نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 . عضو هیئت علمی گروه کتابداری دانشگاه آزاد اسلامی واحد همدان
2 دانشجوی کارشناسی ارشد گروه کتابداری دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران و مدیر آموزش دانشگاه آزاد اسلامی واحد همدان
چکیده
کلیدواژهها
مقدمه
کتابخانة دیجیتال، به لحاظ نوظهور بودن و همچنین، رشد چشمگیر[1] (Saracevic, 2004)، حوزة جالب و قابل توجهی برای کنکاش و انجام پژوهشهای علمی ـ اعم از نظری و عملی ـ است؛ با این حال، با وجود اشتهار، اهمیت و تنوع تولیدات علمی مربوط به آن، مقالههای متن پژوهانة معدودی در این باره تألیف شده است. از طرفی، موارد موجود، همچون Bawden and Vilar (2006)، Xie (2006)، Bawden et al (2005)، Chen (2004) و Chowdhury et al (2006) به یکی دو بعد از جمله کاربردپذیری، مدیریت دانش، آموزش، رضایت کاربران و نظایر آنها پرداختهاند. شایان ذکر است، در سال 1999، چاودهوری و چاودهوری[2]، پژوهش مروری گستردهای راجع به کتابخانههای دیجیتال انجام دادند که یکی از نخستین آثار در این زمینه بود؛ با وجود این، انجام چنین پژوهشی پس از گذشت هشت سال، ضروری به نظر میرسد؛ زیرا میتواند همچون نقشه راه پژوهشگران، طراحان و کاربران عمل کند. از این رو، مقالة حاضر، بر آن است که متون مرتبط، اعم از نظری و عملی (پژوهشی) را تجزیه و تحلیل و موضوعات و مباحث عمدة آنها را استخراج نماید. بر این اساس، مقاله بر سه مقولة اصلی، یعنی ارزیابی یا سنجش عملکرد، مدیریت و آموزش، متمرکز است. قابل ذکر است، این مقولهبندی، مبتنی بر دیدگاه مؤلفان مقاله است که طبق مقالههای بازیابی شده در حوزههای مرتبط با کتابخانههای دیجیتال، شکل عینی به خود گرفته است.
ـ ارزیابی
در سال 2000، «ساراسویک» (Saracevic, 2000; P.366)، هشدار داد که «پژوهشها و تلاشهای چندی روی کتابخانههای دیجیتال صورت گرفته است اما به ظاهر، مقولة ارزیابی، مغفول مانده است». از آن به بعد، حوزة ارزیابی، ماهیت جدیتری به خود میگیرد؛ به طوری که پس از گذشت نزدیک به نیم دهه، چاودهوری و همکاران (Chowdhury et al., 2006; P.671) اظهار میکنند که:
«اگرچه در دورة نخست توسعة کتابخانههای دیجیتال، مطالعات ارزیابانة معدودی مشاهده میشود، اما حوزة ارزیابی به ویژه طی 5 سال اخیر، به طور محسوسی مورد توجه قرار گرفته است».
با بررسی پژوهشهای ارزیابی محور، جدای از انواع نظری و مروری[3]، چهار حوزه (کاربردپذیری[4]، کارکرد[5]، دسترسپذیری[6] و کیفیت[7]) شناسایی شدند که در ادامه از آنها سخن خواهیم گفت.
الف) کاربردپذیری
اغلب پژوهشهای مربوط به حوزة ارزیابی کتابخانههای دیجیتال، برای بررسی کاربردپذیری آنها انجام شده (Xie, 2006). بنا بر نظر «ژنگ» (Jeng, 2005)، «کاربردپذیری»، چند بعدی است، بهطوری که در متون، به طور گسترده به کار رفته و برای افراد مختلف، معانی متفاوتی دارد». از آنجا که در اینجا بنا نداریم به مفهوم کاربردپذیری بپردازیم، صرفاً در قالب جدول 1، ویژگیهای مفهوم کاربردپذیری را از منظر نویسندگان گوناگون مشاهده میکنیم.
جدول1. ویژگیهای مفهوم کاربردپذیری از منظر نویسندگان گوناگون[8]
نویسندگان |
ویژگیها |
Booth (1989) |
|
Brinck et al (2002) |
راحتی در استفاده، یادگیری و فراخوانی |
Clairmont et al (1999) |
یادگیری چگونگی استفاده از یک محصول برای نیل به یک هدف |
Dumas and Redish (1993) |
انجام سریع و آسان وظایف |
Furtado et al (2003) |
راحتی در استفاده و یادگیری |
Gluck (1997) |
کاربردپذیری و سودمندی |
Guillemette (1995) |
کاربری مؤثر توسط کاربران برای انجام امور |
Hix and Hartson (1993) |
عملکرد آغازین[11]، عملکرد بلندمدت، قابلیت یادگیری، قابلیت حافظه[12]، کاربرد پیشرفته، تأثیر نخست[13] و رضایت کاربران در بلندمدت |
ISO (1994) |
اثربخشی، کارایی[14]، رضایت |
Kengeri et al (1999) |
اثربخشی، خوشایند بودن[15]، قابلیت ماندگاری و سودمندی |
Kim (2002) |
اثربخشی رابط کاربر |
Nielsen (1993) |
قابلیت یادگیری، کارایی، رضایت، قابلیت ماندگاری در اذهان[16] |
Oulanov and Pajarillo (2002) |
تأثیرگذاری، کارایی، کنترل و سودمندی و قابلیت سازگاری[17] |
Shackel (1981) |
راحتی در استفاده، اثربخشی |
Shackel (1986, 1991) |
اثربخشی، قابلیت یادگیری، انعطافپذیری، رضایت کاربران |
بنا به تعریف، کاربردپذیری، عبارت است از «میزان کاربرد یک محصول خاص توسط کاربران خاص برای تحقق هدفهای خاص و در یک بافت خاص با رضایتمندی، اثربخشی و کارایی (ISO, 1994). هدف از این نوع ارزیابی، یعنی بررسی میزان کاربردپذیری، به نظر «دالریمپل» و «زویزیگ» (Dalrymple and Zweizig, 1992) و «هرت» (Hert, 2001)، ارزیابی چگونگی تعامل کاربران با برنامه مورد نظر و درک واکنشهای آنها مانند رضایت، سودمندی، ارزشمندی، ناامیدی[18] و کارآمدی است.
در میان مطالعات کاربردپذیری، برخی مانند «ون هاوس» و دیگران (Van House et al., 1996)، «بیشاپ» و دیگران (Bishop et al., 2000) و «کاسیم» و «کوچتانک» (Kassim and Kochtanek, 2003) تلاش شده که نیازهای کاربران درک شود؛ مشکلات موجود و ویژگیهای مطلوب، شناسایی و میزان رضایت کلی کاربران، ارزیابی شود. در این قبیل آثار، مشاهدة کاربران و مصاحبه با آنان، راجع به عناصر طراحی، ابزار گردآوری اطلاعات بوده است.
«آدامز» و «بلندفورد» (Adams and Blandford, 2002) برای معرفی منابع اطلاعاتی وبی ـ بویژه کتابخانههای دیجیتال ـ در خدمات بهداشتی انگلستان، با استفاده از مصاحبههای عمیق[19] با 73 پزشک، یک پژوهش کاربردپذیری انجام دادند. آنها دریافتند که کاربردپذیری ضعیف نظامهای کتابخانهای موجود، دسترسی به اطلاعات تخصصی را دشوار و محدود کرده است و در نهایت، چنین نتیجه گرفتند که افزایش میزان کاربردپذیری کتابخانههای دیجیتال، همراه با آموزش کافی چگونگی استفاده از آنها، میتواند درک این مفهوم را که کتابخانههای دیجیتال، پشتیبان پزشکان هستند و نه جایگزین ایشان، تقویت کند.
برخی پژوهشها با استفاده از پرسشنامه انجام شدند. برای مثال، کتابخانة دانشگاه ملی تایوان[20] با توزیع پرسشنامه برای 1784 کاربر میزان کاربردپذیری آن کتابخانه را ارزیابی کرد. به دنبال این پیمایش، مشخص شد که مشکلات عمدة بازدارندة بهبود کاربردپذیری در حوزههای «معماری اطلاعات»[21] و «سازوکار مرور و جستجو»[22] است (Lan, 2001). افزون بر آن، «اولانف» و «پاژاریلو» (Oulanov and Pajarillo, 2002) با رویکرد مقایسهای و طی یک پژوهش دو مرحلهای[23]، میزان کاربردپذیری وبسایتهای دانشگاه شهر نیویورک[24] را ارزیابی کردند. آنها با پرسشنامه و لحاظ کردن معیارهایی همچون «تأثیرگذاری»[25]، «کارآیی»، «کنترل»، «سودمندی» و «قابلیت انطباق"»[26]، پژوهش خود را انجام دادند و مشخص شد این وبسایتها کاربردپذیری نسبی قابل قبولی دارند.
سایر روشهای به کار رفته برای انجام مطالعات کاربردپذیری در کتابخانههای دیجیتال، عبارتند از: اکتشافی[27] (Theng et al., 2000)، وارسی[28] (Hartson et al., 2004)، مثلثبندی دادهها[29] (Theng et al., 2005)، تکنیک آزمودن[30] (Krueger et al., 2004) و تحلیل گزارش[31] (Hessel and Burton, 2003؛ نقل شده در Jeng, 2005). عدهای از پژوهشگران، مثل «تامست» ـ «اسکات» (Thomsett-Scott, 2004) و «فلکر» و «چانگ» (Felker and Chung, 2005) تلفیقی از روشهای یاد شده مثل تحلیل گزارش، اکتشافی، تکنیک آزمودن و جز اینها را استفاده کردند.
ب) کارکرد
کارکرد را «میزان برآورد انتظارهای کاربران توسط اطلاعات و خدمات یک کتابخانة دیجیتال و میزان همخوانی محتوای ارائه شده با هدف و فلسفه وجودی آن»، تعریف میکنند. بنا به نظر «برتات» و دیگران (Bertot et al., 2006)، آزمون کارکرد، تعیین کنندة میزان موفقیت یک کتابخانه دیجیتال در پاسخگویی به مطالبات و سؤالهای کاربران است (برای مثال، داشتن جستجوی پایه و گنجاندن زبانهای مختلف). هدفهای بررسی کارکرد عبارت است از:
1ـ ارزیابی اینکه آیا کتابخانة دیجیتال، در عمل، مطابق با آنچه از آن انتظار میرود، کار میکند؛ یا نه و آیا نتایج را همخوان با سؤالهای کاربران ارائه میدهد.
2ـ مقایسة بین برنامههای دارای هدفهای مشابه (Bertot, 2002; Bertot et al., 2003).
قابل ذکر است، نباید کارکرد را با کاربردپذیری معادل دانست. بنا به عقیدة «داماس» و «ردیش» (Dumas and Redish, 1993)، دستگاههای ضبط ویدئویی (وی. سی. آر)[32] ممکن است کارکرد بالایی داشته باشند (یعنی هدف مورد انتظار را در عمل، برآورده میسازند)؛ اما کاربردپذیری کمی دارند (یعنی افراد نمیتوانند به سرعت و سهولت از آنها استفاده کنند). قدر مسلم، این تفاوت، به کتابخانههای دیجیتال نیز قابل تعمیم است.
اگرچه حجم پژوهشهای منتشر شده راجع به ارزیابی کتابخانههای دیجیتال، فزونی یافته است؛ اما معدودی از آنها با حوزة کارکرد، سر و کار دارند. بنابراین، پس از گذشت نزدیک به چهار سال، میتوانیم گفتة ساراسویک (Saracevic, 2004)، یعنی «همه چیز دربارة کتابخانههای دیجیتال، انفجاری است؛ به غیر از یک چیز: ارزیابی» را اینگونه تعدیل و اصلاح کنیم:
«همه چیز دربارة کتابخانههای دیجیتال، انفجاری است؛ به غیر از یک چیز: ارزیابی با استفاده از روشهایی غیر از کاربردپذیری. یا به بیان دقیقتر، استفاده از روش ارزیابی چندگانه و نه تک بعدی».
از جمله قابل ذکرترین نویسندگانی که در نظر و عمل، راجع به کارکرد نوشتهاند، میتوان به «هیل» و دیگران (Hill et al., 2000)، «والاس» (Wallace, 2001)، «موئن» و «مورای» (Moen and Murray, 2002)، «برتات» (Bertot, 2002)، «برتات» و دیگران (Bertot et al., 2003)، «هارتسون» و دیگران (Hartson et al., 2004) و «کلارک» (Clark, 2004) اشاره کرد که با توجه به رویکرد این مقاله، از توضیح اندیشة آنها خودداری شده و فقط به ذکر آنها بسنده میشود؛ با این امید که در پژوهشهای آینده، نویسندگان در هر یک از این زمینهها عمیق شوند و به افزایش دانش تخصصی مربوط به آنها کمک کنند.
افزون بر نویسندگان یاد شده، در یکی از پژوهشهای اخیر، برای پرکردن شکاف بین آنچه کاربران میخواهند و آنچه برای ایشان در کتابخانههای دیجیتال فراهم است، «ذبیحی» و دیگران (Zabihi et al., 2006) یک بررسی کاربرمدارانه انجام دادند؛ با این هدف که بر اساس نظرهای کاربران، میزان کارکرد کتابخانههای دیجیتال را برآورد کنند. در پایان، آنها انتظارهای کاربران را در زمینة «کارکرد کتابخانههای دیجیتال» به شرح زیر، مقولهبندی کردند:
ـ قابلیت جستجوی محتوای کتابها و مقالههای گنجانده شده در کتابخانه دیجیتال
ـ داشتن پیوند به سایر کتابخانههای دیجیتال
ـ نمایش تمام منابع مرتبط با کلیدواژه جستجو شده
ـ نمایش همة جزییات موجود دربارة کلیدواژة جستجو شده
ـ امکان ذخیرة جستجوهای انجام شده ـ کاربران باید بتوانند از بازخورد سایر کاربران دربارة امکانات کتابخانه دیجیتال آگاه شوند
ـ داشتن موتور جستجویی که در حد امکان، کاربران را به موارد مورد انتظار و منطبق با کلیدواژههای جستجو شده، رهنمون سازد
ـ توانایی طبقهبندی منابع موجود، بر اساس موضوع و نوع (مثل مجلهها و کتابها)
ـ امکان ارسال پست الکترونیکی یا هشدارهای پیامک[33] برای آگاهی رسانی دربارة منابع جدید
ـ ارائة همة خدماتی که در یک کتابخانة سنتی موجود است؛ از طریق کتابخانة دیجیتال
ـ داشتن «کمک»[34] برای هدایت و راهنمایی کاربران.
بر اساس یافتههای یک پژوهش دیگر، «برتات» و همکاران (Bertot et al., 2006)، ملزومات کارکردی رابط جستجوی[35] کتابخانههای «دیجیتال» (نگاه کنید به جدول 2) را پیشنهاد کردند.
توجه مدیران و مسئولان اجرایی کتابخانههای دیجیتال به این موارد، به افزایش کاربردپذیری، کارکرد و دسترسپذیری این کتابخانهها بینجامد.
جدول2. ملزومات کارکردی رابط جستجوی کتابخانههای دیجیتال
1 |
قابلیت جستجوی کلیدواژهای ساده |
2 |
قابلیت جستجوی پیشرفته |
3 |
امکان پالایش جستجوها |
4 |
امکان جستجوی همزمان در چندین فهرست پیوسته |
5 |
امکان جستجوی همزمان در چندین پایگاه اطلاعاتی |
6 |
امکان جستجوی همزمان در چندین نوع مجموعه منابع |
7 |
امکان جستجوی همزمان در چندین مجموعه اطلاعاتی و وب |
8 |
دستهبندی مجموعة منابع بر اساس موضوع |
9 |
دستهبندی فهرستهای پیوسته بر اساس همجواری جغرافیایی[36] |
10 |
دستهبندی فهرستهای پیوسته بر اساس نوع کتابخانه |
11 |
تحدید منابع به منابع محلی |
12 |
امکان پوشش دادن مجموعة منابع سایر کتابخانهها |
13 |
تحدید منابع به زمان |
14 |
چندزبانه بودن، به ویژه استفاده از زبانهای متداول، مثل انگلیسی |
15 |
قابلیت جستجو در مجموعههای تخصصی |
16 |
امکان تورق فهرست |
ج) دسترسپذیری
کاربردپذیری و دسترسپذیری، معادل نیستند. بنا به تعریف، دسترسپذیری، شامل در دسترس قرار دادن و کاربردپذیر کردن محتوای کتابخانة دیجیتال برای افراد دارای معلولیت است (Nadler and Furman, 2001). به قول «برتات» و دیگران (Bertot et al., 2006)، یک کتابخانة دیجیتال باید اطلاعات و خدمات خود را طوری ارائه دهد که برای استفادة افراد دارای معلولیت ـ اعم از دیداری، شنیداری، شناختی، یادگیری و غیره ـ مانعی ایجاد نکند. در این زمینه، «باودن» و «ویلار» (Bawden and Vilar, 2006) بر این باورند که دسترسپذیری، فراهمسازی و دسترسپذیرسازیِ فوریِ موجودیِ کتابخانة دیجیتال برای طیف گستردهای از کاربران است.
بر اساس دیدگاه «جاگر» (Jaeger, 2002)، هدف از ارزیابی دسترسپذیری، عبارت است از «سنجش میزان توانمندی نظام در ایجاد زمینه برابر برای کاربران معلول جهت استفاده از اطلاعات و خدمات موجود». به جز آثار نظری که در اینجا از دیدگاههای آنها برای توصیف دسترسپذیری استفاده شد، پژوهشهای انگشتشماری در این زمینه وجود دارد. برای مثال، «آدامز» و «بلندفورد» (Adams and Blandford, 2002) میزان دسترسپذیری کتابخانة دیجیتال وابسته به یکی از بیمارستانهای لندن را ارزیابی کردند. در نهایت، شرکتکنندگان در پژوهش، اعلام کردند که استفادهپذیری ضعیف نظام و زمانبر بودن دسترسی به اطلاعات، مانع از دسترسی کیفی و از راه دور، به منابع موجود میشود.
پژوهش دیگر، «نیومن» و «بیشاپ» (Neumann and Bishop, 1998) است که در آن، 1900 دانشجوی کارشناسی، راجع به نظامی بنام Deliver مورد پیمایش قرار گرفتند؛ البته، پس از سه سال، «بیشاپ» (Bishop, 2001) همین پژوهش را با نظرسنجی از 420 عضو هیئت علمی تکرار کرد.
در یکی از پژوهشهای جدید در مورد دسترسپذیری، «برتات» و دیگران (Bertot et al., 2006)، چهار معیار دسترسپذیری را همراه با توصیف آنها پیشنهاد کردند (نگاه کنید به جدول 3).
جدول3. معیارهای پیشنهادی دسترسپذیری و توصیف آنها
معیار |
توصیف |
محتوا در قالبهای جایگزین |
برای کاربران دارای معلولیتهای دیداری یا شنیداری، انواع قالبهای با محتوای یکسان داده میشود تا آنها متناسب با توانمندی خود از محتوای موجود بهرهمند شوند. |
عدم وابستگی به رنگ (های) خاص[37] |
کاربران دارای کوررنگی و مشکلات دیداری، به تمام محتویات دسترسی دارند؛ زیرا سایت کتابخانة دیجیتال برای انتقال محتوای خود، به رنگ(های) خاصی، وابسته نیست. |
سازوکارهای راهبری شفاف (کاربرآشنا)[38] |
کاربران دارای ناتوانیهای شناختی و یادگیری، قادرند به خوبی (واضح)، سایت را راهبری کنند. |
انتقال مناسب و زیبای[39] محتوای جداول |
کاربران دارای مشکلات دیداری میتوانند جدولها موجود را با بزرگنمایی مناسب، مشاهده کنند. |
در مجموع، میتوان گفت که افزایش دسترسپذیری، به تحقق کتابخانههای دیجیتال استفادهپذیرتر میانجامد. با توجه به آنچه در بخشهای سهگانة بالا ـ کاربردپذیری، کارکرد و دسترسپذیری ـ آمد، نتیجه میگیریم: الف) اغلب مطالعات ارزیابانة کتابخانههای دیجیتال، به طور عمده از نوع «کاربردپذیری» هستند ب) پژوهشگران، مطالعات ارزیابانه انجام دادهاند؛ اما با رویکرد تک بعدی. در همین زمینه، ساراسویک (Saracevic, 2005; P. 6)، اینگونه میگوید:
«برای ارزیابی کتابخانههای دیجیتال آنطور که باید، معیارهای استاندارد چندانی وجود ندارد... بنابراین، ارزیابان، معیارهای ارزیابی پیشنهادی خود را به کار بردهاند؛ در نتیجه، معیارهای موجود دارای نوسان و ناهمگون هستند».
چنانکه پیشتر ذکر شد، برای اینکه درک درستی از وضعیت موجود به دست آوریم و دادههای مختلف مربوط به نیازهای کاربران را گردآوری کنیم، به یک روش ارزیابی چندگانه نیاز داریم. از دیدگاه اقتصاد اطلاعات، ارزش اطلاعات با افزایش میزان استفاده از آن، ارتقا مییابد. این قاعده در مورد کتابخانههای دیجیتال نیز مصداق دارد. از این رو، چنین رویکردی (ارزیابی چندگانه) میتواند به طراحان و توسعهدهندگان کتابخانههای دیجیتال کمک کند. «آرشیوهای الکترونیکی»[40] (به قول Adams and Blandford, 2002) را بهینه کنند. این نگرش با «مککلور» و «برتات» (McClure and Bertot, 2001)، «اسنید» و دیگران (Snead et al., 2005)، و «برتات» و دیگران (Bertot et al., 2006)، همخوان و سازگار است. در واقع، آنها بر این عقیدهاند که «رویکردهای چندگانه، به مراتب بهتر میتوانند نیازهای واقعی کاربران را شناسایی و ارزیابی کنند»؛ به همین خاطر، به نظر میرسد تلفیق روشهای ارزیابی کاربردپذیری، کارکرد و استفادهپذیری در قالب یک روش واحد ـ که در اینجا آن را ارزیابی با رویکرد چندگانه نام نهادیم ـ بتواند در این زمینه کمک شایانی بکند.
د) کیفیت
با اینکه در متون مربوط، ارزیابی کیفیت، چندان مورد توجه قرار نگرفته است؛ ارائة خدمات کیفی به کاربران، از دغدغههای پژوهشگران به شمار میرود. «گونکالوز» و دیگران (Goncalves et al., 2007; P. 1435) در این زمینه میگویند: «کیفیت و ارزیابی آن در کتابخانههای دیجیتال، حوزة بسیار مغفولماندهای است» و به همین خاطر، آنها با تأسی به آثار نظری پیشین، همچون «ساراسویک» (Saracevic, 2000)، «پل» (Poll, 2001)، و «فهر» و دیگران (Fuhr et al., 2001)، ابعاد کیفیت، از جمله دسترسپذیری، صحت[41]، کامل بودن[42]، ساختارپذیری[43]، هماهنگی[44]، ثبات[45]، اثربخشی، کارآیی، گسترشپذیری[46]، تناسب[47]، قابلیت حفاظت[48]، ربط، قابلیت اطمینان[49]، قابلیت استفاده مجدد[50]، اهمیت[51]، شباهت و به موقع بودن[52] را ارزیابی کردهاند. آنها به ویژگیهای زیر توجه کردند:
زمان پاسخ (با توجه به کارآیی)، هزینه انتقال[53] (با توجه به قابلیت حفاظت) و تعداد خطاهای خدمات نظام (برای ارزیابی قابلیت اطمینان).
در واقع، آنها با طرح این سؤال که «یک کتابخانه دیجیتال خوب چگونه است؟»، الگویی کیفی برای کتابخانههای دیجیتال ارائه دادند.
یک پژوهش قابل ذکر در این زمینه، «زای» (Xie, 2006) است که در آن، برخی معیارهای ارزیابی، از جمله «کیفیت مجموعه» بر اساس دیدگاه 48 کاربر بررسی شده است. ضمن تأکید بر اینکه «بدون مجموعه، کتابخانه دیجیتال وجود نخواهد داشت و بدون یک مجموعة کیفی، کتابخانه دیجیتال، ارزش چندانی نخواهد داشت». نزدیک به 77% از شرکت کنندگان، بر اهمیت کیفیت مجموعه در ارزیابی کتابخانههای دیجیتال، صحه گذاشتند. بر اساس پاسخهای کاربران در این پژوهش، میزان اهمیت معیارهای کیفیت مجموعه را میتوان به شرح زیر، اعلام کرد:
ـ دامنه[54] (40%)
ـ اعتبار[55] (38%)
ـ صحت (35%)
ـ کامل بودن (31%)
ـ روزآمدی[56] (25%).
خلاصه و جمعبندی بخش ارزیابی را میتوان با سخن «بارتون» (Barton, 2004; P. 138) بیان کرد:
«در حالی که استانداردها و روشهای ارزیابی خدمات کتابخانههای سنتی، به خوبی، شناسایی و تثبیت شدهاند، سنجش[57] و استانداردهای ارزیابی عملکرد کتابخانههای دیجیتال، رشد قابل ملاحظهای نداشته؛ بنابراین، منصفانه است بگوییم که رویکردهای سنجش کتابخانههای دیجیتال، هنوز نسبتاً جدید هستند».
2. مدیریت
با اینکه کمتر از دو دهه است که اندیشة کتابخانههای دیجیتال (دهه ۱۹۹۰)، مطرح شده، این پدیده به مرکز گردآوری و تولید منابع اطلاعاتی گوناگون و قرارگاهی برای ارتباط میان متخصصان، کتابداران و کاربران تبدیل شده است (Zhou, 2005). به دنبال چنین تحولی در خدمات اطلاعرسانی، کتابخانهها به عنوان بخشی از شبکة جهانی یا ملی لحاظ می شوند که نقشی تعیینکننده در شکلگیری روابط علمی میان پژوهشگران و دانشمندان ایفا میکنند. در واقع، میتوان گفت کتابخانهها برای تحقق اصل کاربرمداری و سهولت در پاسخگویی به نیازهای مراجعان، از نوع سنتی به سوی کتابخانة خودکار، الکترونیکی و دیجیتال سوق داده شدهاند (ناصح و جهانگیر، 1385)؛ اما حرکت از محیط چاپی به دیجیتال آنقدر گسترده و پردامنه است که اساساً ماهیت کتابخانهها و علم کتابداری را در معرض تغییر پارادایم قرار داده و به زعم «سالاری» (1384)، برنامهریزی و پیشبینی امور کتابخانهها را با مشکل مواجه کرده است؛ به همین دلیل، کتابخانهها و مدیران آنها در اندیشة بازساختاربندی و بازمهندسی خدمات سنتی خود و بویژه تعیین چگونگی مدیریت پدیدة کتابخانههای دیجیتال هستند؛ به طوری که نه تنها بتوانند رسالت اصلی کتابخانه را در قبال جامعه و میراث فرهنگی بشر انجام دهند؛ بلکه با استفاده از نوآوریهای موجود، به فرایندهای تولید تا اشاعة اطلاعات، سرعت، گستره، روزآمدی، کارآمدی، کیفیت و بهرهوری بیشتری بدهند.
تعریف کتابخانة دیجیتال
با نگاهی به تعاریف موجود، همچونARL (1995) ،Wainwright (1996) ، Karvounarakis and Kapidakis (2000) ،Xiao (2003) و Wang (2003) وZhou (2005) چنین بر میآید که در این زمینه اتفاق نظر وجود ندارد و این امر، مدیریت کتابخانههای دیجیتال را با چالش، روبهرو کرده است. در ارتباط با تعدد و گوناگونی تعریفهای ارائه شده، «شوارتز» (Schwartz, 2000) معتقد است حدود ۶۴ تعریف رسمی و غیر رسمی از کتابخانههای دیجیتال در متون مختلف وجود دارد که از چالشبرانگیز بودن ماهیت کتابخانههای دیجیتال حکایت دارد. بنابراین، در اینجا به یکی از پراستنادترین تعریفهای ارائه شده از فدراسیون کتابخانههای دیجیتال[58] بسنده میکنیم: «کتابخانههای دیجیتال، سازمانهایند که با استفاده از کارکنان متخصص به انتخاب، سازماندهی (ساختاردهی)، دسترسپذیرسازی فکری (معنوی)، تفسیر، توزیع، حفاظت از یکپارچگی و تضمین نگهداشت بلندمدت آثار دیجیتال، فراهمآوری و ارائة منابع اطلاعاتی میپردازند؛ به طوری که این منابع، برای استفادة یک جامعه معیّن، یا مجموعه ای از جوامع، سریع، آسان و به صرفه در دسترس واقع شوند» (Raitt, 1999; Liu, 2004).
در این تعریف، به ابعاد مختلفی از کتابخانة دیجیتال به عنوان یک سازمان توجه شده است و بر عناصری همچون نیروی انسانی متخصص (کتابداران)، انتخاب منابع اطلاعاتی، سازماندهی اطلاعات، ارزیابی، اشاعه و حفاظت از اطلاعات، جنبههای اقتصادی و از همه مهمتر، جامعة کاربران (مخاطبان) تأکید شده است.
وقتی متون مربوط به این موضوع را بررسی میکنیم، چنین استنباط میشود که این تعریف مبنایی بوده است برای انجام مطالعات روی ابعاد کتابخانههای دیجیتال، از جمله «مدیریت». از این رو، برای پرهیز از اطناب و زمینهسازی برای انجام پژوهشهای آتی، آثار موجود و مباحث آنها را میتوان در جدول 4 فشرده و مقولهبندی کرد.
جدول4. مطالعات مربوط به مدیریت در زمینة کتابخانههای دیجیتال
مباحث |
نویسندگان |
مدیریت خطر[59] |
Seadle, 2006; Joint, 2007 |
مدیریت مجموعه و انتخاب منابع |
Cedars Project, 2002; Singh, 2004 |
مدیریت کارکنان متخصص |
Sreenivasulu, 2000 |
ساختاربندی و سازماندهی |
Schaffler, 2004 |
مدیریت محتوا |
McCray and Gallagher, 2001; Han, 2004; Hartman et al, 2005 (quoted in Lopatin, 2006); Warren and Alsmeyer, 2005; Hsu et al, 2006 |
مدیریت قالبهای دیجیتال |
Muir, 2003; Williamson, 2005 |
مدیریت دسترسی |
Lang, 1998 (quoted in Zabihi et al., 2006); Patel, 2001; Arms, 2002 |
مدیریت ارسال و مخزن[60] |
Karvounarakis and Kapidakis, 2000 |
مدیریت امنیت |
Arms, 2002 |
حفاظت دیجیتال |
Muir, 2003 |
تجربة مدیریت کتابخانة دیجیتال در دانشگاه «موناش» استرالیا[61] «هو» (Ho, 2004) گزارش داده است، تلفیقی از مباحث مدیریتی یاد شده در جدول 4 است. بنابراین، مطالعة آن و الگو گرفتن از چنین تجربیاتی، میتواند برای طراحی، توسعه، نگهداشت و در مجموع، مدیریت کتابخانههای دیجیتال ایران که در مراحل اولیة رشد خود هستند، سودمند باشد.
مدیریت کتابخانههای دیجیتال، شامل مباحث دیگری از جمله بودجهبندی، درآمدزایی، بازاریابی و نظایر آنها نیز میشود، اما انتظار میرود متون مربوط، به مرور زمان و همگام با توسعة هر چه بیشتر این کتابخانهها، غنی شده و به این مباحث نیز بپردازند.
در پایان این قسمت، جملة اساسی «آرمز» (Arms, 2002) را یادآور میشویم:
«افراد، فناوری و رویّههای اجرایی (مدیریتی) ارتباط تنگاتنگی با هم دارند». به بیان دیگر، میتوان گفت اگر خط مشیهای مدیریتی، به خوبی تدوین شود؛ از فناوریها استفادة بهینه شود؛ کتابداران (نیروهای انسانی متخصص) در راستای رویّهها و روشهای تعریف شده در خط مشیها فعالیت کنند و کاربران و آموزشهای مورد نیازشان مغفول نماند، انتظار میرود مدیریت کیفی مؤثر در کتابخانههای دیجیتال حکمفرما شود.
در واقع، ارزیابی ـ که پیشتر بحث شد ـ میتواند یک سازوکار بازخورد برای مدیریت بهینة کتابخانههای دیجیتال باشد و برنامههای آموزشی میتوانند به این امر کمک کنند. به همین خاطر، در آخرین قسمت مقاله، «آموزش» با استفاده از متون موجود بررسی میشود.
3. آموزش
از آنجا که حوزة کتابخانههای دیجیتال، نسبتاً جدید است و آن را میتوان در مقابل کتابخانههای سنتی و مهارتهای خاصشان در نظر گرفت، طبیعی است که در متون موجود، به بحث آموزش و ملزومات تعامل با کتابخانههای دیجیتال پرداخته باشند. «ساراسویک» و «دالبلو» (Saracevic and Dalbello, 2001؛ نقل شده در Kassim and Kochtanek, 2003; P. 160)، در این زمینه اینگونه گفتهاند:
«آموزش کتابخانههای دیجیتال، موضوع پیچیدهای است؛ تا حدی بدین علت که شامل بسیاری از سطوح فناوری میشود و نیز بدین علت که حوزههای آن، از جمله خلق، محتوا، بازنمون، سازماندهی، دسترسی، استفاده، و مباحث اجتماعی، قانونی و فرهنگی آن، جدید هستند».
افزون بر مطالعاتی مانند «لیو» (Liu, 2004) که وضعیت آموزش کتابخانههای دیجیتال را با بررسی برنامههای درسی ارائه شده در دانشکدههای ایالات متحده و کانادا نشان میدهد، «کاول» ـ «جاربو» (Kovel-Jarboe, 2001)، «ونگ» (Wang, 2003)، «رضایی شریفآبادی» (Rezaei, 2006)، و «سومور و شیری» (Saumure and Shiri, 2006) که دربارة نقش کتابخانههای دیجیتال در یادگیری الکترونیکی و ایجاد نظام یادگیری الکترونیکی کیفی بحث کردهاند، میتوانیم متون مرتبط با آموزش کتابخانههای دیجیتال را به «کاربران» و «کارمندان» تفکیک کنیم؛ همانگونه که در این زمینه، «کیبیریج» و «دیپالو» (Kibirige and DePalo, 2001; P. 283) چنین میگویند:
«دسترسی به مجموعههای دیجیتال، مشخصاً به تسهیلات دسترسپذیری، تجهیزات و مهارتهای لازم برای کاربران و کارمندان آنها، هر دو، نیاز دارد».
«پفیفر» (Pfeffer, 1998؛ نقل شده در Mullins, 2001) نیز آموزش، بویژه آموزش کارمندان را رمز موفقیت سازمانها و مراکز اطلاعرسانی در این شرایط نوظهور میداند.
الف) کارمندان (کتابداران)
همانگونه که در تعریف کتابخانههای دیجیتال آمد، یکی از عناصر تعیین کننده در دوام و موفقیت این کتابخانهها، نیروی انسانی متخصص (کتابداران) است. با توجه به رویکرد حاکم در مدیریت منابع انسانی در کتابخانههای سنتی، باید گفت که چنین رویکردی در کتابخانههای دیجیتال نیز چه بسا جدیتر، ضروری است؛ زیرا محیط پویا و البته رقابتی دیجیتال، توجه به نیروی انسانی متخصص و مدیریت کردن مهارتها و صلاحیتهای آنها را دوچندان کرده است. در این راستا، «فتاحی» (1377؛ نقل شده در «معرفزاده» و «صانعی»، 1385) و »نیککار» و »فرزین» (1379؛ نقل شده در معرفزاده و صانعی، 1385)، بر آموزش فناوریهای جدید اطلاعات ]از جمله کتابخانههای دیجیتال[ تأکید کردهاند و آن را در افزایش بهرهوری دخیل میدانند. افزون بر آن، در مقالهای به نام «وجوه کیفیت در خدمات مرجع دیجیتال» (وی. آر. دی، 1384) ـ خدمات مرجع دیجیتال خود، بخشی از خدمات کتابخانههای دیجیتال است ـ بر امر آموزش و داشتن متخصصان آموزشدیده تأکید شده است.
در این زمینه، نیروی انسانی متخصص، صرفاً محدود به کتابداران و کارکنان حوزة کتابداری، اعم از فهرستنویسان، نمایهسازان و آرشیویستها نیست، بلکه با توجه به ماهیت کتابخانههای دیجیتال، شامل حوزههای مختلف، از جمله علوم رایانه نیز هست (McCray and Gallagher, 2001).
با نگاهی به برنامههای آموزشی گروههای کتابداری (Liu, 2004)، چنین استنباط میشود که اهمیت تربیت کتابداران و آشناسازی ایشان با مباحث نظری و عملی کتابخانههای دیجیتال، به خوبی درک شده است؛ به طوری که درسی با مضمون «کتابخانههای دیجیتال»، در قالب عناوین متفاوت، مثل «مبانی کتابخانههای دیجیتال»، «کتابداری دیجیتال»، «فناوری و خط مشی کتابخانههای دیجیتال»، «نظامهای اطلاعاتی رایانهای: کتابخانههای دیجیتال» و نظایر آنها در مقاطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری ارائه میشود. در کنار این آموزش رسمی که گروههای کتابداری و استادان مربوط ارائه میکنند، مدیران کتابخانههای دیجیتال باید در نظر داشته باشند که کتابخانههای دیجیتال به کتابداران دیجیتال نیاز دارند (Hastings and Tennant, 1996). از آنجا که انتظار میرود برخی از کارمندان، هم دانشآموختة قبل از دهة 1990 ـ یعنی قبل از پیدایش کتابخانههای دیجیتال ـ باشند، تمام کارمندان، اعم از آشنا و ناآشنا به نظریه و عمل کتابخانههای دیجیتال، در قالب آموزشهای غیر رسمی مستمر، باید مهارتهای لازم برای کار در این کتابخانهها را یاد بگیرند.
با بررسی برخی متون مربوط، مثل Marion, (2001); Deegan and Tanner, (2001); Bawden et al., (2005); Zhou, (2005); Chang and Hopkinson, (2006) and Choi and Rasmussen, (2006) ، میتوان گفت که برای تحقق ملزومات شغلی در کتابخانههای دیجیتال، در مجموع، کتابداران باید مهارتها و ویژگیهای زیر (جدولهای 5 و 6) را داشته باشند.
جدول 5. مهارتها و آموزشهای بیست و یک گانة مورد نیاز برای کارمندان کتابخانههای دیجیتال
1. فرمولبندی راهبردهای جستجو 2. ارزیابی وبسایتها 3. راهنمایی و آموزش کاربران 4. یکپارچهسازی منابع شبکهای 5. تحلیل و تفسیر اطلاعات 6. فهرستنویسی و سازماندهی اطلاعات دیجیتال 7. فناوریهای تصویرسازی و دیجیتالی کردن 8. طراحی رابط کاربر و پورتال 9. مدیریت پروژه
|
به طور حتم، مهارتهای پیشنهادی بالا جامع نیستند؛ بنابراین، برای مطالعة بیشتر و آشنایی با صلاحیتهای لازم برای کتابداران دیجیتال، پیشنهاد میشود به مقالة «ارز» (Urs, 2002) رجوع شود.
جدول6. ویژگیهای شخصی ـ اخلاقی مورد نیاز برای کارمندان کتابخانههای دیجیتال[63]
|
با یادآوری نظر «چانگ» و «هاپکینسون» (Chang and Hopkinson, 2006) مبنی بر اینکه «کارمندان کتابخانههای دیجیتال باید در پیوند با محیط جدید، دوباره متخصص[68] شوند» و دیدگاه «ویتمل» و «اسوشیتید» (Whitmell and Associated, 2004؛ نقل شده در Missingham, 2006; P. 266) که «کتابخانهها در این باور، اتفاق نظر دارند که کارمندان باید در شرایط نوین، چندمهارته[69] شوند»، در اینجا، به یکی دو پژوهش اشاره میشود:
در دهمین همایش ملی انجمن کتابخانههای دانشکدهای و پژوهشی[70] (2001)، «ماریون»[71] در پژوهشی با عنوان «کتابدار دیجیتال، کتابدار سایبر[72] یا کتابدار دارای مهارتهای تخصصی: چه کسی کارمند کتابخانههای دیجیتال خواهد شد؟»، 250 تبلیغات موجود برای استخدام کتابدار دانشگاهی با مهارتهای محیط پیوسته را بررسی کرد. پس از تحلیل محتوای این تبلیغات، 19 مقوله مهارت در قالب سه دستة اصلی شناسایی شدند:
در یک پژوهش تازه منتشر شده با عنوان «آنچه برای آموزش کتابداران دیجیتال آینده مورد نیاز است»، «چوی» و «راسموسن» (Choi and Rasmussen, 2006) برای شناسایی فعالیتها و مهارتهای لازم برای کار در کتابخانههای دیجیتال و تبیین شکافهای آموزشی موجود، کارکنان مشغول در کتابخانههای دیجیتال وابسته به کتابخانههای دانشگاهی ایالات متحده را مورد پیمایش قرار دادند. آنها در نهایت، راهکارهایی برای طراحی آموزشهای مناسب مربوط به اداره کتابخانههای دیجیتال ارائه دادند.
ب) کاربران
رکن دیگر قابل توجه در متون مربوط به آموزش کتابخانههای دیجیتال، کاربران هستند که خود، شامل کتابداران، استادان، دانشجویان، پژوهشگران و نظایر آنها میشود. کاربران، در واقع، عنصر اصلی مراکز اطلاعرسانی به شمار میروند، زیرا پویایی و بقای کتابخانهها در مفهوم عام، به استقبال کاربران و استفاده از منابع گنجانده شده در آنها وابسته است. در این راستا، «کلارک» (Clark, 2004) معتقد است «علت وجودی؛ کتابخانة دیجیتالی، کاربران هستند».
استفاده از کتابخانه، بویژه در مورد کتابخانههای دیجیتال، جدیتر است؛ زیرا با توجه به تغییر محمل و ضرورتِ داشتنِ برخی مهارتهای استفاده از اطلاعات، مسائلی پیش میآید؛ مثل دل کندن از حال و هوای مأنوس سنتی و منابع چاپی، اضطراب رایانهای، (تکنوفوبیا) و نظایر آنها؛ بنابراین، به مدیران کتابخانههای دیجیتال پیشنهاد میشود برنامههای آموزش کاربران را در سرلوحه طرحهای راهبردی خویش قرار دهند، زیرا در افزایش استفاده از کتابخانههای دیجیتال و ارتقای اقبال عمومی کاربران، مؤثر واقع خواهد شد (Ashoor, 2000). «آدامز» و «بلندفورد» (Adams and Blandford, 2002) در این زمینه اظهار میکنند که «آموزش این باور که کتابخانههای دیجیتال، پشتیبان هستند، را تقویت میکند».
اگر مدیریت کتابخانههای دیجیتال در آموزش مهارتهای جدید و لازم ـ که پیشتر تشریح شد ـ به کتابداران موفق عمل کند، در تحقق آموزش کاربران گام بلندی برداشته است؛ زیرا در انتقال مهارتهای لازم به کاربران و تبیین اهمیت فراگیری آنها دغدغة کمتری خواهد داشت (Whitmell and Associated, 2004؛ نقل شده در Missingham, 2006; P. 266).
مهمترین برنامة آموزشی مورد نیاز که باید جزو اولویتها قرار گیرد، رشد مهارتهای سواد اطلاعاتی است. سواد اطلاعاتی، توانایی شناسایی ابزارهای لازم برای مفهوم سازی، بازیابی، ارزیابی و مدیریت اطلاعات، تعریف میشود (Ashoor, 2000). پر استنادترین تعریف از سواد اطلاعاتی را انجمن کتابداران آمریکا در سال ۱۹۹۸ ارائه داده است:
«برای با سواد اطلاعاتی شدن، فرد باید بتواند تشخیص دهد که چه زمانی به اطلاعات نیاز دارد و قادر باشد آن را مکانیابی و ارزیابی کند و از آن استفادة مؤثر نماید» (نقل شده در Campbell, 2004).
همانطور که گفتیم، استادان و اعضای هیئت علمی در زمرة کاربران نهایی قرار میگیرند. موارد ضروری برای رشد مهارتهای سواد اطلاعاتی در این گروه از کاربران، شامل توانمندسازی ایشان در توسعه انواع روشهای تدریس و آشنایی با انواع منابع مورد نیاز برای انتقال دانش مرتبط و روزآمد است. از سوی دیگر، دانشجویان نیز باید با کسب و پرورش این مهارتها بتوانند اطلاعات استادان و مدرسان را مفهومسازی، ارزیابی و مدیریت کنند.
در مجموع، برای تحقق رسالت آموزشی کتابخانههای دیجیتال که در بلندمدت، به ارزش افزودهای محسوس و افزایش میزان استفاده و بهرهوری این سازمانهای نوظهور خواهد انجامید، مدیریت کتابخانههای دیجیتال، باید با همکاری کتابداران و در واقع، نیروهای انسانی متخصص و حتی برخی کاربران خبره، کارگاههای آموزشی، همایشها و دورههای آموزشی فشردة متنوعی برگزار کند. در این راستا، «کولتی» و دیگران (Koltay et al., 1996) موضوعات زیر را برای ارائه در کارگاههای این چنینی پیشنهاد میکنند:
ـ مفهومسازی اطلاعات ـ که درکی از چگونگی ذخیرهسازی و سازماندهی اطلاعات به دست میدهد
ـ آشنایی با جستجوی متون و نوشتار حوزههای مختلف
ـ جستجوی پایگاههای اطلاعاتی الکترونیکی
ـ مبانی اینترنت
ـ وبنوردی ـ که مبتدیان را با چگونگی استفاده از وب آشنا میکند.
ـ جستجوی پیشرفتة وب
ـ جستجو و بازیابی که شامل دانلود کردن، پرینت گرفتن و پست الکترونیکی میشود.
ـ شیوة ارزیابی اطلاعات ـ که این موضوع باید در تمام کارگاههای جستجو لحاظ شود.
در کنار این مهارتها میتوان به طراحی صفحات وب، آمایش تصاویر دیجیتال، طراحی پایگاه، کار کردن با چندرسانهایها، مهارتهای [73]ICDL بویژه آشنایی با اصول نرمافزارهای صفحه گسترده مثل Excel و نظایر آن اشاره کرد.
کلام آخر
با توجه به آنچه در این مقاله مطرح شد، آشکار است که پژوهش در عرصة کتابخانههای دیجیتال، همچنان ادامه خواهد داشت و پیشبینی میشود افقهای جدید و مباحث متنوع در راهند. امید میرود برخی مباحث، همچون مباحث قانونی، مباحث اجتماعی، استانداردها، فراداده، مدیریت حقوق معنوی و حقوق دیجیتال، و میانکنشپذیری[74] که در مقالة حاضر بررسی نشدند، در مطالعات آینده مدنظر قرار گیرند. امیدواریم مباحث گنجانده شده در این مجال، درک مناسبی برای کارکنان، دانشجویان، مدیران، پژوهشگران، توسعهدهندگان و طراحان کتابخانههای دیجیتال، فراهم آورده باشد و زمینهساز برخی تصمیمات و تحولات سودمند شود.
گفتنی است، سرمایهگذاری روی کتابخانههای دیجیتال و بویژه پژوهش در این حوزه، مهم و ضروری است؛ زیرا به شناسایی مجهولات این پدیدة نوظهور کمک خواهد کرد و به نوبة خود، به افزایش بهرهوری و استفاده از اطلاعات منجر خواهد شد و این، یعنی تحقق جایگاه بهتر برای کتابداران و کارکنان اطلاعرسانی در فضای متغیّر نوین.