع همبستگی منفی کمتری نسبت به همبستگی مثبت وجود دارد.
v شیخ (1374) تحقیقی با عنوان «چگونگی پرداختن به فعالیتهای فراغت بین نوجوانان در جامعه شهری گروه1» انجام داده است. هدف این بررسی، شناسایی نحوة گذران اوقات فراغت نوجوانان و جوانان جامعه شهری ایران با تأکید بر چگونگی پرداخت آنان به فعالیتهای مختلف اوقات فراغت است. این تحقیق با روش پیمایش، اوقات فراغت را در بین 25000 نوجوان یا جوان 11 تا 29 سال را با استفاده از ابزار پرسشنامه و مصاحبه بررسی کرده است. یافتهها نشان میدهد که: 1ـ هر فرد نوجوان به طور متوسط سه ساعت در شبانهروز وقت فراغت دارد. 2ـ زمان فراغت نوجوانان و جوانان عموماً از حدود ساعت 16 شروع میشود و تا موقع خواب ادامه پیدا میکند. 3ـ از مجموعه فعالیتهایی که در گذران وقت فراغت جوانان، درجه اول اهمیت را داراست، انجام کارهای هنری بین نوجوانان دختر است. 4ـ از فعالیتهایی که در سپری شدن وقت فراغت جوانان در مرتبه دوم اهمیت قرار دارند، میزان پرداختن به بازی و ورزش، مطالعه روزنامه و گوشکردن به نوار موسیقی میان جوانان مرد است که نسبت به جوانان زن در حد قابل ملاحظهای بیشتر است. تماشای تلویزیون سهم زمانی عمدهای را به خود اختصاص میدهد.
ب) پژوهشهای خارج از ایران
v مورای و کیپاکس(1978) در پژوهشی که درباره سطح خواندن کودکان 5 تا 13 ساله در جوامع با تلویزیون و بدون تلویزیون انجام داده اند، دریافتند کودکانی که در جوامع با چندین شبکه تلویزیونی به سر میبرند، کمتر کتاب میخوانند و در مقایسه با گروه بدون تلویزیون، به طور معناداری کمتر به مطالعه مجلههای فکاهی می پرداختند.
v پژوهش بنتیجز و وان در ورت (1988) نشان میدهد که تلویزیون بر پیشرفت خواندن تأثیر منفی دارد، زیرا اوقاتی را که کودکان باید صرف خواندن و مطالعه کنند، به تماشای تلویزیون اختصاص میدهند.
v انگل(1981) میانگین زمان تماشای تلویزیون در هفته توسط دانشآموزان را حدود 27 ساعت در هفته گزارش کرده است و این در حالی است که زمان مطالعه 8 ساعت در هفته است. در مقایسه میتوان گفت، زمان تماشای تلویزیون توسط دانشآموزان مورد مطالعه وی، تقریباً سه برابر مدت زمان اختصاص یافته برای مطالعه است.
v لوین و لوین (1996) نشان دادهاند بیشتر از نیمی دانشآموزان مدارس ایالات متحده آمریکا، بیش از سه ساعت در روز تلویزیون تماشا میکنند. آنها همچنین دریافتند که میان تماشای تلویزیون و مطالعه رابطه وجود دارد؛ بدین معنی که هر چقدر دانشآموزان بیشتر به تماشای برنامههای تلویزیونی بپردازند، کمتر به مطالعه مبادرت میورزند.
v مورگان وگراس(1995) رابطه بین مقدار تماشای تلویزیون و نمرههای هوش و درک خواندن بیش از 600 کودک 11 الی 14 ساله را بررسی کردند. در این پژوهش، بین مقدار تماشای تلویزیون و عملکرد خواندن رابطه منفی معناداری مشاهده شد.
v ویلبر شرام درباره رسانههای مورد استفاده در بین کودکان، تعدادی از جوامع آمریکای شمالی در شهرهایی که تلویزیون داشته یا نداشته اند پژوهشی انجام دادهاست. او نتیجهگیری میکند که مطالعه کتابها، روزنامهها و مجلهها با کیفیت بالا تحت تأثیر تلویزیون قرار نگرفته اما مطالعه کتابهای طنز و مجلهها با کیفیت پایین، با ورود تلویزیون کاهش یافته است.
برای انجام این پژوهش، از روش زمینهیابی استفاده شد. بدین منظور، پرسشنامهای تهیه و در اختیار نمونه آماری قرار گرفت.
جامعه آماری این پژوهش، تمامی دانشآموزان پسر دوره راهنمایی شهر کرمان هستند. در مجموع 17860 دانشآموز جامعه آماری این پژوهش را تشکیل میدهند که جدول مربوط به آن در ادامه آمده است.
جدول شماره1. دانشآموزان پسر مدارس راهنمایی شهر کرمان
ناحیه آموزشی |
تعداد مدرسه |
تعداد دانشآموز |
1 |
40 |
8145 |
2 |
52 |
9715 |
جمع |
92 |
17860 |
بر اساس جدولی که کرجسی و مورگان (1970) برای تعیین حجم نمونه کافی پیشنهاد کردهاند، برای جامعه آماری به حجم 20 هزار عضو، با در نظر گرفتن سطح اطمینان 95% (05/0 = α)، 377 نفر به عنوان حداقل نمونه آماری محسوب میشود. بر این اساس از میان 17860 دانش آموز پسر مدارس راهنمایی شهر کرمان که جامعه آماری این پژوهش را تشکیل میدهند، تعداد 600 دانشآموز به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. برای انتخاب نمونه آماری، از روش نمونهگیری خوشهای استفاده شد؛ بدین ترتیب که از میان مدارس پسرانه راهنمایی شهر کرمان، از هر منطقه چهار مدرسه انتخاب شد. در هر مدرسه نیز از هر پایه تحصیلی یک کلاس انتخاب شد. انتخاب پایههای تحصیلی در مدارس برای آن بود که دانشآموزان هر سه پایه اول، دوم و سوم راهنمایی در نمونه آماری موجود باشد.
ابزار جمعآوری دادهها
در این پژوهش از پرسشنامهای محقق ساخته استفاده شد. در این پرسشنامه، سؤالهایی درباره میزان تماشای تلویزیون، مقدار زمان اختصاص داده شده برای مطالعه، نوع کتابهایی که آنان مطالعه می کنند و... مطرح شده است.
به منظور تأمین روایی ابزار اندازهگیری، روش نظر متخصصان مورد استفاده قرار گرفت. بدین منظور، از نظر 7 تن از متخصصان تعلیم و تربیت استفاده شد. پس از بررسی، سؤالهای نامناسب حذف و سؤالهایی مناسب به مجموعه اضافه شد.
برای بررسی پایایی ابزار اندازهگیری، از روش آماری آلفای کرانباخ استفاده شد. ضریب به دست آمده (72/0= α) نشان میدهد که ابزار اندازهگیری از پایایی نسبتاً بالایی برخوردار است. بنابراین، میتوان به دقیق بودن ابزار اندازهگیری تا حد زیادی اطمینان داشت.
به منظور تجزیه و تحلیل دادههای به دست آمده از پرسشنامه، از روشهای توصیفی آماری مانند فراوانی و درصد و همچنین روش استنباطی خی دو یا مجذور کای، استفاده شد.
یافتههای پژوهش
به منظور تحلیل دادههای به دست آمده از پژوهش و دستیابی به پاسخ سؤالهای مورد نظر مطالعه، ابتدا هر سؤال را طرح نموده و سپس آن را مورد بررسی قرار میدهیم.
سؤال اولـ آیا بین میزان تماشای تلویزیون و میزان مطالعة کتابهای غیر درسی رابطهای وجود دارد؟
به منظور بررسی رابطه بین متغیرهای میزان تماشای تلویزیون و میزان مطالعه کتابهای غیردرسی از آزمون خیدو استفاده شد.
میزان مطالعه کتابهای غیردرسی
میزان تماشای تلویزیون |
اصلاً نمیخوانم |
کمتر از یک ساعت |
بیشتر از یک ساعت |
جمع |
کمتر از یک ساعت |
19 |
12 |
6 |
37 |
بین یک تا دو ساعت |
105 |
72 |
21 |
198 |
بین دو تا چهار ساعت |
89 |
52 |
15 |
156 |
بین چهار تا شش ساعت |
53 |
35 |
20 |
108 |
شش ساعت و بیشتر |
44 |
31 |
11 |
86 |
جمع |
310 |
202 |
73 |
585 |
مقدار خیدو: 533/6 |
درجه آزادی: 8 |
سطح معناداری: 588/0 |
برای آن که بتوان از آزمون خیدو به درستی نتیجهگیری کرد، لازم بود برخی از ردیفها و ستونها در جدول ادغام شوند تا فراوانیهای موجود در سلولها از حد لازم کمتر نشود. از این رو، دو طبقه «بین یک تا دو ساعت» و «بیشتر از دو ساعت» مربوط به متغیر میزان مطالعه کتابهای غیردرسی با هم ادغام شد و طبقه «بیشتر از یک ساعت» را تشکیل داد. همچنین طبقات «بین شش تا هشت ساعت» و «بیشتر از هشت ساعت» مربوط به متغیر میزان تماشای تلویزیون، در یکدیگر ادغام شد و طبقه «شش ساعت و بیشتر» به وجود آمد.
با توجه به جدول شماره 2، میتوان گفت مقدار خیدو برابر 533/6 است و این مقدار با درجه آزادی 8 و در سطح اطمینان 99% معنادار نیست، لذا رابطهای میان این دو متغیر مشاهده نمیشود. بنابراین، میتوان نتیجه گرفت که بین میزان تماشای تلویزیون و میزان مطالعه کتابهای غیر درسی توسط دانشآموزان، رابطهای معنادار وجود ندارد.
سؤال دومـ آیا بین میزان تماشای تلویزیون و میزان مطالعة مجله، رابطهای وجود دارد؟
برای پیبردن به وجود یا عدم وجود رابطه میان دو متغیر میزان تماشای تلویزیون و میزان مطالعه مجله، از آزمون خیدو استفاده شد.
جدول شماره3. جدول توافقی متغیرهای متغیر میزان تماشای تلویزیون و میزان مطالعه مجله
میزان مطالعه مجله
میزان تماشای تلویزیون |
اصلاً نمیخوانم |
کمتر از یک ساعت |
بین یک تا دو ساعت |
جمع |
کمتر از دو ساعت |
133 |
83 |
19 |
235 |
بین دو تا چهار ساعت |
81 |
53 |
22 |
156 |
بین چهار تا شش ساعت |
45 |
38 |
25 |
108 |
بین شش تا هشت ساعت |
14 |
15 |
8 |
37 |
هشت ساعت و بیشتر |
22 |
16 |
11 |
49 |
جمع |
295 |
205 |
85 |
585 |
مقدار خیدو: 055/21 |
درجه آزادی: 8 |
سطح معناداری: 007/0 |
برای تحلیل دادههای مربوط به این سؤالها طبقات «کمتر از یک ساعت» و «بین یک تا دو ساعت» مربوط به متغیر میزان تماشای تلویزیون با یکدیگر ادغام شد و طبقه پاسخ «کمتر از دو ساعت» را تشکیل داد.
همچنین طبقات «بین یک تا دو ساعت» و «بیشتر از دو ساعت» با یکدیگر ادغام شده و طبقهای به نام «بیشتر از یک ساعت» به وجود آمد.
همانطور که در جدول شماره 3 مشاهده میشود، مقدار خیدو برابر 055/21 است. از آنجا که سطح معناداری موجود در جدول (007/0) از 01/0 کوچکتر است، بنابراین با درجه آزادی 8 و در سطح اطمینان 99% میتوان گفت که بین دو متغیر میزان تماشای تلویزیون و میزان مطالعه مجله، رابطهای معنادار وجود دارد.
از ترکیب جدول بر میآید که این رابطه منفی است؛ بدین معنا که هر چه میزان تماشای تلویزیون توسط دانشآموزان افزایش مییابد، میزان مطالعه مجله توسط آنان کاهش مییابد.
سؤال سومـ آیا بین میزان تماشای تلویزیون و میزان مطالعه روزنامه رابطهای وجود دارد؟
برای بررسی رابطه بین متغیر میزان تماشای تلویزیون و میزان مطالعه روزنامه نیز آزمون خیدو استفاده شد.
میزان مطالعه روزنامه
میزان تماشای تلویزیون |
اصلاً نمیخوانم |
کمتر از پانزده دقیقه |
بیشتر از پانزده دقیقه |
جمع |
کمتر از یک ساعت |
20 |
10 |
7 |
37 |
بین یک تا دو ساعت |
114 |
44 |
40 |
198 |
بین دو تا چهار ساعت |
78 |
45 |
33 |
156 |
بین چهار تا شش ساعت |
52 |
26 |
30 |
108 |
بین شش تا هشت ساعت |
16 |
11 |
10 |
37 |
هشت ساعت و بیشتر |
18 |
14 |
15 |
47 |
جمع |
298 |
150 |
135 |
583 |
مقدار خیدو: 164/10 |
درجه آزادی: 10 |
سطح معناداری: 426/0 |
جدول شماره 4 نشان میدهد که مقدار خیدو برابر 164/10 است. با توجه به سطح معناداری مربوط، از آنجا که مقدار سطح معناداری (426/0) از 01/0 بزرگتر است، با درجه آزادی 10 و در سطح اطمینان 99%، میتوان گفت بین میزان تماشای تلویزیون و میزان مطالعه روزنامه توسط دانشآموزان، رابطهای معنادار وجود ندارد.
سؤال چهارمـ دانشآموزان بیشتر به مطالعه چه نوع کتابهای غیر درسی میپردازند؟
پیش از این، میزان تماشای تلویزیون و میزان مطالعه کتابهای غیردرسی مورد بررسی قرارگرفت. برای درک بهتر متغیر میزان مطالعه کتابهای غیردرسی که بعد کمی آن را نشان میدهد، بهتر است نوع مطالعه غیردرسی که بیانگر بعد کیفی آن است، بررسی شود. با تحلیل دادههای به دست آمده از دانشآموزان، نوع مطالعه غیردرسی آنان مشخص شده است. برای انجام این تحلیل، از روشهای توصیفی استفاده شده است.
جدول شماره5. نوع مطالعه غیر درسی دانشآموزان
کتابهای غیردرسی مورد مطالعه |
فراوانی |
درصد |
کتابهای علمی |
4 |
8/1 |
کتابهای داستان و شعر |
57 |
1/25 |
کتابهای طنز |
106 |
7/46 |
کتابهای کمک آموزشی |
60 |
4/26 |
نمودار شماره2. توزیع مطالعه غیردرسی دانشآموزان
از جدول شماره 5 و نمودار شماره 1 چنین بر میآید که دانشآموزان بیشتر کتابهای غیر درسی طنز را مطالعه میکنند و میزان مطالعه کتابهای غیر درسی علمی از همه کمتر است. میزان مطالعه کتابهای کمک آموزشی و داستان و شعر تا حدودی هم اندازه است. میزان مطالعه این کتابها از کتابهای طنز کمتر و از کتابهای علمی بیشتر است.
شاید بتوان نبود همخوانی بین یافتههای پژوهش حاضر با یافته پژوهشهای دیگری را که ذکر شد، به مطالعه اندک دانشآموزان ارتباط داد. از میان دانشآموزان، 5/87 درصد اظهار داشته اند که یا به مطالعه کتاب نمیپردازند و یا کمتر از یک ساعت در شبانه روز کتاب غیر درسی مطالعه می کنند. همان طور که مشاهده میشود، نسبت زیادی از دانشآموزان مدت زمان چندانی را به مطالعه اختصاص نمیدهند و از این رو مشاهده تلویزیون نمیتواند روی این میزان اندک مطالعه اثر گذار باشد.
یافته دوم) بین میزان تماشای تلویزیون و میزان مطالعه مجله رابطهای معنادار وجود دارد.
این یافته نشان میدهد که افزایش تماشای تلویزیون سبب میشود مطالعه مجله کاهش یابد. این یافته با نتیجهای که از پژوهش مورای و کیپاکس (1978) به دست آمده است همخوانی دارد، زیرا ایشان به این نتیجه رسیدهاند دانشآموزانی که بیشتر به تماشای برنامههای تلویزیونی میپردازند، در مقایسه با گروهی که کمتر به تماشای تلویزیون مبادرت میورزند، کمتر به مطالعه مجلهها میپردازند.
با بهرهگیری از نتایجی که شرام به دست آورده است، شاید بتوان بیم آن را داشت که مجلههای تهیه شده در داخل کشور، کیفیت چندان بالایی ندارند و این امر میتواند سبب شود که تماشای تلویزیون نسبت به مجلهها برای دانشآموزان دوره راهنمایی که در دوران نوجوانی قرار دارند، جاذبه بیشتری ایجاد کند. از این رو، باید به دانشآموزان توصیه شود تا به مطالعه مجلههای مفیدی که برای آنان تهیه میشود بپردازند و از سوی دیگر ساز و کارهایی به وجود آید که مشوّق آنان به صرف وقت برای مطالعه مجلهها باشد. متولیان امر که به تهیه مجلههای ویژه نوجوانان مبادرت می ورزند نیز باید با بهرهگیری از آخرین دستاوردهای علمی، فنی و هنری در این زمینه، کیفیت محصولات خویش را افزایش دهند.
یافته سوم) بین میزان تماشای تلویزیون و میزان مطالعه روزنامه توسط دانشآموزان رابطهای معنادار وجود ندارد.
ویلبر شرام از پژوهشی که درباره رسانههای مورد استفاده در جوامع آمریکای شمالی انجام داده است، چنین نتیجهگیری کرده که میزان مطالعه روزنامه، تحت تأثیر تلویزیون قرار گرفته است. با نگاهی بر پاسخ آزمودنیها مشاهده میشود که حدود 79% از آزمودنیها یا اصلاً روزنامه مطالعه نمیکنند یا مدت زمان مطالعه آنان در شبانه روز کمتر از پانزده دقیقه است. از این رو، شاید نرخ اندک مطالعه کنندگان روزنامه باعث شده بین دو متغیر میزان تماشای تلویزیون و میزان مطالعه روزنامه در این جامعه آماری، رابطهای مشاهده نشود.
یافته چهارم) دانشآموزان از بین کتابهای غیردرسی، بیشتر به مطالعه کتابهای طنز میپردازند.
بر اساس دادههای پژوهش، 7/46% از دانشآموزان از میان کتابهای غیر درسی به مطالعه کتابهای طنز میپردازند. 43/26% از آنان کتابهای کمک آموزشی مطالعه میکنند، 1/25% کتابهای داستان و شعر میخوانند و میزان مطالعه کتابهای علمی 8/1% است.
این یافته نشان میدهد که اکثر دانشآموزان کتابهای طنز مطالعه میکنند که این امر میتواند هدفهای مختلفی از جمله سرگرمی و فرار از مشکلات فکری و تلاش برای ایجاد محیطی تفریحی را در پی داشته باشد. از آنجا که کتابهای طنز فرصتی برای فراغت دانشآموزان ایجاد میکند و دانشآموزان را از پرداختن به کارهایی که مستلزم تفکر است نسبت به کتابهای علمی بینیازتر میسازد، لذا طالب و خواهان بیشتری دارد. هر چند کتابهای کمک آموزشی نیازمند تفکر و ممارست ذهنی است، اما دانشآموزان به سبب نیازی که به آنها احساس میکنند، به مطالعه این قبیل کتابها میپردازند. شاید بتوان گفت، دانشآموزان احساس نیاز چندانی به مطالعه کتابهای داستان، شعر و بویژه کتابهای علمی نداشتهاند.
در مورد استفاده قابل توجه از کتابهای کمک آموزشی در قیاس با کتابهای علمی، میتوان دلایلی را مورد توجه قرار داد. گسترش روزافزون کتابهای کمک آموزشی که امروزه مؤسسههای مختلف در قالبهایی چون کتاب راهنما یا حل المسائل منتشر میکنند، میتواند این وضعیت را سبب شده باشد. اقبال این نوع کتابها به سبب روندی که مسیر آن به آزمون ورودی دانشگاه یا کنکور ختم میشود، پدیدهای نوظهور است که تا حدی شیوة آموزش در مدارس را تحت تأثیر خود قرار داده است. این پدیده بسیار قابل تأمل است، زیرا اگر دانشآموزان و معلمان و به طور کلی سیستم آموزشی مدارس را به سطحی نگری و آموزش مناسب برای کنکور سوق دهد، میتواند پیامدهای نامطلوبی را در پی داشته باشد. اما اگر استفاده از کتابهای کمک آموزشی سبب ایجاد فرصتهای بیشتر یادگیری برای دانشآموزان شود، آنان را در مسیر رسیدن به هدفهای خویش یاری خواهد رساند.
این امر که دانشآموزان بیش از هر کتاب غیر درسی دیگر به کتابهای طنز میپردازند نباید نگرانی چندانی ایجاد کند، زیرا میتوان از جاذبه و کشش کتابهای طنز استفاده کرد و با پربار کردن آنها و نیز استفاده از این روش در کتابهای علمی و آموزشی دانشآموزان را به یادگیری و کسب اطلاعات مورد نیاز برای زندگی ترغیب کرد. به علاوه، اتکای صرف دانشآموزان به کتابهای درسی نمیتواند یادگیری عمیق علمی را در آنان سبب شود و به نظر می رسد معلمان در کنار تدریس کتابهای درسی باید دانشآموزان را ترغیب کنند که از دیگر منابع علمی و از جمله کتابهای غیر درسی علمی استفاده کنند. این امر در سایه ارائه تکالیف خاص به آنان و برنامه ریزی برای گسترش دامنة مطالعه دانشآموزان، میسر میگردد.