تصویب برنامه جدید دوره کارشناسی کتابداری و ابلاغ آن برای اجرا، گروههای آموزشی کتابداری را با چالشی جدّی روبرو کرده است که برای تبدیل آن به فرصت، به تکاپوی بسیار نیاز است. آن بخش از برنامه جدید که چالشآفرین است، درسهای جدیدی است که جایگزین درسهای قبلی شده است و برای تدریس آنها: 1. یا باید مدرّسان کتابداری خود را آمادة تدریس کنند، 2. یا مدرّسانی از دیگر گروههای آموزشی باید وظیفه تدریس آنها را برعهده گیرند.
از واقعیتی که در درسها و سرفصلهای آنها منعکس است، چنین برمیآید که پذیرش تدریس آنها به آمادهسازی بسیار طولانی و یا گسترده در زمانی محدود نیاز دارد تا محتوایی با کیفیت و در عین حال مکفی به لحاظ کمیّت برای ارائه در کلاسها فراهم آید. دشوارترین فعّالیّت در این بخش، شناسایی و دستیابی به منبع یا منابعی است که ضمن پوشش دادن موضوعات مشخص شده برای هر درس قابلیت ارائه شدن به صورت مطالب درسی و درک دانشجویان را داشته باشد، در غیر اینصورت شاهد دو پدیدهای خواهیم بود که در کلاسهای سالهای 1346-1350 در دورة کارشناسی و کارشناسی ارشد کتابداری در دانشگاه تهران شاهد بودیم: الف) بخش قابل توجهی از ساعات تدریس در اختیار دانشجویان قرار گیرد تا مطالب برگرفته از این یا آن منبع را با عنوان مشارکت در تدریس محتوای درس، به کلاس ارائه کنند. آشکار است، آن بخش از مطالب درسی که توسط دانشجو، آن هم در دورة کارشناسی، به دانشجویان دیگر ارائه میشود، پختگی لازم را ندارد و بر این اساس، هدف درس که تغییر در دیدگاه یا مجموعه دانش دانشجویان در موضوعی خاص است، حل نمیشود. ب) مدرّسان برای درسهای جدید به جای استفاده از کتابی استاندارد که همه جوانب یک امر را دربر دارد، به تهیة جزوه برای درس روی آورند که شیوهای نامطلوب در نظام آموزشی ایران است.
آن بخش از درسهای اضافه شده در برنامه جدید دوره کارشناسی که دانش کتابداران اجازه پرداختن به آنها را به خود نمیدهد، باید توسط مدرّسانی از سایر گروههای آموزشی ارائه شود. در این مسیر، با دو دشواری روبرو هستیم. نخست، یافتن مدرّسی توانا که حاضر باشد محتوای درس را در قالب تواناییها و چارچوبهای مطلوب دانشجویان کتابداری شکل دهد، دشوار است. تجربة استفاده از مدرّسان سایر رشتهها برای تدریس درسهای گرایش در حوزة علوم انسانی و علوم در گروههای کتابداری، نشان داده است تغییر شیوة نگرش و ارائه درس به گونهای که مطلوب کتابداران باشد، بسیار دشوار و فرایندی طولانی است – مدرّس باید چند دوره درس را تدریس کند تا به قابلیت شکلدهی درس در چارچوبی که مطلوب کتابداران است، دست یابد. این موردی است که برای درس فیزیک عمومی در گرایش علوم دانشگاه شهید چمران تجربه شد.
از سوی دیگر، زیاد بودن این تعداد از درسها، گروه را به ارتباط فراگروهی میکشاند که مدیریت آن برای افزایش کیفیت محتوای کلاسها، چالشبرانگیز است. بخشی از این چالش، به جذب مدرس توانا در دیگر گروههای آموزشی مربوط است – تجربیات گذشته از معرفی مدرّسان حقالتدریسی یا دانشجویان دورههای بالاتر برای تدریس در گروههای دیگر حکایت دارد که به سادگی نمیتوان از کیفیت تدریس آنها اطمینان یافت. حتی هنگامی که مدرّسانی توانا برای درسهای گروههای دیگر معرفی میشوند، به دلیل ناهمخوانی در سطوح دانشی مدرّس و دانشجویان، مدرس توانا مجبور میشود محتوای درس را به سطحی پایینتر از آنچه خود تمایل دارد، محدود کند. مثالی آشکار از ناهمخوانی بین دانش کتابداران و دانشی که مدرّسان سایر گروهها دارا هستند، واگذاری درس آمار دورة دکتری دانشگاه فردوسی به گروه آمار دانشگاه است که بیشترین ساعات درس معمولاً به تدریس نرمافزار SPSS تبدیل میشود.
چالشهای مربوط به درسهای جدید در دورة کارشناسی کتابداری و اطلاعرسانی را به تفصیل در شمارهای از کتاب ماه کلیات که به آموزش کتابداری اختصاص یافته است، تشریح کردهام. باشد که این سرسخن و محتوای آن متن،که با هدف پیشآگاهی برای تبدیل چالش به فرصت توسط گروههای کتابداری ایران نوشته شده است، مورد توجه قرار گیرد.