معمولاً یک رشتة علمی و نیز یک حرفه هنگامی زاده میشود که مجموعهای از مسائل و مشکلات در ارتباط با یکدیگر، روال عادی زندگی یا روال حرکت بهجلو در زندگیگروه، جامعه، یا کل بشریت را از مسیر مطلوب منحرف میکند. در چنین شرایطی فرد، عده یا گروهی از انسانها به این اندیشه روی میآورند که برای غلبه بر مسائل و مشکلات:
ـ لازم است مجموعة مسائل مرتبط مورد نظر، هم به لحاظ تاریخی و هم به لحاظ وضعیت فعلی کاملاً مورد شناسایی قرار گیرد و مباحث مربوطه به شیوهای که بتوان آنها را بخوبی ادراک کرد و به سهولت به دیگران فهماند، طبقهبندی شوند؛
ـ لازم است کل ابعاد مسئله و اندیشهها و تجارب بهکارگرفتهشده برای غلبه بر مسئله، شناسایی شوندـ جنبههایی از مسئله که شیوة غلبه بر آنها مشخص است، و پیامدهای مثبت و منفی ناشی از کاربرد آن شیوهها و تجارب، مدون شوند؛ همچنین لازم است جنبهها و حوزههایی از موضوع که هنوز ناشناخته ماندهاند و باید بر روی آنها مطالعات جدّی انجام گیرد، معلوم گردند.
با پیگیری موارد بالا و پیشرفت درگروهبندی دانستهها، پیامدهای اقدام بر اساس دانستهها، و برجستهسازی نادانستههای ارزشمند برای دانستهشدن، پیکرهای از دانش مربوط به یک رشته شکل میگیرد و مسیرهای مطالعاتی مربوطه شناسایی میشوند.
کتابداری و اطلاعرسانی به عنوان یک رشتة علمی و نیز به عنوان یک حرفه، در حال گذر از مسیری مشابه با دیگر علوم و حرفهها است. اینکه این علم یا این حرفه در کجای این مسیر قرار دارد، نیازمند بحث و بررسی در چهارچوب معیارهای شناختهشده برای حرفه یا غیرحرفهبودن یک رشته است.
حداقل 5 معیار زیر برای حرفهبودن، پذیرش عام یافتهاند:
وجود حوزهای بادوام از موضوعات یا دلمشغولیهای انسانی؛
وجود پیکرة مدونی از اصول (معرفت یا دانستههای نظری)؛
وجود پیکرة مدونی از عملیات و تجارب (دانستههای عملی)؛
وجود استانداردهایی برای عملکردها؛
وجود مجموعهای مدون از مسئولیتها و اخلاقیات.
دستیابی به بخش قابل توجهی از این معیارها در حوزة کتابداری و اطلاعرسانی، از طریق پرداختن به مواردی که در ابتدای این نوشته به آنها اشاره شد، به باور عدهای میسر شده و به باور عدهای، خیال میکنیم که میسر شده است. آثار این عدم توافق را در گزینش اسامی متفاوت برای دانشکدههای کتابداری و اطلاعرسانی میتوان ردیابی کرد. برخی دانشکدهها بر علم کتابداری و اطلاعرسانی و برخی دیگر بر مطالعات کتابداری و اطلاعرسانی تأکید دارند. این احتمال وجود دارد که شفافنبودن وضعیت کنونی معیارهای پنجگانة بالا در کشورهای متفاوت، به این تفاوت نظر دامن زده باشد. در نوشتههایی که در دو سه سال گذشته به فارسی منتشر شدهـ بویژه در آثاری که بود و نبود تئوری در حوزة کتابداری و اطلاعرسانی را به بحث گذاردهاند ـ نیز این عدم شفافیت، کاملاً بهچشم میخورد.
خیال میکنم که اگر مدتی بهجای استقبال از مقالات و کتابهایی در موضوعات پراکنده، مطالعات، تحقیقات و حتی ترجمههای این رشته را متوجه 5 معیار اصلی حرفهشدن یک حوزه کنیم، به شفافیت بیشتری دربارة حرفه بودن یا نبودن کتابداری و اطلاعرسانی دست مییابیم. پیشنهاد نمیکنم که در آثاری که در این حوزه تولید میشود هر پنج معیار، همزمان مورد توجه قرار گیرند ـ مناسب میدانم که هر یک از معیارها جداگانه مورد توجه، بحث و نقد قرار گیرد. باشد که با اینگونه نگاه، به شفافیت بیشتری در آنچه که آموزش علم کتابداری و اطلاعرسانی مینامیم، و در پرداختن به امور عملی که حرفة کتابداری و اطلاعرسانی میخوانیم، دست یابیم.